نامزدی پر برکت

1390/04/31

چند وقت پیش بود،
یه نامزدی دعوت بودیم.
نامزدی یکی از همکارای بابام بود. رفتیم نامزدی. توی سالن که حسابی گوشام کر شده بود. به خاطر همین زدم بیرون. توی محوطه بودم که یه دختری رو دیدم. به نظرم اومد هم سن و سال خودم باشه. من دوست دخترای زیادی نداشتم ولی چند وقت بود که حسابی هوس یه سکس درست و حسابیو کرده بودم. خیلی وقت بود که فقط جق میزدم. دختری که جلوم بود هیکلش خیلی خوب بود. البته بیشتر دخترای این دوره زمونه چه خوشگل چه زشت هیکلاشون خوبه. و این دخترم هیکلش حسابی توپ بود. قیافشم نمیخوام بگم آنجلینا جولی بود ولی قیافه نسبتا خوبی داشت. یه کم می ترسیدم چون مامان بابامم اونجا بودن ولی بالاخره خودمو راضی کردمو رفتم جلو. اسمش المیرا بود. یه کم باهم حرف زدیم ولی من میترسیدم که کسی منو ببینه به خاطر همین سریع شمارشو گرفتمو رفتم. چند روز بعدش به هم اس ام اس میدادیم ولی نه بیشتر از این. حس خوبی داشتم همین که با یه دختر دوست بودمو باهاش حرف میزدم واسم لذت بخش بود. دلم میخواست سریعتر بهش پیشنهاد سکسو بدم ولی یه کم میترسیدم آخه چون یه کمم با خانوادمون آشنایی داشتن یه کم میترسیدم( خایه میکردم). بعد یه مدت فکر کردم دیدم که باید ببینم اونم اصلا تمایل داره با من سکس کنه یا نه. پس سعی کردم یه کم رابطمو باهاش نزدیک تر کنم. همینطورم شد تونستم تا یه جاهایی کارو پیش ببرم در حقیقت تا لب سکس پیش بردم و فقط مونده بود سکس. یه چند ماه گذشت ما یه عروسی دعوت شدیم. یعنی همونایی که نامزد کرده بودن عروسیشون بود. با خودم گفتم این بهترین فرصته. به المیرا گفتم میخواد منو ببینه یا نه اونم گفت چرا منم گفتم یه جوری این عروسی رو بپیچونه منم بهش آدرس دادم. مونده بودم که چه جوری خودم عروسی رو بپیچونم. دیگه مجبور شدم خودمو بزنم به مریضی. خدا رو شکر تونستم بپیچونم. وقتی رفتن. سریع رفتم به المیرا زنگ زدم گفتم که رفتن بیا. یه نیم ساعتی گذشت که زنگو زد. خوشبختانه ما تو آپارتمان نیستیم به خاطر همین نگران همسایه ها نبودم. رفتم پای آیفون دیدمش. مادر قهوه عجب تیپی زده بود. کلا تریپ قهوه ای زده بود مانتوشم جذب بود. حسابی اندامش افتاده بود بیرون. سینه هاش خوب بودن. خیلی گنده نبودن ولی کوچولوهم نبود. کونشم که خوب بود. کمرشم که فکر کنم باریک ترین جای بدنش بود. اومد تو و خلاصه نشست. یه کمی با هم حرف زدیم. بعدش من رفتم تو آشپز خونه چایی بیارم اومدم دیدم مانتوشو دراورده بد مصب عجب هیکلی بود. چایارو گذاشتم خوردیم.

رفتم آشپز خونه لیوانارو بزارم که یه صدایی از پشتم شنیدم. برگشتم دیدم المیرا اونجاست منتها یه فرقی با قبل داشت. با سوتین و شرت بود!!! خیلی تعجب کرده بودم. نمیدونم چرا اونجور شده بودم نا سلامتی خودم میخواستم باهاش سکس کنم ولی خشکم زده بود. اومد پشتم یه کم پشتمو مالوند هی سینه هاشو می چسبوند بهم که یه دفعه منم یخم وا شد.
رفتم یه لب حسابی ازش گرفتم. خیلی حال داد دوباره ازش لب گرفتم که لباشو دراورد و شروع کرد به دراوردن لباسام. منم سوتین و شرتشو دراوردم و رفتیم رو تخت. خوابیدم رو تخت اونم اومد روم نشست شروع کرد به ساک زدن. ماشاالله کل کیرمو می ذاشت دنش در میاورد. خیلی بهم چسبید. وقتی آبم داشت میومد بهش یه اشاره ای کردم ولی اون همه ی آبمو خورد. بعد یه مدت که دوباره کیرم راست شد خوابیدم رو تخت اونم روم خوابید هی کونشو میکرد تو کونم در میاورد. کونش تنگ بود ولی این طوری بیشتر حال میداد. بعدش خوابوندمش رو تخت یه تف انداختمو رفتم سراغ کسش. عین وحشی ها کسشو میکردم. دیوونه شده بودم به شدت تلمبه میکردم اونم خوشش میومد هی میگفت آه اوه جون بکن. آبم که اومد ریختم دهنش . خیلی خسته شده بودم. اونم یه مدت کنارم خوابید بعدش رفت. بعد از اونم دیگه گوشی شو جواب نمیداد و دیگه ازش خبری ندارم.


👍 0
👎 0
48663 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

291017
2011-07-22 19:01:31 +0430 +0430
NA

سلام اولین نظر منم هاهاهاهاهاها

0 ❤️

291019
2011-07-22 19:21:57 +0430 +0430
NA

دوستان یه سوال ،
من چندم شدم ؟!!

0 ❤️

291020
2011-07-22 19:25:37 +0430 +0430
NA

‏hoomank‏ حالت خوبه پسر ، عزیزم خوب چشاتو وا کن ، آره با توأم ، که چی بشده ، چیکار کنی ؟
برو یه نیگا به اون بالا بنداز
آفرین که فهمیدی پسر خوب ، حالا برو چیش کن بعد بخواب

0 ❤️

291021
2011-07-22 19:26:57 +0430 +0430
NA

توی محوطه بودم که یه دختری رو دیدم

دختره تنها اومده بود؟؟؟؟ :))

مادر قهوه عجب تیپی زده بود

قهوه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :?

کلا تریپ قهوه ای زده بود مانتوشم جذب بود. حسابی اندامش افتاده بود بیرون. سینه هاش خوب بودن. خیلی گنده نبودن ولی کوچولوهم نبود. کونشم که خوب بود. کمرشم که فکر کنم باریک ترین جای بدنش بود

همه چيش كه خوب بود فكر كنم همون آنجلينا جولي بودااااااااااا؟!؟! =))

ماشاالله کل کیرمو می ذاشت دنش در میاورد

خدا خيرش بده ثواب كرد :)

خوابیدم رو تخت اونم روم خوابید هی کونشو میکرد تو کونم در میاورد

كونشو ميكرد تو كونت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟داستان تخيليه؟؟؟؟؟ =)) =))

بعدش خوابوندمش رو تخت یه تف انداختمو رفتم سراغ کسش

اونوقت اون تفه رو كجا انداختي؟؟؟؟؟؟؟؟رو تخت؟؟؟؟؟؟ :))

بچه جقي برو همون جقتو بزن حيفه اون چشات نيست ميزاري واسه اين كس شعرا؟؟؟؟؟كيرم تو اون چشات :W

0 ❤️

291022
2011-07-22 19:38:36 +0430 +0430
NA

Hoselam az tavahomatetun sar raft.mikhastm khatere vaqeyimo benvisam vali nemidunam chera ba gushim nemishe.gushim samsung s3600 Yeki rahnamayim kne

0 ❤️

291023
2011-07-22 19:38:41 +0430 +0430
NA

‏ ‏just love‏ چرا اسرار مارو فاش میکنی تو ؟ ها ؟
من اون کارو واسه یه چیز دیگه میکنم ،فک کن میفهمی ، آره بیشتر فک کن ، زور بزن ، تو میتونی ، اگه فهمیدی جایزه داری ، آفرین که فهمیدی به افتخارش دس دس دس .
چی ؟ جایزت چیه ؟ خب پش کن تا بهت بگم .

همچنین اینم بگم که من یک ماهی هست که داستان نمیخونم جز داستانایی که دوستام بزارنو بمن اطلاع بدن ، آخه هم زیاد به سایت نمیام هم اینکه حسش نیست داستان بخونم

0 ❤️

291024
2011-07-22 19:47:49 +0430 +0430
NA

OK آخه فكر كردي زرنگي هيچكي نميفهمه خواستم بگم من فهميدم :D

0 ❤️

291025
2011-07-22 20:00:50 +0430 +0430

کیرم تو این داستان تخمی و تکراریت. با اون همه غلطهای تخمیت. ریدییییییییییییییییییییییی

0 ❤️

291026
2011-07-22 20:17:22 +0430 +0430
NA

آفرین به تو بچه زرنگ ، حالا که فهمیدی به هیشکی نگو : دی
باشه
راسی ترشی نخوری به یه جایی میرسی ( البته امیدوارم اونجا یه سایت سکسی نباشه )‏‎ ‎

0 ❤️

291027
2011-07-22 20:30:20 +0430 +0430
NA

جقی برو همون جفت را بزن این شود داستان سکسی
اهمق بجای انکه صحنه های سکسی را مرتب و منظم جذاب(قابل باور باشد) توضیح بدی
بد امدی اشناایتان را توضح دادی
البته 2 بار دست را بالا و پاین(جق) کردی ارضا شدی
حرفی بیشتر از این هم نداشتی بگی
دیگه ننویس جقت را بزن

0 ❤️

291028
2011-07-22 20:45:24 +0430 +0430
NA

باشه نميگم تو هم هميشه تو همه ي داستانا اول ميشي آفرين آفرين

0 ❤️

291029
2011-07-22 20:55:07 +0430 +0430
NA

مادر قهوه چیه؟ مادر قحبه درسته. بابا خالی بندی هم سواد میخواد! نداری خب نبند!

0 ❤️

291030
2011-07-22 21:08:58 +0430 +0430
NA

آخه مادرش با طعم قهوه بوده اينم خواسته كم نياره =))

0 ❤️

291031
2011-07-22 22:16:40 +0430 +0430
NA

يك جقي به تمام معنا هستي از نوع توربو

0 ❤️

291032
2011-07-22 23:41:34 +0430 +0430
NA

بچه ها لطفأ اول جان عزیزتون(هرکی هس) اول عضو بشید و در نظرسنجی شرکت کنید.دم همتون گولی!
Http://7persian.blogveb.com

0 ❤️

291033
2011-07-23 00:25:54 +0430 +0430
NA

داستان تا موقعیت سالن نامزدی ، رویا بود و بعد از اون خواب . تو خواب و رویاتم چرتی میمون جون
دیگه ننویسی

0 ❤️

291034
2011-07-23 00:39:05 +0430 +0430
NA

به قول سارا جونم خواب و رویا بود بسه دیگه بیدار شو

0 ❤️

291035
2011-07-23 03:54:56 +0430 +0430
NA

توی اوشگول کس دختره ! مادر قهوای ! رو کردی ؟ عیبی نداره بزرگ که شدی مامانت برات زن میگیره تا روی کس رو ببینی . فعلا با کف دستی مشغول باش تا بزرگ بشی .

0 ❤️

291037
2011-07-23 05:18:47 +0430 +0430
NA

میگم رفیق تا رفتی دیدیش بهش شماره دادی؟ اونم سریع شماره رو ازت گرفت/؟؟؟؟

جالب اینجاس میگه همش جلق میزدم. کسی که معمولا بجای کس کردن جلق میزنه نباید از قیافه درست حسابی برخوردار باشه اونوقت راحت میره بهش شماره میده!!!

راستی چه عجب در این داستان حرفی از اب میوه نشد!!!

خواهشا وقتی توهم میزنین اسمی از اب میوه نیارین

0 ❤️

291038
2011-07-23 15:35:43 +0430 +0430
NA

خوبه ديگه نديديش ، چ.ن اگه ميديديش خدا ميدونه چقدر از اين اراجيف مي خواستي برامون بنويسي …

0 ❤️

291039
2011-07-23 20:15:25 +0430 +0430
NA

kiram tu sardare dastanet jaghi

0 ❤️

291040
2011-07-23 21:38:41 +0430 +0430
NA

داستان نه کشش داشت نه بار سکسیش بالا بود …یقینا هم تخیلی بود… راستی داشتم داستان اتوبوس سکسی رو می خوندم…بد نبود…بخونینش
S,24

0 ❤️

291041
2011-07-24 05:52:08 +0430 +0430
NA

خااااااااااا
ااااااااااااا
ک
برررررررر
ررررررررر
سرت!

;)

0 ❤️

291042
2011-07-24 19:06:00 +0430 +0430
NA

bacheha bikhial inghad behesh gir nadin,khob dokhtare ghahvei pooshide inam goft bezar begam madar ghahve ke ba lebase dokhtare set beshe :D fek koan hameye in chizai ro ke tarif kard too WC vaghty ke rafte jagh bezane too khialesh vase khodesh doros karde :P afarin pesare khoob bozorg beshi mitooni dastanaye takhayoloe khoobi benevisi :D

0 ❤️

291043
2011-07-25 09:55:22 +0430 +0430
NA

به جای این کار یه سر به این وبلاگ بزنید و دقیق پست اول اونو بخونید. ضرر نمیکنید.
خط به خط بخونید.
http://daramadsms.blogfa.com

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها