ناهید

1396/05/12

خب از اسم داستانم معلومه که راجب ناهید میخام بنویسم ناهید یه زنه جوون با صورتی معمولی قدی نسبتا بلند حدود 170 و هیکلی معمولی هست البته باید بگم که روی هم رفته خیلی عالیه ولی تصور هیکل یه پورن استارو نکنید ناهید مثل خیلی ازخانمهائی هست که هر روز تو خیابونها شاهد هستیم یه زن کاملا معمولی . خب این ناهید خانم دو سه سالی میشه که با برادر زنم ازدواج کرده سنش وقتی من باهاش وارد رابطه شدم 31 سالش بود خب از خودم بگم اسمم سعید هست و خب دیگه متوجه شدین که متاهلم منم ای بگی نگی نه معمولیم نه خیلی خوشتیپ و خوش قیافه ولی خب منم مثل هر مردی جذابیتهای دارم که نظر خانمهارو به خودش جلب میکنه اولیش هم قد بلندم هست و اندام متناسبم که با ورزش کردن همیشه رو فرم هستم پوستمم تقریبا تیره هست شکم که اصلا ندارم خلاصه یه مرد جذاب هستم خانمم به شدت مراقبمه که کسی بهم گیر نده هههههه بگذریم ، خب من هیچوقت به ناهید با دیده شهوتی نگاه نمیکردم اوایل ازدواج و زندگیشون خب خیلی با علی همسرش و برادر زنم خوب و خوش شاد بودن ولی یه بار که خونه پدر بزرگم که یه ویلای بزرگی هست ویه جشن برای یکی دیگه از فامیلها برگذار بود همه جمع شده بودیم خیلی شلوغ و پر جمعیت بود همه مشغول رقص و پای کوبی بودن چندتا باند بزرگ و دی جی از این چیزها اورده بودن خلاصه همه جور بساطی بود اینم بگم که علی خیلی اهل مشروب و قلیون این چیزهاست و اگر با فامیل جمع بشیم محاله که بساط مشروب نباشه خودمم میخورم ولی علی دیگه خیلی مست میکنه پای بساط قلیون و مشروب بودیم که من یکمی که خوردم بلند شدم اومدم بیرون دیدم دخترها و پسرها و زنها دارن میزنند و میرقصند و خوشن همینطوری که داشتم نگاه میکردم یهوئی دیدم ناهید داره از پله ها میره طبقه بالا برام تعجب داشت که چرا تنها داره میره بالا یکمی صبر کردم دیدم نه کسی نیست که بره بالا اینور اونورو یه نگاهی کردم دیدم خانمم مشغول صبحت با زنهای دیگه فامیل هست و بگو بخند میکنه طوری که کسی نفهمه رفتم بالا ، اینم بگم که زمانی که دانشجو بودم برای اینکه تنهائی درس بخونم تو همین ویلا طبقه دومش یه اتاقی پدربزرگم بهم داده بود که راحت باشم . طبقه بالای ویلا چندتا اتاق خواب بود و یه پذیرائی که خیلی ترتمیز نبود چون ازش استفاده ای نمیشد وقتی رفتم بالا دیدم چراغها هنوز خاموشه بیشتر تعجب کردم یکی یکی اتاقهارو بازشون کردم ولی خبری از ناهید نبود تا اینکه رفتم سراغ اتاق خودم بدون در زدن درو بازش کردم که چشم افتاد به ناهید که روی تخت من خوابیده بود تا ناهید فهمید در باز شده از جاش پریده بود تا منو دید داشت صورتشو پاک میکرد که وقتی دیدمش گفتم وای ببخشید ناهید خانم نمیدونستم شما توی اتاقید ناهید داشت تند تند صورتشو پاک میکرد گفتم معذرت میخام میخاستم درو ببندم بیام پائین که یهو ناهید با یه صدای پر از خواهش گفت میشه بمونی ؟پشتم بهش بود وقتی اینو گفت یه لحظه مکث کردم ناهید گفت اقا سعید نرو بمون پیشم من تنهام خیلی تنهام دلم خیلی سوخت براش برای همین برگشتم و درو بستم از پایین سر صدای موزیک دیونه کننده بود . گفتم ناهید خانم مشکلی پیش اومده کاری از دستم براتون برمیاد؟ ناهید دوباره اشکهاش سرازیر شد نمیدونستم چکار کنم یکمی ایستادم نگاهش کردم صورتش که تا اون زمان برام معمولی بود یکباره خیلی زیبا جلوه میکرد دلم نمیخاست جلوم گریه کنه مونده بودم چکار کنم از طرفی هم میترسیدم کسی مارو باهم تنها ببینه نمیدونم از ترسم بود یا حس دیگه ولی برگشتم درو قفل کردم تا کسی نیاد تو و مارو باهم نبینه رفتم سمت ناهید گفتمتورو خدا گریه نکن بگو چی شده شاید بتونم کمکت کنم جرات نداشتم بهش دست بزنم جلوش ایستاده بودم ناهید سرشو گرفت بالا گفت نمیشینی ؟دیگه جرات کردم و نشستم کنارش روی تخت ولی بینمون یکمی فاصله بود وقتی نشستم ناهید خودشو بی مقدمه انداخت توی بغلم دستش دور کمرم حلقه کرده بود و زد زیر گریه دوباره وای خدای من نمیدونستم بغلش کنم یا نکنم تردید داشتم ولی انگار گریه های ناهید تمومی نداشت و باید واقعا کاری میکردم برای همین منم بغلش گرفتم و با موهاش بازی میکردم دلداریش میدادم هی میگفتم بگو چی شده ناهید خانم بعضی وقتام میگفتم ناهید جون تا دیگه حس کردم داره اثر میزاره و گریه هاش کمتر شد با استینش اشکهاشو پاک کرد کمکش کردم نشست گفتم خب تورو خدا دیگه گریه نکن همه ارایشت بهم ریخته چشمات قرمز شده بگو چیه که اینهمه اذیتت کرده یکمی بهم نگاه کرد تو چشام زول زده بود همه ارایشش بهم ریخته شده بود گفتم ناهید نمیخاهی حرفی بزنی ؟خودشو بهم چسبوند منو محکم بغلم کرد منم دستمو دور کمرش محکم گرفتم یکمی نوازشش کردم میخاستم از بغلش بیام بیرون که منوبه خودش کشید و نزاشت از بغلش بیام بیرون گفتم ناهید چکار میکنی؟ناهید در گوشم اروم گفت سعید از بغلم بیرون نرو خواهش میکنم بعد گردنمو بوسید هی میبوسید گرمای نفسش گردنمو نوازش میداد یکمی محکمتر هوش دادم ولی ناهید با مقاومت زیاد نمیخاست منو رهام کنه محکم گردنمو گرفته بود گفتم ناهید نکن منو ول کن الان یکی میاد خوب نیست ولی اصلا گوشش بدهکار نبود دیگه با شهوت زیاد داشت خودشو بهم میمالید فکرشو نمیکردم یه روز کارم با ناهید به اینجا برسه گفتم ناهید تورو خدا بسه عزیزم ول کن الان یکی میاد نکن ولی فایده ای نداشت دیگه منم خب بدم نمیومد که ببوسمش چوناینقدر گوش و گردنمو بوسیده و لیسیده بود که خوشم اومده بود برای همین وقتی دیدم ناهید اینقدر مشتاق این رابطه هستمنم محکم به خودم فشارش دادم لبشو گرفتم مکیدم ناهید اول چشمهاشو بسته بود و داشت لب میداد منم داشتم صورت خوشگلشو نگاه میکردم محکم ازش لب میگرفتم همونطوری که لب میگرفتم خوابودمش روی تخت و خوابیدم روش ناهید چشمهای خوشگلشو باز کرد سرمو با دستاش محکم گرفته بود و لب میداد دیگه در عرض چند ثانیه هردو لخت لخت توی بغل هم بودیم نمیدونم چطوری تند تند لباسهای همو دراوردیم من وسط پاهای سفید و خوردنی ناهید بودم و داشتم براش کسشو میخوردم ناهیدم داشت ناله میکرد یه دستش رو سرم بود یه دستش رو یکی از سینه هاش منم اون یکی سینه شو