هادی و پسرخاله

1396/09/24

خوب اولا باید بگم که من یه پسرم اسمم هادی قیافم سکسی ممه دارم مثل منه یک زن دوجنسه هم نیستم هر روز با ممه های خوشگل خودم جق میزنم و حال میده که منو روغنی کنی و چرب کنیو بندازی رو تخت و بخوابی روم و ممه هامو بمالی لب بگیریو منو بکنی اوفففف…۱۳ سالمه و همچنین سکسی با اینکه پسرم…خوب بریم سراغ داستان حدود ۱ سال پیش پسرخالم اومده بود خونمون اون ۲ سال از من بزرگ تره با مامان و باباش… رفت اومد داریم ولی نه خیلی زیاد چون همشهریم ولی یه شب که اومده بود با پسر خالم رفتیم تو اتاق درو بستیم چراغ روهم خاموش کردیم و ps4 رو روشن کردیم که بازی کنیم من بغلش روی تخت خواب
یده بودم و اونم بغلم خوابیده بود و داشت بازی میکرد اما ما تاحالا باهم گی نکردیم ولی من در واقع نمیشه گفت دوست دارم بکنم من دوست دارم کرده بشم مثل یه جنده …خوب بعد نیم ساعت که بغلم خوابیده بود یکم داشت انگولکم میکرد بعد دیدم یهو دست کرد تو یقه لباسم و دیدم داره با سینه هام بازی میکنه منم که از خدا خواسته مثل جنده ها یه لبخند زدم و نشستم رو شکمش و خم شدم و ازش لب گرفتم در حال لب گرفتن هم با ممه هام بازی میکرد و میمالید و یهو دیدم که از جاش بلند شد و شلوارشو کشید پایین و کیرش خیلی بزرگ بود و گفت بخورش و من آروم آروم شروع کردم سرشو خوردم و کم کم رفتم تا ته براش
خوردم و شروع کردم به مالیدن کیرش و لیس زدنش خیلی خیلی حشری شده بود از یه طرف کیر خودمم سیخ شده بود ولی من حس کردن نداشتم اون لحظه فقط میخواستم کرده بشم…بعد ۲ دقیقه ساک زدن براش به صورتم یه چک زد و بغلم کرد و منو برد روی تخت من دقیقا تو بغلش بودم…بعدش که منو برد روی تخت میخواس منو بکنه بعدش شرتمو کشیدم پایین یکم با کون خوشگل و سکسیم بازی کرد و کیرشو گذاشت تو کونم خیلی اه اه کردم درد داشت ولی حال داد وسط کون دادن یهو پاشدم و رفتم روغن اوردم و ریختم رو کونمو ممه هام بهش گفتم تو برام رو بدنم پخششون کن و بمال چنان حشری شده بود که من ترسیده بودم که یه موقع جرمم
م بده و شروع کن لیس زدن و مکیدن ممه هم و مالیدنشون و کیرشو و کونمو روغنی کرد و دوباره شروع کردم به کون دادن پشت کردم و اونم کیرشو کرد تو کونم و به کونم چک میزد و تند تند میکرد و در اون حال ممه هامو میمالید و بعد داشت آبش میومد خیلی درد داشت اه اه میکردم بعد که آبش اومد یکمشو ریخت تو کونم و بلند شدم زانو زدم و اون پاشید تو دهنمو سرو صورتم و بعد بهش لب دادم و لبامو جوری میخورد که انگار هنوزم حشری و خودش لباسانو تنم کرد دوباره ممه هامو از روی همون لباس میمالید و میخورد و باهاشون ور میرفت و لب میگیرف و بعد رفتیم بیرون…تمام

نوشته: هادی


👍 2
👎 14
2311 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

665656
2017-12-15 21:33:11 +0330 +0330

بدبخت تو ۱۲ سالگی… متاسفم

0 ❤️

665659
2017-12-15 21:47:33 +0330 +0330

شر و ور محض

0 ❤️

665674
2017-12-15 22:40:14 +0330 +0330

بله بله به لطف این داستان متوجه شدیم که “انجمن جقی های داستان نویس” تصمیم گرفته که در رده ی سنی نونهالان هم فعالیت کنه

1 ❤️

665677
2017-12-15 22:53:00 +0330 +0330

عزیزم شما از افتخارات ملی ایران هستید،پرچم ایرانو امثال شماها بالا نگه داشتید

0 ❤️

665679
2017-12-15 22:57:44 +0330 +0330

ترجمه ي اين داستان و ببريم تو هر كشوري ارائه بديم بهمون پناهندگي ميدن ، وسط اين همه كوني و جقي امنيت نداريم

1 ❤️

665696
2017-12-16 01:47:01 +0330 +0330

نمردیم و یه داستان واقعی از قلم یه بیسواد کونی خوندیم !!!
واقعی واسه این که ادبیات نوشتن به ده سال میخوره که خودش رو 12 سال معرفی کرده بدبخت کونی … افتخاری دیگر برای ایران بزرگ
کورش کپه مرگتو بزار که کونیان بیدارند

1 ❤️

665715
2017-12-16 04:00:22 +0330 +0330

برای کردن هم خیلی بچه‌ای…

1 ❤️

665749
2017-12-16 14:12:51 +0330 +0330

داداچ داري اشتبا ميزني

1 ❤️

665780
2017-12-16 21:42:18 +0330 +0330

چقد مسخره
دیگه ننویس خواهش میکنم کونی
تو گی نیسی اصن
اسم گی رو شما ها خراب کردین

0 ❤️

665781
2017-12-16 22:07:39 +0330 +0330

اهل کجایی

0 ❤️

665821
2017-12-17 05:41:20 +0330 +0330

عزیزم باید اول میامدی پیش بابا بزرگ تا لذتو میفهمیدی

0 ❤️