میوه ممنوعه

1394/03/09

آرمان هستم و این ماجرا کاملا واقعیه و اتفاق افتاده ، حدود سال ۹۰خواهرزنم با شوهرش دچار اختلاف شد و بخاطر اینکه خونواده ش شهرستان هستن از اون تاریخ تهران تو خونه من زندگی میکرد. ماندانا خواهرزنم واقعا ناز بود با هیکلی میزون و اندام بدون چربی اضافی که بعد جدایی از شوهرش آرایشگری میکنه و حسابی به خودش میرسه و زیباییش دل هر مردی رو میبره .خیلی وقت دنبال این بودم که ازش کامی بگیرم اما از عاقبت کار میترسیدم و هر نقشه ای که تو ذهنم میپروروندم به نتیجه نمیرسید ، باور کنید خیلی از شبا خوابشو میدیدم و خودمو خراب میکردم و خلاصه بدجوری رفته بود تو مخم .

تا اینکه حدود دوماه قبل اینکه کاملا طلاق بگیره تو یه شب پاییزی خوابشو دیدم و دیگه تصمیم گرفتم نقشمو عملی کنم به خودم گفتم هرچی باداباد یا موفق میشم یا گند میزنم به همه چی ، فردا صبح وقت رفتن سرکار شنیدم زنم میگه ماندانا خونه میمونه تو منو برسون مدرسه (زنم معلمه) بعدش برو شرکت . سوار ماشین شدم و زنمو بچه مونو رسوندم و راه افتادم طرف شرکت توی راه همش به ماندانا فکر میکردم و اینکه چطور نقشه مو عملی کنم و بس که به اندامش و حال کردن باهاش فکر کردم کاملا شهوتی شدم و شق کردم و کیرم خیس شده بود ، تو همین فکرا رسیدم شرکت و یه ساعتی مثلا کار کردم اما نمیتونستم تمرکز کنم ، بالاخره رفتم کارگزینی و مرخصی ساعتی گرفتم و راه افتادم سمت خونه ، تو راه همش بفکر عملی کردن فکرم بودم که رسیدم خونه و رفتم بالا و آروم درو بازکردم و رفتم تو دیدم ماندانا یه شورتک پاشه و یه کرست ناز و رو تخت افتاده و کاملا خوابه . کتمو دراوردم و انداختم رو مبل و رفتم تو اتاقش دیدنش با اون وضعیت حسابی حشریم کرده بود . رفتم لبه تخت نشستم و آروم دستمو کشیدم به پاش دیدم عکس العملی نشون نداد منم به کارم ادامه دادم و دستمو به ساق پاش کشیدم و آروم نوازش کردم به رونش که رسیدم تکونی خوردو چشماشو وا کرد و با خواب آلودگی نگام کرد و گفت آرمان تویی؟ داری چیکار میکنی؟ خجالت بکش ، منم که دیگه شهوت مخمو از کار انداخته بود محکم بغلش کردم و گفتم میخام بکنمت و بخای نخای اینکارو میکنم لطفا بیخیال شو و سروصدا نکن ، خیلی تقلا کرد که از دستم دربره منم محکم گرفتمش و پاهامو دورش قفل کردم و شروع کردم لباشو خوردن و همین حین دستمو رو کسش میکشیدم اونم با مشت منومیزد تا اینکه شهوت اونم کارشو کرد و آروم شد و حسابی لبامو میخورد . دیگه داشت حال میکرد که من کرست و شورتشو دراوردو لختش کردم وقتی چشمم به سینه هاش و اون کس کوچولو و نازش افتاد آهی از سر هوس کشیدمو شروع کردم سینه هاشو مکیدن و دستمو رو کسش میکشیدم که حالا کاملا خیس شده بود ، کمی گذشت بهم فهموند که کسشو بخورم و من شروع کردم به کس لیسی و حسابی کسشو خوردم و هی زبونمو میذاشتم تو کسش که یهو لرزید و ارضا شد . بلن شدم و لباسامو دراوردم و لخت شدم و کیرمو گذاشتم دم دهنش و اونم تا ته و با ولع تموم خوردش ، دیگه داشتم منفجر میشدم که کیرمو دراوردم و محکم فشارش دادم و لنگاشو بلند کردم و آروم گذاشتم در کسش و هلش دادم تا ته فرو رفت و آروم شروع کردم تلمبه زدن اونم دوباره حشری شد و کم کم آخ و اوخش دراومد و هی میگفت بزن ، بکن تا ته بذار پاره بشم ، کیرمو دراوردم و مانداناو بلند کردم و خودم رو تخت دراز کشیدم و ماندانا اومد نشست رو کیرم و گذاشت بره تو کسش و خودشو انداخت تو بغلم و منم محکم تو بغلم گرفتمش و لباشو میخوردم و میکردمش تا اینکه آه بلندی کشید و ارضا شد و بی حرکت افتاد روم بلندش کردم و پاهاشو گذاشتم رو دوشم و کیرمو کردم تو کسش و چن تا تلمبه که زدم آبم اومد و آبمو ریختم تو کسش ، یکم کنارش نشستم و بغلش کردم . گفت نامرد چرا اینکارو کردی؟ جواب خواهرمو چی میدی؟ گفتم تو اگه چیزی نگی اونم نمیفهمه . فقط تو خونه یه جور باهام رفتار نکن که بفهمه. خلاصه من و ماندانا بعد اون یه دوسالی باهم بودیم تا اینکه خونه گرفت و رفت پی زندگی و کس دادن به دوست پسر جدیدش منم رفتم پی کیس جدیدم بهار که بعدا قصه شو براتون میگم.

