سلام من و محمد دوتا دوست صمیمی بودیم که از بچگی باهم بزرگ شده بودیم من ۱۷ سالم بودو محمد۱۸ سالش یک خاله داشتم که واقعا سکسی بود و منم میخواستمش یه کون بزرگی داشت که محمد بهش میگفت تاخچه اسم خالم نگار بود خاله نگار واقعا محشر بودو سی شیش سالش بود یه مدت ازدواج کردو جداشد منو محمد باهم گی میکردیم که دوستان شهوانی چون گی دوست ندارن نمیگم براشون و کوتاه میگم
من خودم بدن خوبی داشتم محمد کیرش خیلی بلند بود واقعا بیست سانت رو میشد من نه ۱۵ سانت بود محمد همیشه موقع کردن من دوست داشت وحشیانه باشه بهم میگفت رو نگار تلمبه بزنم نگار تند تند بکنم و منم حشری میشدم و اخرش که ابش میومد برام ساک میزد ولی بهم کون نمیداد بگذریم
یه روز نشسته بودیم که بهم گفت یه چیزی بهت میگم عصبی نشو گفتم باشه اون پیج خاله منو از اینستام پیدا کرده بود پیجشو و عکساشو لایک کرده بود بهم قول داده بود پیامش نمیده ولی با پیج فیک بهش پیام داده بود انگلیسیشون خیلی خوب بود هردو برام پیامارو خوند خودشو اهل ترکیه معرفی کرده بود کلی باهم حرف زده بودن نامرد تازه بهم گفته بود؛ عکس فرستاده بودن دیدم خالم عکس که خط سینشم پیداست داده و دوست من که چشمایه سبزی داشت و رفته بود تیکه تیکه موهاشو دکرله سفید دراورده بود خیلی دخترا چشمشون بهش بود ولی اون علاقه نداشت و عاشق زنا بود
عکسشو که خالم دیده بود باور کرده بود من دهنم باز مونده بود فکر نمیکردم خالم پا بده گفت ناراحت نشیا دیدم پایین باهم سکس چت کردن خالم عکس از روناش داده بود یه عکس داده بود با سوتین بدنش مثل برف سفید بود ممه هاشی هفتاد بود تقریبا من که شق کرده بودم محمد عکس کیرشو فرستاده بودو خالم استیکر😋 داده بود من پشمام ریخته بود میگفت دوماهه باهاش چت میکنه تا الا عکسارو داده و به این نتیجه رسیدیم که چون خارجی معرفی کرده بهش داده و من پشمام ریخته بود
من خیلی دوست داشتم خالمو محمد بگاد مزه کیرشو بکشه ولی چطوری که به فنا نریم محمد منو میکردو با اوردن اسم خالم ارضا میشدم حتی دیگه برام ساکم نمیزد بهم گفت باید اسکرین شات های چتارو بهش بدی تهدیدش کنی من هیچ جوره زیر بار نمیرفتم و ترسیده بودم محمدم دستو پاش بسته بود و دیگه جوابمم نمیداد یکماه شده بود که جوابمو نمیداد نه زنگ نه پیام خیلی حشری شده بودمو نیاز بهش داشتم که پیامش دادم گفتم قبوله تو امروز بیا خونمون دیدم اینستا اسکرینایه پیام داد گفت فرستادی عکس بده
تاشب راضی نشدم بدم و ساعت سه چهار صبح با استرس به پیوی خالم دادم با خودم گفتم بزار قیافه حق به جانب بگیرم
با ترس نوشتم اینا چیه خاله این رفیق منه چرا ابرمو بردی این چه کاری بود کردی
با ترس لرز خوابم برده بود صبح شیش تا تماس از خالم داشتم محمد گفت به من کلی فحش داده بلاک کرده من ریده بودم به خودم دیدم گوشیم زنگ خورد خالم بود با ترس برداشتم دیدم خالم میگه تورو خدا بیا پایین مامانت چیزی نفهمه رفتم پایین با ماشین رفتیم یه پارک وایسادیم گفت توروخدا ابروم میره یکاری کن حذف کنه غلط کردم
گفتم چرا خاله اینکارو کردی گفت خاله منم تنهام چی کار کنم گفتم خاله رفیقم میگه تا خالت بهم نده ولش نمیکنم خالم با ناراحتی منو گذاشت در خونه رفت
بعد یک هفته گفته من اعتمادشو جلب کردم نترس من خوشحال حشری شده بودم بهش گفتم بیاد باهم بخوابیم
وقتی اومد کل کیرشو کردم دهنم و اون میگفت نگار اینطوری برام میخوره؟ منم جواب میدادم بعدم با تلمبه های تند منو دو بار کرد ابشو ریخت رو صورتم … …
قرارمون شده بود خونه محمد دل تو دلم نبود که منو خاله به محمد سرویس بدیم خالم که بهم پیام داده بود استرس داره و من ارومش کرده بودم خالم نمی دونست منم قراره باشم اونم به عنوان مفعول
یک روز قبلش محمد یک شرت سوتین صورتی بهم داد گفت میخوام خوشگل کنیا من تاحالا نپوشیده بودم گفتم از کجا اوردی نم پس نداد
صبح روز بعد رفتم خونه محمد تو اتاق نشسته بودم قرار بود صدامون کنه من شرت سوتینو پوشیدم چون یکمم ممه داشتم سوتینم سایزش کوچیک بود فیتم شده بود کون خوشگلم توش افتاده بود خودم شق کرده بودم از لای در دیدم خالم اومد تو استرس داشتم خالم مانتو ایناشو دراورده بود ارایش کرده بود یکم یخ داشت ولی بعد یه رب یخش اب شده بود یه دامن پوشیده بود با یک تاپ بازوهای سفیدش افتاده بود توش محمد منو صدام کرد گفت میخوام خانمیم رو بهت معرفی کنم نگار خالم ترسیده بود تا من اومدم یه هن کشید و شوکه شد.
گفت امروز بهم خدمت کنید افرین بعد یکم حرف نشستیم عرق خوردیم خوردیم تا کله همه مون سنگین شده منو خاله با اهنگ عربی میرقصیدیم شروع کردیم بهم لب دادن و من شق کرده اون لخت شد نوک ممه های قهوای وکس پوف کرده داشت محمد قرص دیر ارضایی خورده بود داگ استایل شدیم تا کیرشو دراورد خاله با اشتها براش میخورد منم تخمای محمد لیس میزدم محمد تو حلق خاله تلمبه میزد
میگفت نگار جنده خواهر زادش من
حسابی حشری شده بودم نگار وایساد من کسشو میلیسیدم محمد لب میگرفت ممه هاشو میخورد
گردشو گاز میگرفت کلی حشری کرد خالمو داگ استایلش کردو گذاشت دم کسش ممه هاشو چنگ میزد میکردش خالم جیغش دراومده بود تند تند محمد تلمبه میزد تا تلمبه هاش محکم شد کل ابشو خالی کرد رو کمرش حسابی حشری بودم محمد نفس نفس زنان لش شده بود رو مبل خالم هی بهم نگاه میکرد نخ میداد تا بیام بکنمش ولی من دلم محمد میخواست رفتم نشستمو شروع کردم براش ساک زدن بعد شیش هفت دیقه بلند کرد گفت نگار جنده یاد بگیر بهش گفت باید از اون تاخچت بهم بدی خالم گفت نه نمیتونم درد دارم که محمد به خرش نمیرفت اخر کار خالم به صورت سجده خوابید کونشو من میدیم واقعا تنگ بود گنده محمد که با ساک زدنم حشری شده بود یه تف انداخت سر کیرشو اروم کرد تو خالم یه اهی کشید محمد گفت جون یکم عقب جلو کرد بعد خوابوندشو خوابید روش خالم اه میکشید رو فرشیو گرفته بود محمد اسپنک میزدو خالمو میکرد کونش عین ژله میلرزید اخر کار برش گردوند ابش رو سینش خالی کرد…
نوشته:
عاقا تو چه کونی ای هستی دیگه🤔🤔🤔
مثلا کصشعرتو باور کردیم🤣🤣🤣
اونایی که اصل داستانو مینوشتن احتمالا با خوندن این هنگ کردن ~ ̄▽ ̄~
لطفاً وقتی دستتون خشکه اینقد سریع نزنین نتیجش میشه این همه کسشرات
خاله ات کون نداده بود بعد یک کیر بیست سانتی را تحمل کرد
آفرین پس ژنتیکی کونی هستید
میگم اینهمه خشک میزنی تموم نشد اون جوجو 🐥🐥🐤🐤🐤
یه جقی که از روی فیلم سوپر نشسته داستان نوشته. کسشعر
همش بود
یعنی الان خودت نیستی ، خاله ات دیگه نیست😂😂
خاک بر سر کونیت که برا فانتزی خودت خاله ات رو جنده میکنی
این چه داستانی بود نوشتی حالم ازت بهم خورد کونی
اخه بی غیرت خودت خالتو میکردی یه چیزی دادی خالتو قریبه بکنه🤦🏽♂️🖕🏿🖕🏿🖕🏿
کصکش
واقعن علافین داخل سایتا دوستیابی همسریابی