همه چی با یه تحقیر شروع شد

1397/10/28

سلام
اسمم سمانه هستش
ی دختر با قد متوسط حدود ۱۶۴-۵ تناسب اندامم خب ورزشکار که نبودم و نیستم اما به قول مامان اینقد تو خونه جنب و جوش کردیم همه خواهرا یه جورایی رو فرمیم خخخخ الان ‌۲۲ سالمه و این خاطره واسه دوسال قبله ینی زمانی که بیست سالم بود
خب من دوست پسر داشتم یکی دوتا و باهاشون صحبت میکردم اما بهشون اونقدرا رو نمیدادم
یکیشون ک حتی لبم نگرفته بود ازمو و اون یکی فقط در حد یکی دوبار مالیدنم بود ک اونم با اخموتخم من پس کشیده بودش
اما خب ی چیز جدید میخواست دلم
ی شب تا ساعت سه تو خوابگاه فیلم دیدیم و بعد خوابیدم بیدار ک شدم دیدم باید عجله کنم ک کلاسم دیر نشه سریع اماده شدم و بدون ارایییش زدم بیرون سریع دوییدم و ی تاکسی گرفتم ی پراید بود نفس نفس زنان سوار شدم و ی مرد حدودا ۳۸-۹ ساله راننده بود ک ریشاشو معلوم بود تازه انکارد کرده و با ی عینک افتابی رو چشماش زل زد بهم و گفت کجا میری خانوم کوچولو؟ گفتم ببین فقط برو برو دانشگاه تهران ک جا موندم از کلاس
خب از دانشگاه تا خوابگاه زیاد راه نبود و من اکثرا پیاده میرفتم اما این دفعه دیرم شده بود
بگذریم
رانندهه گفت چی میخونی گفتم معماری گفت میگن معماری تهران قویه گفتم لطف دارن هرکی گفتن گفت ببین منم ی دفتر معماری دارم اینم کارتمه داشته باشش شاید همکار شدیم گرفتم
گفت خب ی زنگ بزن شمارتو داشته باشم گفتم هروقت نیاز شد زنگ میزنم گفتش ک شاید ما نیاز داشتیم ب شما ی زنگ بزن
ی تک زدم رو گوشیش
گفت اسم؟؟
سمانه

پیاده شدم و رفتم دانشگاه
ی ده دقیقه گذشته بود که اسمس اومد رو گوشیم
چه کصی هستی تو دختر، ببین اگه خواستی بهت اجازه میدم زیر خواب من باشی

چیییی؟؟؟اخه این چیه این کیه؟؟براش نوشتم تو کدوم خری هستی
گفت مهدیم دیگه راننده تاکسیه صبح
خدای من ی راننده تاکسی با این حرفش منو تحقیر کرد
با خودم گفتم ولش کن بابا سگ محلش کنم بهتره
شبش دوباره پیام داد بهش فک کن
سر فحشو کشیدم بهش هرچی بلد بودم گفتم بهش و خوابیدم
از اون روز به بعد دنیام خیلی بد شده بود
جفت دوست پسرام باهام کات کردن چون لو رفتم و فهمیدن ک با دوتاشونم
بهترین دوستم با جمله سمانه تو خیلی حروم زاده ای ولم کرد و رفت
استاد فلانی بی دلیل منو انداخت
واقعا نا امید شده بودم از زندگیم
احساس میکردم خعلی بی ارزشم
نمیدونم چی شد،شاید میخواستم به نهایت بی ارزشی برسم،شاید ی چیزی بهم گفت تو ارامش میخوای،یا خشونت،یا سکس نمیدونم
فقط زنگ زدم به مهدی
تلفنو جواب داد با ی صدای گرم گفت چیه
گفتم به پیشنهادت فک کردم اوکیه
گفت ساعت پنج انقلاب باش
اونجا رفتمو منو با همون پراید سوار کرد
گفت ها‌؟؟چیه اولش که خوب تنگ گرفته بودی خودتو بلبل زبونی میکردی،من که میدونستم…حرفشو قطع کردم
ببین من خودمم نمیدونم چرا اینجام فقط برو خونتون و خفه شو
هیچی نگفت تا رسیدیم خونه
منو حل داد تو گفت لخت شو بینم جنده
گفتم درست صحبت کن عوضی عههه
اومد جلو با ی پوزخند
یهو گلومو گرفت و فشار داد نفسم داشت میرفتـ
گفت ببین جنده بفهم چطوری حرف نیزنی
تو ی جنده ای ی کونیی ای بفهم خب؟؟
به نشونه تایید سرمو تکون دادم تا ولم کرد
گفت لخت شو و رفت
وقتی داشتم لخت میشدم گفتم اخه سمانه این چه کاریه کردی خب احمق فلان فلان شده و،،،
برگشتم دیدم لخت لخت رو مبل نشسته
بلند شد اومد سمتم بلندم کرد نشوندم رو مبل و گفت بخورش
اروم سرشو کردم دهنم و داشتم ساک میزدم ک دستشو قفل کرد پشت سرمو کیرشو حل داد داخل
میخاستم عقب بکشم سرمو ولی زورم نمیکشید هرچی تلاش کردم نشد دیگه داشتم غش میکردم زبونمو رو تخماش میکشیدم از بی تحملی
تا ولم کرد و افتادم زمین و شروع کردم به گریه کردن
از پشتم اومد و همونجا رو فرش خوابوندم رو زمین و گفت تازه این اولشه جنده خانوم
داشتم کم کم گریمو جمو جور میکردم که دیدم میخواد کونم بذاره
گفتم نه نه
گفت خواهش کن
گفتم خواهش میکنم
گفت چی
گفتم خواهش میکنم از کون نکن
گفت ن دیگه بگو خواهش میکنم کصم بذار
هیچی نگفتم فشار داد تو یکم کیرش رفت داخل داشتم غششش میکردم گفتم التماست میکنم کصم بذار خواهش میکنم کصم بذار
گفت اها حالا شدی بچه ادم
اما دوباره از کونم فشار داد تو و کیرش تا ته رفت داخل
داشتم میمردم گریه میکردم میگفتم مهدی توروخدا ن
اما اون گوش نمیکرد و تلمبه میزد و میگفت جووون جنده جوووون
یه چهار پنج دقیقه که تلمبه زد یکم عادی شده بود برام ک درش اورد و رفت واسه لیسیدن کصم
تعجب کرده بودم
اما داشتم کیف میکردم شیش هفت دقیقه که گذشت دیگه نا نداشتم کیر میخواستم که بره اون تو
و التماس میکردم
مهدی لطفا بکن منو
مهدی ببین اذیتم نکن
اما گوش نمیکرد و میلیسید
ده اقیقه دیگع هم لیس زد و من دو بار ارضا شده بودم و نمیتونستم حتی حرف بزنم
ک دوباره برگردوند منو و دوباره از کون کرد
بی حال بهش میگفتم کصم کصم
ولی میگفت من کونتو میخوام کوووونتو میخوام جر بدم
ی ده دقیقه تلمبه زد اخرش اوند روسینم نشست و گفت باید همشو بخوری
اگه نخوری دیگه نمیکنمت فهمیدی دیگه نمیکنمت اگه نخوری
و همشو ریخت تو دهنمو و با دستش دهنمو بست و منم همشو قورت دادم
ی جورایی برام جذاب بود
یا بهتره بگم اون پسرایی ک با اخم کردنم میترسیدن دیگه جذابیت نداشتن برام
درسته ک مهدی برام یه خاطره درد ناک ساخت
اما ارزششو داشت
و من لذت بردم

