نمیشد اسمشو سکس گذاشت

1392/11/30

سلام این اولین داستانیه ک واستون مینویسم…البته شاکی نشید چون سکس نمیشه اسمشوگذاشت ولی واسه ی من اولین تجربه بود.ازخودم بگم که کلا یه قد و هیکل معمولی با قیافه ی نه خوب نه بد دارم…مث بقیه هم نمیگم هیکلم فلان و این حرفا.اسم مستعارم امیر و الان 21 سالمه…این قضیه برمیگرده به حدوده سه چهارسال قبل که با یه دختری به نام صمیرا(مستعار) آشنا شدمو یه مدت نسبتا طولانی با هم بودیم بدون هیچ خبری از سکس و این حرفا…خلاصه یه بار که واقعا زده بود بالا(پسرا بهتر درک میکنن وقتی میگم زده بود بالا حالم چجوری بود)تصمیم گرفتم یه کاری با این صمیرا جونمون بکنم.اینم باید بگم که خیلی خجالتی بودمو تو این خطا هم نبودم ولی خب کیر دیگه راس میشه خجالتیو غیر خجالتی نمیشناسه…سرتونو درد نیارم یه برنامه سینما با صمیرا جون چیدم که مثلا خیر سرم یه کاری کرده باشیم(خدا آدمو بی مکان نذاره خیلی بده)…ما رفتیمو بالاخره فیلم شروع شد…با هزارتا نازکشیدن که الان خودم فکر میکنم خندم میگیره یه چندتا لب حرفه ای ازش گرفتیم…ولی حالم که بهتر نشد هیچ بدترم شده بود.دیگه داشت مخم صوت میکشیدهیچی نمیفهمیدم یهو غیرمنتظره(حتی واسه خودمم غیرمنتظره بود)دستمو بردم روسینه هاش ک یهو به خودم اومدم.گفتم وای الان با یه چک تو گوشمو آبرو ریزی میذاره میره ولی با کمال تعجب هیچ واکنشی نشون ندادو چسبید به صندلی منم نامردی نکردمو به مالیدن سینه هاش ادامه دادم و کم کم گردنشم خوردم.ناگفته نماند که سینما خلوت بودو فقط گهگداری یه مرتیکه کسکش بانورچراغ قوه مینداخت تو سالن که کسی کاری نکنه.خلاصه هرکاری کردم فایده نداشت دیدم اینکه پایست دستمو خواستم ببرم تو شلوارش که دیدم با دستش مقاومت میکنه ولی با یکم خواهشو کس لیسی راضی شد.باورم نمیشد اولین باری بود که یه کسو لمس میکردم.داغ بوووودوخیس تا میتونستم مالوندم دیگه آهونالش با اینکه خیلی کنترل میکرد خودشو بلند شد.داشتم دیوونه میشدم.همه ی دکمه های شلوارشو باز کردم ولی اینبار دیگه از مقاومت هییییچ خبری نبود اروم لبمو گذاشتم کنارگوششو گفتم پاشو یکم شلوارتو بده پایین هیییییچی نمیگفت وهرکاری میکردم.انجام میداد.اروم جوری که اونایی که جلومون نشستن مثلا به خیال خودم نفهمه رفتم جلو پاش زانو زدمو شروع به لیسیدن زیر نافش کردمو کم کم رفتم پایین شرتشو با انگشتم پایین نگهداشتمو زبونمو گذاشتم رو اون کس لامصبش.یعنی نمیتونم بگم چقد عالی بود برخلاف اون چیزی که یه سریا میگن شخصا از اون روز از کس لیسی خوشم اومده.خوش مزه نبود ولی طعمش زننده هم نبود حالا نخور کی بخور دیگه نفسم نمیتونست بکشه مسءول سینما فهمیده بودو گهگداری نور چراغ قوشو مینداخت دورو برما ازطبقه بالا ولی اینقد زده بود بالا که این حرفا حالیم نبود مدام انگشتاش تو موهام.بود اینقد خوردم و لیس زدم دورشو توشو که جفتمون خسته شدیم…اومدم نشستم سرجام یه نفسی تازه کنم که دیدم بدون مقدمه یهو دستشو گذاشت رو کیر من که داشت شلوارو پاره میکرد(کیرم برخلاف اینایی که تو داستان میگن اونقد بزرگ نیست 14 15 سانت)شروع کرد به بازکردن کمربندو دکمه هامو با کمک خودم کیرمو درآورد و شروع کرد به مالیدن خیلی خوب بود فکر میکردم فقط میماله و بدش میاد که دیدم صورتشو آورد سمت کیرمو بدون اینکه ازش بخوام کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن عالی ی ی ی بود خلاصه تا آبممون اومدو یکمشوخورد سریع سرشو برداشتو آبمونو خالی کردیم تو شرتمون…یعنی هیچی از فیلم نفهمیدیم.آخرشم مسءول اونجا چپ چپ نیگا میکرد که فکر کنم شاهد تمام ماجرا بود به هرحال گذشت.ببخشید اگه خسته کننده بود قول میدم به مرور زمان بهتر بنویسم.نمیگم فوش ندید چون شیرینیش به فوششه ولی انصافا ناموسی ندید.چاکر همتون…امیر.


👍 0
👎 0
24678 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413259
2014-02-19 02:17:33 +0330 +0330
NA

يعني واقعا بلد نيستي بنويسي سميرا؟؟!!!

0 ❤️

413260
2014-02-19 03:07:07 +0330 +0330

آبکی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . . . .
یا تو کُس مشنگی و یا مسئول سینما، ننویس دیگه. ننویس.

0 ❤️

413261
2014-02-19 03:17:14 +0330 +0330
NA

اسم فیلمش اینه: مردی که نان می خورد، دولش تکان می خورد
‏:دی

0 ❤️

413262
2014-02-19 07:01:46 +0330 +0330
NA

شکسته نفسی میفرمایید، تو سینما دو اپیزود فیلم سوپر پر کردین، مسئولای سینما و تا شعاع پنجاه متری تماشاچیهای دیگه داشتن خود ارضایی میکردن و میگی هیچی نبود؟ برگ سبزی بود…؟!
شما و" ثمیرا" جون اگه مکان داشتین، که الآن یه فوج بچه از سر و کولتون بالا میرفتن… :D

0 ❤️

413263
2014-02-19 07:08:16 +0330 +0330
NA

من الان چی بگمممم به تو. ولی خدایی اگه راست گفته باشی آییییییییییی حال میدهههههههههههههههههه این خل مشنگ بازی ها در اوج ترس و لرززززززززززززززز. :D :D :D

0 ❤️

413264
2014-02-19 07:22:58 +0330 +0330

من عنتر ندارم خونه خالی
صمیرا رو میلیسم من چه عالی
فقط افسوس همش فکر وخیاله
حقیقت: “کون میدم من روی قالی”

0 ❤️

413265
2014-02-19 08:47:28 +0330 +0330

اینهم یه کسشعر دیگه از یه اکابر که حتی اسم دوست دخترش رو هم بلد نیست بنویسه… آدم چی بگه آخه :)

0 ❤️

413266
2014-02-19 08:49:49 +0330 +0330
NA

خوب نبود >:P

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها