نسترن خانم مامان بهنام (1)

1392/06/02

سلام من دانیال هستم و یه دوست دارم به اسم بهنام ما از بچگی همديگرو می‌شناسیم
توی خونه همدیگه رفت و امد داریم من مادرمو موقع تولد از دست دادم بخاطر اینکه رحمش دچار مشکل بوده باید زایمان زودرس میکرده و…
پدرم هم یه برق کار سادس که با برق های ولتاژ بالا کار میکنه که من اونو تو19 سالگی ازدست دادم برق ولتاژ بالا گرفتش و کشتش
اما داستان از اونجا شروع میشه که من با دوستم کم کم رفته بودیم تو بحث سکس و این حرفا…راستی من یادم رفت بگم با عموم زندگی میکنم و اصلا به من اهمیت نمیدن بیشتر بخاطر زن عمومه چون به عموم میگه نباید به این بچه اهمیت بدی چون بچه ما نیست من الان باید دانشگاه باشم اما به لطف زن عموم نمیتونم درس بخونم و کار میکنم تنها یه دوست دارم به اسم بهنام که از بچگی باهم بودیم و مامان اون اسمش نسترنه و خیلی کسه و آرایشگاه داره و باباشم اسمش نادر هست و کارمند اداره ثبت احواله ساعت های کاریش از هفت صبحه تا هشت و نیم شب
و آدم بی بخاریه منظورم این نیست که طبعش سرده اتفاقا بعدا فهمیدم که خیلی نسترن و میکنه اما منظورم اینه که کار اداری اونو تبدیل به یه ربات کرده و به زن و بچش و خوانوادش اهمیت کمی میداد
یروز داشتیم با بهنام توی خیابون کس چرخ میزدیم از دور یه زنیو دیدیم با کون گنده وحسابی تیپ زده بود من یهو گفتم جوووون دیدم بهنام یه نگاهی بمن کرد و خندید گفتم چی شده گفت خاک بر سرت اون مامانمه من جا خوردم…
اخه از دور تشخیص ندادم که مامان نويده ازبس ارایش کرده بود که از نزدیکم نميشد شناختش چه برسه از دور انگار با ماله ی بنایی کرم ميماله به صورتش من سریع به بهنام گفتم ببخشید منظوری نداشتم تورو خدا يوقت ناراحت نشی گفت حالا چرا اینقدر معذرت خواهی میکنی معلومه که کونش گندس من خودم میمیرم برای راه رفتنش این حرفش منو به فکر فرو برد خلاصه کم کم مامانش نزدیکتر شد و سلام کردیم داشت از ارايشگاه میومد و میخواست بره خونه چند قلم خرت و پرت برای خونه داد که بهنام بخره لیست خرید و گرفتيمو رفتیم تو راه به بهنام گفتم تو غلط میکنی بخوای به مامانت چشم داشته باشی اگه بخوای کاری باهاش بکنی من نميذارم بهنام گفت اون مال زنيه که سالمه نه مامان من منم اگه مامانم سر و گوشش نميجنبيد اینقدر تو کفش نبودم بعد گفت مامانم با اقا سهراب شوهر سودابه خانوم دوسته
من تا ده دقیقه هیچی نمیفهمیدم راستی یادم رفت بگم ما توی یکی از محله های کوچیکه شمال زندگی میکنیم یه جایی به اسم محمود آباد
همه همديگرو میشناسن اما آقا سهراب معروف بود توی محله چون بچه دارنمیشدن و مشکل از زنش بود دکتر هم که رفته بودن گفته بود هيچ درمانی نداره و آقا سهراب خیلی بچه دوست داره برا همین به زنش گفته میخوام یه زن صیغه ای بگیرم تا وقتی بچم بدنیا بیاد بعد زنه را طلاق میدم و بچه را میگیرم اما زنه قبول نکرده و حتی نمیذاره آقا سهراب یه بچه از پرورشگاه هم بگیره برای همین هر روز باهم دعوا میکنن اونم چه دعوایی صداشون تا اونور محله میره
من باورم نمیشد که مامانه بهنام همچین زنی باشه برای همین پرسیدم تو از کجا میدونی گفت از اونجایی که هر روز تو مغازش پلاسه و باش لاس میزنه(اینم بگم که اقا سهراب فروشنده مواد آرایشی بهداشتیه و مامان بهنام برای آرایشگاهش از اون چیز میخره )اما من دقت نکرده بودم به رفتارشون که ببینم بهنام راست میگه یا نه
