همه چی از جرات حقیقت شروع شد! (۲)

1401/05/16

...قسمت قبل

آماده شدیم و رفتیم خونه مهسا و امیر. جز محسن بقیه افراد مهمونی رو نمی‌شناختم. به امیر گفتم تو چقدر دوست داشتی ما خبر نداشتیم. کلا همه دخترای اونجا لباساشون با حداقل پارچه بود! ساعت 12 مهمونی تقریبا تموم شده بود و همه داشتن میرفتن خونه هاشون. مهسا که حسابی هم مست بود به سمانه گفت شماها بیشتر بمونید دور هم باشیم. به جز من و سمانه، محسن و یه زوج دیگه هم موندن. سینا و سارا که از اونجا فهمیدم صمیمیت زیادی با امیر و مهسا دارن. نشستیم یه کم اختلاط کردیم که مهسا گفت جرات حقیقت بازی کنیم. سمانه یه کم بهونه آورد و گفت بی‌خیال شیم. محسن که اونم حسابی مست بود گفت نترس باهات کاری ندارم. سمانه که دیگه حس بیغیرتی من رو میدونست یه کم ادامه داد گفت تو اصلا ترس نداری بچه جون. محسن هم گفت بچه خوابه. همه اینا تو شوخی و خنده گفته شد و مشکلی پیش نیومد. سینا و سارا گفتن بچه‌ها بحث نکنید بیاین به بازی برسیم. من و سینا از امیر شلوارک گرفته بودیم و با تی شرت نشسته بودیم. سمانه یه شومیز پوشیده بود که خیلی نازک بود و از زیرش می‌شد قشنگ دید زد. یه دامن کوتاه هم پوشیده بود که رونهاش رو انداخته بود بیرون. سارا یه نیم تنه پوشیده بود که نافش مشخص بود و دامن که چاکش خیلی زیاد بود. مهسا هم رفته بود لباس راحتی بدون سوتین پوشیده بود که با هر تکونش سینه هاش رو میشد دید که اینور اونور میشن.
سینا شروع کرد به چرخوندن افتاد رو به امیر. امیر که می‌خواست کرم بریزه از محسن پرسید بچه که بیدار میشه چند سانته. محسن هم خندید گفت باید بیدار شه تا بهت بگم. میخواست بپیچونه که مهسا اصرار کرد بازی رو خراب نکن بگو. بهش گفت تو که خجالت حالیت نمیشه خصوصا بعد ماجرای شمال. زیرچشمی سمانه رو دید میزدم برخلاف سری قبل از بازی خوشش اومده بود. البته مشروب زیاد هم بی تاثیر نبود. من. طبق معمول خیلی کم مشروب خورده بودم. محسن گفت حوالی 20 سانت. امیر گفت زر نزن بابا. محسن گفت یه کاری نکن ثابت کنم. همه خندیدن و رفتن سراغ چرخوندن بطری. این سری بطری افتاد روبه‌روی سارا. سارا خندید و گفت خدا رو شکر آقا محسن از ما خجالت می‌کشه سوال سخت نمی‌پرسه. محسن هم خندید و گفت نه اختیار دارید من بیشعورتر از این حرفام. همه زدیم زیر خنده. از سارا پرسید فانتزیت چیه؟ سارا بدون اینکه هول بشه گفت دوست دارم با سینا برم سکس کلاب. من همونجا سریع سیخ کردم و سعی کردم یه جوری بشینم مشخص نشه. محسن گفت برید اونجا چی کار کنید. سارا هم خندید گفت این چه سوال مسخره ایه. همه خندیدیم. این سری بطری رو به روی مهسا افتاد. سارا گفت میخوام بهت حکم کنم. مهسا خندید و گفت سکسی نباشه. سارا گفت سکسی باشه مگه تو مشکلی داری؟ مهسا قهقهه زد گفت اگر آقامون مشکل نداشته باشه من اوکیم. امیر گفت حالا تو حکمت رو بگو. سارا گفت از امیر بخواه یه اسپنک محکم بزنه. مهسا گفت لعنتی من از این فانتزی ها ندارم. امیر هم خندید و گفت دیگه باید حکم بازی رو اجرا کرد. مهسا سگی نشست و شلوارش رو داد پایین جوری که شورت نارنجیش قشنگ معلوم بود. من و سمانه و محسن جا خورده بودیم اما سارا و سینا یه لبخند زدن و گفتن محکم بزن. امیر یه اسپنک نسبتا محکم زد و مهسا داد زد. بعد به امیر گفت دارم واست تو تخت جبران می‌کنم. دیدم محسن که یه مدتی بود ساکت شده بود و فقط نگاه می‌کرد کیرش کمی شق شده بود. بطری بعدی افتاد سمت سمانه. مهسا گفت شرمنده باید انتقام حکمی که دادن رو بگیرم. سمانه خندید و گفت تو رو خداااا بی خیال. مهسا با مشورت سارا حکم داد سمانه برای من سکسی برقصه. من رو نشوندن رو صندلی. سمانه چشمکی بهم زد و شروع کرد به رقصیدن. تا حالا از این رقص ها ازش ندیده بودم. البته خودش میگفت بلد نیست و الکی داره خودش رو میلرزونه. تو رقص سمانه کونش رو می‌آورد جلوی من و سعی می‌کرد روم بشینه. بعد سریع بلند میشد و میچرخید و سینه‌هاش رو می‌آورد جلو صورتم. با اینکه همه میگفتن به سمانه بلد نیستی برقصی اما من کیرم که با هزار بدبختی تلاش کرده بودم بخوابه دوباره راست شده بود. برای همین پام رو گذاشتم روی هم. دیدم سارا در گوش سینا داره یه چیزی میگه. همون موقع سینا رفت سراغ امیر و جفتشون اومدن کنارم. گفتن اینجوری نمیشه باید پاهات رو برداری از رو هم. من سعی کردم کنار بزنمشون که دستام رو گرفتن و پاهام رو هم به زور از روی هم برداشتن. دیگه قشنگ برآمدگی کیرم مشخص بود. سارا و مهسا زدن زیر خنده. امیر و سینا هم همش مسخره بازی درمی‌آورد. سمانه هم که بدش نیومده بود از فضا نشست رو پام و سینه هاش رو چسبوند به هم. مهسا جوگیر شد داد زد ماچش کن. سمانه هم لبش رو گذاشت رو لبم. منم ناخودآگاه دستم اومد رو کون سمانه. صحنه خیلی سکسی بود. خندیدیم گفتم حکم سنگینی بود نامردا. سینا رفت مشروب آورد باز. گفت نمی‌ذارم کسی نخوره همه باید به زور هم شده بخورن. به اصرار سینا همه خوردیم. سمانه رسما مست شده بود. من ولی همچنان هوشیار بودم. بازی رو ادامه دادیم. این سری بطری افتاد رو به روی سینا. سمانه که بدجوری مست بود گفت به شوهر من خندیدید دیگه. دارم براتون. به سینا گفت با سارا برید تو اتاق. میخوام صداتون رو بشنوید. هم آه آه باشه هم اوف اوف. مهسا که دیگه کم مونده بود غش کنه گفت دهنت سرویس سمانه. سینا با پررویی گفت جووون کاش زودتر نوبتم میشد بهم حکم میدادی. قبل اینکه برن تو اتاق سارا از خودش صدا در آورد. سینا هم از پشت سینه‌های سارا رو گرفته بود و رفتن تو اتاق. همون موقع دیدم مهسا خودش رو انداخته تو بغل امیر. اونم داره سینه‌هاش رو نوازشش می‌کنه. وقتی دیدن من و سمانه و محسن داریم نگاهشون می‌کنیم عذرخواهی کردن و رفتن تو یه اتاق دیگه. حالا صداها قاطی شده بود. سینا داشت سارا رو می‌کرد و صداشون خونه رو برداشته بود. معلوم بود سارا اغراق آمیز داره سر و صدا میکنه. از اونور هم مهسا داد می‌زد جرم بده. فضا خیلی حشری کننده بود. سمانه می‌خندید و معلوم بود دلش چقدر سکس میخواد. محسن کلا هنگ کرده بود. محسن که از اول بازی کمتر مسخره بازی درآورده بود و همش زیر چشمی سمانه رو دید می‌زد، گفت دیگه شرمنده خونه شون دو خوابه س. میخواین من روم رو اونور کنم شما تو هال راحت باشین. با خنده گفتم خفه شو محسن. سمانه گفت بچه ها بیاین بریم. جمع کردیم رفتیم خونه هامون. به محض رسیدن به خونه مهسا من و بغل کرد و لبام رو خورد. وسط خونه لخت شدیم و پرتم کرد تو تخت. تا حالا اینقدر وحشی ندیده بودم سمانه رو. یه سکس داغ و فوق‌العاده داشتیم. وسط سکس همش می‌گفت دوست دارم جلوی همه بکنی منو. خیلی سکس جذابی بود.
فردا صبحش سمانه زنگ زد مهسا بابت مهمونی ازش تشکر کنه…

پایان قسمت دوم

ادامه...

نوشته: سعید هستم


👍 55
👎 10
136001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

888813
2022-08-07 01:13:14 +0430 +0430

خب مجبوری مگه داری جق میزنی داستان بنویسی که تهش مهسا رو با سمانه قاطی کنی


888823
2022-08-07 02:01:25 +0430 +0430

مگه زنت سمانه نبود چطور با مهسا اومدی خونه
خودتم اسما رو قاطی کردیا
خب یه جرأت حقیقت بازی کردین یخورده پا رو خط قرمزها گذاشتین تو هم تا ته ماجرا رو تخمی تخیلی از خودت درآوردی
ادامه بده ببینیم کی مهسا نه البته سکانه رو تو جمع میکنی

4 ❤️

888828
2022-08-07 02:09:55 +0430 +0430

مهسا کیه؟ سمانه کیه؟ بچه جقی 🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

888887
2022-08-07 08:27:27 +0430 +0430

ممنونم

0 ❤️

889041
2022-08-08 11:27:36 +0430 +0430

خب دوست عزیز دوتا اسم بذار که قاطی نکنی باهم

0 ❤️

889072
2022-08-08 18:50:19 +0430 +0430

چه جالب.چقدر خوبه آدم در یک لحظه دوتا زن داشته باشه
به محض رسیدن به خونه مهسا من و بغل کرد و لبام رو خورد. وسط خونه لخت شدیم و پرتم کرد تو تخت. تا حالا اینقدر وحشی ندیده بودم سمانه رو.

0 ❤️

890121
2022-08-14 10:13:56 +0430 +0430

انقدر پشت سرهم اسما رو گفتی که قاطی کردیم کی به کی بود. خودتم که آخرش گوه گیجه گرفتی و بجای سمانه مهسا رو آوردی خونه. 😂 😂 😂

0 ❤️