همه مثل همیم

1397/09/09

اینایی که میگم خاطره است با اینکه یاداوریش عذاب آوره تجاوز
من 6 سالم بود بهم تجاوز شد توسط کسی و بعدا کسایکه که تو رختخوابشون میخوابیدم پسر دایی(داوود ) و پسر خاله (رضا) که 7 و8 سال از من بزرگتر بودن به خاطر خونه پدر بزرگ اکثرا پیش هم بودیم اولین بار خونه دایی داود زد روی کونم گفت تو هم بزرگ شدیا علیرضا
منم گفتم آره امسال میرم کلاس اول دستش روی رونم بود داشت میمالید خونواده مادریم اکثرا خوشکل بودن من بدشانسم شده بودم بهترین سفید نرم و یک کون گنده که دیگه هر بکنی و آماده حمله میکرد. چند مین رونام و مالید و گفت از سکس چیزی میدونی نه! خوب بچه ای دیگه
بهم برخورده بود از پشت بغلم کرد و ی چیز سفت چسبید به کونم و گفت میخوای یادت بدم گفتم آره محکمتر چسبید بهم فقط باید همچی بین خودمون بمومنه اگه دهنت قرصه تا با هم ادامه بدیم خوب ! در اتاقش و قفل کرد و منو خوابوند و از بغل رو شلواری شروع کرد برام از کس کون و کیر کردن دختر و کردن پسرای خوشکل مثل من برام گفت حالشو کرد ولی اون هنوز آب نداشت با اینکه 13 سالش بود چند وقت بعد
خونه داییم چون داود تک فرزند بود زیاد مکان میشد اون روز رضا هم بود اومد پیشم گفت با داود کارای بد بد میکنی داود گفت کار بد چیه کارای خوب خوب میکنیم و همزمان با دستش حرکت اصلی و نمایش میداد داود گفت رضا هم از خودمونه و از اتاق رفت بیرون و رضا اومد جلو و من و خوابوند شلوار راحتیمو تا زیر زانو کشید پایین شلوارش رو در آورد و کیرش رو نشونم داد و دستم گرفت گذاشت روش و پرسید مال من بزرگتره یا داود خوب مال تو واقعا بزرگ بود و بزرگترم شد چون اون موقع 14 سالش بود دستش و گذاشت رو دستم و بالا پایین میکرد گفت همینطوری بمال سفت بود و گرم چنتا ماچم کرد و لای کونم باز کرد دو تا تف انداخت لای پام گفتم چیکار میکنی روال کار دیگه باید کون تو خیس باشه کیر منم خیس تا زودتر آبم بیاد آب؟ اره دیگه وقتی اومد نشونت میدم کیرش و گذاشت لای پام چند مین بعد گفت برگرد یکم با کیرش بازی کرد و ی آب سفید گرم ریخت روی شکمم و کیرم بوسم کرد و گفت الان تمیزت میکنم ی پارچه آورد شروع کرد تمیز کردن منم لال شده بودم ی کم برام از آب منی و درست شدن بچه و اینا گفت و بعدم داود اومد کرد و رفت هر وقت جایی رو گیر میاوردن ترتیبم و میدادن و من اصلا نمیدونستم این کارا چیه خوبه بده ؟
دیگه رفته بودم کلاس دوم و یچیزایی متوجه شده بودم که پسرا نباید کون بدن و اونایی که کون دادنشون لو میره آبروشونم میره و لفظ کونی میخوره روی پیشونیشون ترسیده بودم و به خودم قول دادم که دیگه به داود ورضا کون ندم اما نشد وقتی برای اولین بار مقاومت کردم دوتاشون بودن بهم گفتن تو دیگه کونی مایی و اگه بخوای بهمون ندی ما هم آبروتو تو محل میبریم همه بهت میگن کونی و دیگه اوناهم میکنن! البته بعدها فهمیدم که هر دوشون کونی بودن
نتونستم به مقاومت ادامه بدم و همچنان بهشون میدادم ی روز که خونه خالم پیش رضا بودم مکان جور نمیشد تا رضا بکنه اکثرا خونه خالم شب توی رختخواب به رضا میدادم و اون شبم رضا میدونست من نمیتونم بمونم بهش گفتم بریم زیر پتو گفت نه اگه مامانم بیاد تا بیایم جمع کنیم لو میریم گفتم در اتاق و قفل کن گفت نه شک میکنه فقط اینکه واسم جق بزن اگه مامانم اومد میتونم سریع خودم وجمع کنم نشستیم روی تخت و بوسم میکرد گوشم و گردنم . میمکید کیرش و بیرون آورد دستم گذاشت رو شو گفت شروع کن مالیدن تا آبم بیاد یکم مالیدم دستم گرفت و برد جلو دهنش و دو تا تف انداخت کف دستم گفت بمال بکیرم کیرش و خیس کردم دستم و که حلقه شده بود دور کیرش رو گفت یکم از سر کیرم دستت و بیار بالا ی تف ول کرد دقیق سر کیرش و حلقه دست من شروع کردم جق زدن حرکت جالبی بود بوسم میکرد و اوف اوف میکرد که گفت هر موقع گفتم دستت و نگهدار و سر کیرم و بگیر نفساش تندتر شد منم فهمیدم و سرش و گرفتم ابش اومد توی دستم اون روز یچیز جدید یاد گرفتم جق زدن ! این کون دادنا باعث شده بود منم دوست داشه باشم کون بکنم پیمان که واسه خوشکلیش پارسال باهاش رفیق شدم باهم توی ی نیمکت میشستیم منم تا میتونستم بوسش میکردم انگشتش میکردم میشوندمش روی پام و اونم اصلا چیزی نمیفهمید ی روز که خونه ما بود مشقامون که تموم شد بهش گفتم بیا کیر همدیگرو ببینیم بعد هم براش از کون وکس و کردن تعریف کردم اونم کنجکاو شده بود وتونستم برای بار اول کون بکنم البته لا پایی ی چند مین کردم که صدای در اومد و کارمون نصفه تموم شد مامانم بود و پیمانم رفت مامانم رفت حموم که دیگه بیشتر حرصم گرفت و کیرم دوباره شق شد و کیرم و تفی کردم صحنه کردن پیمان و تجسم میکردم و جق میزدم خیلی بهم حال میداد تا اینکه به اوج رسیدم ی لرزشی در کمرم ایجاد شد و حال خاصی بهم داد و دیگه نمیتونستم به کیرم دست بزنم شاید باور نکنید ولی من از 9 سالگی شروع به جق زدن کردم تا کلاس پنجم با پیمان حال میکردم ولی کلاس پنجم پیمان اینا از شهر ما رفتن دنبال ی بچه خوشکل بودم تا بتونم باهاش دوستی صمیمی بشم کار سختی نبود آخه من بچه خوشکل آس مدرسه و محل بودم ولی کسی به دلم نشسته بود تا ی روز دیدم آب در کوزه و ما … پسر همسایه جدیدمون خوشکل و کون قلنبه مثل خودم اول مهر بود با مامانش خونه ما بودن وقتی دیدمش هنگ کردم مامانش بهم گفت مدرسه ارشاد میری گفتم آره کلاس چندی 5 خوبه پارسا هم کلاس 4 مامانت میگه ریاضیت خوبه و خلاصه با این حرفا و اینکه مامانش همکلاسی و دوست قدیمی مامانم بود آقا پارسا از همون روز اول پاش به خونه ما باز شد و به 2 هفته نکشید که پارسا رو هم آوردم توی راه و اونم مثل بقیه بچه ها تجربه نداشت ولی من با 11 سال سن 5 سال سابقه دادن و کردن و جق داشتم پارسا معرکه بود بیشتر من خونشون بودم باباش که اکثرا ماموریت بود سپاهی بود مامانشم که اکثرا خونه ما دیگه هر وقت کون میدادم خیلی بهش فکر نمیکردم و چون میدونستم هم کون هم مکان جوره دیماه سال دوم راهنمایی بود که ی شب تو خواب جنب شدم فرداش نمیتونستم با پیمان حال کنم چون باباش بود و نمیشد ولی دو روز بعد میرفت او شب اول گذشت و شب دوم رفتم حموم و ی جق زدم که وقتی آبم اومد اینقدر بهم حال داده بود که تا 10 مبن نمیتونستم تکون بخورم خودم و شستم اومدم بیرون خسته شده بودم زود خوابم برد فردا تو راه برگشت تو ماشین مامانش پارسا بهم گفت بعد از ظهر بیا خونه ما یکم باهام ریاضی کار کن آخه به بابام قول دادم که نمره ثلث دومم 20 بشه و به هر دوتامون جایزه بده وقتی اینطوری گفت فهمیدم خیلی تو کفه آخه از وقتی سوراخی میدم و ساک میزنم همین کارارو با پارسا انجام میدم و اون بر عکس من عاشق ساک زدن و سوراخی دادنه همین که رفتم تو همدیگرو بغل کردیم شروع کردیم به لب گرفتن و پارسا گفت زود لخت شو میخوامت خوشکله واقعا ی گی واقعی بود بهش گفتم میخوام سورپرایزت کنم دستش و گذاشتم رو کیرم گفتم بنظرت کیرم بزرگتر نشده فورا شلوارم کشید پایین و گفت آره کیرت بزرگتر شده سرش گرفت و با اون لبای آتیشش بوسش کرد و گفت آبتم اومده گفتم آره گفتم یادته گفتی هر موقع آبم بیاد برام میخوری گفت آره عزیزم همش مال خودمه و شروع کرد ساک زدن امروز ی حال دیگه ای میداد اینقدر که ی لحظه بخودم اومدم دیدم پارسا سر کیرم و میمکه و کیرم داره نبض میزنه تو دهنش و انگار قصد تموم شدن نداشت پارسا همه آبم و خورد و چندتا ساک دیگه زد به کیرم اومد تو بغلم و گفت علی جون کی واسم میریزی توش بوسیدمش از نحوه حرف زدنش دوباره شق کردم اینبار آبم و ریختم توی کونش واقعا لذت برده بودم با اینکه 7&8 نفرو میکردم ولی هیچکدوم مثل پارسا بهم حال نمیداد چون اونا مثل پارسا از دادن لذت نمیبردن ی روز که توی خونه داییم داشتم به داود میدادم که اونروز آب داود خیلی دیر اومد که بعدا فهمیدم ترا میخوره