اما بهنام را میشناختم آدمی نبود که دروغ بگه من از خودم دروغ شنیده بودم اما از بهنام نه
کم کم باورم شد
اما بعد به بهنام گفتم مامانت هرکاری هم که بکنه مامانته حتی اگه با سهرابم سکس کنه تو حق نداری کم تر از گل بهش بگی و فقط باید جریانو با بابات در ميون بذاری البته اونم درصورتی که واقعا مطمئنی اما بهنام حرفی زد که نظرم برگشت…گفت خیلی ساده ای فکرکردی بابام از اونهمه تلفن های قایمکی و اس دادنا نمیفهمه یا از اون بی مزه بازیایه مامانم پشت تلفن
یا از آرایش کردنای مامانم به سبک جنده ها…بابام به خاطرمن چیزی نمیگه چون اگه بخوان دعوا کنن بنیان خونواده ما همینجوری سسته سست تر هم میشه در نهایت هم طلاقه بعدش چی اونوقت کی کارهای خونه را انجام بده حالا کارهای خونه به کنار موقع ازدواج من وقتی میرم خواستگاری پدر عروس نمیگه مادرت کجاست??اگه بفهمن طلاق گرفته از بابام میگن شاید بچشونم مثل خودشون بار اومده و…بابام بخاطر آینده من چیزی نمیگه و. مجبوره الان شاید بیشتر یکساله که مامانم با بابام نمیخوابه من گفتم تو ازکجا میدونی گفت بخاطر اینکه بابام هرشب تو پذیرایی میخوابه و جنده خانم توی اتاق من تخت بقلی من میخوابه بهش گفتم شاید نصف شب میره پیشش تو از کجا میدونی?
گفت جنده خانوم تا نصف شب مشغول خوندن مجله و کتاب های آرایش گریه و یا اس بازی میکنه با سهراب نه خودش میخوابه نه من میتونم درست و حسابی بخوابم .
من کم کم داشتم قانع میشدم که وضع بهنام خر تو خره
بعد بهش گفتم بهنام تو ناراحت شدی که من به مامانت گفتم جوووون ناراحت که نشدم هیچ خوشحالم میشم اگه مامانمو بکنی و حسابی باهم جرش بدیم هرچقدر هم کون این جنده را پاره کنیم کمه چون دهن بابامو سرویس کرده
بعد بهم گفت پایه هستی بکنیمش?
گفتم آخه…
گفت آخه نداره اگه بهت ثابت کردم چی?
گفتم اگه ثابت کردی من تا آخر خط باهاتم هرچند که دلم زیاد راضی نیست اما باشه قبول میکنم چون تا حالا سکس نداشتم و دلم یه سکس اساسی میخواد
بعد از اینکه وسایل را گرفتیم خداحافظی کردیم واز هم جدا شدیم
من رفتم خونه و خوابیدم تا صبح دو روز نتونستم بهنام را ببینم چون سرکار بودم و خیلی سرم شلوغ بود اما صاحب کارم رفت کیش تا یسری جنس بیاره و یک هفته وقت پیدا کردم تا با بهنام خوش بگذرونیم همون لحظه اولی که بهنام و دیدم بهم گفت بدو بریم که بموقع اومدی گفتم چیشده گفت مامانم رفته حموم و من موقعی که تو حموم بود گوشیشو برداشتم و اس ام اساشو خوندم دیدم سهراب اس داده که خوشگل خانوم نمیایی یه حالی به من بدی تو مغازه هستم بعد گوشیشو گذاشتم و اومدم بهش گفتم حالا چیکارکنیم
گفت میریم دم مغازه آقا سهراب منتظر میمونیم اگه اومد بهت ثابت میشه
اونجا موندیم بعد از 45دقیقه مامان بهنام با یه تیپ مثل فرشته ها اومد و همون دم در بود که آقا سهراب پرید دست انداخت گردنش و رفتن تو به شاگردش یه چیزایی گفت و باهم رفتن تو قسمت انبار…
بعد بهنام گفت دیدی جناب آقای دانیال بهت ثابت شد که این عوضی که اسم مقدس مادر روشه تو روز روشن درحالی که شوهر داره و عقد شده یه نفر دیگس با این میخوابه
من دیگه شهوت زده بود به سرم اونم بخاطر لباسها و سرو وضع نسترن خانم بود فوری به بهنام گفتم نقشه ای هم داری بخاطر اینکه نمیتونیم رودررو رو بهش بگیم میخوایم بکنیمت…
