همجنسبازی های بابک

1391/05/05

من تو خانه ای فرزاد سی و شش ساله که تاپ گی بود و در شهرک غرب بود برای بار اولی بود که با او میخواستم سکس کنم و در کنار هم روکاناپه نشسته و او ویسکی میخورد و من درحال کشیدن شیشه بودم و باهم گپ هم میزدیم وقتی فرزاد برخواست و شلوارکشو کشید پایین و آمد جلویم میخواست قطر واندازه ای کیرشو نشونم بده و چون کمی شل بود من با دستم برایش مالیدم و بزرگ وسفت شد و بهش گفتم این تنها تو کونم لق میزنه و یکی دیگه هم باشه باهم میتونن از کون منو بگایند و اونم موبایلشو برداشت و مسجی به دوستش زد و یکی دیگه تا سومی جواب داد و او قرار شد بیاد و هردوی ما تا نیم ساعت بعد خودمون رو ساخته و من دیگر نمیتوانستم این وضع را تحمل کنم و بیش از اندازه همیشگی کشیده بودم و حالی شهوتی وحشری پیدا کرده بودم.

با تاریک شدن اتاق تازه فهمیدم بدلیل بدهی به اداره برق اداره برق کنتورشو باز کرده و آن جا برق ندارد و تقریبا هوا تاریک شده بود فرزاد هم گفت میخوای ما شروع کنیم اون هرموقع بیاد اومده دیگه خودش کلید داره ودر را باز میکنه میاد تو و من پرسیدم کی هست و بچه کجاست گفت همین طرف ها بچه شهرک ومتاهل وعاشق کون پسر کیرش هم دراز و هم خیلی کلفته و پسر آقایی هست و مطمئن و کیرشو بخوری عاشق کیرش میشی و خیلی هم مثل من کمرش پر هست و قوی هم هست من تا سه بار و اونم تا پنج بار میتونه پشت سرهم حال کنه و من اگر بشه میخوام امروز ببینم میتونم تورو از رو ببرم یا تومارو از رو میبری و لخت شده بودیم واون کمی اول ژل روان کننده رو به سوراخ مالید تا هم اندازه سوراخ دستش بیاد ومن هم کیر نیمه کلفتشو بدهانم برده و ساک میزدم و محکم هم میخوردم و اونو حسابی حشریش کرده بودم گاهی تخم هاشو وگاهی هم خود کیرشو وحسابی هردومون در فضا بودیم من از خوردن کیرش لذت میبردم و اونم از خوردنم حال میبرد و خسته شدم اون خواست ادامه بدهم و برای همین سرم رو تو دستانش نگه داشته و تلمبه تو دهانم میزد و من که فقط لبهامو دور کیرش سفت نگه داشته بودم و اون جلو وعقب میکرد و تند تند و با صدای تند نفس هاش فهمیدم که الان ممکنه دهانم رو پراز آبش کنه و منتظرش بودم که با صدای آی واوی و تکان دادن کیرش تو دست آبشو تو صورت و گردنم پاشید و کمی از آن حال ارضائ شدن گذشته بود که من کیرشو دوباره بدهانم بردم و هنوز از سرش آب میامد و من میکزدم و اونو از دوباره آماده کردم و کاندوم گذاشت و ازپشت کرد تو وتلمبه میزد صدای درب و باز شدن و دوستش هم آمد و تاریکی اجازه نمیداد که قیافه مشخص باشه اما صدای او منو ترسوند آره صدای او به پسر عموی من بهروز شبیه بود و بهروز هم متاهل و هم شنیده بودم کیر دراز وکلفت و هم کون باز بود و بارها بمن گیر داده بود ولی من راه نمیدادم وقتی کیرشو جلویم گرفته بود تا ساک بزنم با دلهره آرام اینکار را کردم و کیرش خیلی کلفت هم نبود ولی از مال فرزاد کلفت تر نشون میداد ولی بیست سانتی درازای آن میشد و بعد جای خودشو با فرزاد عوض کرد کاندوم گذاشت و کردتو و یک دستشو دور کمرم گرفته و تلمبه میزد و دست دیگه اش را به کیرم گرفته بود و برام جلق میزد و من حسابی با کیرش حال می آمدم طوری که نمیتونستم خوب برای فرزاد بخورم و مدتی گذشت که من رفتم رو کیر بهروز نشستم و خودم را بالا و پایین میکردم و بهروز منوسمت خودش بغل نمود و آرام درگوشم گفت بابک نفهمه ما فامیلیم و من میدونم پسرعمویم داره بمن حال میده واین پیش خودمون میمونه حالم دیگر خوب نبود و دیگر حال نمیکردم مثل یک تکه گوشت بی حس بودم و فهمیدم که فرزاد کیرشو میخواد از بغل کیر بهروز بکنه توکونم ولی حس مخالفت کردن نداشتم دنیایم ویران شد و صورتم در سرخی خجالت بود که کیر فرزاد هم داخل شد وفرزاد خودشو روی من انداخت تا بهتر تلمبه بزنه من از درد نعره کشیدم و فش دادم گفتم بکشه بیرون و از درد به گریه افتاده بودم بهروز هم انگار نه انگار من و اون پسرعموییم میگفت هرکسی از رونره ازرومیبریمش وفرزاد هم فقط تلمبه میزد و من هم بین آندو نفر ازدرد و سوزش هردوکیر توکونم گریه میکردم وناله میکردم و گاهی هم داد میزدم وبحال خودم گریه میکردم و تا کارشون تمام شد.

بعداز اون تا دوهفته که بهروز آمد و ازمن پرسید کونت چطوره پسر عمو هروقت خوب شد یک شب کیرمو تنها ببینه کیرم بعد در پی اون سوراخ تنگشه . من میخواستم زمین دهن باز میکرد و منو میبلعید ولی اتفاق دیگری افتاد که بهروز سمت ماشین خودش میرفت که یک سواری باسرعت به اون کوبید و تنها چیزی که یادم میاد در دم تمام کرده بود و ده تا پانزده متر جلوتر افتاده بود روی چمن های بلوار خیابان بیچاره راننده که شنیدم گواهی نامه هم نداشته .

پایان

نوشته:‌ بابک


👍 0
👎 1
37251 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

327472
2012-07-26 08:08:16 +0430 +0430
NA

به عنوان یک گی میگم:
مسخره بود
در ضمن(اولیدم)

0 ❤️

327473
2012-07-26 08:24:54 +0430 +0430

بابک جان
نوشته ات شبیه یک ترجمه و اقتباس از خطوط میخی ، کشف شده در حفاریهای باستان شناسی است .

0 ❤️

327474
2012-07-26 10:52:33 +0430 +0430

نویسندکی-معتادکی
“من تو خانه ای فرزاد سی و شش ساله که تاپ گی بود و در شهرک غرب بود برای بار اولی بود که با او میخواستم سکس کنم”
کون بلبلی چی بهت بگم؟
خمار بودی؟
جمله ی بالا رو بخون ببین خود باسن دریدت چیزی ازش می فهمی؟
"من درحال کشیدن شیشه بودم "
ای معتاده خرپدر سگ!
“وقتی فرزاد برخواست”
برخواست؟
هه هه!
مگه می خوای داستانتو تو کتاب کلاس اول دبستان چاپ کنی؟
“باهم میتونن از کون منو بگایند”
بگایند؟؟؟
خدا تورو از ما نگیره!
مردم از خنده
“من پرسیدم کی هست و بچه کجاست گفت همین طرف ها بچه شهرک ومتاهل وعاشق کون پسر کیرش هم دراز و هم خیلی کلفته و پسر آقایی هست و مطمئن و کیرشو بخوری عاشق کیرش میشی و خیلی هم مثل من کمرش پر هست و قوی هم هست من تا سه بار و اونم تا پنج بار میتونه پشت سرهم حال کنه”
فک کنم زیادی کشیدی الان داری آسمونو سیر میکنی!
طرف آرنولد نبود؟
احتمالا آرنولد بوده ولی کمرش کمره رستم بوده!
"فهمیدم که فرزاد کیرشو میخواد از بغل کیر بهروز بکنه توکونم "
مگه کونت تونله؟
اوضاعت خیلی وخیمه
“من از درد نعره کشیدم”
ای نره خر!
دوستای عزیز داستانو حتما یبار بخونین!

