واقعا مستحق مرگم؟

1392/01/19

سلام اسم من ساشااست و از ارامنه اصفهان هستم
البته میشه گفت که دو رگه ام چون مادرم مسلمان بود و پدرم ارمنی.
ولی درواقع هیچ کدومشون هیچ دینی نداشتد و خانواده سه نفری ما به هیچ چیز پایبند نبود.
الان دارم که این داستان را براتون نقل میکنم ۲۳ سال سن دارم و مدت ۶ سال است که در لندن پیش مادربزرگ پدری ام زندگی میکنم.
ماجرای زیر یک جریان واقعی است که باعث شد مسیر زندگی ام به طور کلی عوض شود.
اگرچه میدونم که اگه خدایی هم وجود داشته باشد،منو به جهنم می بره،اما میخوام برایتان نقل کنم که چطور بد بخت وآواره شدم.
ماجرا به قرار زیر بود:
حدود ۶سال پیش بود که قرار بود خانواده من و دایی ام که به خاطر موضوعی کوچک روابطمان به کل قطع شده بود،دوباره سر یک میز بشینیم و در واقع آشتی کنون در کاربود.درواقع باید بگم که به خاطر ازدواج پدر و مادرم خانواده پدرم به طور کل با ما قطع رابطه کرده بودند و تقریبا خیلی از آنها ایران نبودند.
با این حال من از خانواده دایی ام متنفر بودم.
چون خود دایی خیلی بی معرفت بود
زن دایی هم که دیگه دست هرچی سیاست مداربود رو از پشت بسته بود از بس که حیله کار ودغل باز بود.
از پسر داییم هم که بگذریم،من دختر دایی داشتم بس جول!!! (جول در لهجه اصفهانی به معنای فرش بزرگ است و معنای کنایی آن یعنی کسی که خودشو نخود هر آشی میکنه)
البته در این مدت که روابط قطع بود دختر دایی من که نامش الهام بود(این نام جعلی است!!) بسیار حال به هم زن تر از قبلش شده بود.
من نمیدونم که این بشر برای چه اینقدر دوست داشت خودش رو به دیگران نشون بده و ابراز وجود کند.
الهام زیاد مال نبود اما دوستان مدرسه اش به طور فجیعی در عین فنچ بودن بسیار سکسی و ناز بودند.
بعد از محکم شدن روابط دو فامیل،الهام که۳ سال از من کوچک تر بود یعنی ۱۴ سال داشت،همیشه خودشوبه من می چسبوند و میخواست که من به او توجه کنم ولی من ازش واقعا خوشم نمی اومد.
همونطور که گفتم الهام زیاد مال نبود.نه سینه هاش درست در اومده بودند و نه خیلی خوشگل بود تیپ هم که هیچی نداشت.
درست یادمه که در تیر همان سال گوشی من خیلی زنگ خور داشت یعنی ۴ شماره بودند که به بهانه های مختلف یا میس مینداختند یا اس ام اس عاشقانه میداند.
من اول فکر کردم که حتما از بچه های مدرسه بودند اما بعد معلوم شد که الهام شماره من را به دوستان مالش!! داده بود تا از طریق اونا با من دوست بشه.خودمونیما عجب احمقی بود!!!
خلاصه این که من عزم رو جزم کردم که ببینم این ها کی هستند
از قضا یکیشون خیلی به نظر عاشق تر می اومد.
اس ام اس دادم سلام جواب نداد
فردا هم اس دادم باز جواب نداد.
به مدت یک هفته هر روز اس میدادم سلام ولی اون جواب نمیداد!!
بعد از ۱۰ روز اس ام اس داد که:نازنین اون کتابی که دیروز بهت دادم رو برام بیار.
من جواب دادم که من پسرم.
اونم گفت خوب منم دخترم گفتم باور نمیکنم.درجا زنگ زد و تنها کلمه که گفت این بود: سلام
من که فهمیده بودم طرفم یه دختره شروع کردم اس دادن و
فهمیدم اسمش پریسا است
و بعد که دوستیمون محکم تر شد گفت که الهام شمارمو به ۴ نفر داده.وقتی اینو فهمیدم سینمو راست کردم و با خودم گفتم من باید مخ هر ۴ تاشونو بزنم و به الهام یه انگشت نشون بدم!
با خودم گفتم از طریق پریسا با بقیه آشنا میشم.
همینطور هم شد وآناهیتا و مریم و مهشید هم به نکاح من در اومدند!!!
البته به هر کدومشون گفته بودم که روابطون رو به دیگران نگند و در واقع هر کدومشون فکر میکردند که من فقط با اون هستم ولی همه اشتباه میکردند.
طی یک ماه توانستم مخ همه به غیر از پریسا را بزنم و به خانه هرکدامشان برم
مهشیدوآناهیتا بر خلاف مریم که سبزه بود پوستشون سفید بودو هر سه تاشون سینه هایی کوچک وباسنی کوچک داشتن معلوم بود قبلا از پشت ندادن البته هیچ کدومشان به غیر از پریسا سکس نداشته بودند
سکس با مهشید اولین سکسم بود که در ۱۷ سالگی انجام دادم
اما برای کوتاه کردن داستان از آن صرف نظرمیکنم و میرم سراغ سکسم با پریسا
.
پریسا رو بعد از کلی بگو مگو و دعوا و قهر آشتی به خونمون واسه سکس دعوت کردم حدود ساعت ۹ صبح بود که گفت در خونه رو باز بزار.