گفت یه نقشه دارم که مو لا درزش نمیره بعد نقشه را بهم گفت اما من الان نمیگم تا بعدا خودتون بفهمین چون بابای بهنام کارش دولتی بود و توی ثبت احوال کار میکرد دفترچه بیمه داشت رفتیم خونشون اونو برداشتیم و رفتیم پیش یه دکترمتخصص کس خل کلی ادا و اطفار درآوردیم که این دوست ما یسری فراموشی خفیف داره که بعضی چیزای کوچیکو یادش نمیاد و بعضی چیزا رو یادش میره حتما یه مشکل مغزی داره و…بعد دکتر گفت باید یه فوق تخصص ببینتش بهنام گفت یه فوق تخصص رفتیم و گفته باید یه ام آر ای با ماده منبض کننده بگیری (وقتی میخوان از آدم ام آر ای با ماده منقبض کننده بگیرن یه دارو یا بصورت آمپول یا قرص میدن که بیهوش کنندس)
ما این اطلاعاتو از تو اینترنت و با مشاوره مجازی از یک دکتر گرفتیم
بعد به دکتره گفتیم دکتره فوق تخصص برامون این دارو را نوشته بهمراه ام آر ای اما یه چندوقت نتونستیم ام آر ای بگیریم و تاریخ اعتبار دفترچه تموم شد و وقتی تمدیدش کردیم دفترچه را تعویض کردن و نسخه هم توی اون بود حالا نداریم بعد دکتر گفت برید همون دکتر متخصص دوباره بنویسه.
گفتیم اون خیلی معروفه و کل سال خارجه و سه یا چهار ماه ایرانه و توی تهران مطب داره و ماهم قبلا که رفتیم تهران بود حالا نیست و طول میکشه تا بیاد شما اگه میشه دارو و ام آر ای را بنویسید که ما تا ایشون بر میگرده آماده کنیم ما با کلی کون پارگی و کس کش بازی این دکترو خر کردیم و رفتیم بانک من یه مقدار پول گرفتم
و قرارشد نصف نصف پولشو بدیم اما چون من کار میکردم وضعم بهتر بود تا اون. اونم یه مقدار تو بانک پس انداز داشت گرفت
رفتیم دارو را گرفتيمو ازهم جدا شدیم قرارمون این بود که راس ساعت دو من دم خونشون باشم و گفته بود ساعت دو اف اف رو میزنه منم به عموم گفتم که صاحب کارم رفته کیش جنس بیاره باید برم شب مغازه بخوابم چون صبح خیلی زود بار میرسه باید کمکش کنم بایه لحن خیلی سرد و بی اعتنا گفت باشه هرچند اگه چیزی هم نمیگفتم کاری نداشت.
رفتم تو خیابون یکم تابیدم دم یه تریا یه شیرموز خوردم که حسابی کمرو بسازم ساعت 1/48دم خونشون بودم منتظر شدم دقیق سر ساعت درباز شد رفتم تو دروبستم دیدم بهنام اومد گفتم چیکارکردی?گفت ریختم تو پارچ شربت سر شام که هم مامانم بیهوش بشه هم بابام هردوتا تاخوردن بعد از یکربع مثل جنازه افتادن فقط خودم نخوردم.رفتیم تو اتاق دیدم نسترن خانوم رو تخت بود به بهنام گفتم نکنه بیدارشه گفت امتحانش کردم من گفتم میترسم ولش کن بی خیال اگه بیداربشه دهنمون سرویسه بهنام گفت خیلی زیاد ریختم تو پارچ عمرا تا صبح تکون بخوره.
بعد بهنام رفت رو تخت نسترن خانومو هول داد افتاد رو زمین هیچ تکونی نخورد بعد گفت دیدی گفتم امتحانش کردم.منم تا اینو دیدم جراتم زیاد شد بعد به بهنام گفتم اجازه هست بهش دست بزنم بهم گفت چرا مثل احمقا رفتار میکنی هرکاری دوست داری باهاش بکن خلاصه لباساشو در آوردیم دمرش کردیم بعد بهنام خوابید روش و کیرشو میمالید رو قنبلاش و سوراخ کونشو لیس میزد منم دلو زدم به دریا و دهنشو باز کردم و آروم کیرمو کردم تو دهنش و حسابی عقب و جلو میکردم و بعضی موقع ها کیرمو تا آخر حلقش میفرستادم خیلی حال میداد بهنام کونشو باز کرد و یزره کرم مالید و انگشتشو کرد تو بعدش که انگشتشو درآورد بمن گفت دانیال تو بهترین دوستمی میخوام حسابی حال کنی بیا بکن منم سریع رفتم پشتش و کیرمو یکضرب کردم تو کونش تنگ و خوب بود خیلی حال کردم من تند و تند عقب جلو ممیکردم و سینه هاشو با تمام زورم فشار میدادم و میمالیدمشون بهنامم دهن نسترنو باز کرده بود و میکرد توش
