نفهمیدم چی شد

1390/02/21

سلام من نیما هستم:
21 سالمه این خاطره ماله یک ساله پیشه کاملا واقعیه واتفاقی هست که برام افتاده .
تابستان سال قبل بود من مثل همیشه صبح زود بلند شدم تا برم پارک ورزش کنم یک ماهی بود که از دوست دختر قبلیم جداشده بودم و بدم نمیومد بایه دوست تازه اشنا بشم.
به همین خاطر داخل پارک حواسم به دوروورم بود.اونرووز داشتم تو پارک نرم میدوییدم که یهو احساس کردم یه نفر داره نگاهم میکنه وایسادم ودیدم دو تادختر داخل چمن نشستن ونگاهم میکنن کمی مکث کردم ودیدم چشم از من بر نمیدارن با سرم اشاره کردم وگفتم بیان به طرف من اونا با هم مشورت کردن واومدن دستشون راکت های بدمینتون بود و اومدن باهم صحبت کردیم اسم یکیشون مهسا ودیگری میترا بود من از مهسا خوشم اومد و پر میترا رو باز کردیم از اون به بعد با مهسا هرروز بعد از ظهر که از دانشگاه میومد میرفتیم بیروون تا اینکه مهسا یه روز ازم خواست تاببوسمش من خیلی جا خوردم اما کلی حال کردم من هم اولین بوسه رو رو لبش با شهوت تمام گذاشتم که دیدم رنگش مثل گچ سفید شد بعد از اون هرشب با اس ام اس سعی میکردم یجوری شهوتش رو زیاد کنم تا برای رسیدن به من بیقرار بشه وموفق بودم یه رووز صبح بهم زنگ زد وگفت امشب خونه ی ماهیچکس نیست و3ساعتی وقت داریم وایندفه برعکس همه دختره پسر رو میکشونه خونه من موقع رفتن صورتم رو زدم بهترین لباس وبهترین لباس زیرم رو پوشیدم وسرشار از عطر ادکلن به اونجا رفتم در زدم اومد دمه در سلام کردم ورفتم تو ترس ودلهره وشهوت داشت مخم رو میترکوند اون با یکلباس چسب یکسره بنفش اومد در رو باز کرد بگذریم من نشستم برام چای وشیرینی اورد با هم خوردیم و شروع به صحبت کردیم حرفموون که تمام شد جفتمون میخاستیم که سریعا همدیگرو بغل کنیم وببوسیم هم شرم وحیا اجازه نمیداد اون هم سرش رو انداخته بود پایین وکناره من نشسته بود تا اینکه من خجالت رو کنار گذاشتم واولین بوسه رو از لپ اون کردم و اون سرخ شد اما اون هم به جواب بوسه من من روبوسید و من دیگه روومباز شد وبغلش کردم ولبم رو گذاشتم روی لبش یک لب طولانی از هم گریفتیم که واقعابهترین تجربه لب برای من بود بعد همون طور که نشسته بودیم من شروع به خوردن زیر گلوی اون کردم ومیبوسیدم ومیلیسیدم ومیمکیدم اون که از حال رفته بود من هم از حرارت داشتم منفجر میشدم همین طور میبوسیدم وپیشروی کردم تا روی سینه هاش البته از روی لباس تا خودش لباس ولباس زیرش رو در اورد سینه ای گرد وتقریبا رسیده ای داشت با نوک صورتی وبسیار خوش طعم مشغول خردن سینه نا بودم که یهو بلن شد ومن رو برد روی تختش نشوند شروع کرد لباس های من رو در آوردن من با لباس زیر بودم واون نیمه لخت لباس اون رو هم من کامل در آوردم وخوابیدم رووش ودوباره سینه هاش رو خوردم اون هم دستاش رو دوره من قلاب کرده بود وپشت من رو ماساژمیداد من خوردم وبوسیدم رفتم پایین روی شکمش و دور نافش رو لیس میزدم اما اون اجازه نداد پایین تر برم من رو چرخوند ولباس زیر من رو در آورد ومن هم مال اون رو در آوردم بعد خیلی آوروم روی من خوابید وجلوش رو به یکی من میمالید و آروم به حالت شهوت آه آه ضعیفی میکشید تا اینکه شهوتش به آخرین حدش رسید ونشست روی رون پای من وشروع به خوردن یکی من کرد که منمثل مار به خودم میپیچیدم ولذت مبردم بعد نشست روی یکی من وشروع به عقب جولو کردن خودش کرد وبا شدت خودش رو به من میمالید من هم دستامو دوره کونش قلاب کرده بودم و با سوراخش بازی میکردم اینقدر خوشش اومد که سریع ارضا شد و روی من ولو شد من وقتی این حال رو دیدم گفتم اشکال نداره اون ارضا شد بسه از روم بلن شد خواستم لباس بپ.شم که برم دیدم از پشت من رو بغل کرده میگه من اینقدرا هم بیمعرفت نیستم دست رو گرفت وبرد روتخت دوباره خودش به شکم دراز کشید وگفت هرکاری دوست داری بکن تا توهم ارضا بشی وحال کنی حتی اگر میخوای برات بادست جلق بزنم تا ارضا بشی من همگفتم نه بخواب تو خوابید از روی میز کامپیوترش کرم برداشتم یکم نوک انگشتم زدم لای پاشو باز کردم ارممو شروع کردم با سوراخش ور رفتن انگشتم رو آروم کردم داخل یکم همین کارو ادامه دادم بعد سر یکی خودم رو کرم زدم وآروم گذاشتم دم سوراخش به محض اینکه فرو کردم داخل یک تکون شدید خورد وآخ بلندی کشید همونجا نگه داشتم وخوابیدم رووش بعداز جند لحضه دوباره شروع به تلمبه زدن کردم آه آه بلندی مکرد اما من بلندش کردم از تخت رفتیم پایین دستاش رو گذاشتم لبه تخت و خمش کردم شروع کردم به تلمبه زدن با یک دست جلوش رو میمالیدم وبا یک دست دیگه نوک سینشو گرفته بودم لای انگشتام ومیمالیدم تا اینکه دیگه نتونستم طاقت بیارم ومن هم ارضا شدم ونیم ساعتی همون طور کنار هم دراز کشیده بودیم و بعد بلن شدیم رفتیم دوش گرفتیم ومن اومدم از خونشوون بیروون ممنون که گوش کردین نظر یادتون نره.

نوشته:‌ نیما


👍 0
👎 0
32736 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

280439
2011-05-12 01:29:58 +0430 +0430
NA

fek konam yeja dg in dastano khundam

0 ❤️

280440
2011-05-12 02:30:23 +0430 +0430
NA

بابا املاء صفر انشاء صفر خیلات مغزت زیر ده آخه کونی کیه اینطور مینوسی مال من مال تو آی قربون اون شرم حیات بره اون مامانت

0 ❤️

280441
2011-05-12 02:47:18 +0430 +0430
NA

قربون مال اون بشم وریدم رو مال تو.نگفتی مال تو چندسانته!؟مال اون چطوری بود؟ماله ننت چطوره؟مالم تو ماله خواهرت.عجب مالیه!

0 ❤️

280442
2011-05-12 03:14:22 +0430 +0430
NA

تكرارى بود بايه كمى تحريف وغلط هاى املايى بيشتر،چرا داستان تكرارى مى ذارين؟

0 ❤️

280443
2011-05-12 04:25:11 +0430 +0430
NA

داستانتو گوش کردیم یا خوندیم نخود مخ؟

0 ❤️

280444
2011-05-12 05:05:00 +0430 +0430
NA

ادمین لعنتی چرا داستان منو نمیزاری پس؟ فقط انایی که داستان و خیال پردازی های یه مشتبچه هست رو میایی میزاری؟اینا فقط داستان هست و نه خاطره های سکسی که برا افراد اتفاق افتاده. با این کارات همه اعضا رو به مسخره گرفتی.در حالی که داستان هایی مثل داستان من یا هر کس دیگه که واقعیت رو گفته و زیاد به این مسائل کلیشه ای نپرداخته رو نمیزاری.به درک که نمیزاری.مهم نیست.

0 ❤️

280445
2011-05-12 05:41:55 +0430 +0430
NA

(در حد بوندس لیگا بود شرم و حیا در این داستان) ریدی دادا

0 ❤️

280446
2011-05-12 05:45:05 +0430 +0430
NA

گه خوردن گه خوردنه دیگه . منتاها چون جناب عالی چون با کلاسه با قاشق خوردی

0 ❤️

280447
2011-05-12 08:10:01 +0430 +0430
NA

آخه من چی بگم که مودبانه باشه؟! در ضمن چرا اسم داستان نفهمیدم چی شد است؟!همه کار کردی آخر نفهمیدی چی شد؟!کجاش نیاز به توضیح داره؟؟

0 ❤️

280448
2011-05-12 08:46:49 +0430 +0430
NA

Mr.ok minevisad:‏
من موندم دختره خجالت میکشید از بوسیدن ولی راحت اومد بهت کسشو(مال خودشو) داد؟
بعدشم؛نگفتی که پردشو(مال مالشو) زدی؛یعنی قبلا داده بود؟اگه داده بود پس چرا خجالت میکشید؟

0 ❤️

280449
2011-05-12 08:50:51 +0430 +0430
NA

کاش قبل از ارسال یه ویرایش میکردی

0 ❤️

280450
2011-05-12 10:32:54 +0430 +0430
NA

اه اه اه اه چرا اینقد غلط املایی داری بابا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!/ شروع به خوردن یکی من کرد جلوشو به یکی من میمالید منظورت از یکی چی بوده ؟؟؟ قضیه چیه جدیدا سینه ها صورتی شدن ؟؟

0 ❤️

280451
2011-05-12 11:09:04 +0430 +0430
NA

املا بد.داستان لوس.نویسنده بسسسسسیار خجالتی و شدیدا نیازمند نهضت سواد آموزی.آخه کدوم دختری میگه هر کاری میخوای بکن.

0 ❤️

280452
2011-05-12 15:12:40 +0430 +0430
NA

شما به جای داستان نوشتن به جق زدن خودتون ادامه بدین …
میترا خانوم رو هم بفرست پیش ما

0 ❤️

280453
2011-05-12 15:41:55 +0430 +0430
NA

جنده های جنده خونه هم اینقد راحت نمیدن.کیز دو عالم تو کونت مادر کسده مادر جنده

0 ❤️

280454
2011-05-12 17:31:42 +0430 +0430
NA

kho bichare inam shod onvan vase dastan?
nafahmidam chi shod??!
khob to ke nafahmidi goh mikhori dastan minevisi.vaghti to nafahmidi entezar dari ma befahmim?!

0 ❤️

280455
2011-05-12 18:18:32 +0430 +0430
NA

این رو حتی نمیشه بهش بگی داستان بازم کیرم دهنت ادمین

0 ❤️

280456
2011-05-13 07:09:43 +0430 +0430
NA

فقط میتونم بگم کیرم تو اون مغز نویسنده و تو دهن ادمین با این داستانهایی که میزاره

0 ❤️

280457
2011-05-14 10:21:55 +0430 +0430
NA

koskesh behtarin lebase ziret kodome.begheyre rekabi va shorte yaghe 7ti chi poshidi/

0 ❤️

280459
2011-05-16 02:53:05 +0430 +0430
NA

من که پاراگراف اولو خوندم و …
حیف چشم و چارمون نیست بخوایم کیر غزل های این جقوووورروووووو بخونیم؟

0 ❤️

280460
2011-05-16 09:10:24 +0430 +0430
NA

ajab mal too mali shode ha …kalle e oon maleto ba satur bezanan:D

0 ❤️

280461
2011-05-18 05:04:19 +0430 +0430
NA

khoob bood vali chand ta irad dasht:
1.mokhesho ba ye harekate sar zadi kale tekoon dadi mokhesho zadi?
2.rafty khoonashoon chayi va shirini khordi az sharmo haya saresh payin bood va in khanoome nesbatan mohtaram ba in hame hojbo haya parde nadash na?
3.roo roonet neshast barat suck zad?
4.akhe oon yek nist ma behesh migim kir vali shoma be male khodet nega kon begoo yek begoo shoombool ya har koofte dige
5. base hoselam sar raft
6.age inaro nadid begirim bazam ridi khob azizam

0 ❤️

280462
2011-06-03 10:44:58 +0430 +0430
NA

rrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrriiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiidddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddddiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

0 ❤️