یک ماهی با دوس دخترم تموم کرده بودم , خیلی تنهایی برام سخت بود و شهوتم بالا زده بود, بطور اتفاقی داستانای ولما رو خوندم, خیلی حس خوبی داشت اوایلش , گشتم تا باز سری جدیدشو بخونم که با سایت شهوانی اشنا شدم, یه دنیای تازه با افکارای دروغی و فانتزی , خلاصه بعد چند روز عضویت , باسن یه پسری حسابی تحریکم کرد, بهش پی ام دادم و باهاش تو تلگرام اشنا شدم , اصلا باورم نمیشد دارم اینکارو میکنم, دوستی با یه همجنس
خیلی خوشگل بود , بی بی فیس و زنپوش , اسمش سهیل ,۱۹ ساله , از تهران, منم ۲۴، سخت اعتماد میکرد ولی با کلی وقت که باهاش بودم تو مجازی , اعتمادش جلب شد, یه قرار گذاشتیم تو سعادت اباد , شب رفتیم پرپروک پیتزا خوردیم, اصلا سخت بود برام اولش , ولی وسطای قرار درک کردم که واسه اولین بار , با یه پسر بیرون رفتم که , قراره زیرم بخوابه, خلاصه تو ماشین قبل از اینکه جدا بشیم, حرف زدیم و از هم گفتیم , داشتیم یواشکی ب رونش نگاه میکردم که فهمید و خندید , اروم دسشو کشید رو کیرم, کاملا شق شده بود , گفت حرکت کن , من میمالم برات , تو مسیر هی میمالید, واقعا حس خوبی بود, وقتی لبش و کشید رو کیرم , داغ داغ بودم , رفتم تو یه کوچه تاریک, ماشینو خاموش کردم , صندلی رو خوابندم, برام داشت ساک میزد

( اخ سهیل جونم , یواش دیووونه, جووون قربونت کون سفیدت بشم, انگشتمو میکنم تو سوراخت, تند تند عقب جلو ,میکنم )
شلوارشو در اوردم اصلا دیگه حالیم نبود, دمر خوابندمش, رو صندلی عقب, سوراخ کونشو خوردم, واقعا تمیز بود, سر کیرمو میمالیدم به کونش, به چاک کونش, کمرشو میمالیدم , همزمان
(حمید جونم, کیررررتو میخوام, من کونی توام, بکن تو , کیر کلفتتو بکن توی سوراخم میخوام , تا ته بره , میخوامش اوووووف)
اروم هل دادم تو , نمیرفت اولش, یکم با لبام خیس کردم سوراخشو , اووووف چقد بوش خوب بود , بالا بودم , سر کیرمو کردم تو کونش , واقعا کونش سکسی و خوش فرم بود, اخ تا ته میکردم درحالی که اونم خودشو تکون میداد
(سهیل زود باش, زود باش کسکش تکون بده خودتو , کیرم تو کون تنگته, بدو کیرمو بگاه با سوراخت , اوووووف, تو مادر جنده خودمی, کونی خودمی, کیرم کلفت شده, میخوام جرت بدم )
ی ربعی تو حالت تقریبا سگی کردمش, و ابم با حرارت و فشار ریخت تو کونش, واقعا حس خوبی داشتم
چند بار دیگه هم سکس داشتیم تو خونه و حموم و تو استخر که همشونو دوس داشتم , و یادم نمیره هیچ وقت
سهیل بعد از شیش ماه با من بودن, بخاطر موقعیت کاری پدرش مجبور شد واسه زندگی برن خارج واسه همیشه, امیدوارم هرجا هست خوش باشه

نوشته: احمق همجنس باز