براش میمالیدم خوب که کسشو خوردم بلند شدم پاهاشو گرفتم دادم بالا کیرمو بردم لای کسش تو چشماش یه نگاهی کردم گفتم حاضری ناهید جون اونم گفت اره سعید جون بکن تورو خدا بکن توش کیرمو یکمی کشیدم وسط چاک کسش که ناهید هی التماس میکرد تورو خدا بکن توش دارم میمیرم از حشر کسش خیس اب بود یه کس خوشگل که حسابی دلمو برده بود کونشم خیلی خوب بود دیگه خم شدم روش کیرمو اروم کردم تو کسش ذره ذره میدادم بره توش ناهید لبهاشو گاز میگرفت و میگفت یواش یواش وای یواش تورو خدا کیرت خیلی کلفته چند ثانیه طول کشید تا همه کیرمو تا ته بکنم تو کسش واقعا کسش بینظیر بود خیلی تنگ بود گفتم ناهید کست خیلی خوبه خیلی تنگه عزیزم ناهید دستاش دور گردنم بود سرمو کشید سمت خودش لبمو بوسید گفت دوست داری کسمو گفتم دارم میمیرم براش خیلی دوست دارم ناهید جون گفت سعید اروم بکن تا جا باز کنه خیلی وقتی کیر توش نرفته گفتم واقعا چرا اخه مگه با علی سکس نداری ؟گفت خاک تو سر علی کنند خندیدم گفتم نمیکندت؟گفت بره بمیره کس به این قشنگی کنار دستش نمیکنه نمیدونم شاید میره زنه دیگه ای رو میکنه منم دیگه داشتم اروم اروم میکردمش که ناهید چشمهاشو بستو گفت وای سعید تو دیگه منو میکنی عزیزم لطفا منو بکن بکن منم بوسیدمش و گفتم باشه عشقم هروقت خواستی بگو تا بکنمت عشقم دیگه داشتم تلمبه میزدم تو کسش پاهاشو تا جائی که میشد داده بودم بالال حسابی محکم تو کسش میزدم ناهید دیگه تو اوج بود چنان اه و ناله های میکرد که حشر منو بیشتر و بیشتر میکرد هی میگفت جرم بده سعید جرم بده از پایین هم موزیک رقص و تند شنیده میشد خلاصه یه سکس بینظیر و فراموش نشدنی رو داشتم با ناهید تجربه میکردم نمیدونم چقدر طول کشید که دیگه داشت ابم میومد گفتم ناهید ابم داره میاد گفت بریزش رو سینه هام عشقم منم دوباره حسابی تلمبه زدم ازش لب گرفتم کشیدم بیرون و با یه ناله بلندی کیرمو رو سینه هاش گرفتم ابم پاشید رو سینه های خوشگل و خوردنیش وقتی ابم خالی شد داشتم تازه خوب نگاهش میکردم و تازه زیبائیهاشو میدیدم سینه های خیلی خوشگلش شکم صاف و سفید و ناف خوشگل کسش که اینقدر خوشگل بود که خم شدم حسابی بوسیدمش و رونهای سفید و خوردنیش بهش گفتم ناهید تو فوق العاده ای عزیزم یکمی کنار هم درازکشیدیم ناهید دست منو محکم تو دستش گرفته بود بهش گفتم ناهید با علی مشکلی داری ؟گفت سعید علی دیگه علی دوسال پیش نیست گفتم چی شده عزیزم فقط موضوع سکس هست ؟گفت اره سعید میدونی چند وقته دست بهم نزده ؟پرسیدم چند وقته عزیزم گفت بخدا 6 ماهه که سکس نداشتم سعید من زن حشری و داغیم بخدا دیگه به سرم زده بود برم دوست پسر پیدا کنم گفتم ناهید یه موقع اینکارو نکنی ها ناهید گفت سعید من نیاز دارم علی هم بهم توجه نمیکنه میشه ازت بخوام که نیازمو باتو جواب بدم ؟سرمو بردم جلو اروم لبهاشو بوسیدم گفتم ناهید دلم میخاد مال من باشی عزیزم ناهیدم منو محکم بغلم کرد و حسابی بهم لب میداد شاید نزدیک یک ساعت باهم بودیم گفتم ناهید جون بلند شو باید بریم پائین وگرنه شک میکنند عزیزم با دستمال کاغذی سینه های خوشگلشو پاک کردم ناهید دیگه تو پوست خودش نمیگنجید از فرط شادی هی بوسم میکرد گفتم عزیزم اگر بخواهی اینطوری تابلو بازی دربیاری کهنمیشه خودتو کنترل کن عزیزم ناهید گفت نمیتونم سعید جوننمیتونم بازم سکس میخام زود باش بکن منو کیرمو گرفت برام ساک میزد که زودی کیرم بلند شد ناهید خوابید رو تخت گفت سعید زودباش تورو خدا بکن کسمو منم کیرمو تا ته کردم تو کسش و حسابی تلمبه میزدم تو کسش اینقدر کردمش کهمعلوم بود چندبار ارضا شده بود پشتمو هی چنگ میزد پاهاشو دورم قفل کرده بود دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و تو کسش ابمو ریختم هردو بی جون بی حال افتادیمنفس نفس میزدیم ناهید هی منو نوازشم میکرد منم خیس عرق شده بودم کیرمو دراوردم گفت ناهید نمیخاستم بریزم توش ببخش عزیزم ناهید گفت عیبی نداره عزیزم قرصشو میخورم نترس ناراحت نباش از روش بلند شدم خودمو و ناهید تمیز کردم بلند شدم لباسمو تنم کردم شورت و سوتین ناهیدو هم کمکش کردم تنش کردم اروم در تاقو باز کردم ببینم کسی هست یا نه دیدم نه کسی نیست به ناهید گفتم من میرم بعدا تو بیا چند دقیقه بعد بغلش کردم بوسیدمش گفتم میخامت ناهید جون ناهیدم گفت منم همینطور عزیزم دیگه مال توام عشقم نترس بازم باهم هستیم عزیزم من رفتم پایین خودمو رسوندم به اتاقی که علی و بقیه بودن دیدم هنوز دارن مشروب میخورند و قلیون میکشند و ورق بازی میکنند منم نشستمو یکی دو پیک زدم و با سکس توپی که با ناهید داشتم بهترین روز عمرمو تجربه کرده بودم حدود یک ربع بعد دیدم ناهید ارایش کرده اومد اتاق ما در گوش علی یه چیزی گفت علی گفت الان حالشو ندارم نمیتونم ببرمت میبینی که ؟دوباره ناهید درگوش علی یه چیزی گفت علی برگشت بهم گفت سعید جون میشه یه زحمتی بهت بدم گفتم جونم علی جون گفت میشه ناهید ببری خونه انگار یه چیزی جا گذاشته گفتم باشه علی جون علی گفت سعید جون شرمندتم حالم خیلی خرابه نمیتونم رانندگی کنم گفتم مشکلی نیست داداش راحت باش من میبرش و میارمش ناهیدم گفت مرسی اقا سعید شرمندتونم تو دلم داشتم میخندیدم که اینقدر داره خوب نقش بازی میکنه رفتم به خانمم گفتم ناهیدو میبرمش خونشون و میام اونم کهنمیدونست قضیه چیه و اصلا تو مخیلشم تصور نمیکرد منو ناهید رابطه ای باهم برقرار کنیم قبول کرد و منو ناهید سریع راه افتادیم تو ماشین بغلش کردم بوسیدمش گفتم دیونه این چکاریه کردی ناهید گفت سعید زود باش میخام حسابی راحت منو بکنی عشقم منم گازشو گرفتم سریع بردمش خونه شون هنوز تو خونه تازه رسیده بودیم که از همون دم در همدیگرو لخت کردیم تو پذیرائی مشغول سکس شدیم دیگه کیرم انگار منتظر سکس ناهید بود چنان سیخ شده بود براش که برای زنم اینطوری سیخ نمیشد حسابی وسط پذیرائی کردمش مدل داگی و ایستاده برام ساک میزد منم همه تنشو میخوردم و میلیسیدم بعد رفتیم رو تختشون اونجا هم داگی کردمش سوراخ کونش بدجور بهم چشمک میزد گفتم ناهید کونتو دوست دارم ناهید گفت میخاهی از کون بکنی عزیزم گفتم اره عشقم کونت محشره عشقم