همسفر تایلند

1397/11/28

سلام خاطره ۳سال پیش روبراتون تعریف میکنم
پاتایا رستوران نایب غذا میخوردم که دوتا دختر ایرانی هم بودن که نهار میخوردن و از من سوال کردن بچه کجایی و از این حرفها که منم رفتم سر میزشون ونیم ساعتی روباهم حرف زدیم وگفتم هتل ایاراگرندم.به شوخی گفتم استخرهتل مون خیلی باحاله و جانی واکر هم تگرگی اماده ست داخل یخچال و جدا شدیم. که چندقدم نرفته دیدم صدام زدن.گفتن هتل تون دوره گفتم نه و یک تاکسی دربست برای هتل گرفتم.گفت برو مشروب تو بیار گفتم دور استخر نمیزارن استفاده کنی.باید بریم داخل اتاق که رفتیم سرپایی یک لیوان سرکشیدن و رفتن طبقه بالای هتل که استخربود. منم ازخداخواسته یک زای لاپی مالیدم و تیری درتاریکی رفتم بالا برای شنا
یک ربع نگذشته بود که مهساگفت حالم خوب نیست بریم .که من گفتم خب چه کاریه برو اتاق من استراحت کن هروقت خوب شدی بعد برین هتلتون. من موندم و مهشیدجون که قدبلندوکون تراشیده ای داشت.داخل اب بدجور شق کرده بودم که فهمید و فقط خندید.بعد کلی اب بازی اومدیم پاین. مهسا در اتاق باز کرد چشاش قرمز شده بود باز گرفت خوابید.مهشید هم یک دوش گرفت اومد کنارم گفت پایه ای باز بخوریم که ریختم خوردیم.خودش دلش میخاست.بعدچنددقیقه گفت دوش بگیر بیا توهم بخواب که تا بلند شدم باز کیرشق شدم رو دید وگفت بدجور زده بالا.گفتم شرمنده دست خودم نیست .تو خوشکلی و از این حرفها. اومد سمت یخچال تا خم شد از پشت بغلش کردم که اشاره کرد به مهسا.گفتم بریم حموم.که قبول کرد.دنیاروسرم میچرخید خیلی سالاربود.رفتم زیردوش بدون شورت اومدداخل بغلش کردم کیرم لای پاش بود ولبهاش رو میخوردم احساس کردم داره میاد که گفتم بزار یک دوش بگیرم بعد.شروع کردم به خوردن کوس تمیزش.گفت۶۹کنیم.تاسوراخ کونش لیس میزدم.که گفت بکن توش سرپایی خیلی دوستداشت.ازپشت بغلش کردم وگذاشتم رو سوراخ کونش که بایک فشار رفت داخل سینه هاش فشارمیدادم وتلمبه میزدم.که آب م اومدریختم توکونش گفتم سوختم وناراحت شد چرازودارضا شدی.گفتم دوباره گفت بریم روتخت که گفتم مهساچی پس.گفت بیا اشکال نداره.حشری شده بود.کنارتخت داگی وایستاد گذاشتم توکوسش ازسروصداش مهسابیدارشدوگفت ای بی شعور تنهاتنها.که شروع کردن لبهای هم روخوردن.مشخص بودقبلا زیادوررفتن باهم.روتخت درازکشیدم اوروم وبدجور بالاپاین میکردتا ارضاشدباصدای بلند وبعدشم که بامهسا جونرفتیم حموم داخل وان زانوزد کردمش میگفت اب تو نریزی که لازم دارم تاقطره اخرشو خورد .تااون روز کسی اب م رونخورده بود برام جالب بود.خلاصه ۳بارارضاشدم.شب هم رفتیم دیسکو مداین.ورفتن هتل شون.سکس بعدی مون رو سری بعد تعریف میکنم.شرمنده اگه زیادشد خواستم کامل گفته باشم.قربون همتون

نوشته: سالار


👍 7
👎 16
41223 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

748831
2019-02-17 23:35:41 +0330 +0330

همسفر خسته نباشي
خدا عزتت بده
پاسخي به اين همه مهر و محبتت بده

1 ❤️

748891
2019-02-18 07:08:17 +0330 +0330

من یبار میخواستم برم تایلند بعد نشستم فک کردم دیدم چه کاریه همون پولی را که میخوام هزینه کنم برم تایلند کس بکنم همینجا هزینه میکنم کس میکنم تازه ده برابر میتونم کس بکنم …
از اون روز زدم تو کارش پول خرج کردن برا عشق و حال برام عادی شد …

نتیجه پول خود را در کشور خود خرج کنیم و به کسهای کشور خود خدمت کنیم چون باعث خروج ارز نمیشود

1 ❤️

748969
2019-02-18 17:19:42 +0330 +0330

عمام کجایی که ببینی چه به سر مردمانت اومده،یکی کصخل شده،یکی کص مشنگ شده،یکی هم همچون این(سالار)کصشعرگو شده!!!اثرات جق زیادی سلولهای خاکستری مغزت رو بگا دادن اگه باز بنویسی شک نکن روزای آخر عمرت میشه از ما گفتن بود

0 ❤️

749008
2019-02-18 20:36:49 +0330 +0330

حواله ات به کیر فیلهای تایلندی.

0 ❤️

749157
2019-02-19 04:58:27 +0330 +0330

عای برکت الله

0 ❤️

749257
2019-02-19 20:12:16 +0330 +0330

چه بگویم

0 ❤️

749504
2019-02-20 21:21:59 +0330 +0330

عالی بود .من که لذت بردم.چه بعداظهر هم شبش دردیسوکو.ایشالله بازتکراربشه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها