همکلاسی باسن قلمبه

1393/11/16

سلام به همه دوستای گلم امیدوارم همیشه شرایط سکس براتون فراهم باشه. خوب دیگه زیاد وقتتونو نگیرم بریم سر داستانی که می خوام براتون تعریف منم.

اسمم امیر 28 سالمه دوست دخترم هم 26 سالش بود خیلی هیکل جذابی داشت چشماش درشت پوستش سفید باسن قلمبه و سینه هاش متوسط بود اسمش فاطمه, همکلاسی بودیم دانشگاه پیام نور شهر خودمون, اگه بخوام داستان اشنا شدنمونو براتون تعریف کنم خیلی طولانی میشه , بهتره اولین سکس که بینمون پیش اومد براتون بگم, بعد اینکه بینمون شماره رد بدل شد خیلی اتفاقات پیش اومد بینمون خیلی همدیگرو دوس داشتیم یه به نوعی واقعا عاشق هم بودیم برای زندگی می خواستمش تنها چیزی که تو ذهنم نبود سکس بود تا وقت ازدواج ولی اینجوری پیش نیومد که فکرشو می کردم یه کافی شاپ خلوت پیدا کرده بودیم لژش خیلی جای با حالی بود و همیشه خلوت اغلب روزا بعد کلاس یه سر می رفتیم اونجا دیگه خیلی نزدیک به هم می نشستیم پا هامونو می چسپوندیم به هم و داستاشو می مالیم و گاهی خیلی سریع لپاشو بوس می کردم یه بار سرمونو چسپونده بودیم به هم چشامو باز کردم دیدم داریم از همدیگه لب می گرفتیم بعد یه کم لب گرفتن بلند شدیم ایستاده دوباره لب هامون رو هم بود یه دستم دور کمرش بود اون یکی دستم باسنشو می مالیدم خیلی داشتیم حال می کردیم کیرم بد جوری شق شده بود داشت شلوارمو پاره می کرد از رو شلوار می مالیدم به کسش دیگه داشت اه و ناله می کرد چشماشو بسته بود تو فضا بودیم هردو که یه دفعه از پایین راه پله یه صدایی اومد فوری از همدیگه جدا شدیم رفتیم سر جا هامون نشستیم پسر دختر دیگه بودن اومدن بالا دیگه کم کم رفتیم خونه همش تو فکرش بودم چ حالی کردیم کافی شاپ شب که حرف زدیم بیش پیشنهاد دادم اگه خونمون خالی شد بیاد اینجا بهتر می تونیم حال کنیم چون کافی به درد نمی خوره یکی می بینه ابرومون میره , اولش قبول نمی کرد و مگفت نمیام دیگه هر جور شد راضیش کردم سر فرصت بیاد ,