0 ❤️

327475
2012-07-26 11:07:58 +0430 +0430
NA

کسکش…
حالمو به بهم زدی.
ریدم تو کس ننت…

0 ❤️

327476
2012-07-26 15:36:56 +0430 +0430
NA

لهجت افغانیه …

0 ❤️

327478
2012-07-26 17:24:52 +0430 +0430
NA

بسي خنديديم!
باور كنيد اين يكي رو رسما بايد دكتراي افتخاري كوس خلي بهش داد
دوستانيكه اول كامنتها رو ميخونن بعد اگه كامنتها در تاييد داستان بود ميرن سراغ داستان بايد بهشون بگم اين يكيو حتما بخونيد خيلي ميخنديد يعني اصلا كر كر خنده اس توپ توپه!

0 ❤️

327482
2012-07-26 17:38:59 +0430 +0430
NA

حالم به هم خورد
از گى متنفرم

0 ❤️

327483
2012-07-26 19:02:41 +0430 +0430
NA

من کونیم
کیر میخوام از تهران
آب کیر هم میخورم
2.JPG
12.JPG
4.JPG

0 ❤️

327484
2012-07-26 19:04:25 +0430 +0430
NA

اینم سوراخ کونم
5.JPG
6.JPG
7.JPG

0 ❤️

327485
2012-07-27 02:52:58 +0430 +0430

يه كوني ازيزد پيام بده

0 ❤️

327486
2012-07-27 05:36:57 +0430 +0430
NA

خاک بر سرت با این داستان کیری.مرتیکه معتاد گی.

0 ❤️

327487
2012-07-27 07:30:35 +0430 +0430

بازم یه اشغال اومد اراجیفشو اینجاقی کرد.این چی بود.فارسی بود فارسی دری بود.دربه دری بود.افغانی بود.تاجیک بود یا یه سبک کیری نوشتاری جدیده که مبتکرش یه کونی جرخوردس.مرتیکه لواط کار اون کیرگنده فامیلت نوشتنتو نابودکرده.ازپایین خوردی بالارو داغون کردی.اگه تو بااون تاپ گی دست مردم بیفتید اعدام حقتونه.بدادبیات دیگه ننویس.اگه کامنت بچه هانبوداصلانمیخوندم.اشغال ازحیوون کمتردیگه ننویس.حیووناهم لواط نمیکنن دیگه ننویس.اعدامی دیگه ننویس.دستت بشکنه یه بارنوشتتوبخون اسهال مغزتومیبینی که چه تری زدی.ولی گمشوبرو.دیگه اینطرفاپیدات نشه…

0 ❤️

327488
2012-07-27 07:56:14 +0430 +0430
NA

شهرک غرب بود؟برق قطع شد؟مگه مرتیکه ظلمات بوده که تو هیچی نمیدیدی؟ طرز نوشتنت منو کشته گشاد جان …گفتی بهروز چند صد متر پرت شد… توام می پریدی روش تا مطمئن بشی که مرده این دمه اخریها یه حالی می کردی…

0 ❤️

327489
2012-07-29 00:37:32 +0430 +0430
NA

دوستان دیگه حرفی برا گفتن نذاشتن داستانت رو که به سبک ویکتور گوزو نوشته بودی نخوندم ولی اولین بار بود که از کامنت اول تا اون دونه آخر داشتم میخندیدم

0 ❤️

327490
2012-07-29 01:43:01 +0430 +0430
NA

داستانت تو مایه سکسی-کمدی بود فقط دقت کن که نوشتن با کون دادن فرق داره هر از گاهی از نقططه استفاده کنی بدک نیست.

0 ❤️