هنوز به یاد امین ارضا می شم

1392/10/23

سلام این یه خاطره واقعیه و برای اولین بار دارم یه چیزی مینویسم اونم از احساس و سکسم!
کارم طوری بودکه بایکی از ادارات دولتی باید هرروز تماس میگرفتم و هرروزهم با امین صحبت میکردم.تایکسال اوضاع همین بود صداشو دوست داشتم خیلی جذاب بودوندیده دوستش داشتم یه روز دلمو زدم به دریا رفتم ببینمش که نبود و چند روزی مسافرت بود.خلاصه بعد ازبرگشتن وقتی شنید اومده بودم محل کارش کلی حسرت خوردو قرارشد یه روز عصر بیاد فلشش رو بهم بده و فیلمی رو که یک دنیا تعریف میکردبرام بیاره.منم ذوق مرگ از دیدنش .دی ماه بودوسرد فقط تونستیم یه احوالپرسی کنیم و هردومون انقدهیجانزده بودیم که ترجیح دادیم زودخداحافظی کنیم.اینطوری رابطه مون شروع شد اما فقط تلفنی و اس ام اسی!تعطیلات عید خوبی بودامین تنهابود و فرصت کافی واسه حرف زدن و دل دادن و عاشق شدن.بارها وعده یه قلیون حسابی بهم داده بود اما تااحساس کردعاشقش شدم و اونم وابسته میشه کشید کنار و تمام پیاما و سوالاموبیجواب گذاشت منم خیلی پاپیچش نشدم گفتم لابد دوست نداره باهام باشه.اما بعد ازگذشت8ماه یه روز اس دادکجایی میتونم ببینمت؟ جاخوردم و شوکه شدم با یه عالمه ناز واسه فرداعصرقرارگذاشتم و دوباره همون قصه اس و تلفن و وابستگی و …دیگه بیخیالش شدم.بخاطریه مسائلی بین درسام 2سالی فاصله افتاده بود که توهمین مدت مشکلم حل شد و درسمو ادامه دادم 2سال گذشت سراغمو ازیکی ازدوستام که اتفاقی شناخته بودش گرفت و دوباره…ایندفعه ازدستش نمیدادم تواولین پیامایی که میداد گفتم میخوام ببینمت و اونم مشتاقتر ازمن و شروع شد…4روز بعد توی ویلای خارج از شهر اون بودیم.البته بعنوان تلافی قلیونایی که قول داده بود اونروز فقط باحرف و نگاه کردن به هم گذشت.بازهفته دیگه اونجا بودیم وقلیون و البته ایندفعه شراب هم بود.باخودم گفتم اگه نبوسیش تاآخرعمرپشیمونی.کنارش لم داده بودم صورتم چسبیده به صورتش بودصورتشو بوسیدم دیدم هول شده و شوکه لبموگذاشتم رولبش داغ بود…نفساشم داغ بود اولش هیچ واکنشی نداشت اما وقتی نرمی و راحتی منو حس کرد لباشو جمع کرد زبونشوگذاشت روزبونم و توی دهنم میچرخوندش نفسام بشماره افتاده بودلبامو آروم رهاکرد و شروع کرد به بوسیدن ونوازش کردن گردن و شونه هام.یادم رفت بگم وقتی که داشته توی زمین بازی میکرده دست راست و پای چپش میشکنه!!!حالا وضع منو ببینین!!!45دقیقه ای فقط بوسیدم و بوییدمش که دیگه انقد مامانم زنگ زد مجبورشدیم برگردیم.امامن که نذاشتم بهمین جاختم بشه میدونستم تا دوباره احساس وابستگی کنه میکشه کنارمنم بااحتیاط جلومیرفتم 2هفته بعد بازاونجابودیم اما ایندفعه شب پیشش بودم(باهزارکلک)یه چادرزدیم و بعد کشیدن چنددورقلیون و2تافیلم من ازخستگی بیهوش بودم خودش پیشنهاد خواب دادساعت یک و نیم بود خوابیدیم کنارهم اما بافاصله!باگوشیش بازی میکرد سرموآوردم کنارسرش که منم ببینم کم کم دستش اومد زیرسرم منوکشید طرف خودش ومحکم بغلم کردنفسم بند اومده بودصورتشوچسبوندبصورتم و بازم من پیش قدم شدم لباش داغ و مرطوب بوداماایندفعه لباش یه حس دیگه داشت یه جور ولع یه لذت.داشت دیوونم میکرد هنوزطعم لباش یادمه شروع کردبه خوردن گردن و شونه هام و لاله های گوشم نمیدونستم گوشم اینقد حساسه یا شاید به نفس و زبون امین حساس بود آخه دیگه هیچوقت اون حس رو نداشتم امین که دست راستش توگچ بود کلافه بوذ با ناز و اشاره و نوازش اشاره کرد تاپمو در بیارم و منم مشتاااااااق.بدن من خیلی ظریف و کشیده است کمر باریک و باسن پهن نمیدونم امین حسش چی بود حرف نمیزد که!به سینه هام که دست زد سردی دستاش موهامو روتنم سیخ کرد.وای…این امین بود؟مردی که بوسیدنش آرزوم بود؟حالا نوازش دستاشو رو تنم دارم حس میکنم.با یه دست سختش بود سوتینمو خودم بازکردم اومدم روش بادستام دوطرف صورتشوگرفتم و دیوونه شدم بوسیدمش از پیشونیش تا روی شکمش که یه لحظه کیر شق شده شو زیرپام حس کردم دیوونه شدم نفهمیدم چجوری از شلوارش آوردمش بیرون بدنش سفت بو دو پایین کشیدن شلوارک و شرتش سخت بود همونجوری گرفتمش تودستم سرشو گزاشتم رولبام داغ داغ بود آه و ناله ش دراومده بود باهمون دست چپش دستشو میکشیدرو باسن و رونام و سینه هام و نوک سینه هامو میمالید منم حشری…چجوری باید ادامه میدادم کیرشو از دهنم درآوردم و شروع کردم به بوسیدن شکم و روناش.یهو پاشد و منو برگردوند و خوابید روم آخ …مالیده شدن کیرشو روپاهام و رونام و شکمم حس میکردم دلم میخواستش لخت و داغ میخواستم داشت صورتموو میلیسید و کیرشو محکم میمالید روی پام که دیدم یه آخ دردناک گفت و از روم اومد پایین ترسیدم گفتم چی شد امینم؟آخیییی طفلکی نمیدونست پاشو بگیره یادستشو که روش فشار بود.دلم براش سوخت!کنارم خوابید و منومحکم تو بغلش نگه داشت من زودترازامین خوابم برد تمام شب توبغلش بودم و دستم تودستش بود.خلاصه فرداصبح برگشتیم بعد از یکهفته امین اس دادکه عزیزم ویلا رو فروختم و دارم از کزمان میرم واسه همیشه.خاطرات خوب و زیبایی باهات داشتم و…میدونم دوستم داشت اما ذوست داشتنش خاص خوذش بود.الان ازدواج کردم و خاطره اون سکس نصف و نیمه(در واقع عشق بازی نصف و نیمه)زیباترین و خاصترین خاطره زندگیمه.هنوزم گاهی توبغل شوهرم با یاد لبا و دستا و کیر امین ارضامیشم. ببخشیدخیلی طولانی بود.امیدوارم تو نظراتتون نگین من یا امین خاک بر سر بودیم!ممنون از دوستای گل شهوانی

نوشته:‌ ؟


👍 0
👎 0
60459 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

410012
2014-01-13 13:43:39 +0330 +0330
NA

نمیدونم چرا وقتی کسی مستقیم در مورد یه چیزی از خودش صحبت میکنه دلزده میشم.

بعنوان مثال، همین جمله ای که کُستان نویسان شهوانی مینویسن اول داستانشون “این داستان واقعیه”! تا این جمله به چشمم میخوره حتی یک کلمه هم جلوتر نمیرم

یا مثلاً جملاتی که توش مدت زمان کمّیِ یک عمل جنسی به صراحت بیان میشه.
بعنوان مثال: 45 دقیقه ای بوسیدمش، یک ساعت و سی و دقیقه و چهل و پنج ثانیه لیسیدمش.

شما خودتون فکر میکنین که دارید داستان واقعی مینویسید. ولی اینو قطعاً حکماً یقیناً بدونین که خواننده تا چشمش بخوره به این جور کلمات و اعداد، سریع متوجه میشه که داستانتون صرفاً ساخته و پرداخته ی ذهنتونه و لاغیر و صد البته یک داستان مزخرف!!!

البته داستان لزوماً اتفاقی نیست که واقعاً رخ داده باشه. بزرگترین رمان های جهان همگی تخیل نویسنده بوده. اونچه که حائز اهمیته اینه که داستان طوری پرداخت بشه که نویسنده کاملاً ناخودآگاه حوادث اون رو بپذیره. بعبارت دیگه، روند و اتفاقات داستان باید از سر اجبار اتفاق بیفته، نه اینکه چون شما میخوایید.

بعنوان مثال: “رفتم میدون انقلاب، از خوش شانسی من حتی یک نفر هم تو میدون انقلاب نبود، و بازهم از خوش شانسی من یک دختر با قد 170 و وزن 56 با موهای فلان و کمر فلان و بهمان تو میدون انقلاب بود و از سر شانس من منو دید حشری شد اومد خونه شربت اوردم براش کشید پایین و در نهایت مادرشو گاییدم!!!”

0 ❤️

410013
2014-01-13 17:13:37 +0330 +0330
NA

یه لحظه فک کردم داستان گی هستش ولی بعد که فهمیدم نه اینطور نیس جا خوردم و یکم از خودم خندم گرفت

0 ❤️

410015
2014-01-13 17:42:32 +0330 +0330
NA

توصیفاتتون خوب بود. مرسی

0 ❤️

410017
2014-01-13 23:49:32 +0330 +0330
NA

jkhj

0 ❤️

410018
2014-01-14 00:44:00 +0330 +0330

دوتا اسکول افتادید به هم لخت شدید کنار هم تا صبح خوابیدید…به خودم امیدوار شدم…
والا…

0 ❤️

410019
2014-01-14 03:03:44 +0330 +0330
NA

به یاد یکی دیگه ارضا شدن ینی خیانت به طرف مقابل…

0 ❤️

410020
2014-01-14 09:56:27 +0330 +0330
NA

AJab Adams boz deli

0 ❤️

410021
2014-01-14 09:59:29 +0330 +0330
NA

اون طرف بحدی بز دل بوده که باید کیرش رو گچ میگرفته

0 ❤️

410022
2014-01-15 02:07:00 +0330 +0330
NA

آخی دستش شکسته بوده؟ الهی ، طفلکی ، دلم براش سوخت
عزیزم کیرش که نشکسته بوده :|
بعدشم نه تو ارضا شدی نه اون مگه میشه تو این حالت ول کنه آدم … اونم این قضیه که جنده خانم کلی مشتاق طرف بوده
راستی یه چند جلسه بیا پوزیشنای سکس رو یادت بدم که نیاز نیس طرف حتی تکون بخوره

یا سکس نکردین یا خون سردین تو سکس ، فکر کنم بیشتر عشق جقین

0 ❤️