هنر کس کردن

1397/10/23

یاد باد آن دوران خوب هجده سالگی
با رفیق و در کف کس کردن و کون پارگی

در میان آن همه، هوش و حیاتم سکس بود
در پس هر وسوسه راه نجاتم سکس بود

سر نیاوردند به درد آن کس که از سکس گوید
نشود خسته شود آن کس که راه سکس جوید

گوشم دهید گوشم دهید آن باسن زیبا‌ را بر دوشم نهید
گوشم دهید تا گویم از داستان گایشی شوم و عجیب

من بودمو آن یاره قاره نا به کار
او در ره سربازی و من دست به کیرو بی کار

ناگهان فکر های ما در هم گسسته باز شد
اولین اندیشه ی گایش ما آغاز شد

نبود راهی بجز کس کردن ما با ریال
کردن دختر میسر هیچ نبود جز در خیال

ناگهان بعد از خطر ما راه اهواز را پیش گرفتیم
در آن شهر شلوغ ما رد کسهای باز را پیش گرفتیم

نشانی دادند مارا در محلی خطرناک و نحس و شوم
که گویند کس هل هله میکرد در آن دیار و بوم

هر هزار کوچه بود هزار خلافکار
کسکشی و خفت گیری بود برایشان کار

دل به دریا زد دلو راه کسکش کردیم دنبال
ادرنالین خونمان اندک‌ اندک شد نرمال

خداییش امدن در این محله خایه میخواست
دل شیرو رفیق کس مشنگ و پایه میخواست

ناگهان ما را به پیش‌ آن کسان جنده بردند
یکی معتاده لاغر ان یکی چاغو کون گنده بردند

خلاصه بعد از آن چانه زدنهای فراوان
بکردیم راضی آن شیرین کس فربه اندام

من یکی به علت خوف و ترس خفت گیری
بخوابید کیرم آن هم‌ چه خواب کیری ای

بمالید کیر من را از برایم
نصب بکرد آن کاندوم غم را برایم

خلاصه بعد چندی آنچنان شقش بکرد
که نتوانند بخواباناندنش هیچ پیل مرد

بکردیم‌ تو، ان شه بالا مقام آن عصای موسی را
زنده میکرد هر نفس همچون دعای عیسی‌ را

گوشهای آسمان کر میشد از آن ناله های پر صدا
کیر میدادم به خوردش همچو احوال ارباب و گدا

جهان همچون شب تار برایم تار شد
با طمطراق کیر شق آن شرمگاهش غار شد

ناگهان وقتش رسید آن ارگاسم خوش مرحمت
بهترین لحظات عمر هر مرد در هر مملکت

پاک کردیم و پاک بکرد بیکینی خویش را
قبل هر حرفی او گرفت دست پیش را

گفتا که من بیش از همه حال دادم تورا
انعام‌ میخواهم اگر از فرط لذت بال دادم تو را

گفتمش بیا بخور کیری که با این پیکرش
میکند از هیبت خویش، هر زنی کور و کرش

خلاصه بپوشیدیمو برخاستیم
ممناتنان گفته آز انجا بشتافتیم

این بود داستانه تلخه اولین سکسه پولی من
که سوگند جق برتر بود از این سکسه هولی من
بگویم من سخن با تو ای خواننده ی کنجکاو من
توکه گویی فحش در زیر داستانو گفتار من

گهگاهی شیر مردانو شیر زنانی حرف بر حق میزنند
بعضی هم کامنتهایشان بر رخ ما ناتوانان جق میزنند

کل این داستان بنوشتم یکجاوو در چند ساعتی
به تخمم گر نداشتی در خواندن شعرم طاقتی

نوشته: هنرمندی از اصفهان


👍 11
👎 5
30466 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

741232
2019-01-13 21:34:59 +0330 +0330

رفیق کس مشنگ و پایه رو خوب اومدی،ممنان از هنری که در کردی

0 ❤️

741256
2019-01-13 22:49:25 +0330 +0330

شرمنده ام ز محضر روح هنروری
شاعر نه دیدنی است نه حتی شنیدنی
دارد کهیر می زند اندام ذوقمان
دیگر سکوت نیست روا از چنین منی
با این واژن و مهبل نویسی ات
نه شاعری نه هنروری نه خر، بل عنی
زین پس،خموش باش و دیگر کس نگو
ملاک شاعری،وزن و قاف است و فروتنی

4 ❤️

741285
2019-01-14 05:40:52 +0330 +0330

براستی خایه کردمی زین داسِتان
ندیدم چنین راستی در بوسِتان
بنازم به آن شیری که تو خوردی
مکیدیو چُلاندیو خفتی
به تو گویَمُت ای میرزای اصفهانی
نبودو نیست کُسی در شهوانی
تا توانی در جوانی جق بزن
دست راستت خسته شد با چپ بزن
سکس پولی را نیست هیچ ارزشی
منت دست خویش را کش،نه هر کسکشی

2 ❤️

741294
2019-01-14 07:12:04 +0330 +0330

ممنونم از زحماتت دوست عزیز
ولی حیف اوزان عروضی رو خوب رعایت نکرده بودی، می‌دونم کار سختیه اونم برای کسشعر نوشتن ولی حیف ذوق و استعدادت بود بیشتر کار میکردی روش عالی میشد
بهرحال سوژه نو و خوبیه ممنونم امیدوارم کارای بهتری ازت ببینم

0 ❤️

741331
2019-01-14 11:02:00 +0330 +0330

الا ای هنرمندی ز اصفهان
گویمت تورا جمله ی نهان

کون سفید مرمری.تاکی میخوای بپروی
بده یه حاجی بکنه دعات کنه
تا که سرجونشو فدات کنه…

تقدیم به ساحت شاعر عزیز اصفهونیمون که درپایان ابیات کس شعر گویانشان حرمت خواننده را به ذهن جقولیستشان پنداشتن…

0 ❤️

741377
2019-01-14 16:20:44 +0330 +0330

احتمالا رفتی اهواز کونت گذاشتن اومدی تلافی کنی ککه. اصفهان خودش جنده خونه است.

0 ❤️

741394
2019-01-14 19:30:46 +0330 +0330
NA

واییییی ریدممم ازخنده چ کامنتایی کیرم دهنتون خخخخخخ

0 ❤️

741604
2019-01-15 18:38:37 +0330 +0330
NA

اون شب باید بابات خابش میگرفت ک تورو پس نندازه الدنگ.
تورو با یک شعر نو نیمایی بدرقه میکنم

اه ای ابر های زمستانی… همه تو کونت

0 ❤️