هووی خواهر (1)

1393/08/26

اسم من سمیه هست 30 سالمه دو تا خواهر دارم یکی صبا 26 ساله یکیم سارا هم 16 ساله ما سه تا خواهر از خوشکلی چیزی کم نداریم اما یه ارثیه بدی که بهمون رسیده بداخلاقیه دست خودمونم نیست خیلی بد اخلاقیم سر همین بداخلاقی من 4 سال پیش شوهرم طلاقم داد و علیرغم اینکه خواستگارای زیادی دارم اما جرات نمی کنم ازدواج کنم چون خودم میدونم اول پسر میاد جذب خوشکلی میشه اما بعد یه مدت از اخلاقم زده میشه و دوباره طلاق صبا 2 ساله ازدواج کرده شوهرش سعید 34 سالشه هم خوش اخلاقه هم خوشکل و مجموعا پسر خوبیه اما از نظر مالی خیلی خوب نیست. من بعد طلاق با مهریه ای که گرفتم تونستم یه خونه بخرم و مستقل از خانواده پدری تو شهرمون یه خونه خریدم و تنها زندگی می کنم. صبا و شوهرش یه مدتی به دلیل بعضی مشکلات خونه نداشتن و برا راحتیشون و هم برا اینکه من از تنهایی در بیام ازشون خواستم بیان خونه من. به هرحال بعد کلی تعارف و اینا اومدن که یه مدتی اونجا بمونن تا وضعشون بهتر بشه و خونه جور کنن. حوصبه ندارم بخوام بگم خونم چجوریه و اونا کجاش زندگی می کنن فقط همینقدر بگم که خیلی مشکلی از نظر جا تو خونه نداریم فقط دیگه همیشه جلو چشم هم هستیم. یه مدت که گذشت کم کم پیش هم راحت تر بودیم هم تو صحبت کردن هم دراز کشیدن و استراحت کردن و هم لباس پوشیدن و … با وجود همه بداخلاقیایی که صبا با شوهرش داشت اما سعید باهاش مهربون بود و همیشه بداخلاقیاشو با مهربونی و نوازش کنترل می کرد و منم شاهد همه اینا بودم کم کم یه جورایی از سعید خوشم اومد سعی می کردم به چشم برادر بهش نگاه کنم و در حد یه برادر دوسش داشته باشم. تا اینکه بعضی شبا متوجه سکسشون می شدم یا حموم رفتنشونو می فهمیدم یا چشمکایی که به هم می زدن و بعدش خوابو بهونه می کردن و می رفتن تو اتاق و… بی اختیار حس شهوت درونم زنده می شد و کاری نمی تونستم بکنم گاهی می رفتم تو رختخواب و خودارضایی می کردم بعضی شبا فضولیم گل می کرد می رفتم پشت در اتاقشون و فالگوش وایمیسادم البته یه چیزائیم میشنیدم اما نه درست و واضح دیگه هر وقت به سعید نگاه می کردم بی اختیار چشمم می رفت رو تن و بدنش و یه جورای دیگه بهش نگاه می کردم خیلی سعی می کردم به خودم نهیب بزنم و دست از اینکار بردارم اما نمیشد بد جور شهوت چشامو پر کرده بود. واقعا به صبا حسودیم میشد دیگه هروقت میخواستم خودارضایی کنم سعیدو رو خودم تصور می کردم سعی می کردم کیرشو تصور کنم با تصور کیرش انگشتمو تو کوسم می کردم و خودارضایی می کردم شیطنت بدجور اومده بود سراغم از طرفیم وجدانم نمی ذاشت کاری بکنم گاهی لباساشون که رو بند لباس بود و خونه نبودم می رفتم شرت سعیدو پیدا می کردم و کیرشو توش تجسم می کردم و کوسمو می مالیدم سعیدم تو این مدت کمابیش رفتارش با من مهربون تر و خودمونی تر از اول شده بود احتمال می دادم یه چیزیش میشه اما مطمئن نبودم سعی می کردم یه جوری که صبا شک نکنه لباسای راحت تر بپوشم و بیشتر خودنمایی کنم یه روز از اواخر روزای پریود صبا، رفته بود آرایشگاه من خواب بودم وقتی بیدار شدم دیدم سعید نشسته پای تی وی یه بلوز تنگ و دامن پوشیدم یه عطر زنونه زدم و رفتم چایی آوردم و اومدم نشستم پیشش البته با فاصله. سلام کردم بعد بلند شدم سینی چایی رو گرفتم جلوش و سعی کردم قاصلمو کم کنم بهش نگاه کردم لبخندی زدم و چایی رو تعارف کردم اونم خندید و چایی رو برداشت و من زیر چشمی پایین تنشو دید زدم و راحت متوجه سیخ شدن کیرش شدم بعدشم نشستم کنارش اینبار با قاصله کم تر یه شال رو سرم بود جورابم پام نبود عمدا یه ذره پای دامنو دادم بالا متو جه شدم که دید زد شروع کردم باهاش صحبت کنم صحبتو کشوندم به زندگی و رفتار صبا و خوش اخلاقیای سعید و اینکه می دونم صبا باات بداخلاقی می کنه و تو چقدر مهربونی و از این حرفا برق خوشحالی رو تو چشاش میدیدم چند لحظه به سکوت و خوردن چایی گذشت و من باز با خودم درگیر شدم کاری که می کنم درسته یا نه اما من تصمیممو گرفته بودم دلم میخواست سعید مال منم باشه البته در حد سکس نه عشق و عاشقی بداخلاقی های صبا و نارضایتی سعید از رفتارشم برام شده بود بهونه و توجیه بلکه امیدوار بودم رابطه من سعیدو دلگرم کنه و نخواد بلایی که شوهرم سر من آورد و البته خودم مقصر بودم رو سر خواهرم بیاره. به هر حال من زیاد به سعید نگاه می کردم و لبخند می زدم رفتم میوه آوردم و ازش پذیرایی کردم حتی براش سیب پوست گرفتم و اونم بعد تشکر نصف سیبو خورد و نصف دیگشو گذاشت تو بشقاب و جلوی من گرفتم منم با یه لبخند و یه تشکر ازش گرفتم تقریبا فضای بینمون صمیمی شده بود من دیگه طاقت نیاوردم

  • سعید یه چیزی بگم؟
  • بفرمایید سمیه خانم
  • نمیخواد بگی سمیه خانم سمیه تنها صدام کن راحت باش با من
  • باشه سمیه بگو حرفتو میشنوم
  • من یه جورایی به صبا حسودیم میشه
  • چرا مگه تو چی کم داری از اون یه کم این حرفش یه جوریم کرد خوشم اومد
  • میتونم حرف دلمو بزنم؟
  • سمیه با من راحت باش هرچی تو دلته به من بگو از این جرفش تقریبا مطمئن شدم که اونم بله
  • من شوهر خوب و مهربون و دوس داشتنی مثل تو ندارم که صبا داره
  • سمیه لطف داری به من
  • نه سعید واقعیته گرچه می دونم صبا قدر تو رو نمی دونه
  • چی بگم . عیب نداره من با بدرفتاریاش کنار میام
  • همین مهربونیات آدمو میکشه
  • من که کسیو نکشتم (ایتو با لحن شوخی و خنده گفت)
  • چرا خودت خبر نداری (با خنده)
  • مقتول کی هست حالا؟
  • یکی به نام …
  • اسمشو بگید میخوام سعی خودمو بکنم بلکه زنده بشه
  • سعید از تو با این مهربونیات و دلبرایت بعید نیست زنده کردن
  • حالا بهم معرفی نمی کنی؟
  • می ترسم
  • ببین سمیه از هیچی نترس راحت راحت همه حرفاتو به من بزن موقعیت خوبی بود دیگه شک نداشتم سعیدم منو میخواد
  • سعید اسم مقتول سمیه هست تو منو کشتی سعید همینطور با لبخند قشنگش نگام می کرد سرمو انداختم پایین و خجالت کشیدم
  • سمیه جان چجوری زندت کنم؟ هرکار بگی می کنم اولین بار بود سمیه جان صدام کرد خیلی ذوق کردم و خوشحال شدم موقعیت صددرصد آماده بود
  • حالا دیگه روم نمیشه بگم دسشو گذاشت رو پام و تکرار کرد
  • سمیه جون تو فقط بگو
  • میخوام…
  • چی میخوای عزیزم؟ حالا داشتم فکر می کردم چجوری بهش بگم فقط یه چیز به ذهنم رسید دیگه معطل نکردم همینطور که کنارش نشسته بودم خودمو رها کردم دستم دور کمرش سرم رو شکمش
  • سعید جونم من میخوامت میخوامت دسش رفت تو موهام شورع کرد نوازش کردن دولا شد سرمو بوسید. انگار دنیا رو بهم داده بودن دقیقا احساس کردم ترشحاتی از کوسم خارج شد یه دستشو گذاشت زیر صورتم سرمو بالا آورد وای وقتی دسشو رو صورتم احساس کردم دیگه تو پوست خودم نمی گنجیدم
  • صبا جونم منم تو رو میخوام
  • سعید جون میخوام هووی صبا باشم میخوام شوهر منم باشی دیگه منو کشید رو خودش بعدش به حالت نیمه دراز خوابید صورتمو خیلی به صورتش نزدیک کردم و لباشو بوس کردم اونم لبامو شکار کرد دیگه لبامون قفل شد تو هم باورم نمیشد داشتم به آرزوم می رسیدم یهو صدای کلید که تو در اصلی می چرخه ما رو از جا پروند دویدم طرف اتاقم سعیدم کنترل تلویزیونو دست گرفت و مشغول تلویزیون شد صبام درو باز کرد و اومد تو اتاق… دیگه حال ندارم بنویسم نظر بدید تا بقیشو بنویسم

نوشته: سمیه


👍 1
👎 1
113441 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

444234
2014-11-17 16:13:22 +0330 +0330

این هم نظر " ن ظ ر"
بگیرش تا سرد نشده و از دهن نیوفتاده/ دی
دست به قلمت بد نیست/
البته امیدوارم داستان باشه تا واقعیت/ دی بدون چشمک

0 ❤️

444235
2014-11-17 16:14:48 +0330 +0330
NA

من تاحالا فحش ندادم ولی اگه واقعی بودواقعا یه جنده ای شک نکن اول که خودت سگ اخلاقی از شوهر مهریه گرفتی در اخرم خودت میخواری به جای دادن به این و اون تو دهاتتون شدی هووی خواهرت?تف به شرفت جنده

1 ❤️

444236
2014-11-17 16:21:36 +0330 +0330
NA

همچین گه هایی ارطش خوندن نداره

به موی مهبلت قسم

0 ❤️

444237
2014-11-17 16:57:12 +0330 +0330
NA

جنده به نظر من شاخو دم نداره و تویییییی

1 ❤️

444238
2014-11-17 18:05:06 +0330 +0330
NA

مشخص هست خوشگلی و هزار تا خواستگار داری عزیزم. از چسبیدن به شوهر خواهرت معلوم هست چقدر از نظر زیبایی شهره شهرتون هستی .فکر کنم سگ هم بهت نگاه نمیکنه. در ست میگم؟
برو خدا روزیتو جای دیگه بده. ما اینجا با ادمها زیادی مثل تو سرو کار داریم.

1 ❤️

444239
2014-11-17 18:08:08 +0330 +0330

هرچی پروازی میگه
سگم نیگات نمیکنه
lol

0 ❤️

444240
2014-11-17 18:47:06 +0330 +0330

ای کیر ولادیمیر پوتین تواو کس جندت

1 ❤️

444241
2014-11-18 02:24:45 +0330 +0330
NA

به منم کس بده

1 ❤️

444242
2014-11-18 03:21:34 +0330 +0330
NA

خاك تو سر جنده خوشكله

0 ❤️

444243
2014-11-18 05:55:54 +0330 +0330
NA

آفرین خوب کاری کردی سميه جون… باید به هدفی که داری برسی…دوستت دارم… give_rose

1 ❤️

444244
2014-11-18 09:51:13 +0330 +0330
NA

من از همه شهوانی ها به ویژه دوستانی که زحمت زیادی برای تهیه و تایپ داستان ها متحمل میشن به خصوص اون دسته که با استفاده از قوه تخیل داستانی رو خلق میکنن خواهش میکنم :
به کامنت ها اصلا توجهی نداشته باشن !! چون پرواضحه که کامنت گذارها یه عده ساندیس خور سایبری ، چند تا خایه مال ، صد پدر و ننه صیغه داده کس کشن !! که مادرقحبه ها همدیگرو هم خیلی خوب میشناسن !!! بخصوص اون دسته حرومزاده ها که تو سایت سکسی ! دنبال اخلاقیات و اهداف استکبار و صهیونیست و رد پای جورج بوشن !!!
لطفاً به تعداد خوانندگان توجه کنید و تعدادی که رای مثبت به داستان شما میدن !! اگر نه این حروم لقمه ها یه مملکت ریدن حالا اینجا مینشین و شاشنوش مینوسن و شعار میدن !!!
دقت کنید که طرفداران داستان شما که به اون رای مثبت میدن هرگز در بین کامنت گذارهای جقی پرور و همیشه در صفحه حضور ندارن !!

2 ❤️

444245
2014-11-18 10:15:05 +0330 +0330
NA

من از زنای بد اخلاق خوشم میاد بیا تا خودم ارضات کنم
من هم کوس میخوام گیرم نمیاد
حالا که تو هستی بیا تا باهم سکس کنیم

0 ❤️

444246
2014-11-18 14:57:20 +0330 +0330
NA

عزیز جنده محترم با ای دی افسانه مام شاید امثال تو وبه اعتراف خودت اشخاص خارج از اخلاقیات مثل تو زیر هر سگی خوابیدن نسبت وحرمت نننمک واسشون مهم نیست اینجا ایرانه از قدیمی دوره لوتیا از ننت بپرسی یادشه هر نوع سکسی تعریف نداره اتفاقا امثال تو که مروج این مدل سکسن چون خودشون تو منجلابن میخوان همرم تو بکشن کسی اعتراض کنه میشه ساندیس خور حاضرم تورو حضوری بیبینم تا بیبینیم من ایرانی اصیلم یا تو جنده قضاوتشم میزاریم با همه بچه های این سایت

3 ❤️

444247
2014-11-18 14:58:41 +0330 +0330
NA

جواب کس شعرتو دادم حتما بخون

0 ❤️

444248
2014-11-19 10:42:38 +0330 +0330
NA

چرامی خوای هووی خواهرت بشی جنده
تواین سایت یه ملت خمار کوس اند
یکیش خودمن اگه افتخار میدین یه شب در خدمت کوسو کونت باشم
همچین کوسو کونتو پاره کنم که دیگه هوس هیچ کیری رو نکنی

0 ❤️

444249
2014-11-19 13:26:12 +0330 +0330
NA

خيلي كيري بود bad

0 ❤️

444250
2014-11-24 22:20:16 +0330 +0330
NA

برو بابا تو که حال هیچیو نداری.چجوری میخوای با این کون گشاد بری جهنم؟خخخ

0 ❤️

444251
2014-12-06 11:40:26 +0330 +0330
NA

خوش بحال سعید کاش من بودم جای سعید هر روز بار تو کسو کونت میزاشتم هر شب میومدم پیشت میخوابیدم اگه خواستی پیام بده

0 ❤️

444252
2014-12-10 19:08:04 +0330 +0330
NA

ک.شعر خالی بود

0 ❤️

444253
2014-12-15 07:51:50 +0330 +0330

این افسانه رو نگاه کن عکسش رو که میبینم یاد پیرزن های نقش منفی فیلمای قدیمی ایرانی میفتم بابا برو از تو سن و سالی گذشته هنوزم تو فکر سکسی؟ shok

0 ❤️

444255
2014-12-29 10:11:45 +0330 +0330
NA

Kose sher nagO :D

0 ❤️

444256
2015-01-10 09:35:05 +0330 +0330
NA

خدا بده از این خواهر زنها…

0 ❤️

444257
2015-10-13 15:28:12 +0330 +0330
NA

اشغالی

0 ❤️

535640
2016-04-01 19:39:24 +0430 +0430

داری اشتباه میری

0 ❤️

592406
2017-04-29 06:14:21 +0430 +0430

عزیزم زنهای بد اخلاق وقتی زیر آدم می خوابند و کیر تو کسش تلمبه می زنند انوقت خوش اخلاق می شن

0 ❤️