من مهران 44 ساله هستم حدود 17 سال در یک شرکت آلمانی مشغول بکار بودم این ماجرا برمیگرده به سال 86 . اونسال برف زیادی اومده بود و منم توی شرکت مشغول انبار گردانی بودم از طریق یکی از دوستان یک شماره ایرانسل بهم رسید گفت اهل حاله باهاش صحبت کن .منم با دوسه بار تلفن زدن و صحبت کردن مخشو زدم و فهمیدم اسمش هما و در رشت زنگی میکنه متاهل هم هست. بخاطر نیاز مالی با من رفیق شد البته پدرومادرش تهران زنگی میکنن.
یکی از همون روزهای زمستون بود که به بهونه سرزدن به خوانوادش اومد تهران منم با ماشینم که یک سمند نقره ای بود رفتم ترمینال آزادی خلاصه همدیگه رو پیداکردیم اون یک زن حدود 40 ساله با اندامی توپول وقدی متوسط بود (که البته بغل من که بود کوتاه به نظر میومد چون من 197 قدمه) و واسه اولین باررفتیم فرحزادو یک ناهارباهم خوردیم و کلی باهم آشنا شدیم. البته اینو بگم که اونروزا توی محرم بود . خلاصه چون توی تهران جای خوبی پیدانکردم باهم قرارگذاشتیم هفته دیگه من برم رشت. خلاصه بعدازدوسه روز اون رفت رشت منم چهارشنبه هفته بعد یکروز مرخصی گرفتم ورفتم رشت ساعت 12 ظهررسیدم رشت باهم قرار گذاشتیم واون آدرس ویلای باباشو مسیج کرد و منم با چندبار سئوال کردن از این و اون خلاصه به جلوی ویلا رسیدم. زنگ رو زدم و رفتم داخل دیدم هما جونم روی کاناپه نشسته و تیپ زده منتظر منه.
به محض اینکه ازدر اطاق وارد شدم همدیگه رو بغل کردیم و بعدازاحوالپرسی و کمی لب گرفتن روی کاناپه نشستیم.رویا خیلی آتیشی بود به محض اینکه نشستم گفت مهران نمیخوای لبامو بخوری؟ منم از خدا خواسته از لباش شروع کردم وسینه ها و ناف و رسیدم به شورتش که دیدم وای عجب کوس توپولی داره دستم به کوسش خورد دیدم آه وناله میکنه یک کم از کوسش که خوردم گفت مهران من تاحالا کیر شوهرمو نخوردم اما میخوام امروز کیرتو بخورم وشروع کرد به ساک زدن البته زیاد وارد نبود چون دندوناش به کیرم میخورد ولی بد نبود چند دقیقه که ساک زد دیدم داره آبم میاد گفتم هما جون بخواب میخوام از کون بکنمت چون کونش خیلی گنده بود گفت از کون نه گفتم نترس یواش میکنم گفت مسئله دردش نیست من کونمو نمیشورم با دستمال پاک میکنم کثیفه. خیلی حالم بهم برخورد فهمید که ناراحت شدم گفت عزیزم دست خودم نیست عادت کردم گفتم پس کوستوباز کن که اومدم کوسش که به اندازه کافی لیز بود تا سرشو وارد کوسش کرم تا دسته فرورفت وای چه کوس تنگی بود گفتم هما کوست چقدر تنگه گفت من فقط یک پسزدارم اونم سزارین کردم دمش گرم واقعا تنگ بود خلاصه پاهاشو انداختم دور گردنم تا فیها خالدون فرو کردم نمیدونی چه لذتی داره کوس تنگ خدا انشااله نصیبتون بکنه حدود یکربع میکردمش و توی این یکربع ساعت اون دو بار ارضا شد خلاصه سرتون درد نیارم منم باچند تا تلمبه درست وحسابی آبمو روی سینه هاش خالی کردم. اونروز من هما رو سه بارکردم وفردای اونروز هم باهم بودیم و من جمعه برگشتم تهران . تااینکه هما سال 90 خونشون اومد تهران و منم هفته ای یکبار میکردمش تا امسال یعنی سال 91 بنا به دلایلی رابطمون باهم قطع شد. البته توی فیس بوک میبینمش ولی رابطه جنسی باهم نداریم. عزیزان بخدا من اولین بارمه داستان مینویسم و عین واقیعتو نوشتم خلاصه منو ببخشید.
نوشته: مهران
اسما چرا تو داستان عوض میشن آخر سر اسمش هما بود یا رویا؟
یه سوالی اون که کونش بوی گند عن میداد …چجوری تونستی کسشو بوری .کم جغ بزننن
باباش ویلا داره اون وقت دخترش به خاطر نیاز مالی زیر خواب ایشونه!