من روی شکم خوابیده بودم کیر داود تا ته میرفت توم و در میومد و کیر خودمم شق شده بود و به دشک نرمی که زیرم بود مالیده میشد و اینقدر اون روز طول کشید که یهو به نفس نفس افتادم و شروع کردم به آی آی کردن مثل اینکه داود خوشش اومد گفت جون قربون آی آیت برم خوشت میاد کونی حرکتش و تند تر کرد که دیگه به اوج رسیدم شروع کردم به لرزیدن و آبم اومد خیلی بهم حال داده بود داود زد پس کلم و گفت چیکار کردی کونی دشکم به گند کشیدی گفتم چیکار کنم دست خودم نبود الان پاکش میکنم ی لبخند زد و گفت حالا ولش کن زانو بزن تا ته کرد توش گفت خوب حال کردیا دیدی طوری کردمت تا آبت اومد کمر که سفت باشه همینطوره بهش گفتم چطوری کمرت سفت شده گفت داستان داره خوب بگو : نمیشه : خیلی نامردی من که این همه بهت حال میدم : جون قربونت برم باشه فقط به این شرط که آبم و بخوری قبول کردم آخه تازگی ها خیلی زود آبم میومد سکس با پارسا بهم حال نمیداد آبش اومد و براش خوردم مثل پارسا قشنگ کیرش و مکیدم که خیلی حال کرد بعد بهم گفت که با قرص ترامادول و چند تا ازش گرفتم نحوه خریدش و که گفت دارو خانه و اونموقع بسته ای 500 بود سال 1382 و داروخانه به راختی در اختیارت میذاشت
سوم راهنمایی تموم شده بود با اینکه خیلیا تو کفم بودن بکننم ولی از اونجایی که از 6 سالگی به اقوام میدادم با کلکای بچه بازا آشنا بودم میدونستم که هرکی میاد برا دوستی واسه کونم میاد جاهای خطرناک ودوستای بزرگتر و واسطه های کون کش و بچه مذهبیا و بچه بسیجها رو همه رو میشناختم توی تور هیچکدومشون نیفتادم و نذاشتم برا پارسا هم بیوفته ولی بر عکس توی محله و مدرسه 18 نفر زیرم خوابیدن 18 تا کون موقت داشتم با پارسا که ثابت بود البته اوم 18 تا رو هم پارسا کرده چون عشقم بود ولی اون دیگه یجوری شده بود میگفت ما فقط باید با هم سکس کنیم تو نباید کس دیگه ای و بکنی اینجوری شد که از اول دبیرستان فقط با پارسا بودم اون واقعا ی گی مادرزاد هرچی بزرگتر میشیدیم من مو در آورده بودم ریش تا حدی که داود و رضا دیگه نمیکردنم ولی پارسا نه بدنش نه صورتش یدونه مو هم در نیاورد کمی سینه هاش برجسته شده بود که میشد قشنگ بمالیش و باهاش حال کنی تا 5 سال پیش که باباش فهمیده بود پسرش گیه اونم مفعول در حالی که داشت ارشد میخوند فرستادش پیش روانپزشک و بعدم خدمت سربازی واسه اینکه مرد بشه ولی اون روحیه لطیف زنونه داشت پدر نظامی متعصب نمیخواست قبول کنه که اون مادرزادی اینطوریه یکسال تو خونه حبس بود بعدم فرستادش خدمت حتی منم نمیتونستم برم نزدیکش تنها کسی و که داشت من بودم پدرش بارها تهدیدم کرده بود و یبار آدماش تا دم مرگ زدنم که همین باعث شد پارسا ازم قول گرفت تا دیگه سراغش نرم تا بره خدمت و بیاد بعد با هم فرار کنیم و بعد پدرش فرستادش خدمت تا مرد بشه" ولی رفت خدمت ومرد بله تو پادگان خودش و کشت ی پسر 23ساله که از نظر قیافه مثل ی نوجوان 16 سالست اونم با روحیه دخترونه و هر روز اذیت های سربازا و ازون بدتر درجه دارهای هیز باعث شد که خودکشی کنه اون مثل ی دختر باکره بود که میخواست بکارتشو بین اون همه گرگ حغظ کنه پس خودکشیش گناه نیست و جاش تو بهشته اون زمانی که با من بود دوبار دزدیدنش اما کونشو لا نداد میگفت همین طور که تو فقط با من بودی منم فقط با تواءم بهش گفتم دیونه شاید میکشتنت گفت مردن بهتر از این خفت بود تو ی نامه که بعد مرگش بدستم رسید به دوستیمون قسمم داده بود که کاری به باباش نداشته باشم نوشته بود که آخه میدونی دخترا بابایین داغون شدم میخواستیم پول جمع کنیم پارسا عمل کنه بشه زن یا اگرم نشد قاچاقی باهم زندگی کنیم ولی بی پولی نذاشت حتی فرار کنیم چون اون اگه زن میشد یا نه فرقی نمیکرد همدیگرو دوست داشتیم میتونستیم با هر شرایطی با هم باشیم
خلاصه اونایی که اختلالات جنسی دارن رو درک کنید نه با تعصب بچتون رو تهدید به مرگ کنید

