نسخه سحرآمیز

1393/03/28

باسلام خدمت بروبچ تیز شهوانی
میدونم که شماها تموم سوتی های ریز و درشت خاطرمو میگیرید. پس همین اول بابت سوتیها و اشتباهات تایپی و نگارشی عذر خواهی میکنم.
خاطره ای رو که میخام براتون بنویسم واسه حدودا 15 سال قبله. من الان 32 سالمه و اتفاقی وارد این سایت باحال شدم.

خب بریم سر داستان: من از بچگی قد و قواره خیلی درشتی داشتم و تو محلمون یه پسر بنام امیر بود که سه سال از من کوچکتر بود و مثل باباش خیلی قد کوتاه بود و بدن سفید و گوشتیو براقی داشت. از اونجایی که تو کوچه پسر هم سن خودش نبود همیشه با ما بازی میکرد و بزرگترین آرزوش این بود که مثل باباش قد کوتاه نشه یه روز با دوتا از رفیقام نقشه کشیدیم که امیر رو بکنیم و قرار گذاشتیم که یکی از ما وقتی باهاش تنهاس بهش بگه اگر میخای قدت بلند بشه باید یک ادم قد بلند بکنتی و ابش رو تو کونت بریزه و بگه اگه باور نداری از بچه های دیگه بپرس و ما هم تایید کنیم . خلاصه حسین یه روز سر صحبت رو باز کرده بود و بهش گفته بود و از اون یکی دوستم (مجتبی) هم پرسیده بود و اونم تایید کرده بود و حسین و مجتبی بمن گفته بودن . امیر یه روز اومد پیش من و از من سوال کرد منم گفتم اره درسته مگه نمیدونستی.دیگه کاملا باورش شده بود بهش گفتم اگه خواستی یکبار بیا تا من بکنمت تا قدت بلند شه و قول میدم به هیچکس هم نگم که کردمت و قرار گذاشتیم که فردا یه جای مناسبی پیدا کنیم . بعد رفتم پیش حسین و مجتبی بهشون جریان رو گفتم و تصمیم گرفتیم که ببرمش تو خونه خرابه ای که ته کوچمونه لختش کنم و وقتی مشغول کردنش شدم اونا هم بیان و بکننش. طبق نقشه بردمش و شلوارشو پایین کشید که من گرفتم کامل درش اوردم که نتونه فرار کنه بعد شروع کردم به مالوندن کونش که هی میگفت زود باش کارت رو بکن تا کسی نیومده منم بهش گفتم اگه میخای کمتر دردت بیاد کیرم رو بخور تا بمحض اینکه تو کونت کردم سریع آبم بیاد. کیرم رو تو دهنش کرد ولی با دندوناش گرفته بود بدش میومد بمکه گفتم باید قشنگ لیس بزنی این طوری فایده نداره کم کم شروع کرد به لیس زدن و بعدش قشنگ ساک میزد و میمکید بلندش کردم لباسشم در اوردم و دکمه های پیرهن خودم رو هم باز کردم و از پشت چسبیدم بهش و لا پایی میزدم اونم همش میگفت زود باش دیگه بکن تو ,که هربار میگفت من حشری تر میشدم . بعد خمش کردم و کیرم رو حسابی تف زدم و با انگشت سوراخ کونش رو پیدا
کردم و کیرمو تنظیم کردم رو سوراخش ولی هر کاری میکردم تو نمیرفت هی لیز مخورد به بغل سوراخش که یهو حس کردم گیر کرد سفت گرفتمش یک فشار ناگهانی دادم که تا نصفه رفت داخل و امیر شروع کرد به آخ آخ گفتن که من حشری شدم و آبم اومد و کیرم رو که در اوردم امیر گفت تموم شد که یه دفعه مجتبی گفت نه تازه شروع شده . تا امیر خواست لباساشو ورداره و فرار کنه گرفتتش و گفت الکی که نیس کسی که میخاد قد بلند بشه باید سختی بکشه امیر شروع کرد به گریه کردن حسین اومد گفت الکی گریه نکن من خودم ختمم , بچه که بودم هر وقت میخاستن منو بکنن اینقد الکی گریه میکردم پس برای من فیلم بازی نکن مجتبی که لباساشو در اورده بود اومد امیر رو از پشت بغلش کرد . امیر میگفت باشه ولی بعد منم باید بکنم گفتم باشه اول ما میکنیمت بعد تو سه تامون رو بکن تا بیحساب بشیم. گفت تو که کردی . گفتم اون قبول نیست چون برای درمان قد کوتاهی خودت بوده حسین کیر کلفت و سیاهشو دستش گرفته بود میگفت بیا بخور, دیدم چطور کیر ابی رو لیس میزدی. وقتی گفت نمیخورم پنجه انداخت تو موهاش بزور کلشو خم کرد طرف کیرش. مجتبی هم دست امیر رو گرفت و تاب داد که نتونه تکون بخوره بلندش کرد و دست راستش رو هم انداخت زیر شکمش که نشینه منم از کمرش سفت گرفته بودم . امیر بدبخت دیگه نمیتونست تکون بخوره فقط گریه میکرد و میگفت نمیخام قدم بلند بشه. مجتبی از زیر شکم امیر کیرش رو کنترل میکرد که با سوراخ کون امیر تنظیم بشه یه دفعه یه زور زد دیدم چشای امیر گرد شد و به طرف جلو رفت ولی من و حسین سفت گرفتیمش . مجتبی کیرش رو در اورد تف زد دوباره تو کرد که اینبار امیر داد زد که حسین جلوی دهنش رو گرفت دو سه باری که مجتبی عقب جلو کرد خم شد رو امیر و سفت گرفتتش و ابش رو تو کونش ریخت و کیرش رو در اورد که دیدم . امیر گفت ترو خدا بزارین برم حسین لبه پنجره نشست گفت کجا نوبت منه اگه بمن ندی ابروتو همه جا میبرم بیا رو کیرم بشین. امیر رفت نشست رو کیر حسین ولی همش میگفت ترو خدا لاپایی بزن کیرت خیلی گندست گفت بشین اروم اروم تو میکنم . وقتی رو کیر حسین نشت , حسین با یه دستش از سینه امیر با یه دست دیگه از زیر شکمش گرفت و با یه حرکت کیرشو تا ته کرد تو کون امیر و چنان سفت گرفته بودش که هر کار میکرد نمیتونست جنب بخوره فقط آخ آخ و گریه میکرد بعد از یه سی چهل ثانیه دستاشو شل کرد و خودش و امیرو بالا و پایین میکرد تا ابش اومد و ریخت تو کونش و بلند شدن و من و مجتبی که لباسامون رو پوشیده بودیم کمک کردیم لباسای امیر رو پوشیدیم و بهش گفتم حالا امروز دیگه نمیکنمت . حسین رفت از تو حیات دوربینی رو که اورده بود نشون امیر داد و گفت اگه هر وقت خواستیم بهمون ندی این عکسایی که در حال خوردن کیر ابی ازت گرفتم رو چاپ میکنم و به همه نشون (از اون دوربین قدیمیا که نگاتیوی بود)
بعد از اون امیر دیگه شده بود زن ما سه تا , هر وقت خونه خالی پیدا میکردیم یا میرفتیم کوه میکردیمش یه طوری شده بود که دیگه خوشش میومد بکنیمش.
من الان چند ساله که ازدواج کردم و دیگه از کردن پسر بدم میاد و الان این خاطرات دیگه برام جنبه سکسی نداره بلکه جزء خاطرات فکاهیه که هر وقت مجتبی و حسین رو میبینم کلی به این خاطرات میخندیم.
حالا بعدا از خاطرات سکسی با دختر هم براتون مینویسم.

نوشته:‌ ابی


👍 0
👎 0
40548 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

423047
2014-06-18 04:54:24 +0430 +0430
NA

احسان هات میفرماید:

راستش بدم نیومد:D بامزه نوشتی بودی. هاهاها

“اگر میخای قدت بلند بشه باید یک ادم قد بلند بکنتی و ابش رو تو کونت بریزه و بگه اگه باور نداری از بچه های دیگه بپرس و ما هم تایید کنیم”

0 ❤️

423048
2014-06-18 05:44:01 +0430 +0430

جالبه که کون آکبند رو سه تایی زدین توش اونم بار اول !!!

0 ❤️

423049
2014-06-18 06:53:49 +0430 +0430
NA

yeah man! that was fun

0 ❤️

423051
2014-06-18 08:50:56 +0430 +0430
NA

ننت سر تو به کی داده که قدت بلند شده؟؟

0 ❤️

423052
2014-06-18 10:15:43 +0430 +0430

کیری بود، ننویس . . . . . . . . . . . .
کله کیری چقدر با افتخار هم تعریف می‌کنی. نکنه که خودتم همین‌جوری خفت کردن و کونت گذاشتن؟ دیگه از این اراجیف ننویس. شاشیدم تو خاطرت تخمیت، دیگه ننویس.

حسین و مجتبی رفتن خرابه
بدیدن کون تو مملو از آبه
چو دیدن که امیر گاییده بودت
زدن در کون تو بی عجز و لابه

0 ❤️

423053
2014-06-18 13:31:38 +0430 +0430
NA

خوب به نظر من کارت خیلی شاهکار نبوده که افتخار میکنی بهش اون دنیا کونت نزار شان اوردی

0 ❤️

423054
2014-06-18 15:40:58 +0430 +0430

اتفاقا چند روز پیش زنت اومد پیشم گفت میخوام قدم بلند شه همین نسخه ی تو رو واسش پیچیدم گفت قد بلند سراغ نداره خودم کونش گذاشتم.حالا اگه به اندازه ی کافی بلند نشده دوباره بفرستش.

0 ❤️

423055
2014-06-18 19:25:36 +0430 +0430
NA

لاشیا !!! با افتخارم تعریف میکنه :|
حرومـــزادگی شاخ و دم نداره
حرومزاده ها !!!

0 ❤️

423056
2014-06-19 00:34:59 +0430 +0430

[quote=ابی]بچه که بودم هر وقت میخاستن منو بکنن اینقد الکی گریه میکردم پس برای من فیلم بازی نکن[/quote]
امان از تجربه biggrin

[quote=ابی]امیر بدبخت دیگه نمیتونست تکون بخوره فقط گریه میکرد و میگفت نمیخام قدم بلند بشه.[/quote]
نه ديگه! راهي رو که اومدي بايد تا تهش بري!

[quote=ابی]مجتبی از زیر شکم امیر کیرش رو کنترل میکرد که با سوراخ کون امیر تنظیم بشه یه دفعه یه زور زد دیدم چشای امیر گرد شد
[/quote]
shok

داستانت قشنگ بود. هم طنز داشت، هم که محارم نبود که خيليا بدشون مياد. ايول good

0 ❤️