نوشته: آرمان


👍 0
👎 0
56407 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

463909
2015-05-30 05:44:45 +0430 +0430

شورتک چیه؟ :|

0 ❤️

463910
2015-05-30 05:53:32 +0430 +0430
NA

خیلی شیر تو شیره
lol
مگه داریم

0 ❤️

463911
2015-05-30 06:02:08 +0430 +0430
NA

لباسامو دراوردم و لخت شدم و کیرمو گذاشتم دم دهنش و اونم تا ته و با ولع تموم خوردش ، دیگه داشتم منفجر میشدم که کیرمو دراوردم و محکم فشارش دادم و لنگاشو بلند کرد
.
.
داداش توروخدا از فردا خواستی داستان بنویسی با خودت ضامن بیار یهو منفجر میشی من بدبخت میشم

1 ❤️

463912
2015-05-30 06:20:43 +0430 +0430
NA

چ چیزااااا

1 ❤️

463913
2015-05-30 06:44:43 +0430 +0430

" شق کردم و کیرم خیس شده بود"
کیر من که تا حالا شق کردنی خیس نشده … یعنی بچه ها مشکل از کیر منه ؟ میشه بیشتر توضیح بدین ؟ unknw

0 ❤️

463914
2015-05-30 06:54:01 +0430 +0430
NA

قایم شین الانه که منفجر شه من میترسممم

0 ❤️

463915
2015-05-30 08:36:49 +0430 +0430
NA

کیر قنبل النسا سیبیل زاده ( فرمانده پایگاه بسیج خواهران ) تو کونت مرتیکه جقی

با تچکر

0 ❤️

463916
2015-05-30 09:34:33 +0430 +0430
NA

اقا همه میگن هر چی باداباد
ولی ظاهرا همه موفق میشن
کسی نیس گند بزنه؟

0 ❤️

463917
2015-05-30 09:41:43 +0430 +0430
NA

نمیدونم چه جوریه تو اکثر داستانها یه نفر رو زوری میکنن اولش جیغ میزنه و مقاومت میکنه وسط کار راضی میشه میگه کوسم رو بخور و جرم بده و …
من که نفهمیدم چی میشه یهو !

3 ❤️

463918
2015-05-30 10:32:13 +0430 +0430

با پری موافقم

0 ❤️

463922
2015-05-30 11:47:46 +0430 +0430

والا من یبار دختر همسایمون رو با صدتا کلک آوردم تو خونه هرچی زور زدم بهم نداد

0 ❤️

463923
2015-05-30 12:38:47 +0430 +0430

بلن شدم؟؟؟؟؟کجا بلن شدی .کند کاری کردی افغانی …
بابا دمت گرم بدون هیچ مقدمه ای وشیطنتی صاف کردی توش .

0 ❤️

463925
2015-05-30 13:29:41 +0430 +0430
NA

احسان هات فرمود:
تا کاملا واقعیه خوندم

0 ❤️

463926
2015-05-30 14:18:56 +0430 +0430
NA

آدرس بده منم برم بکنمش کسکش دروغگو

0 ❤️

463928
2015-05-30 16:41:29 +0430 +0430
NA

واقعا بیگ لایک

0 ❤️

463929
2015-05-30 23:10:36 +0430 +0430
NA

خود منم لایکت کردم نمیدونم چرا هاهاها lol

0 ❤️

526358
2015-12-24 19:59:05 +0330 +0330

اینا رو ول کن زنت چیکار میکنه
تو مدرسه به همه در راه خدا میده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها