نیم تنه ی خواهرزن (1)

1393/02/04

بيتا هميشه تو اسنپ چت همه جور عكسي ميفرستاد. از قليون كشيدن گرفته تا عكس پول پارتي. چون فضاي اسنپ چت جوري بود كه عكس رو نميشد ذخيره كرد، با فرستادن بيشتر عكسا مخالفتي نمسكردم. بعضي وقتا شرت و سوتين جديد كه ميخريدعكس ميگرفت ميفرستاد برا پسراي غير فاميل. بهش ميگفتم اومديم از عكسات عكس گرفتن نشون فاميل دادن. ميگفت ميدونم نميكنن، اگه هم بشه ميگم فتوشاپ بوده.! يه عكس نيم تنه داشت با يه لباس قرمز. ميگفت اون رو ميخواد بذاره تو اينستگرام. مثلا از من نظر ميخواست. منم ساكت موندم. سه چار تا عكسي كه از اون عكس لختي تر بود رو گذاشت تو اينستگرام. تا طرف شب شصت و سه تا لايك خورد. بيتا كيف كرده بود. طرف شب خواهرش، منا يه سر اومد خونمون. گفت به اسي هم زنگ زده كه بياد اينجا. با كلي ذوق و شوق به بيتا گفت اون لباسايي كه تو اينستگرام پوشيده رو كجا خريده ميخواد چند تاشو بخره. بعدشم اصرار كرد كه امتحانشون كنه. بيتا در اون اتاقو باز كرد و لباسا رو گذاشت رو تخت. يه چند دقيقه بعد منا اومد بيرون. واييييي همون نيم تنه رو پوشيده بود. از اتاق اومد بيرون ميگفت چطوره؟؟ بيتا خواست يه چيزي بهش بكه اما ديد ديگه ضايع است. هم به من توهين ميشه هم اون رو شرمنده ميكنه. منا اوني كه از همه كوتاهتر بود رو هم پوشيده بود. گفت اگه قشنگه ميخوام اسي رو سورپرايز كنم. گفتم اين كه ديگه تكراريه. بيتا قبلا پوشيده عكس هم ازش گذاشته. اين ديگه ضايع است. بعد رو كردم به بيتا گفتم اگه برا سورپرايز اسي ميخواد اون دو تيكه ي جديد رو كه خريدي بده تا ببره خونه بپوشه. منا هم اصرار كرد. دو تيكه رو گذاشت تو يه بسته و بهش داد. منا رفت تو اتاق كه نيم تنه رو عوض كنه. تو همين حيثو بين صداي زنگ در اومد. اسي بود. من رفتم استقبالش. نشستيم تو حال. بيتا يه دو تا چاي ريخت آورد. اسي سراغ منا رو گرفت. گفتم تو اون اتاق داره لباس عوض ميكنه. بيتا رفت يه سر پيشش، بعد يه ربع ساعت دوباره يه دو تا چاي ريخت آورد. اين بار لباسش رو عوض كرده بود!! همون نيم تنه لختي كه تو اينسگرام بود رو پوشيده بود. اسي گفت اوه راستي عكست خيلي قشنك بود بيتا. همين لباس بود؟ اونم يه لبخندي زد و جواب داد. شلواركش پارچه اي بود. اينقدر كوتاه بود كه به نظر من زياد تفاوتي با شورت نداشت. وقتي برگشت بره سمت آشپزخونه از پشت معلوم شد كه فاقش هم كوتاهه، يعني خط وسط باسنش يه كميش معلوم بود. وقتي رفت تو اون اتاق يه كم سر و صداي بگو مگو اومد. چند مين بعدش منا اومد بيرون. دقيقا همون لباسايي رو تنش بود كه بيتا پوشيده بود!!! نيم تنه لختي با همون شلواركي كه مثل شورت بود! من و اسي نفهميديم چه خبره. اندام منا از بيتا درشتتر بود. قدش هم بلندتر بود. شلوارك به پاش واقعا مثل شورت بود. وقتي رفت صداي تلويزيون رو كم و زياد كنه ديدم فاق اين اينقدر براش كوتاه بود كه تقريبا تا وسطاي باسنش اومده بود پايين. يعني داشتم ديوونه ميشدم. سر تلافي حرف اسي گفتم مونا اين لباس خيلي بهت ميادا! بذار يه عكس بگيرم بذارم تو اينستگرام. يه ژست پر غروري گرفت و گفت اوكيييي! يه عكس از جلو گرفتم. بهش گفتم بچرخ، فاق اين شلواركم خيلي قشنگه. برگشت يك پوز سكسي گرفت برا عكس. بعد گفت يه دو تا عكس هم بگير اما نه برا اينستگرام. برا اسي ميخوام، خصوصي خصوصي. بيتا اومد تو حال. به پوز منا خيره شده بود. مونا يه كم خم شد دستشو گذاشت رو باسنش عكس اول رو گرفت. باز يه پوز گرفت از دو طرف دستاشو گذاشت دو طرف شلوارك يعني كه مثلا خودش كشيده پايين. بيتا ساكت مونده بود. مونا باز برا يه پوز آماده شد. مونده بودم چي تو سرشه ديگه. خم شد انگشتاشو سر داد لاي درز باسناش. گفت بگيرررر! بيتا گفت سياااااوش نگيررررر. اگه گرفتي ميذارمش اينستگرام زيرشم مينويسم كي عكسو گرفته. گفتم اااااا خو چه كاريه؟ مونا گفت بگيررررر! بيتا حرفشو تكرار كرد، مونا هم گفت خب بذاره. بگيرررر. بيتا باز تهديدش رو تكرار كرد. مونا گفت اوه مطمئني ميخواي بذاري اينستگرام و بگي سيا گرفته؟؟؟؟ بيتا سر تكون داد گفت اوهومممم. مونا همونجور كه كونش سمت ما بود شورتش رو كلا كشيد پايين گفت اوكيييي پس بيا بذار!!! من گيج مونده بوده بودم. كيرمم شق شده بود. خم شد گفت بگيررررر. واييييي درز كونش وقتي خم ميشد باز ميشد، سوراخ كونش معلوم بود. درز كسشم يه كمي پيدا بود. بيتا مبهوت مونده بود. ميدونست يه كمي تو تهديدش زياده روي كرده بود. مونا انگشتشو رو درز كونش سر داد پايين. گفت گرفتي يا نه؟ بعد كه ترديد من رو ديد برگشت اومد سمت من!!! كسش لخت لختتتت بود! اومد سمت من دوربين رو گرفت و چك كرد. رو مبل نشست، لاي پاهاشو باز كرد گفت از كسمم عكس بگير، بيتا ميخواد بذاره اينستگرام. درز كسشو با انكشتاش باز كرد. گفت يه فيلم باحال برا اسي بگير.و شروع كرد به ماليدن كسش. گفت اسي بد جوري حشريم، بيا كسمو همين الان بخور. اسي مكث كرد و به تته پته افتاد. مونا دستشو انداخت دور گردن من كشيد پايين سرمو و صورتمو چسبوند به كسش. كسشو ماليد به صورتم. گفت بيتا حالا بيا عكس بگير بذار تو اينستگرام. زبون سيا رو كس من عكس بدي هم نميشه. من از نگاه بيتا فهميدم خيلييييي ناراحت شده. بلند شدم رفتم جلوش دوزانو نشستم. دستمو گذاشتم دو طرف شلواركش آروم كشيدمش پايين. هيچ مقاومتي نكرد. دهنم رو گذاشتم رو شورتش و يواش كشيدمش پايين. جلوي چشم مونا و اسي از رو شورت كسشو ليس زدم. چشاشو گذاشت رو هم، خودش آروم شورتشو كشيد پايين…

ادامه دارد

نوشته: سیاوخش


👍 0
👎 0
142147 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

416985
2014-04-24 11:55:39 +0430 +0430

کرسیشعر!

0 ❤️

416988
2014-04-25 12:32:56 +0430 +0430
NA

سیا کیه توکی هستی اسی کیه مونا زنت بود یا مادرت بیتا که زیر خواب من بودکه اونجا چه کار میکنه.ریدم توحلقت حالا که دوست داری زنتو جنده کنی و خودتم بکشش بشی واسه منم جورش کن قول میدم از خجالتت درام.

0 ❤️

416989
2014-04-28 14:10:10 +0430 +0430
NA

عجب مادر جنده هايي پيدا ميشن

0 ❤️

416990
2015-07-07 18:43:21 +0430 +0430

این چی بود؟؟؟ !!!

0 ❤️