سلام به دوستان شهوانى اسم من اميره 20سالمه خاطره اى که ميخوام بنويسم مربوط به 2 سال پيشه من يه دختر خاله دارم به اسم مینا که حدودا اون زمان 6 7 سال از من بزرگتر بود خالم خيلى وقت پيش از شوهرش طلاق گرفته بود و چند تا کوچه بعد از خونه ى بابابزرگم با پول مهريه اش خونه ساخته بود خالم خياط بود و از صبح تا حدود 8 شب ميرفت سر کار و مینا تو خونه تنها بود مینا دخترى شيطون با هيکل توپر و سيه هاى درشت و کون متوسط بود . تو شهرستان کسى سراغ خانواده اى که مادرش طلاق گرفته برا خواستگارى نميرفت به همين دليل مینا داشت از وقت ازدواجش ميگذشت منم اون دوران ديگه از فيلم سوپر ديدن خسته شده بودم و ميخواستم سکس رو تجربه کنم و چه گزينه اى بهتر از مینا خلاصه حسابى تو کفش بودم که تابستون فرصت خوبى که به بهونه ديدن بابابزرگم برم اونجا بعد از راضى کردن مامان ٬بابا نشستم اتوبوس و راه افتادم شب ساعت 9 رسيدم فردا بعد از کلي نقشه کشيدن ساعت 6 بعد از ظهر رفتم خونه خالم ولى دقيق نميدونستم چيجورى عنوان کنم وقتى رسيدم هنوز خالم نيومده بود مینا با ديدن من تعجب کرد و بهد از دست دادن رفتم تو از اونجايي که با من خيلى راحت بود و از بچگى با هم بوديم جلوم روسرى سرش نميکرد و خيلى عادى بود اون روز يه دامن استرچ ابى با يه تيشرت مشکي پوشيده بود منم با ديدن کون گردش تو اون دامن خيلى حشرى شده بودم رفت برام شربت درست کنه ماهواره روشن بود رو pmc من اومدم کانالو عوض کنم تو ليست کانالا چشمم خورد به PG يکم خيالم راحت شد که ميدونم از کجا شروع کنم کانالو برگردوندم و منتظر شدم بياد ى دقيقه بعد با يه ليوان شربت اومد بعد از دادن شربت به من رو مبل روبروم نشست و شروع کرد به تعريف و سوال کردن بعد از اينکه از هر درى حرف زديم بحثو کشوندم به ماهواره
_از ماهواره خوشت مياد
_ اره بد نيس
_بيشتر چه برنامه هايي ميبينى
_سريال يا اهنگ گوش ميدم
منم يهو بى مقدمه گفتم PG هم ميبينى که ديدم ساکت شد انگار بدش نيومد بهش گفتم خوب اينم نياز جنسيه ديگه خجالت نداره بعد رفتم بغلش اروم دستمو انداختم دور گردنش و لپشو يواش بوس کردم طفلک هيچى نميگفت همه چي داشت درست پيش ميرفت که شانس کيرى من زنگ خورد خالم سکس عقب افتاد بعد از کلى کسشر گفتن و خوردن شام خوابيديم صبح خالم بلند شد و رفت سر کار منم رفتم سراغ مینا تو اتاقش خواب بود رفتم تو جاش کنارشو لباشو بوسيدم کم کم بيدار شد گفتم گلم اماده اى و با سکوتش تاييد کرد يواش تيشرتشو در اووردم وااااااااي جه بدن سفيدى داشت يه کرست قرمز پوشيده بود که منو خيلى تحريک ميکرد يواش بازش کردم و اون سينه هاي درشتش افتاد بيرون شروع کردم به خوردن بايد يه جورى ارضاش ميکردم که از اين به بعد راحت پا ميداد کم اخ اخش دراومد منم از خوردن سير نميشدم و با دستم کسشو از رو شلوار ميماليدم من که تا حالا تجربه سکس نداشتم و هرچى بلد بودم از فيلما بود خيلى خوب داشتم پيش ميرفتم بعد از خوردن سينه هاش لباسامو دراوورد و فقط با يه شورت بودم شلوارشو در اووردم و از رو شورت کسشو ميماليدم ولى اون خيلى بيشتر از من داش حال ميکرد تو اين دنيا نبود بعد شرتشو دراوردم و شروع کردم به ليسيدن از بالا به پايين حسابى حشرى شده بود و فقط اه اه ميکردو سر منو فشار ميداد تو کسش انقد ليسيدم تا ارصا شد گقتم حالا نوبت تو شرتمو از پام دراورد کيرم حدودا 17سانته کيرمو گرفت دستشو تف زدو شروع کرد به خوردن حالا نخور کي لامصب عين الکسيس ساک ميزد دم دماى اينکه ابم بياد گفتم بسه شروع کردم به لب گرفتن تا يکم کيرم اروم شه تا بتونم ادامه بدم بعد گفتم ميخوام برم سر اصل مطلب گفت اصل مطلب پرده داره مجبور شدم از پشت بذارم انصافا خيلى راحت رفت تو معلوم بود قبلا هم از کون داده ولي به روش نياوردم شروع کردم به تلمبه زدن تا اىنکه ابم داشت ميومد در اوردم و ابمو ريختم رو کمرش بعد افتادم بغلش و بعد از 2 دقيقه لب گرفتن اماده شدم و زدم بيرون تا قبل از برگشتنم به تهران 1 بار ديگه کردمش 4 ماه بعد از اون قضيه عقد کرد با يه کارمند بانک و منم از زندگيش اومدم بيرون .بعد از اون مخ 2 تا ديگه از فاميلاى بابامو زدم اگه خواستيد بگيد بذارم.دمتون گرم ممنون که خوندين
نوشته: امیر
dastanet chize khasi nadasht.
nemidunam chi begam
harkas ye tarze fekri dare va az ye zaviye i be zendegi negah mikone
chon tahala hamchin moredi vasam pish naumade ezhare nazar nemikonam
movafaq bashi
:O =)) =)) :O :O :O یارو هنوز تا حالا سکس نکرده تا رسده خونه خالش نشسته بغل دختر خاله و مالوندتش . یعنی انصافا جنده میاری خونه اینطوری نمیشه رفت سمتش . عجب
از مینی بوس پیاده شدم لختش کردم دیدم پرده داره گذاشتم کونش دم دمای اومدن آبم آبم اومد آبم که اومد گونیمو برداشتم سوار مینی بوس شدم اونجا را به مقصد دهاتمون ترک گفتم ازون به بعد دیگه خواب ندیدم هیچ هر چی زور زدم!!!.. آکون؟(یعنی آقای کون) مقتخرم که عرض کنم شول دادی باباااااا…
یارو شونصد سال باش رفیقی و هست ونیستت رو بگا میدی واسش آخرم نمیذاره باش دست بدی تو چطور تا از مینی بوس پیاده شدی کردی کونش؟!!!.. بعدشم مگه کانال PGوصل بود؟…
بازم یکی اومد یه اس ام اس سکسی رو در حالی که سگ دنبالش بود، رو سریع تایپ کرد و رفت…
واقعا؟؟؟ بعد عمری یکی از گوسفند ها رو فروختی و بلیط خریدی رفتی اون یکی دهات خونه ی خاله…
خاله های محترم هم که همشون یا شوهرشون مرده یا طلاق گرفتن یا همیشه توی ماموریت هستن
جالبه که دختر خاله شیش هفت سال ازت بزرگتره بوده و تو که اون موقع هیجده سالت بوده در عرض چند ساعت مخشو زدی :|
خاله هم که از اول صبح میرفته سرکار و تو رو با دخترش تنها میذاشته… عجب…
کله سحر رفتی بیدارش کردی پاشو میخوام باهات سکس کنم؟؟؟؟؟
والا یکی تا قبل از دوازده ظهر به هر دلیلی منو بیدار کنه یه اپرکات بهش میزنم که تا عمر داره طرف من نیاد بعد بیدارش کردی و واست ساک هم زده عووووووووق اول صبح…
جالبه که کسی طرف اون دختری که مادرش طلاق گرفته نمیرفته ولی چند ماه بعد از این که تو باهاش سکس داشتی ازدواج کرده :|
بگو بیان بهت دخیل ببندن… والا…
هنوز نخوندمش. خط اولش خوندم نوشتی اون زمان 6 7 سال بزرگتر بود، یعنی الان اختلاف سنتون بیشتر شده، کمتر شده، چی شده؟
فقط این داستان نیست همه داستانها مزخرف شده
ا
"که حدودا اون زمان 6 7 سال از من بزرگتر بود " یعنی الان دیگه از شما بزرگتر شده دیگه شایدم هم سن شدین…
بد بود، ننویس . . . . . . . . . . . .
جلقو ننویس. آخه شب که شد همونجا خونه خاله موندی؟ کله کیری پدربزرگت نیومد دنبالت؟ خالهات بهت نگفت شام رو که خوردی گورت رو گم کنی؟ کله کیری تو که شب و روز جلق میزنی دیگه لازم نیست اینجا تراوشات مغز جلقزدهی خودت رو بنویسی. شاش سوپرمن تو حلقت، دیگه ننویس.
بیبین بر مغز تو حالا چه رفته
ز بس جلقیدهای از حال رفته
به فکر دختران این و آنی
کنون کونت تمام بر گا رفته
کدوم شهرستان زندگی می کنی که دختر به جرم مادر سر می برن؟ نمی گم نیست این موضوع ولی نه به این شدتی که تو تعریف کردی.
بد نبود داستانت .
مرسی و موفق باشی.