گفت باشه عشقم برو از کشو وازلین بیار بهت کون بدم عزیزدلم گفتم واقعا میتونی ناهید جون گفت کیرت خیلی کلفته واقعا دردم میگیره و کونمو جرش میدی ولی میخام امشبو برات خاطره انگیز کنم برات عشقم میخام تو فقط مال من باشی دیگه زنتو هم نکنی خندیدم و وازلینو اوردم گفتم خم شو خوشگلم ناهیدم دولا شد و کونشو حسابی برام بازش کرد وای عجب کونی داره ناهید وازلین و زدم به سوراخ کونش مالیدم دورش اروم اروم با انگشتم دور حلقه سوراخشو فشار میدادم تو کونشو وازلینی میکردم ناهید اه و ناله میکرد و میگفت وای سعید قربونت بشم داری منو میکشی زودتر منواز کون دارم بزن گفتم صبر کن عشقم هنوز زوده حسابی با انگشت اشاره میکردم تو کونش ناهید هی کونشو قر میداد میگفت بکن سعید بکن تورو خدا بکن عشقم منم گفتم صبر کن انگشتمو دراوردم دوتا انگشتمو چرب کردم کردم تو کونش که جیغش دراومد کونشو میخاست بکشه جلو نزاشتم گفتم دردت اومد عزیزم ناهید نمیتونست حرف بزنه منم دو انگشتی هی میچرخوندم تو کونش درمیاوردم میکردم توش ناهید سرشو کرده بود تو بالشت کونشو تکون نمیداد یکمی که اینطوری کونشو باز کردم سرشو برداشت گفت سعید نکن تورو خدا دارم از درد میمیرم نکن سعید کونمو ول کن تورو خدا غلط کردم تورو خدا سعید هرچقدر خواستی کسمو جرش بده ناهید التماسم میکرد ولی من دیگه دیونه کونش شده بودم حالیم نبود کیرمو چربش کردم همونطور کهکون ناهید قمبل شده بود پشتش خم شدم سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ خوشگلشناهید هی التماسم میکردمیگفت تورو خدا سعید خواهشت میکنم التماست میکنم عشقم گفتم ناهید هیچی نگو یکمی صبر کن یه ذره دردت میاد نترس عزیزم سر کیرمو فشار دادم رفت تو کونش ناهید چنان جیغی کشید که نگو داشت تشکو چنگ میزد منم دیدم بخام لفتش بدم بدتر میشه باید کارو یه سره کنم کیرمو فشار دادم تو سوراخ کون تنگش بیچار ناهید زیرم دست و پا میزد هی مشت میزد رو تشک و بالشتو گاز میکرفت داد و بیداد میکرد منم کیرمو تا بیخ کرده بودم تو کونش نگه داشته بودم شاید ده دقیقه همینطوری هی ناله میکرد و فحشم میداد و میگفت غلط کردم تورو خدا درش بیار التماست میکنم سعید جون دیگه کم کم ارومتر شد دید منم درش نمیارم کیرمو گفتم خوبی ناهید جونم ناهید گفت خفه شو سعید دارم از درد میمیرم دیگه بهت نمیدم گفتم تورو خدا ناهید جون اینو نگو عزیزم ناهید گفت سعید درش بیار کونم داره اتیش میگیره بخدا گفتم یکمی صبر کن عشقم خوب میشه بهت قول میدم خوشت بیاد ناهید که هنوز ملحفه ها تو چنگش مچاله بود از شدت درد کونش گفت سعید تورو خدا درش بیار نمیتونم عزیزم دارم میمیرم تو دوراهی مونده بودم اگر کونشو نمیگائیدم دیگه بهم کون نمیداد از طرفی هم اینقدر درد داشت که بعید نبود همه چیز خراب بشه برای همین گفتم یکمی خودتو شل کن تا درش بیارم عزیزم ناهید گفت دیونه چیرو شل کنم کونمو پره کردی دیگه چیزی نمیونه شلش کنم گفتم سعی خودتو بکنم ریلکس باش عزیزم منم درش میارم گفت باشه سعید فقط خواهش میکنم دیگه نکنی توش بخدا نمیتونم غلط کردم گوه خوردم گفتم ناهید جون یکمی باید شلش کنی سوراختو یه چند تا نفس عمیق بکش بیچاره سه چهارتا نفس عمیق کشید منم کیرمو یکمی کشیدم بیرون تا نصف و دوباره دادمش تو کونش ناهید گفت چرا درش نمیاری سعید جون خواهشت میکنم عشقم تمنات میکنم دارم از درد میمیرم عزیزم گفتم باشه عزیزم نگران نباش درش میارم دیگه مجبور شدم کیرمو دربیارم وای وقتی کیرم اومد بیرون سوراخ کونش قرمز و خونی شده بود بیچاره حق داشت اونقدر جیغ و داد و هوار بکشه سریع با دستمال خون دور کونشو پاک کردم ناهید نمیتونست تکون بخوره از درد کونش کمکش کردم دمر خوابید رو تخت کونش جمع شد ولی دستش رو چاک کونش بود کنارش دراز کشیدم کمرشو براش میمالیدم گفت سعید بهم دست نزن گفتم تورو خدا ناهید جون خواهشت میکنم خب خودت میخاستی بهم کون بدی روشو ازم برگردوند و حرف نمیزد باهام منم هی خواهش تمناش میکردم بلاخره باهام اشتی کرد گفتسعید چکارش کردی کونمو خیلی میسوزه خیلی درد میکنه گفتم عشقم منو ببخش ولی یکمی سوراخت جر خورده یه چند روزی فکر کنم اذیت بشی گفت خدا لعنتت کنه خره یهکاری میکنیدیگه بهت کوسم ندم خره من عاشقت شدم تو این بلارو سرم اوردی بغلش کردم بوسیدمش گفتم بخدا معذرت میخام عشقم تورو خدا بزار باهات باشم اگر با کسی هم دوست میشدی باورکن از کون میکردنت اخه کونت بینهایت خوشگله عشقم ناهید خندید بهش گفتم اشتی هستیم ناهید جونم گفت اره دیونه دوستندارم برم با غریبه سکس کنم ازم فیلم بگیرن بیچاره ام کنند من مال توام سعید جون ولی تورو خدا اذیتم نکن دوست دارم باهم لذت ببریم گفتم چشم عشقم ازش پرسیدم الان کونت چطوریه گفت خیلی میسوزه بدجور جرم دادی کیرت واقعا کلفته نمیدونی چه دردی داشتم بخدا داشتم میمیردم بغلش کردم رفتم زیرش خوابیدم ازش لبگرفتم باهاش عشق بازی کردمتا دردش کمترو کمتر شد ناهید گفت سعید دیرمون نشه ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت 9 شب هست گفتم بریم ناهید جون گفت میخام بریم ولی کونم درد میکنه نمیتونم بشینم گفتم میخاهی تو بمون من میرم میگم حال نداشت موند خونه ناهید گفت سعید دیونه من اوردمت حسابی منو از کس بکنی توهم زرتی کردی تو کونم حالا هم باید درد بکشم هم کسم بی کیر مونده چکار کنم من الانم که میخاهی بری رفتم دستشوئی کیرمو حسابی تمیزش کردم برگشتم رفتم سراغ کس نازش و حسابی براش خوردم بعدشم خوب کردمش که ناهید کیف میکرد ابمو هم ریختم تو کسش بلند شدم ناهیدم خیلی سرحالتر شده بود گفتم حالاحالت بهتره عزیزم میتونی بریم باهم گفت بری یه دوش بگیریم بعد میریم باهم رفتیم حموم اون منو میشست من اونو کونشم دیگه دردش خیلی کمتر شده بود بهتر راه میرفت لباس تنمون کردیم ارایش خوبی کرد و برگشتیم مهمونی علی و بقیه مست و پاتیل بودن خانمم اومد گفت چرا اینقدر دیر اومدین گفتم ماشین ایراد پیدا کرده بود دیگه ناهید با زنها بود گاهی هم به هم نگاه میکردیم و میخندیدم از اون مهمونی فراموش نشدنی به بعد منو ناهید هروقت بشه باهم سکس میکنیم ناهید دیگه خیلی خوشحال و سرحاله .