نوشته: سمی


👍 7
👎 17
32542 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

742246
2019-01-18 21:00:32 +0330 +0330

داداش ناموسن خودت فهمیدی چی کسشری تفت دادی

2 ❤️

742248
2019-01-18 21:02:29 +0330 +0330

:| :| :|

1 ❤️

742253
2019-01-18 21:16:03 +0330 +0330

لطفا یه نفر واسم توضیح بده چجوری وارد چت رو بشم :)

0 ❤️

742310
2019-01-18 22:03:16 +0330 +0330

اون قسمتش که فهمیدم دوتا دوس پسر داری به بعد رو نخوندم! جاکش هرز…

0 ❤️

742332
2019-01-18 22:38:18 +0330 +0330

به نظر من فانتزی داشتن چیز بدی نیست. کسخل بودن ولی درد خیلی بزرگیه.

1 ❤️

742364
2019-01-19 06:19:19 +0330 +0330

وای خدای من !!
. بهترین کصشعر نوشته شده شهوانی بود.

فوق العاده تخمی و تخیلی…واو!!!

0 ❤️

742369
2019-01-19 07:01:20 +0330 +0330

اوووووف عاشق گاییدن اینجوری یه ماده سگم جاااان

0 ❤️

742370
2019-01-19 07:34:07 +0330 +0330

داستان واقعیه… هم نویسنده اش دختره(100%) و هم این اتفاق براش افتاده(80-90%)… اینکه میگم هشتاد نود درصد ممکنه فانتزیش هم باشه… ولی از لحاظ جزئیات احساسات یه دختر و حتی طرز بیان اون احساسات همه چیز عالی و بی نقص بود… مرسی سمانه بخاطر بیان صادقانه احساساتت xx

0 ❤️

742373
2019-01-19 08:02:52 +0330 +0330
NA

ریدیم تو روحه بابات نویسنده عقده ای

0 ❤️

742402
2019-01-19 11:03:14 +0330 +0330
NA

اسگل اوبی جمع کن خودتو باو با این کسشر تحویل دادنت

0 ❤️

742420
2019-01-19 12:31:48 +0330 +0330

آقای aber داستانو خیلی جدی گرفته فک کرده واقعیه نویسندم دختره. دخترای زیادی میان اینجاو داستان مینویسن بعضیا خالی بند بعضیام نیمه واقعی درواقعی. این یکی که نویسندش یه پسره کونی با تخیلات وفانتزی عجیب تجاوز و زور .خلاصه رفتن درنقش دختر باعث میشه کامنت بیشتری بگیره حال کنه …فقط همون قضیه ریش آنکارد راننده رو توجه کنین متوجه میشین نویسنده پسره … توکلمبیا هم دخترا اینقد شجاع نییستن یهو زیرخاب یه نره خر نتراشیده بشن. خلاصه نویسنده مذکره با تمیلات همجنسگرایانه و فانتزی خشونت درسکس و سکس مقعدی

0 ❤️

742437
2019-01-19 14:46:45 +0330 +0330
NA

(clap)د

0 ❤️

742442
2019-01-19 15:42:37 +0330 +0330
NA

داش دمت گرم که ریدی بی زحمت درو ببند سوز میاد
شرمنده کس نه کص لابد دانشجو هم بودی؟گفتی چه رشته ای؟اها معماری لطف کن کس و با رسم شکل تمرین کن یاد بگیری

0 ❤️

742468
2019-01-19 20:07:26 +0330 +0330

خب ازهمون اول ميگفتي دوست دارم بدم ديگه اينهمه صغري وكبري چيدنت چي بود؟؟؟؟

1 ❤️

742475
2019-01-19 20:39:26 +0330 +0330

اووووف دخترای مستو باید خرکی گایید

0 ❤️