نوشته: علیرضا


👍 4
👎 2
11869 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

733019
2018-11-30 20:38:47 +0330 +0330

❤️❤️❤️???چون پند أميز بود اخرش چيزي نميگم ولي دارو خانه رفتي كاندوم ميگرفتي

1 ❤️

733026
2018-11-30 20:51:03 +0330 +0330

پر از تناقض…

آیا از این داستان بر میاد که تجاوز چیز خیلی بدیه؟؟! یا برعکس. لذت هم داره برای مورد تجاوز قرار گرفته؟!

1 ❤️

733050
2018-11-30 21:43:39 +0330 +0330

یعنی فقط بادین توهم دیگه بزارین چیز دیگه نمیدونی که!والا این چیزی که گفتی گی نبود ترنس بود…گی‌ها هیچوقت شبیه زنا نیستن برادر من!
اینهمه دادی هنوز نفهمیدی خودت گی‌ای نه پارسا؟؟؟

1 ❤️

733548
2018-12-03 11:03:55 +0330 +0330

یاد سکس های دوران بچگی افتادم چه حالی میداد
حیف که زیاد حالیمون نبود و نمیدونستیم چطور باید حال کنیم موقعیت زیاد بود هر روز سکس بود ولی الکی
نمیدونسیم باید چیکارا کنیم
دخترای فامیل رو لخت میکردیم و میزاشتیم لاشون

یاد اون روزا بخیر الان که ادای تنگارو در میارن لامصبا

0 ❤️

768831
2019-05-22 14:01:00 +0430 +0430

مصصبو شکر بابا تو با چیزی مثل نقطه یا ویرگول(که (دوساعت رفتم با سرور دیگه تا این سرور باز بمونه تا ببینم ویرگول رو چجوری مینویسن.یادم رفته بود.
با یه سرور دیگه رفتم که اومدم دیدم این سایت کلا رفته.خخخ دوباره زدم.عه اعصابمو خرد کردی.)
آخه توورو خدا بچه شما قضاوت کنید .کللللل داستانشو زیرو رو کنید اگه یه نقطه سره خط داشت
اگه ویرگول داشت. بیاید یبار بهتون بدم.چون مطمءنم نیست.خخخ
بچه ها یاد بگیرید داستان هایی که از علاءم نوشتاری استفاده نمیکنن یک داستان شون به اندازه سه داستان آدمو خسته میکنه
همین طور به اندازه سه داستان وقت میبره.
اما یه نکته در مورد داستانت
اون طفلی رو تو کونیش کردی
خدا ازت هیچوقت نمیگذره
من مطمءنم روی تو هیچوقت نخواهد خندید
کسانی که اولین بار باهام اینکارو کردن جلو چشمم میبینم

0 ❤️