من احساس کردم تخمام سفت شد و کمرم یه حالی شد کل آبمو تا ته تو کونش ریختم بلند شدم و رفتم یزره آبی که مالیده بود رو سر کیرم رو ریختم رو زبونش و با انگشت پخشش کردم رو سطح زبونش و شروع کردم سینه هاشو مکیدن و با سینه هاش بازی کردن بعد از صدای نفس زدن بهنام فهمیدم آبش اومده و اونم ریخت تو کونش به اومد کیرشو کرد تو دهنش بهنام گفت انگار راستی راستی دارم فراموشی ميگيرم اصلا یادمون رفت اسپری تاخیری بزنیم بهش گفتم برو بیار تا اون رفت بیاره من شروع کردم صورتمو مالیدن به پاهای نسترن آخه من عاشق فوت فتیشم البته نه برده بازیو از این کسشعرا فقط بود فتیش بعد شروع کردم بوسید انگشتها و کف پاهاش بعد شروع به مکیدن انگشتها و لیسیدن شدم بدنش بوی عطر خاصی میداد خیلی خوب بود پاهاشم خیلی خوشبو بود بعد پنچه و پاشو میلیسیدم ومیبوسیدم بعد کیرمو مالیدم به کف پاهاش دوباره فوری شق شد بعد دوباره پاهاشو گذاشتم رو صورتمو بوسشون میکردم بعدم پاشنه پاشو لیسیدم بهنام اومد تو اتاق بهش گفتم رفتی اسپری بخری. گفت یه جای خیلی خفن قایمش کرده بودم برای همین طول کشید بعد اومد شروع کرد لبای نسترنو خوردن و ازش لب میگرفت بعد کیرشو گذاشت بین سینه های گنده ی اون که نمیدونم سایز چند بود اما زیاد سفت نبود بیشتر شل بود منم اسپری زدم و کردم تو کونش برعکس سینه هاش که زیاد خوب نبود اما کونش فوق العاده بود بزرگ و ژله ای بود با ضربه زیاد تکون نمیخورد اما خیلی نرم بود وقتی کیرم تو کونش بود و عقب جلو میکردم اطراف کیرم که به کونش میخورد وخیلی حال میکردم کونش فوق العاده نرم بود بدنشم سفید سفید مثل برف پاهاشم همینطور بود سفید با پوست لطیف لاک صورتی هم زده بود موهای نسترن خانومم بلنده دوتا پایین کمرش میرسه و شرابی رنگه که پوست سفید کنار رنگ موهاش محشره.
بعد از 35 دقیقه آبم اومد و همینطور که داشتم عقب و جلو میکردم آبم ریخت تو کونش حسابی اونشب کونشو سیراب کردیم بعد نوبت بهنام بود رفت خوابید روش و کرد توش بعد از سی دقیقه تلمبه زنی مداوم و بدون وقفه به بهنام گفتم اصلا از کس نکردیم من که حال ندارم حداقل تو بکن آبتو بریز توش گفت نه آب منی کون و گنده میکنه میخوام اونقدر آب بریزیم تو کونش تا گنده تر بشه بعد یهو کیرشو تا آخر تو سوراخ نسترن فرو کرد ونگه داشت فهمیدم آبشو ریخته دیگه نا نداشتیم تکون بخوریم اما من باید میرفتم لباسای نسترن خانومو کردیم تنش و گذاشتیمش سر جاش بعد لباسامو پوشیدم و با بهنام خداحافظی کردم دم رفتن یکم پاهای نسترنو بوسیدم و شصت پاشو مکیدم یهو بهنام گفت انگار خیلی خوشت اومده گفتم چه جورم
بعد رفتم خودمو رسوندم مغازه و خوابیدم صبح ساعت10بود. بیدارشدم فهمیدم امروز بهنام کلاس داره و از صبح رفته سر کلاس ساعت دو و نیم بعد ازظهر بود که بهنام زنگ زد همديگرو دیدیم بمن گفت گند زدیم گفتم چی شده گفت مامانم صبح پاشد رفت دستشویی بعد که اومد گفت یه ماده سفید موقعی که مدفوع میکرده از کونش اومده بیرون و گفت باید برم دکتر شاید مریض شدم بعد زنگ زد دکتر نوبت گرفت الانم رفته دکتر چیکار کنیم نکنه بفهمه…ادامه دارد

نوشته: dadara


👍 0
👎 1
246232 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

396564
2013-08-24 12:38:36 +0430 +0430
NA

بهنام یه نگاهی بمن کرد و خندید گفتم چی شده گفت خاک بر سرت اون مامانمه من جا خوردم…
اخه از دور تشخیص ندادم که مامان نويده

0 ❤️

396566
2013-08-24 14:11:18 +0430 +0430
NA

دستگاه MRI تو کون آدم دروغگو…آخه پدرسگ مگه مجبورت کردن داستان بنویسی…اونم از نوع تخمیش

0 ❤️

396569
2013-08-24 15:24:24 +0430 +0430
NA

کار به صوتیاتو اشتباهاتت ندارم دروغو راستشم محم نیس داستانش جالب شده واسم زود ادامشو بنویس مرسی

0 ❤️

396570
2013-08-24 15:38:34 +0430 +0430
NA

بلف

0 ❤️

396572
2013-08-24 19:01:54 +0430 +0430
NA

9
1
2
6
4
2
4
5
0
6

0 ❤️

396574
2013-08-25 00:59:13 +0430 +0430
NA

آخه تو خواب چطور کونش گذاشتی و کردی تو دهنش و ازش لب گرفتی؟ با دست بهتر نبود عایا؟

0 ❤️

396575
2013-08-25 03:15:26 +0430 +0430
NA

نمیدونم چرا بعضی قسمتهاشو سانسور کردی؟! داداش خجالت نکش اینجا شهوانی هست و همه چیز آزاده راحت میتونی اعتراف کنی…
آره میدونم اون مامانت بود و تو هموکس کشیشو کردی… میترسی بهت بگن لجن… بیغیرت… نترس بابا اینا برات فحش نیست که تعریفه…
نمیدونم شما الاغها کی میخوایین دست از سر مامانهی بیچاره بردارین… بابا برین دنبال یه سوژه دیگه یکم خجالت بکشین چرا دارین دنیارا به گند میکشین

0 ❤️

396576
2013-08-25 03:39:15 +0430 +0430
NA

خفه شين كس كشا
اصل اينه كه با خوندنش كير آدم پا ميشه!
حالا طرف مادر خودش يا مادر رفيقشو گاييده
مادر تو رو كه نگاييده؟
داستانو خوندي حالشو بردي زر اضافه نزن تورو جون ننت_

0 ❤️

396577
2013-08-25 03:54:40 +0430 +0430
NA

همه مدلیشو شنیده بودیم اما نه دیگه این جوری .عزیزم نگران نباش تو هم خوب میشی

0 ❤️

396578
2013-08-25 04:04:44 +0430 +0430
NA

تو اين سايت كسي نيس يه حالي به ما بده؟!!!
اي بابا

0 ❤️

396579
2013-08-25 04:31:46 +0430 +0430

akhe badbakhte koon nadide mage majboori dastane koso sher benvisi kos maghz?

0 ❤️

396580
2013-08-25 07:57:28 +0430 +0430
NA

میگن اینجا خر نداریم میرن از قبرس میارن

0 ❤️

396581
2013-08-25 08:41:13 +0430 +0430

ریدی، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . .
کله کیری فکر کردی اینجا کجاست که این همه اراجیف سرهم کردی؟ اسم دوستت چی بود؟ بهنام یا نوید؟ گفتی بابات برق‌کار ساده بوده؟ آخه کیر بزغاله لای دندونات، برق‌کار ساده با برق ولتاژ بالا کار می‌کنه؟ اولش نوشتی که باباش خیلی مامانش (نسترن) رو می‌کنه ولی بعدش نوشتی که یک سال میشه که سکس ندارن. واقعا دیگه ریدی. خواهش می‌کنم که دیگه ادامه این داستان تخماتیک و مزخرف رو ننویس. کُس‌کش سکس با مادر؟ شاشیدم به گوش و حلق و بینیت، دیگه ننویس.

0 ❤️

396583
2013-08-25 12:17:53 +0430 +0430
NA

خسته نباشي واقعأ 8}

0 ❤️

396584
2013-08-25 12:20:36 +0430 +0430
NA

بیشتر داستانها هیچ فرقی با زمانی که در دنیای از خیالات کودکانه خود بودیم نمیکنه!

بهتره دیگه هم پا نشید با این کسشعر های که می نویسن!‏‎ ‎

0 ❤️

396585
2013-08-25 12:21:44 +0430 +0430
NA

:D :)) =)) حسابی خندیدم.دستت درد نکنه

0 ❤️

396586
2013-08-25 15:42:01 +0430 +0430
NA

ببینم کدوم مامانی وقتی می ره دستشویی میاد اتفاقات اونجارو واسه بچش تعریف می کنه؟ نکنه مامانه جنده ی تو همچین آدمیه؟

0 ❤️

396587
2013-08-25 20:35:49 +0430 +0430

Mamanesh ba un hame tajrobe va sex hanuz nemidune mani az konesh umade bod birun? Pas ab sohrab ya shohareshu ba dinamit az kuneshesh dar miavord? Baghie charandiatetam ke gerftam do3tam soTsho.ah.nanvi3.

0 ❤️

396588
2013-10-04 01:38:20 +0330 +0330
NA

کس نگو مادر…

0 ❤️

396589
2013-10-31 22:24:44 +0330 +0330
NA

بنیان خانواده ات تو حلقم
رفتم تو خیابون یکم تابیدم دم یه تریا یه شیرموز خوردم
تریا چی هست که خوردی 1:30 شب شیر موز از کجا آوردی؟؟!

باقیش بماند

0 ❤️

396590
2013-11-22 03:54:33 +0330 +0330
NA

احسنت به اين بصيرتت كه با اينكه تا حالا سكس نداشتي ولي از فاصله دور تونستي تشخيص بدي زني كه از روبروت ميومد چه كون گنده اي داره :^o
ولي نا اميد نشو، استعداد داستان نويسي رو داري و اگه يه كم تمرين كني ميتوني بهتر بشي (اينو ديگه جدي گفتم)
در ضمن داستاني كه حداقل نيم ساعت وقت ميذاري مينويسي 5 دقيقه هم وقت بذار خودت يه دور بخونش

0 ❤️

396591
2014-09-03 10:19:49 +0430 +0430
NA

استعداد كجا بود چرا كس ميگي برا خودت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها