میسترس عرب

1397/01/02

سلام اسم من آیدینه بیست و شش سالمه متولد تبریز و بزرگ شده ی جنوبم از نظر ظاهری بور و روشن هستم و بدنم سفید سفیده آخرین باری که به دبی رفته بودم چهارسالی میگذشت حالا یک کار خوب توسط رفیق اهوازیم که از دوران دانشگاه با هم بودیم برام پیدا شده اونم تو یک فروشگاه لوکس تو فجیره امارات با اولین پرواز خودمو به محل کارم رسوندم تمام پس اندازم به علاوه ی فروش آپارتمان و ماشینم رسید به خرید یک آپارتمان شصت متری نزدیک محل کارم یک ماهی از اقامتم گذشت و تقریبا جا افتادم من تو نمایندگی نایک یکی از فروشنده ها بودم و مدیر ما دختری عربستانی به نام امیره بنت خالد بود که دختر مغرور و زیبایی بود قد بسیار بلند اندام کشیده چشمان درشت مشکی با پوستی سبزه من قبل از این چند سالی تو دوحه کار کرده بودم و زبان عربیم خوب بود برای همین خیلی راحت باهاش ارتباط برقرار کردم همکارام فیلیپینی ها پاکستانی ها و عراقی ها بودند و من تنها ایرانی اونجا بودم کارم خوب بود و ازم راضی بود توانایی و حوصلم باعث فروش زیاد بود و علاوه بر اون اگه کاری داشت برای امیره انجام میدادم قبلا امیره گوشی منو که حاوی چنتا کلیپ مردان برده و زنان ارباب و این مدل رابطه بود دیده بود و از اونجایی که باهوش بود خیلی چیزارو فهمیده بود و شایدم میدونست چند وقت گذشت یادم نیست کدوم مراسم رسمی امارات بود که مغازه رو زودتر تعطیل کردیم و همه مرخص شدند من و امیره موندیم امیره بهم گفت آیدین خیلی پاهام درد میکنه بیا یه ذره پاهامو ماساژ بده گفتم اضافه کاری حساب میشه ها گفت بیا ماساژ بده خودم برات روزی دو ساعت اضافه کاری میزنم خندیدیم و جلوش زانو زدم پاشو از کفشش در آورد و از روی جوراب مشغول ماساژ دادن پاهای امیره خانم شدم معلوم بود حسابی لذت میبره بهم گفت پاهام حسابی خستس خیلی کارتو بلدیا گفتم بله همینطوره گفت دوست داری پاهامو بو کنی گفتم بله پاهاشو جلوی بینیم آورد و گفت تو از الان برده ی منی بو کن حیوون یعنی با همون عکسا و فیلما فهمیده بود من به بردگی علاقه دارم اما فرصت رو از دست ندادم و حسابی پاهاشو بو کردم کمی بوی ملایم داشت پاشو از رو جوراب روی لبام گذاشت و گفت ببوس سگ گفتم بله سرورم و مشغول بوسیدن شدم گفت حالا جورابمو دربیار برده ی حقیر اطاعت کردم پاهای کشیده و زیباش با لاک قرمز رو روی صورتم گذاشت و گفت کف پای اربابت رو بلیس آیدین با تمام وجود مشغول لیسیدن کف پای امیره شدم پاهاش طعم شوری داشت و قشنگ منو تحقیرم میکرد گفت دهنتو باز کن حیوون و پاشو تو دهنم کرد و تند تند عقب جلو میکرد تو حقلم دونه دونه انگشتاشو میک زدم و گفت حالا که میک میزنی تو چشمام نگاه کن برده تا حقارتت رو ببینم تو چشمای درشت مشکیش نگاه کردم و شصت پاش تو دهنم بود انقدر کف پاهاشو لیس زدم دیگه پاش تمیز شد گفت بیا بالا حیوون دامن و شرتشو در آورد یه کس سیاه و تپل و داغ و پر مو انداخت جلوم و گفت یالا بلیس حیوون شروع کردم به خوردن کسش وحشتناک حشری شد موهامو فشار میداد میکشید و خودشو به دهنم فشار میداد بخور بخور آیدین بخور برده ی زیبای من بخور و من حرفه ای کس امیره رو لیس میزدم منو خوابوند و با کس نشست روی دهنم و گفت بلیس برده و من کسشو میخوردمو اون نوک سینمو میکشید پشماشو لیس میزدم و کسشو میخوردم گفت اگه خوب نلیسی میشاشم تو دهنتا منم مثل سگ شروع کردم به لیسیدن که یوهو خودشو بهم فشار داد و کلی آب ازش ریخت تو دهنم که گفت نگه دارش تو دهنم آب کسش پر بود سفید و غلیظ گفت تو دهنت بچرخون و دهنتو باز کن باز کردم تف انداخت تو دهنم گفت حالا قورتشون بده و قورت دادم گفت به به نوش جانت جورابشو با پاش گذاشت تو دهنم و گفت میک بزن جورابمو و من جورابشو میک میزدم که امیره کیرمو انقدر مالید تا آبم ریخت رو زمین این آغاز بردگی من برای امیره بود که ادامه ی هیجان انگیز ترشو و کارهامون رو بعدا براتون میذارم داستان کاملا حقیقی و تجربه ی زیبای منه…


👍 0
👎 3
3934 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

678647
2018-03-23 18:52:10 +0430 +0430
NA

در اينكه داستانت واقعي بود شك ندارم ولي كار كسشريه بردگي واسه دختر عرب!>

0 ❤️

678653
2018-03-23 20:38:07 +0430 +0430

این داستان تکراری بود اخه بازم میگم یه انسان نباید برای خودش ارزش و احترام قایل بشه ؟واقعا متاسفم برای همچین ادمایی…

0 ❤️

678661
2018-03-23 21:26:29 +0430 +0430

اصلأ تو کت من نمیره همچین آدمایی وجود داشته باشن که دوست داشته باشن تحقیر بشن تا این حد.همه هم پسر!!
یه خانومِ خوشگل پیدا نمیشه یذره تحقیرش کنیم ببینیم چه مزه ایه؟؟

0 ❤️