نوشته: سعید


👍 7
👎 4
22437 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

643386
2017-08-03 21:50:12 +0430 +0430

خیلی مزخرف بود .

0 ❤️

643397
2017-08-03 23:14:42 +0430 +0430

تا ویلای پدر بزرگ قرمساقت خوندم

0 ❤️

643408
2017-08-04 01:33:48 +0430 +0430

عزیزم قربونت برم من یه پیشنهاد ویژه برات دارم اونم اینه ک جق بزن!
اره جق بزن!
اگه قبل از شروع داستانت یه جق زده بودی ب مرگ تو انقد کسنویس نمیکردی
ببین من جق میزنم بقیه هم میزنن حال میکنیم فحش هم نمیدن بهمون توام یاد بگیر جق بزنی گلم

0 ❤️

643441
2017-08-04 06:17:32 +0430 +0430

عمو اینهمه جون جون چیه حالمونو بهم زدی مسخره گوزملاق

0 ❤️

643482
2017-08-04 12:49:49 +0430 +0430

چی میزنی نمیدونم ولی هر چی هست اصل جنسه !!! ساغیت کیه معرفی کن به بقیه نویسنده ها کسمغز سایت

0 ❤️

643492
2017-08-04 15:30:46 +0430 +0430

واقعا نوشتن اين داستان خيلي سخت بوده برات، با يه دست جق ميزدي با يه دست تايپ ميكردي

0 ❤️

643501
2017-08-04 18:32:59 +0430 +0430

و خب دیگه، متوجه شدیم که قرص هات رو یادت رفته بخوری
پس بخور تا خوشحال و سرحال بشی حمال!

0 ❤️

643572
2017-08-05 04:50:37 +0430 +0430

من خیلی جاها مدیون این الف اول اسمم شدم :(

0 ❤️

643594
2017-08-05 07:01:26 +0430 +0430

كير رخش رستم تو كونت با اين فانتزي تخميت.

0 ❤️

643634
2017-08-05 14:07:36 +0430 +0430

کسمغز
کسمغز
کسمغز
کسمغز
کسمغز
کسمغز
کسمغز
کسمغز
کسمغز

0 ❤️