یکی دو هفته بعد بابام اینا تصمیم گرفتن برن خونه دایی شهر دیگه بود منم طبق معمول تنها می موندم خونه چها رشنبه بعد از ظهر همه رفتند منم فوری زنگ زدم فاطمه واسه فردا خودتو اماده کن بیا خونمون همه رفتن خونه دایی اونم اوکی داد باور کنید دیگه لحظه شماری می کردم همش تصور می کردم فردا چی میشه فاطمه میاد پیشم هماهنگ کردیم ساعت 10 اینجا باشه ادرسو براش فرستادم اون شب کلا دو ساعت خوابم نبرد همش تو فکر بودم بلاخره روز شد ساعت 8 پریدم حمام یه دوش گرفتم موهای صورت و بدنمو زدم اومدم بیرون صبحانه خوردم ساعت 9:5 بود بیش اس دادم یه کم زودتر بیا تا بیشتر کنار هم باشیم.گفت دارم اماده میشم میام دیگه 10 مین مانده به ده ایفون به صدا در اومد درو باز کردم اومد تو جلو درهال بغلش کردم دو سه بوسه کوچک از لوپاش گرفتم.بعد رفتیم رو مبل نشستیم یه تیکه ماه شده بود یه ارایش قشنگ کرده بود پالتو توسی با شلوار شال مشکی خیلی بیش می یومد همون جا رو مبل یه کم همدیگرو بغل کردیم یه لب طولانی از هم گرفتیم بعدش بیش گفتم خانمی برو اتاق من خودتو اماده کن لباس های که گفته بودم بپوش برام بعدش صدام کن بیام پبشت اون رفت تو اتاق من منم رفتم اون یکی اتاق اسپری تاخیری که اماده کرده بودم زدم به کیرم اومدم تو هال منتظر شدم صدام بزنه بلاخره بعد چند دقیقه گفت اقایی بیا من امادم وای وقتی رفتم تو اتاق ایستاده بود یه سر هم قرمز رنگ که باند هاش یه خط داشت تا سر سینه هاش تا سر رونش بود یه سوتین مشکی با شرت مشکی چون سر هم توری نازک بود شورتشو هم می دیدم, دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم رفتم جلو محکم بغلش کردم لبامو گذاشتم رو لباش مثل قحطی زده ها داشتیم لب همدیگرو می خوردیم منم یه شلوارک پام بود دیگه کیرم داشت پارش می کرد چسپونده بودم به کسش کمرمو تکان می دادم کیرمو از روشورت می نالیدم به کسش کاملا خیس بود برش گردوندم از پشت چسپیدم بیش کیرم رو کون نرم و قلمبش بود به یه دستم سینه هاشو می مالیدم با اون یکی دستم کس خیسشو دستمو کرده بودم تو شرتش همش اه اه می کرد داشتیم دیونه می شدیم ,همونجا سر همشو در اوردم فقط شرت وسوتینش موند تنش بغلش کردم پرتش کردم رو تختم خودمو انداختم روش از لباش شروع کردم به خوردن تا نوک پاش وقتی سینه هاشو لیس می زدم اه اوی کردنش کاملافضای اتاقو پر کرده بود یه کم کسشو هم خوردم راستشو بخوای حالم بد شد دیگه ادامه ندادم راستی اسم کسشو بردم یه کم از کسش بگم براتون سفید توپل یه کم چو چوله هاش بلند بو اما خیلی خوش حالت بود بعد دیگه جا مونو عوض کردیم اون اومد بالا من زیر شلوارکمو در اورد وقتی کیرمو دید یه جیغی کشید گفت امیررررررر چقد بزرگه می ترسم ازش منم گفتم نترس اروم می کنم تو کست با خنده گفت خیلی بی مزه ای بعد شروع کرد به خوردن کیرم خیلی حرفه ای برام ساک می زد کسش هم دقیقا رو ساق پا می مالید پامو کامل خیس کرده بود تا حلقش می کرد تو بعد درش می اورد دیگه هر دومون خیس عرق بودیم گفتم بسه دیگه خوردن بزار به اصل کاری برسم دیگه با زم یه خنده ملیحی زد جامونو عوض کردیم پاهاشو باز کرد کیرمو بردم جلو گرفتم تو دستم سرشو می مالیدم به چوچوله هاش دیگه تو اوج لذت بودیم بالا پایین می کردم با کیرم همزمان یه دستمم رو سینه هاش بود خودش دستمو زد کنار کیرمو گرفت دستش تا نیمه کرد تو کسش گفتم چکار می کنی (پردت)(گفت پردم ارتجاعیه نترس رفتم پیش دکتر معاینه دادم) منم دیگه حالیم نبود ارتجاعی هم نبود نمی تونستم خودمو کنترل کنم دستشو کنار زدم تا ته کردم تو کسش دیدم خون نیومد تو دلم گفتم خر خودتی پرده تو قبلا زدن حالا می گی ارتجاعیه به روش نیا وردم گفتم بزار حالمونو بکنیم بعدا روشنش می کنم سرعت تلمبه زدنمو زیاد کردم صدلی شلپ شلوپ کسش بلند شده بود همش قوربون صدقه کیرم می رفت می گفت بابت کس منه امیر منو بکن پارم کن با این حرفاش بیشتر حشریم می کرد بدنش لرزه گرفت صدای نفساش تندتر شد کمرشو بیشتر می داد بالا,همزمان کسشو می مالید منم تلمبه می زدم یه دفعه اه بلندی کشید ارضا شد منم در اوردم کذاشتم بین سینه هاش یکی دو دقیقه تلمبه زدم ابم اومد ریختم رو سینه و گردنش اوفتادم روش تا ده دقیقه نای بلند شدن نداشتیم هیچکدوم. ببخشید یه کم طولانی شد اگه دوباره داستان نوشتم جریان پردش و سکس های بعدیمونو براتون می نویسم
مخلص همگی
امیر


👍 0
👎 0
43223 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

452546
2015-02-05 19:47:58 +0330 +0330
NA

خوب بود مرسی…خیلی واقعی به نظر میرسید

0 ❤️

452547
2015-02-05 23:26:49 +0330 +0330

اون گفت ارتجاعیه تو هم گفتی باشه کردی توش اخه کونی کس ندیده برو جلقتو بزن ننویس کسکش

1 ❤️

452548
2015-02-06 01:06:06 +0330 +0330
NA

پرده حلقوی … ارتجاعی با قابلیت باز و بسته شدن … بعد توی یه داستان دیگه میخوای واسمون تعریف کنی چطور پردش را زدی ؟؟؟؟ جلق نزن …پاشو برو دم در کون کونت اومده

0 ❤️

452550
2015-02-06 06:35:12 +0330 +0330

کس عمت نه عمه بیچارت چکارست کیرم تو کون جقی خودت که هنوز فرق چوچوله و لبه های کس و نمیدونی. مجلوق جلاق جقولوس گاییدمت ببند دهنتو برو جقتو بزن. lol

0 ❤️

452551
2015-02-06 09:39:23 +0330 +0330
NA

بریم سر اصلا داستانت که اینه: سلام اسمم امیر 28 ساله میدم. به تو چه! کون خودمه, دوس دارم پاره ش کنن. لووس! اصلا دوس دارم جرش بدن, قشنگ جا واکنه, که وقتی خواستم برم سفر بجای ساک وسایلمو بزارم تو کونم.حتی میتونم باهاش جنس قاچاق کنم خوب الان که کشور تحریمه وشاید یتونم باهش تحریمو دور بزنم.میدونی داستان از اونجا شروع شد که بجه بودم با یه پسره که موهاشو با تیغ زده بود و کله ش برق میزند انگار روغن زده بهش, دعوام شد. وسط دعوا بهش گفتم:زر نزن بیا برو تو کونم.یه لحظه چشام سیاهی رفت.دیگه یادم نمیاد چی شد. ولی وقتی بهوش اومدم دکترا تو اتاق عمل بهم گفتن:بهت تبریک میگیم:این برای اولین باره یه نوزاد 15 ساله از کون یه پسر جوان بدنیا میاد.خیلی از خبرنگارا و روزنامه ها اونجا بودن. یه لحظه یاد مریم مقدس افتادم وچشام برقی زد وای یعنی این حقیقت داره! نکنه منم امیر مقدس بشم. هرچی باشه نوزاد ماله منه و بابام نداره یعنی ممکنه. اینقدر هیجان زده بودم که تو کون خودم نمی گنجیدم .ناگهان صداهای بلندی از حیاط بیمارستان به گوشم رسید.خوب که دقت کردم شنیدم دوستام دارن بلند بلند شعار میدن:امیر کون طلایی, امید کونده هایی. افسوس یادم رفته بود خودکار تو جیبم بزارم. آخه من با چی باید به این همه آدم امضا میدادم خلاصه بهشون گفتم امضا ندارم ,انگشت بکنید و دونه دونه از کنارم رد شدن و…!بیخبال اگه خواستین ادامه این داستانو بعدا براتون تعریف میکنم. فعلا فقط حالت فلاش بک داشت.کجا بودیم. آهان من ترانه 15 سال, ببخشید اون داستان برای بعد تغییر جنسیتمه حالا خواستی اونم مینویسم.فعلا بگم امیرم , عاشق نوک کیرم, کارد بکن تو پنیرم! راسش من دانشجو میباشم بله تو پیام کون درس میخونم درسامون سخته ولی من کارمو خوب بلدم. همون روز اول به استادامون گفتم:من از اوناش نیستم. فقط واحد عملی برمیدارم. یعنی بجای کلاس میرم تو اتاق استادامون,شلوارمو میکشم پایین قمبل میکنم و میگم: لطفا پیام خود را بگذارید و اینجوریه که با سرعت نور پیامشونو من دریافت میکنم و بعد آبشونو میریزم توی دستمال کاغذی با درج ساعت و تاریخ و نام استاد.میدونی نمیخواستم دستمو رو کنم ولی بهرحال این میشد جروء درسی من.ای دل غافل چه بودیم چه شدیم .یادمه بچه که بودم یه بار بابام بهم گفت:وقتی بدنیا اومدی دکترا بهمون گفتن:بچتون دودولش جلقویه! پس در آینده نگران نباشید آگه تو لباساش تو کیف مدرسه ش تو جامدادیش لای کتاباش کس ننش, ای بابا ترمز بریدم!(آخریو نادیده بگیرید) صابون گلنار پیدا کردین, هیچ نگران نباشید. این بخاطر خاصیت ارتجاعی بودن شوشولشه.اره دادش این خبر مسیر زندگیمو عوض کرد! حالا خواستین داستان اونم براتون مینویسم. فعلا ببخشید کونم داره میخاره میخاره! یه کم هم عجله دارم.آخه باید امروز گایان نامه م را ارائه بدم! همه استادا هستن باید یکجا مداد همشونو بتراشم.بعد داستانشو مینویسم.
مخلص همگی
امیر

0 ❤️

452552
2015-02-06 11:08:14 +0330 +0330
NA

من هروقت کم خابيدم اونم صبح عمرا تحریک نشم! حالا تو تاخیری هم زدي سیخ سیخ هم شد؟ عجب

0 ❤️