همکار و عشق سابق من

1392/12/06

من با سحر حدود 9سال پیش تو یه شرکت همکار بودیم .شرکتی که توش کار میکردیم پر بود از دختر وپسرای مجرد.این سحر خانوم ما تو جمع دخترای شرکت تک بود وخیلیا تو کفش بودن و منم دوس داشتم باهاش دوست بشم واز ترس این که جواب نه بده بهم ومغرور بودم پا پیش نمیذاشتم.گذشت تا این که از همکارا شنیدم سحر رو قراره بفرستن قسمت ما و با این خبر پسرای قسمت تو کونشون فشفشه روشن شده بود.حالا بماند که سحر خانوم تو این جمع منو انتخاب کرد تعریف از خود نباشه از هر جهت از همه سر بودم.خلاصه بعد چند ماه سحر خانوم از شرکت استعفا داد و منم بعد سحر .بعد بیرون اومدنمون از شرکت حدود دو سالی باهم بودیم ولی در حد دو تا دوست.خلاصه این که سحر خانوم وقتی دید که من واسه ازدواج پا پیش نمیذارم به یکی از خواستگاراش جواب بله داد و وقتی من فهمیم که کاراشون تموم شده بود .سحر خانوم عروسی کرد و رفت سراغ زندگیش و منم تو حسرت از دست دادنش.
دورادور خبر داشتم که واسه خاطر کار شوهرش تو یه شهر دیگه زندگی میکنن.گذشت تا حدود 3 سال پیش که منم داشم نامزد میکردم و یه دختر شیر پاک خورده قسمتم شده بود.راستی یادم رفت بگم که بعد در امدنم از شرکت مغازه باز کردم.بلاخره روزی که انتظارشو میکشیدم فرا رسید.یه روز حدود ساعت 12 ظهر تو مغازه تنها بودم و سر میز کارم مشغول تعمیر که متوجه اومدن یه خانوم شدم وسرم رو میز کارم بود.صداشو شنیدم که ازم یه چیزی خواست ومنم تا بلند شدم خشکم زد و زبونم بند اومد سحر بود که اومده بود مغازه من وبه زحمت فقط تونستم چیزی رو که میخواست بهش بدم .ازم خواست که اگه دوس دارم شماره جدیدمو بهش بدم که منم کارت مغازرو بهش دادم وبعدش رفت.یه ساعت نکشید که بهم اس داد ورابطمون دوباره شروع شد .همون شب تا خود صبح با هم اس بازی کردیم و باورم نمیشد همون سحر که داره بهم اس میده و اساش ادمو دیونه میکرد و تا صبح با اس دادن 2بار ابم اومد.فرداش برگشت پیش شوهرش توشهر خودشون.قرار شد 1ماه دیگه برگرده و ازش قول این که باهام باشه رو گرفتم.زیاد طول نکشید که خبر داد که از شوهرش اجازه گرفته واسه دیدن مامانش چند روز بیاد
شبی که رسید باهم قرار مدادارو گذاشتیم وقرار شد فردا بیاد پیشم و باهم باشیم ومنم شدید تو کف یه سکس اساسی باهاش بودم.قرار شد فرداش ساعت 2بعد از ظهر بیاد مغازه و باهم بریم بالکن.لحظه موعود رسید اومد.وای که چه سکسی شده بود قدی حدود170وزن65 وارایش کرده وخوشکل مثل همیشه.احساس کردم که سحر هم خیلی وقته منتطر همچین روزی بوده و بعد راهنمایش کردم که بره بالکن ومنم درو بستم و رفتم بالا.وای که چقدر با دیدنش حشری شده بودم.ازش خواستم که راحت باشه اونم شال و مانتوشو در اورد رفت روکاناپه که گوشه بالکن بود نشست.بادیدن اندام سکسیش دیونه شده بودم وبه زحمت جلو خودمو نگه داشته بودم.معلوم بود سحر جونم هم فشارش بالا رفته.ازش خواستم که بیاد پیشم که اومد و روبرو نشست.دستاشو تو دستم گرفتم وکشیدمش سمت خودم اومد بغلم.