44 سالشه و سمند هم داره و انقدر کفه ملت بهش شماره جنده میدن!
سال 86 برف بارید و جاده شمال کلا مسدود شد چطور ایشون اومدن پیشت؟
محرم اونسال تو اسفند بود پس برفه رو چرا تو بهمن باروندن ( اَه این هواشناسی چرا یکم هماهنگ نیست؟)
شما توی یه شرکت آلمانی تو تهران کار میکنی بعد دنبال کسای دست دو میگردی؟
چهارشنبه یه روز مرخصی گرفتی و جمعه برگشتی تهران(چهارشنبه . پنجشنبه . جمعه) بچه ها من ریاضی ضعیفم این چند روز میشه؟
برو کس نگو مومن
عقده ای کثافت ،،با این سنت خجالت نمیکشی؟بی بته
آخه من به تویه عقده ای بدبخت کثافت چی بگم؟
تو دیگه باید کم کم آماده ازدواج با حضرت عزرائیل باشی مرتیکه
اومدی تراوشات ذهنیت رو اینجا خالی میکنی؟
تو غلط میکنی داستان مینویسی
ببین با کیا شدیم 80 میلیون …اوووق
کثافت
khodetono narahat nakonid hala khodesho gonde karde kambod dare dige
bahal esmesh roya bode chera migi homa soti malome ke dastanet vagheiye
ridiiiiiiii
adam chand sal to ye sherkate almani kar kone bad enghad havale kos
اولا برو دهنتو آب بکش و کلمات قران رو به او دهن نامیمونت نیار…خجالت نمی کشی با این سن و سال میای تو این سایت ها؟؟؟هان؟؟؟ اصلا تو می دونی فیها خالدین چیه نسناس؟؟؟؟ (یعنی جاودانه)البته معنیش رو به تو گفتم وگرنه سایرین می دونند جز توئه ابله…برو خدارو شکر کن که مراعات سن و سالت رو کردم وگرنه به سگ می دادمت،از خر می گرفتمت…و اما داستانت:
بچه ها جدیدا چرا همه تو داستان سکسشون از گه و کثافت و…اسم می برن؟؟؟؟ دلم برای همه این ادم ها می سوزه که مازوخیسم رو تا کجا پیش بردن،روانی های سادیسمی برید درمان بشید بعد بیایید اینجا عرعر کنید
می دونی الان تو باید یه دختر همسن من داشتی؟؟؟هان؟؟بابای من از تو دو سال بزرگتره؟؟؟واقعا روت میشه بیای اینجا و این شاهکارها رو تعریف کنی؟؟؟
جمع کن خودتو آدم نما…
دمت گرم جونور کوبوندیش به در و دیوار این مردکه جلقی کوس لیس کون گوهی خور رو
هه هه هه:)
خوب اخه کی مجبورت کرده بود بیای داستان بنویسی؟چند تا پیشنهاد:عربیتو خوب کن،اینقد پلشت نباش،برو پیش روان پزشک،دوره ی درمانتو تکمیل کن،قرصاتو بخور،و در نهایت بهترین با توجه به سن بالات:بمیر!!!
تو طالب کون اش بودی خوب باید برات کون اش را تمیز میکرد تا یکبار هم که شده در زندگی اش از کون داده باشه .بهرحال داستان ات جذاب نبود.
قضيه هما ورويا بيخيال توکه قدت 197 چجور ميشه پاهاش دور گردنت قفل کنه توام تادسته بکني توکسش طرف بابالنگ دراز بوده.لطفاکسشعر ننويسيد
خاک تو گورت اون زن جنده رو باید 2ساعتتو اب و وایتکس خیس می کردی بدو برو غسل کن که خیلی کثیف شدی خرفت
sikhekaktos سلام…ممنون…اما من فقط کلمه خالدین رو معنی کردم
bia.bokhoresh سلام…نه ما منظورمون این نیست که بالای 40 ها نباید دنبال سکس باشند،بلکه آدم باید با توجه به سن و سالش :
عمل کنه،رفتار کنه،حرف بزنه و…
مثلا شماها دیدید یه پیرمرد یا پیرزن بیاد لباسی که روش عکس خرس و باربی باشه بپوشه؟؟؟؟
اخه کیرم تو کون اون شرکتی که تو کس مغزو استخدام کرده . اقا یکی به من بگه جدیدا اتاق شده اطاق ؟؟؟؟ جدیدا کس شده کوس . برو برو لمو 30ساله جلق زدی از این به بعدم بزن دور ور جنده هم نرو ایدز میگیری
این که در سطر 12 نوشتی رویا آتشی بود ! مگه اسمش هما نبود کونکش!