جلوی آینه قدی اتاقم داشتم گره کراواتم و درست میکردم که پدرم گفت: رامین داری میای پایین سوییچ ماشینم بیار امشب من حوصله رانندگی ندارم!
چشم بابا
یه نگاه به تیپم کردم تو آینه، مثل همیشه سر تا پا مشکی پوشیده بودم بعد از ثریا دیگه رنگی جز مشکی دوست نداشتم با این حال که پدر و مادرم معترض بودن و دوستام بهم میگفتن: رامین ولش کن اون لعنتی، جون هرکی دوست داری مثل قبل باش، بخند ، شاد باش زندگی کن. اما من دیگه نمی تونم، یه چینی وقتی بشکنه میتونی اونو بند بزنی و درستش کنی اما تا ابد جای اون شکستگی روش میمونه.
تنها کاری که میتونم بکنم اینه که جلوی خانواده و جمع یه لبخند ساختگی داشته باشم چهار تا حرف چرت و پرت بگم و وانمود کنم که هیچی نیست و سعی کنم نگاه های خیرم به یه نقطه که یکی از نشونه های پر زدن فکرم بود، کم کنم و سعی کنم خورد شدن هامو کسی جز فیلتر های سیگارم نبینه.
کت و سیگارم رو برداشتم و رفتم ماشین و از پارکینگ در آوردم و جلوی در ساختمان پارک کردم تا پدر و مادرم بیان و حرکت کنیم به سمت عروسی.
مثل همیشه با پدرم داشتم راجع به دانشگاه و کارم حرف می زدیم، تا بالاخره مادرم اومد.
چه عجب! داشتم فکر میکردم قراره به شب زفاف شون برسیم!!!
حالا خوبه ده دقیقه دیر کیردما!!!
پام و فشار دادم رو گاز و رفتم سمت اتوبان.
شما برید تو من برم ماشین و پارک کنم بیام.
باشه رامین معطل نکنیا!!!
رفتم سمت پارکینگ تو اولین جایی که دیدم خواستم برم پارک کنم که دیدم یه دفعه یه ماشین پیچید و رفت جای من پارک کرد یه نگاه معنی دار کردم به راننده خواستم چیزی بگم که دیدم یه دختر 21 – 22 ساله رانندست و دستش و به نشونه ی معذرت خواهی بالا آورد بیخیال شدم و رفتم جلو تر پارک کردم و راه افتادم سمت تالار.
به به آقا رامین چطوری جوون؟
شوهر عمم بود و دم در ایستاده بود و مهمون ها رو دعوت میکرد به داخل.(عروسی دخترش بود)
سلام آقا علی مبارک باشه ایشاا… همیشه به شادی و خوشی و این چرت و پرتا که همه میگن!!!
هاها مثل این که تو آدم نمیشی نه؟
خیلی سعی کردم آقا علی اما نمیشه دکتر خوب آشنا سراغ ندارید؟
برو تو حالا میام صحبت میکنیم!
با یه لبخند رفتم تو دیدم بله از اون عروسیاس که قراره اعصابم از صدای زیاد خورد بشه.
با اعصاب خراب داشتم دنبال میزی که خانواده ما نشستن میگشتم که دیدم پسر عموم داره برام دست تکون میده و رفتم سمتش و یه دفعه دیدم که واسه اولین بار همه اومدن و واسم عجیب بود چون همیشه یکی یا کار داشت یا مریض بود اما این بار همه بودن.
با همه سلام و علیک داشتم میکردم و سعی میکردم که جواب عمه هام که میگفتن بعدی تویی و اینا رو ندم که یکدفعه خشکم زد، دختری که جای من پارک کرده بود سره میزه ما نشسته بود و الان داشتم با دقت نگاه میکردم و می دیدم که عجب تیکه ای لامصب!!! موهاش لایت کرده بود و چشمای عسلی، قدش میخورد 170 باشه با یه کمر لاغر ولی سینه ها باسنش پر بود خوش بحال دوست پسرش!
با همه که خوش و بش کردم یه دفعه مینا(دختر عمم) گفت:
رامین این دوستم رویاس…
پریدم وسط حرفش:
اولا این به درخت میگن! ثانیا تو پارکینگ ملاقاتشون کردم.
رویا گفت : من که بخاطر اون موضوع معذرت خواهی کردم آقا رامین!
من که چیزی نگفتم رویا خانوم اصن شما بیا رو سر من پارک کن!
چه موضوعی رامین؟؟؟
هیچی بابا میخواستم پارک کنم ایشون پیش دستی کرد جای من پارک کرد.
همین طوری داشتم سر و کله میزدم با بچه ها و میخندیدیدم و عذر خواهی کردم و به بهانه هوا خوردن رفتم پیش آقا علی.
علی آقا واسه ما چی داری؟
برو پیش مسعود(پسر عمم) وسایل پیش اونه.
ازش تشکر کردم و قضیه رو به مسعود گفتم و من برد تو اتاق.
هر چی دلت میخواد بریز چون تویی میزارم قبل از مراسم بخوری!
مرامتووووووووو
یه اسکاچ و سودا با بلک لیبل برای خودم درست کردم برگشتم سر میز.
تک خوری دیگه رامین؟؟؟
ساکت من VIP ام برای شما بعد مراسم شروع میشه!
گوشیم زنگ خورد و بهم گفتن که عروس داماد اومدن بیا دم تالار.
داشتم میرفتم که سنگینی یه نگاه رو حس کردم با خودم فکر کردم دیوونه شدم و اینم اثرات جدایی یه و بیخیالش شدم.
یه گوشه وایساده بودم و داشتم پیاده شدن عروس از ماشین رو نگاه می کردم وقتی منو دید سرشو تکون داد منم بهش تبریک گفتم و منو با داماد آشنا کرد و رفتن داخل. من یه خورده بیرون ایستادم و داشتم نوشیدنیمو مزه مزه میکردم، واقعا عاشق مزه ی ویسکیم.
رفتم تو دیدم یا امام زاده بیژن هنوز مراسم شروع نشده ملت ریختن وسط دارن میزنن و میرقصن، رفتم سره میزمون نشستم و دیدم همه جفت جفت پا میشن میرن وسط آخرش فقط من موندم و رویا.
رویا خانوم دانشجویی؟
بله ترم4 دارو سازی شما چی؟
به به پس با یه خانوم دکتر طرفیم، با اجازتون نرم افزار کامپیوتر.
زنگ اسمس منو وادار کرد که به گوشیم نگاه کنم مینا بود(دختر عمم که رویا رو دعوت کرده بود): رامین حواست بهش باشه خوش بگذره بهش.
یه خورده باهاش حرف زدم و از رشتش برام چرت و پرت گفت نوشیدنیمو تموم کردم و گفتم:
افتخار میدید رویا خانوم؟
با کلی عشوه قبول کرد و بازومو بهش تعارف کردم و با کمال میل گرفتش و رفتیم وسط.
بعد از چند دقیقه دوباره برگشتیم سر میز و حرف زدیم تا شام و سرو کردن بلند شدم که برم غذا بکشم چند بار رفتم و بشقاب پر کردم و براشون آوردم آخرین بار که خواستم برگردم از رویا پرسیدم چی میخوره بعد از تعارف کردن که چرا شما زحمت میکشید و این حرفا آخر بهم گفت و رفتم براش کشیدم و دادم بهش تشکر کرد و خودمم نشستم تا غذا بخورم.
بعد از غذا خوردن عذر خواهی کردم و رفتم دوباره واسه خودم مشروب ریختم اومدم توی باغ تالار رو صندلی نشستم و با گوشیم آهنگ گذاشتم و تو حال و هوای خودم داشتم سیگار می کشیدم.
من اگه هنوز میخونم واسه خاطره دل توست
شعر من صدای غم نیست هم صدای حسرت توست
عزیزم اگه خزونم واست از بهار میخونم
تو رو تنها نمیذارم گرچه تنها جا میمونم
داشتم با آهنگ میخوندم که یه صدا منو به خودم آورد.
نوشته: رامیـــــن
استیلی که از نقش اولت ساختی کپی استیلی بود که من جوون تر که بودم داشتم باچند تا تفاوت:
اول اینکه من هیچوقت شکست عشقی نخوردم دومم اینکه به خاطر اخلاق سگیم زیاد دخترا سمتم نمیومدن چون ممکن بود کتک بخورن اما داستانت زیبا بود
فکر کنم امروز ادمین بهش بر خورده داستانای بهتری فرستاده
ببینم تو هم که یه جا ریدی و کلاس واقعیت معلوم شد. نمی گم کجا چون هم نسل های من شاید بفهمن این سوتیت رو .
کلا چسی رو بسته بودی به ناف داستانت که همین معلوم می کنه که خیلییییی از واقعیت خودت اینا که گفتی دورن . توی یه داستان دنباله دار خیلی فضا و فرصت وجود داره که به خواننده بتونی القا کنی که شخصیت داستانت پولداره یا نیست و نیازی به بردن نام ماشین و محل باغ و برند مشروبی که خورده شده نیست.
بعد ویسکی که خوردی و اون همه شام که زهر مار کردی تازه ودکا کوفت کردی؟ریدم تو این فرهنگ مشروب خوریتون تو ایران که این هم ساله زهرماری می خورین هنوز آداب و منشش رو یاد نگرفتین .
منم فکر میکنم نسبتا خوب بود ولی از طرفی هم با دوستان موافقم که بیشتر از اینکه خوب بوده باشه، سعی شده بود که خوب باشه!!! میفهمی که چی میگم؟! :)))
ضمنا، بازهم با دوست دیگرمون موافقم که برای القای پولدار بودنت نیاز به عقده ای بازی و بردن اسم خودرو و نوع مشروب نبود، از خیلی روشهای دیگه هم میشد این رو به خواننده القا کرد! همین سوتیهاست که خواننده رو متوجه میکنه که این یه داستان خوب نیست، بلکه داستانیه که بیشتر سعی شده تا با کپی برداری، نقاب یه داستان خوب رو به صورتش بزنه
واقعا بعد از مدت ها این اولین داستانیه که خوندم و حال کردم
دمت گرم
سلام عزیزم به نظر من این داستان بیشتر به خیال پردازیهای یه جوون که تمام رویاش همین داستانی هست که تو تعریف کردی و دوم اینکه خیلی سعی کردی پول درا بودن رو به رخ بکشی و سوما کسی که شکست عشقی سنگینی خورده باشه به این راحتی ها نمیتونه یه شبه دوباره به یه جنس مخالفش پا بده
در کل به عنوان یه رمان بد نبود
داستانت بد نبود.اما خیلی کند پیش میری.این قسمت که اتفاق خاصی نیفتاد.ادامه بده ببینیم چی میشه
درود رامین عزیز
شروعش که خوب بود منهم از این بابت پنج تا قلب سرخ خوشگل ریختم به حسابت فقط امیدوارم ادامه اش مثل سریالهای جم تی وی آبکی نباشه
تو حلقت گير كنه او مشروبي كه خوردي .در واقع گووه خوردي
:-C عاااالی بود پسر!به حرفه بعضی بچه ها گوش نکن ادامشو بنویس حتما موفق باشی
عاااالی بود پسر!به حرفه بعضی بچه ها گوش نکن ادامشو بنویس حتما موفق باشی
ایول. دمت گرم.
کلا با این حاله داغون حال میکنم.
خیلی ممنون. منتظر ادامه داستان هستم.
فقط من چند وقتی باید بخاطر کارم برم دفتر شهرستانم.
اونجا نت نداره. داستانتو نوشتی بهم پیام بده تا بعدا بخونم.
مرسی
خوب بود اما اون کلاسشو کم میکردی بهتر از اینم میشد اومدیم اینجا داستان بخونیم نه اینکه بدونیم کی ماشین چی داره ممنون
کامل خوندمش خیلی کلاس گذاشتی برامون حالا یه مشروب خوردن انقد قر و قمیش داره نه خوشم نیومد مثه رمانای فهمیه رحیمی خدابیامرز بود خخخخخخخخخخخ :P
با ادای احترام کامل نسبت به نظر دوست و استاد گرامی MS.TEACHER ؛ که بنده حقیقتن از انتقادات نکته سنجانه و طنّاز ایشون همیشه درس می گیرم .
باید عرض کنم که فارغ از یکسری نکات ریز و محتوائی که دوستان با دید ریز بین خود به خوبی دیده و بیان کرده بودند به نظر شخصی بنده داستان نه تنها بد نبود بلکه تقریبن خوب هم محسوب می شد. البته نباید این نکته را از نظر دور کرد که متاسفانه در این وانفسای دیدن و خواندن یک اثر خوب و خواندن ناچارانه ی داستانهای با سطح ضعیف و خیلی ضعیف باعث شده که سطح عمومی توقع خوانندگان را پائین بیاید . بنده که به شخصه با دیدن یک نوشته که حداقل غلط های املائی فاحش ندارد . در ذهنم فوری مهر “قبول شد” را حک می کنم.
یکی از نقاط ضعف داستان به اعتقاد من نقل متن ترانه های مطرح شده در جاهای مختلف آن بود که حتّا متن ترانه ی انگلیسی را هم در بر می گرفت.و به نظر من بی جا بود . ولی باز هم عرض می کنم نسبت به سطح عمومی داستانهای سایت بالاتر می ایستاد .
(همه توجه کنن)
ادامه نده اعصابم خورد شد
با این همه ادعا…بگو ببینم ماشینی که تو پارکینگ پیش دستی کرد چی شد…میخوای بگی موش خورد بعد توهم دختر رو خودت رسوندی
=)) اقای نویسنده بچه پولدارا خودشون میدونن پولدارن دیگه نیازی به ثابت کردن ندارن با بردن اسم مدل ماشین تو داستانت معلوم بود غیر این که پولدار نیستی بلکه تاحالا باهاشون رفت و امد هم نداشتی چون افراد پولدار سعی دارن در فضای مجازی خودشونو لو ندن چون میترسن براشون بد بشه
امیدوارم یه چیزی یاد گرفته باشی مستر bmw
خب که چی بشه؟پولداری؟اهنگ خارجی گوش میکتی؟ویسکی میخوری؟مثلا که چی میخوای چیو ثابت کنی؟البته میدونم تقصیر تو نیست تقصیر جامعست که ترو عقده ای بار اورده البته فقط تو نیستی هممون با یه سری عقده و محدودیت بزرگ شدیم در هر صورت موفق باشی
گفتم: صبر کن ببینم مگه رویا خانوم ماشین نیاورده؟
امیدوار بودم بعد از شش ماه ک برگشتم محیط سایت زیاد عوض نشده باشه و دوستای قدیمیم همه باشن ولی دیگه هیچ کدوم نیستن
داستان ها همه مزخرف شدن و داستان های خوب همه دزدین
پس بهتره برم همونجایی ک بودم
ارادتمند سامی شهوتی
جدا از اينكه شبيه يه بنده خدايى مى نويسى و تيكه هات فوق العاده مسخره است ميشد گفت بد نبود