بوسش کردم ولبامو بردم سمت لبش که شروع کرد به خوردن لبلم وای که چه حالی میداد لب دادنش معرکه بود.تو حین لب دادن با سینه هاش بازی میکردم و سحر جونم هم کیر منو از رو شلوار واسم میمالید.به پشت دراز کشیدم و اومد روم وبازم لبامو میخورد.روم که بود با دستام باسنشو میمالیدم وای که په باسنی داشت.ازش خواستم که بلند شه و واسم لخت بشه بلند شد و منم روبروش.تیشرتمو در اورد وبغلم کرد بعد رفت سراغ شلوارم از رو شورت کیرمو گرفت یهو شورتمو کشید پایین وگرفت تو دستش و شروع کرد به ساک زدن عجب ساکی میزد.بعدش ازم خواست که تاپ وشلوارشو در بیارم .اندامش عالی بود رو شکم خوابوندمش و از پشت روش خوابیدم و باسنشو لمس میکردم بعد رفتم سراغ شورت وسوتینش ولخت مادرزادش کردم.ازش خواستم یخورده باسنشو بیاره بالا تا کیر کلفتمو بندازم تو کوسش.تا یه خورده از کیرم رفت توش یه اهی کشد وبدنشو سفت کرد معلوم بود که کیرم واسش بزرگه ومنم اروم تا ته کدرمو تو کسش فشار دادم و اونم از درد پایه های کاناپه رو گرفته بود و شروع کردم به تلمبه کردن کیرم که تو کوس سحرم جا باز کرده بود بعد از روش بلند شدم و پشت خوابیدم وازش خواستم رو کیرم بشینه و بکنه تو کوسش.کیرم رو با دستش گرفت و با کوسش اومد روش وکیرم تا ته رفت تو کوسش و شروع کرد به تلمبه کردن عالی تلمبه میزد و صداش تو مغازه پیچیده بود بعد 5 مین تلمبه زدن پاشد وچهارزانو نشست و منم از پشت کیرم روکردم تو کوسش و دوباره شروع کردم به تلمبه زدن وباسنشو بادستم گرفتم تا از دستم در نره و تا میتونم تلمبه بزنم تو کوس نازش وای که چه حالی داد بهم.بعد اینکه زانوهام خسته شد ازش خواستم که به پشت بخوابه و روبرش نشستم وپاهاشو باز کردم و کیرمو تو کوسش کردم تاته کردم توش ازم خواست که تا میتونم بکنمش و جرش بدم ومنم نامردی نکردم و وحشیانه ترین نوع کردمش بعد با دستام پاهاشو بالا اوردم ودوباره شروع کردم به تلمه زدن و تا میتونستم حشری و وحشیانه میکردمش که احساس کردم ابم میخواد بیاد ازش خواستم ابمو بخره که سحر به علامت رضا سرشو تکون داد و تا ابم خواست بیاد کیرمو از کوسش در اوردم و کردم تو دهنش و اونم همه ابم رو خورد و بعدش من ولو شدم وپیشش دراز کشیدم و…شرمنده از این که داستانم طولانی شد

نوشته: مهرداد


👍 0
👎 0
27281 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413663
2014-02-25 01:25:57 +0330 +0330
NA

مطمئنم نه تنها با smsآبت مياد بلكه با نوشتن داستانم آبت مياد.

0 ❤️

413664
2014-02-25 01:53:11 +0330 +0330

جقدر اينجور سحرها رام هستند و مثل يه حيوان اهلي به حرفت كوش ميدن

خيلي راحت سكس خواستي باهات قرار كذاشت رفتين تو بالكن و هر فني خواستي روش زدي نه؟

به كونت قه قهه زدي جلاق متوهم

0 ❤️

413665
2014-02-25 08:29:17 +0330 +0330
NA

اینجوری که داره پیش میره از نظر تکاملی، تا چند نسل دیگه تخمدونای خانما وصل میشه به معدشون و جنین هم تو اثنی عشر شون شکل میگیره…

0 ❤️