همكلاسيم بالاخره كونم گذاشت

1397/10/09

سلام اسمم شایانه الان ١٨ سالمه (یكم از خودم بگم قد ١٧٠ وزنم ٦٠ پوستم سفیده خیلی خوشگل نیستم ولی بیبی فیسم رونامم بخواطری فوتبال بازی میكنم تقریبا یكم بزرگن) داستان مال تقریبا دوسال پیشه تو دبیرستان بودم یه هم كلاسی داشتم خیلی دلش میخواست منو بكنه همش اذیتم میكرد زنگای تفریح تو كلاس میموندم،وقی میدید كسی نیست تو كلاس میومد بوسم میكرد كونمو میمالید و من اصلا وانمود نمیكردم خوشم میاد همش میگفتم نكن و غر میزدم خیلی پرو بود اولا بدم میومد ازش ولی كم كم باش دوست شدم یرو تو كلاس بودم زنگ ورزش بود همه رفته بودن بازی دیدم یدفه امد، رو صندلی نشسته بودم دیدم كیرشو در اورد گفت ساك بزن من خیلی جا خوردم بعد سرمو گرفت به زور مالد به كیرش كیرش خیلی بوی خوبی میداد كلفت و نرم بود خیلی خوشم امد ولی اصلا بروی خودم نیو وردم بلند شدم چنتا فوش دادمش و رفتم بیرون از كلاس بعد از ظهر پیام داد ببخشید اصلا نمیخواستم ناراحتت كنم شوخی كردمو و اینا گفتم باش دیگه این كارو نكن دیدم امد در خونمون نیم ساعت بعد گفت بیا بریم بیرون دیگه بزور و اسرار قانعم كرد باش رفتم یكم دور زدیم گفت یه وسیله تو خونه جا گذاشتم رفتیم در خونشون من میدونستم یكار میخواد بكنه ولی از خدام بود خلاصه رفتیم در خونشون رفت وسیله رو بیاره گفت بیا تو گاراژ وایسا بیرون سرده منم یكم تعارف كردم و اینا كه بلاخره رفتم دیدم اخر گاراژ یه اتاقه گفت سرده بیرون بیا بریم یه فیلم نگا كنیم گفتم باید برم خونه و كار دارم گفت یدقه بیا زود تموم میشه فیلم دیدم اتاقه خیلی كامله یه كامپیوتر و به تخت و فرشو همچی داره رفتم نشستم رو تخت یه فیلم گذاشت داشتیم نگاه میكردیم بم گفت بابت امروز ناراحت شدی؟(گفتم حتما میخواد از دلم در بیاره) گفتم نه گفت الانم دوباره انجامش بدم ناراحت نمیشی خندیدم گفتم خیلی بیشعوری دیدم امد روبرو وایساد درست كیرش جلو دهنم بود گفت خیلی دوست دارم بعد نشست كنارم بام حرف زد كه خیلی من ازت خوشم امده و این حرفا بعد من خوابوند رو تخت كنار هم خوابیده بودیم منو بود میكرد رونامو میمالید گفتم چكار داری میكنی گفت خودت میدونی پس اینقد اذیت نكن گفتم اینجا من میترسم یروز بیا خونمون قول میدم هركار خواستی برات بكنم دیدم بزور شلوارمو در اورد میترسیدم اخه مامانش اینا خونه بودن خیلی صدا نمیدادم یدفه دیدم صدای در شد باباش امده بود سریع شلوارمو پوشیدم باباش اصلا نیومد اونجا رفت تو خونه بعد دیگه گفتم سریع بیا بریم من برسون رفتیم در خونمون هرچی در زدم كسی درو باز نكرد با كلید درو باز كردم دیدم كسی نیست خونه داشت میرفت تعارف كردم دیدم سریع امد تو بعد من یكم منت ازش داشتم رفتم رو تخت اتاقم خوابیدم دیدم امد نشست رو قفسه سینم دستام بین پاهاش بودن گفت بلاخره تنها گیرت اوردم كیرشو در اورد گفتم قولایی تو خونمون دادیو باید عمل كنی كیرشو كرد تو دهنم خودش بالا پایین میشد كیرش میرفت ته حلقم یه ده دقه كه ساک زدم شلوارمو در اورد همونجوری خوابیده بودم پاهامو داد بالا بم گفت اگه میدونستم اینجور كونی داری هروز تو كلاس جلو همه میكردمت دیدم یه نف انداخت رو سوراخ كونم داشت كیرشو میمالد خیلی داشتم حال میكردم دید ایجوره تو نمیره كیرش به شكم گفت بخواب كیرشو گذاشت رو سوراخو كم كم كرد كیرشو كامل تو كونم (چون قبلا داده بودم خیلی مشكلی نداشت) گفت قبلا به كی داده بودی كلك همینجور تلمیه میزد میگفت از فردا روزی سه بار میكنمت دیگه خلاصه با همجور پوزیشنی منو كرد بعد ابشم ریخت تو كونم از اون روز به بعد هر بار خونشون خالی میشد منو میبرد خونشون.داستان واقعی بود ببخشید اگه خیلی حرفه ای ننوشم بازم از این موردا دارم اگه استقبال شد از این داستان اونارم میزارم

نوشته: شایان


👍 8
👎 10
25310 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

738406
2018-12-30 21:24:09 +0330 +0330

چقد دهنده امشب زیاد بود بعد فکر میکنن هنر کردن بدبخت کونی شدی
کونی میفهمی یا حتما باید کونت بذارن تا بفهمی
کونی

0 ❤️

738454
2018-12-30 23:14:59 +0330 +0330

ایران بهشت میشه اگه شما کونیا را به همراه آخوندا بریزیم تو دریا.


738476
2018-12-31 01:43:49 +0330 +0330

تو که ا خدات بود در خونشون اسم داستانو میزاشتی خارشم گرفت بلخره بهش دادم

2 ❤️

738530
2018-12-31 09:33:22 +0330 +0330

عمو سام بر تو درود میفرستیم

1 ❤️

738537
2018-12-31 10:33:52 +0330 +0330

گی!

ادمین کاش یروز تعریفتو از گی برا من بگی!!!

0 ❤️

738545
2018-12-31 11:27:22 +0330 +0330

کییر دهن هرچی جقیو کونیو گیه…حال بهم زنای عنتر

0 ❤️