نمیخواستم سکس کنم ولی ...

1390/11/23

این قضیه مربوط به 4 سال پیش هست من 20 ساله بودم که با سعید آشنا شدم
همیشه دختر غمگینی بودم و یه بار به خاطر لج بازی با بابام خودشکی کردم بعد اون جریان دیگه بابام کمتر سر به سرم میذاشت بعد اون ماجرا با سعید آشنا شدم
پسر فوق العاده شاد و سرزنده ای بود
رو من خیلی تاثیر داشت. اویل خیلی پاستوریزه بودم ولی کم کم با حرفاش داغ میشدم و بهش علاقه پیدا کردم اما هیچ وقت بروز نمیدادم
این رابطه 3 سال ادامه داشت اما بدون سکس
سعید فاصلشو باهام حفظ میکرد و من حشری تر میشدم تا اینکه یهو سعید ناپدید شد
از هرکی سراغشو میگرفتم میگفت ازش خبر نداره دیونه شده بودم دوباره همون دختر منزوی شده بودم
1 سال از این ماجرا گذشت یه شب وقتی کشیک بودم به جای زنگ به دوستم شماره سعید را گرفتم اونم ساعت 2 شب
وقتی زنگ خورد یهو ترسیدم و قطع کردم
تا صبح خودمو مثل خوره میخوردم
حدود ساعت 10 صبح بود که زنگ زد اول جواب ندادم
10 دقیقه بعد زنگ زد با ترس بر داشتم
اینقد خشک و رسمی بود که قالب تهی کردم بهم گفت چرا زنگ زدی؟
من ازدواج کردم و همسرم بارداره و خیلی دوسش دارم
دیگه چیزی نمیشنیدم ودر آخر…
دیگه به من زنگ نزن و گوشی را قطع کرد
سکته کردم
سست شده بودم دو روز تو خلسه بودم
روز دوم رفتم تو آی دیم بودم و آن شدم یهو پیداش شد و درد و دل کرد بعد گفت گوشیتو روشن کن چرا 2 روزه خاموش کردی
بهم زنگ زد و قرار ملاقات گذاشت
روز رفتن حالت تهو شدید داشتم و نمیخواستم آرایش کرده برم
رفتم به کافی شاپ نزدیک 7 تیر
اونجا منتظرم بود خیلی پیر شده بود اگه واسم دست تکون نمیداد اصلا نمیشناختمش
موهاش خیلی سفید شده بود
دیگه اون آدم شاد نبود
داستان زندگیشو تعریف کرد که برادرش تو تصادف فوت کرده
البته اینو همون پارسال از دوستاش شنیده بودم
و اینکه مامانش مجبورش کرده که با یکی از فامیلا ازدواج کنه
وقتی حرف میزد فقط اشک میریختم
سعید من چه بلایی سرش آمده بود و اینکه به دروغ به من گفته بود که زنش حاملست
بعد از چند بار که همدیگه را دیدیم دوباره سرحال شده بود شوخی های سکسی میکرد
یهو منو میبوسید وقتی راجب زنش میپرسیدم عصبانی میشد
یه بار گفت زنش گفته رفتارش مثل گذشته شده دوباره سر زنده شده
حدودا یه ماه پیش با هم قرار گذاشتیم سر کار نرفته بود و مرخصی گرفته بود
زنش هم امتحانات ترم داشت شهرستان بود
بعد کلی گشتن رفتم خونش
وقتی عکس عروسیشونو دیدم سنکوب کردم
زنش خیلی زشت بود اصلا به سعید نمیومد
خودشو بهم میچسپوند منو میبوسید اولش معذب بودم ولی بعدش باهاش همراه شدم
لبمو می بوسید و زبونشو تو دهنم میکرد داشتم دیونه میشدم ناله میکردم بعد شروع کرد به خوردن گردنم کرد لباسمو از تنم در آورد وسینه هام…
داشتم میترکیدم کسم آب انداخته بود
10 دقیقه سینه هامو خورد کیرش بلند شده بود و من چه حال داشتم
تمام تنمو لیس میزد آروم آروم شروع کرد به در آوردن شلوار وشورتم
باهاش همراه شدم
باهامو باز کرد و آروم آروم شروع کرد به خوردن هیچ عجله ای نمیکرد من تو اوج بودم و کیرشو میمیالیدم
پا شد و همه لباساشو در آورد کیرشو گذاشت جلو دهنم
شروع کردم به خوردن آروم ناله میکرد
از خوشونت تو سکس هیچ خبری نبود
چقدر دوست داشتنی شده بود. کیرشو از دهنم در آورد و روم دراز کشید
خودمو بهش سپردم کیرشو گذاشت جلو کسم و خیلی آروم روش میمالید گفت نمی خوام پردتو بردارم پس کونتو قمبل کن
از روم بلند شد و من چرخیدم کونمو طرفش گرفتم
دستشو دور سوراخ کونم میچرخوند بعد با کرم چربش کرد و مالش میداد کیرشو گذاشت دم سوراخم و هولش داد تو کونم تا کلاهک رفت تو یهو جیغ زدم محکم منو گرفته بود و دور سوراخ کونمو ماساژ میداد
دردم کم شد وکمی شل شدم بهم گفت اگه یه لحظه خودتو شل نگه داری تمومه خودمو شل کردم تو یه چشم به هم زدن کیر کلفتشو تا دسته کرد تو کونم متکای جلومو گاز زدم خودشو تو همون حالت نگه داشت و ازم معذرت خواهی میکرد بی حال شده بودم و اون با تمئنینه تلمبه میزد و قربون صدقم میرفت بعد یه ربع داشتیم با هم حال میکردیم که گفت آبم داره میاد و نتونست کیرشو بکشه بیرون وتمام آبشو خالی کرد تو کونم تو همون لحظه منم به ارگاسم رسیدم و دوتایی با هم ارضا شدیم
کیرشو در آورد و کنارم دراز کشید و شروع کرد به بوسیدنم
بعد 5 دقیقه ساکت شد فکر کردم خوابیده سرمو از رو سینش ور داشتم دیدم داره گریه میکنه شوکه شدم وقتی دلیلشو پرسیدم گفت 3ماهه زنشو نکرده میگفت دیگه نمیتونه باهاش زندگی کنه ولی به خاطر شرایطش نمیتونه ازش جدا شه
خیلی دلم گرفت وبهش گفتم هر وقت احساس نیاز کردی میتونیم با هم باشیم
از اون موقع به بعد هفته ای یه بار منو میکنه و هردوتاییمون از بودن با هم راضی هستیم
تصمیم گرفتم یه مشاور بهش معرفی کنم

نوشته: ؟


👍 0
👎 2
72869 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

311303
2012-02-12 23:14:06 +0330 +0330
NA

داستان خيالي بود؛ولي مادر نامردي داشت سعيد

0 ❤️

311304
2012-02-12 23:17:32 +0330 +0330

عجب. جنده مجانی گیر آورده دیگه. بابا چه جوریه که همه دخترا کونی تشریف دارن و همون اولین سکس کیر طرف رو تا دسته تو کون خودشون پذیرا میشن؟ واقعا مطمئن هستم که یک پسر بچه جلقو هستی که فقط کون دادی. کله کیری بعد از یک سال موهای سرش سفید شد؟

0 ❤️

311305
2012-02-13 00:52:38 +0330 +0330
NA

عجب دخترا از کی تا حالا اینقدر دلسوز پسراشدن در این بازار عرضه و تقاضای نا برابر حتی یه نفر هم تو ایران مثل تو فکر نمیکنه ما که زیاد دیدیم پسر به خاطر دختر خودشو به آب و اتیش بزنه شاید از طبیعطشونه اما برعکسشو ندیدیم مگه اینکه پسره مال و منال انچنانی داشته باشه اگه هم تو اینجوری باشی حتما یه استثنائی لابد

0 ❤️

311306
2012-02-13 02:29:21 +0330 +0330
NA

یه نصیحت میکنم حتما عمل کن بهش کمتر جلق بزن بخدا نفله میشی از دست میری

0 ❤️

311307
2012-02-13 05:30:43 +0330 +0330

خوابم گرفت.اه اه اه؛خودکشی کردی،نمردی که با این چرندیات حال مارو بگیری؟ چه پسری خوبی بود نخواست پردتو بزنه؛در عوض کونتو جر داد؛داستانتو بفرست کلید اسرار؛بگو نمردم که کونی بشم…منم زیاد مزخرف گفتم

0 ❤️

311309
2012-02-13 13:05:34 +0330 +0330

كلاً كس ننت با اين داستانت ، ولي هنوز نفهميدم اين مادر فريبرز كجا رفته بود ؟؟

0 ❤️

311310
2012-02-13 18:19:33 +0330 +0330
NA

چقد زود اب خوارکسدش اومد …اه اه…
کونت الان میدرده هااااا هاااا کونده

0 ❤️

311311
2012-02-14 02:33:03 +0330 +0330
NA

کیرم تو کوچه وپس کوچه های ننت
مادرکیردزد
یه جورننویسید
این کلیداسراروخوب اومدی

0 ❤️

311312
2012-02-14 19:04:43 +0330 +0330

من خيلي وقته تو اين سايت ميام اوايل داستانا اينقدر جالب بود كه تانيم ساعت بعد از خوندن كير ادم شق ميموند ولي حالا حال ادم به هم ميخوره اصلا نميشه شما اداي تكليف نكنيد و چيزي ننويسيد اقا مگه اجباريه كه حتما يه كسشعري به اسم داستان بنويسيد يا اگه كونتون واسه فحش ميخواره فقط كافيه 2 كلمه بگيد دلم فحش ميخواد تا دوستان هرچقدر كه لازم باشه نثارتون كنن

0 ❤️

311313
2012-02-16 19:23:57 +0330 +0330
NA

koskhol ke migan toiya

0 ❤️

311314
2012-02-20 14:08:18 +0330 +0330
NA

واقعاً اگه کسی کسیو دوست داشته باشه حاضر میشه تو همچین شرایطی باش از پشت سکس کنه که گریه کنه و بالش گاز بزنه فقط واسه اینه خودش ارضاء شه؟!!! من اینجور پسراییو که تابع نظر مادرشوننو خوب میشناسم. آدمهایی که شخصیت درخوری هم ندارن. اون آدم اگه شخصیت داشت همچین گوهی نمیخورد. آخر ماجراهم زنه یه توله میذاره تو دامنش تا میخشو محکم کنه…

0 ❤️

311315
2012-06-24 16:06:21 +0430 +0430
NA

ابکی بوددددددددددددددددد

0 ❤️

526349
2015-12-24 18:37:59 +0330 +0330
NA

کسخل اون زنشوانتخاب کرده وتوروهم بخاطرسکس میخاد

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها