همسر مطیع من

1396/05/04

با سلام
این داستان زاده ذهن جقی نویسنده می باشد و ازش دیگری ندارد.

اسم من نیما است و 33 سالمه و همسرم رویا 30 سالشه با هیکلی درشت و زیبایی در حد متوسط . راستش من هنگام سکس با همسرم مدام به این موضوع فکر می کنم که اگر همسرم با کس دیگری جلوی من سکس کنه من بیشتر لذت می برم و ب همین اساس مدام در حال نقشه کشیدن بودم که چطوری این کارو انجام بدم چون شرم و حیا اجازه نمیداد مستقیم این موضوع را مطرح کنم. این رو هم بگم که منزل ما طبقه 4 بود و بدون آسانسور و بدلیل دیسک کمر خفیفی که دارم دکتر گفته که نباید از پله بالا پایین برم و بر همین نظر دکتر قرار شد منزلمونو عوض کنیم و به چنتا از بنگاه های محل سپردم . چنتا مشتری اومد و رفت و نپسندید چون طبقه 4 بود و بطور مدام مشتری بود که وقت و بی قت مزاحم می شدن یه بار که داشتم با رویا جون سکس می کردم همش تو فکر سکس نفر سوم با همسرم بودم زنگ و زدن و مشتری اومد و ما سریع ج وجور کردیم و اونجا بود که ذهن جقیم جرقه خورد و به رویا گفتم چرا اینقدر لباس تنت می کنی و مانتو می پوشی اونم با تعجب گفت مگه نباید بپوشم (آخه ما از اون خانواده های خیلی راحت نیستیم) گفتم چرا ولی وقتی من هستم نیازی نیست این قدر بپوشونی الان میگن اوموله نمی خواد روسری سرت کنی اینجا خونه توهه ونیازی یست اولش یه کم سخت بود و اون مشتری که با این شرایط در هنگام سکس اومد خونه رو ببینه اولین کسی بود که رویا رو بدون روسری می دید با موهای مش رده باز . خلاصه اون هم پسندید و رفت و این قضیه یه کم برام راحت تر شد و دیگه از اون به بعد وقتی مشتری میاد رویا با ساپورت و تاپیکه تنشه در و باز می کنه البته با حضور من و اینکه مینم مردا چطور کون گندشو دید میزنن حال می کنم البته داستان به اینجا ختم نمیشه یه روز بنگاه زنگ زد که مشتری شبکاره نمی تونه شبا خونه رو بینه منم که روزا سره کارم اجازه گرفت که مشتری ببره منم زنگ زدم به رویا و گفتم که مشتری میاد ولی نگفتم که خودشو جمو جور کنه و لباس مناسب بپوشه در واقع از خدام بود که نپوشه که یه هو گفت تو نیستی چادر بپوشم منم جا خوردم گفتم نه مگه تو خیابونی که چادر بپوشی الان چی تنته گفت شلوار طرح لی نمه با تاپ آبیه گفتم خوبه دیگه از این پوشیده تر . غروب که رفتم خونه گفتم مشتری اومد ببینه گفت آره ولی نپسندید . از اون روز دیگه بنگاهه که یه مرد 40 سال بود هر روز خودش مشری میاورد خونمون حتی وقتی منم بودم می اومد تو و حال و احول می کرد منم گفتم زودتر ردش کن بره گفت شما صبح ها نیستید اکثر مشتری ها هم صیح میان (الکی می گفت) گفتم اشکالی نداره همسرم هست رویا جان از فردا درو باز کن مشتری ها بیان اونم با یه لبخندی گفت باشه الان دیگه با این مسئله مشکلی نداریم و رویا جلو مردای غیبه کاملا راحته و به امید روزی که یه سکس 3 نفره داشته باشیم .

نوشته: نیما


👍 7
👎 10
19978 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

642004
2017-07-26 20:50:03 +0430 +0430

جقی جقی (wanking) (dash)

0 ❤️

642007
2017-07-26 20:59:26 +0430 +0430

تو که تخیلی نوشتی چرا تو تخیلتم انقد بدبختی و به آرزوت نرسیدی؟ چقد یه نفر میتونه ضعیف باشه که توی رویا هاشم به خواستش نرسه. خسته نباشی!

0 ❤️

642047
2017-07-27 00:11:14 +0430 +0430
NA

صداقتت منو گاييد

1 ❤️

642048
2017-07-27 00:23:42 +0430 +0430

ريدي كه!

0 ❤️

642089
2017-07-27 06:28:28 +0430 +0430

حال به هم زن (dash)

0 ❤️

642123
2017-07-27 10:27:11 +0430 +0430

شاشیدم تو حلقومت ?

0 ❤️

642140
2017-07-27 14:06:28 +0430 +0430

فقط مقدمه يه داستان خوب بود ، بقيه اش؟

0 ❤️

642142
2017-07-27 15:47:42 +0430 +0430

بکن سرت شورتتو. این تن فدای ساپورت مادرت بشه. جونننننم به جیگر زن محجبه ات.
نیکلاس مادورو فردا میاد خونه طبقه ۴ بی آسانسورتو ببینه. حجاب کن…

0 ❤️

642294
2017-07-28 13:46:57 +0430 +0430

نرینی، صلواتتتت (clap) (wanking)

0 ❤️

642308
2017-07-28 19:25:08 +0430 +0430

از خط اول فهمیدم کستان نوشتی کونی مقام.شاشیدم به خودت و اون غیرت نداشتت که داری این مزخرفاتو جا میندازی

0 ❤️