ربع ساعت یا بیشتر اومد تو یکم ترسیده بود.من دعوتش کردم داخل یکم که نشست و یه شربت که یادم نیست چی بود واسش اوردم و خورد شال ومانتوشو در آورد منم از فرصت استفاده کردم و بهش نزدیک شدم خواستم که ازش لب بگیرم گفت اینجا نه بریم تو اتاقت بردمش تو اتاق و درم پشت سرم قفل کردم.
بهم گفت نترس فرار نمیکنم
خندیدم چون حرفی نداشتم که جوابشو بدم رفتم کنارش رو تخت نشستم و گفتم میخوام اولین لب رو در کمال آرامش ازت بگیرم.بوسه ای داغ که باعث شد کیرم کم کم بلند شه .بعدش که لب گرفتنتموم شد پیشونی هامون رو روی هم گذاشتیمو سکوتی سنگین در اتاق حاکم شد.
دیدم که این جوری فایده ندارد خواباندمش روی تختم و شروع به خوردن لبش کردم.بعد سراغ گردنش رفتم و بعد از مدتی که از خوردن لب و گردنش گذشت فهمیدم که نفس زدنش تند تر شده دستمو گذاشتم روی سینه اش و مالشش دادم دیدم که هر لحظه حرارتش داره زیادتر میشه. من هم تی شرت سبزش رو در آوردم بعد هم نوبت سوتینش بود.
دو تا سینه بزرگ جلو روم بود که تا اون زمان ندیده بودم.شروع به خوردنکردم و پریسا هم که لذت می برد سر منو محکم تو دستش گرفته بود.
کم کم دستم رو بردم داخل شلوار و شورت و یه دفعه خیسی کوسش رو احساس کردم از سینه کم کم پاین آمدم وتو سدم ثانیه شلوار و شرتشو ازتنش بیرون کشیدم
پریسا لخت مال من بود .از بس که حشری شده بود به خودش میپیچید. من یه کم کسش رو مالیدم و ناله های پشت سر هم کوتاهی میکرد و به من گفت که عاشقمه. من این ابراز محبتو با لب گرفتنی آتشین جواب دادم.
ما اونقدر شهوتی بودیم که به جای کون رفتیم سراغ کس.کس پریسا با بقیه فرق داشت ولی من نمی دونستم که جریان چیه.
به من گفت که کیرم رو به کسش بمالم
بعد از کمی مالش کم کم سرش رو واردکردم که پریسا خودش باسنم رو گرفتو منو به طرف خودش کشید و باعث شد کیرم تا ته بره توکوسش.من یهدفه خودم رو عقب کشیدم و سرش داد زدم چه غلطی داری میکنی؟نمیگی پردت پاره شد رفت پی کارش؟
بهم گفت اگه پرده داشتم که با تو دوست نمیشدم احمق جون
.
آن چنان از خشم آ تش گرفتم که میخواستم خفه اش کنم ولی با خودم گفتم که میتونم الان حال کنم و واسه اولین بار مزه سکس از جلو را بچشم. بعدا دهنش را سرویس میکنم
این بود که رفتم جلوو کیرم رو گذاشتم دم کسش هر دفعه چنان با شدت کیرم داخل کسش می کردم که انگار دارم پتک میزنم.پریسا هم هر دفعه جیغ و ناله ای میکرد. این باعث میشد من بفهمم که داره حال میکنه این تلمبه زدن ما ادامه داشت تا اینکه احساس کردم آبم داره میاد با تمام زوری که داشتم کیر را داخل کسش کردم پریسا جیغی کشید که گفتم الان تمام همسایه ها میریزن اینجا.با همان تلمبه آخر تمام آب کمرم خالی شد و تا آمدم که درش بیاورم تقریبا همه آب داخل کس شده بود این باعث ناراحتی من و پریسا در وحله اول نشد چون نمی دونستیم که چه اشتباه بزرگی مرتکب شدیم.سکس ما تا ساعت ۱۱که پریسا از خونه ما رفت ادامه داشت بعد از آن اتفاق سیم کارتم رو انداختم یه گوشه و سیم کارت جدید گرفتم و به همه هم گفتم که سیم کارتم گم شده
ولی این باعث نشد که اون بتونه منو یادش بره نمیدونم چه جوری ولی حدود دو ماه که گذشت اولای مهر بود که پریسا بهم زنگ زد و گفت که هر روز بالا میاره و ازم میپرسید چرا گوشیت خاموشه

من فهمیده بودم که حامله است ولی چون بهم نگفته بود که پرده نداره به شدت ازش ناراحت و متنفر شده بودم.
این شد که با گفتن به تخمم گوشی رو خاموش کردم
اما ترسی وجودمو گرفته بود که اگه خونواده پریسا بفهمند که قطعا می فهمند به سراغ من می ایند تا بدبختم کنند این بود که با کمال پر رویی موضوع را به پدر و مادرم البته با کمی دوز و کلک گفتم
اولین واکنش تو گوشی خوردن بود.
بعد هم بابام بهم گفت که دیگه جایی تو این خونه نداری
منم مجبور شدم که برم دو شب رو توپارک بخوابم
بعد از دو روز که واقعا خسته شده بودم از در به دری به خونه رفتم و دوباره با هزار التماس با پدر و مادرم حرف زدم و گفتم که اگه اینجوری باشند خودمو میکشم که ای کاش کشته بودم
پدرم باز اخماش رفت تو هم و بلند شد رفت مادرم هم که فقط گریه میکرد
.
فرداش بابام بهم گفت که میتونه سربازیمو یه جوری بخره و من با پول دادن خیلی زیاد تونستم معاف شم و یک ماه ونیم بعد اقامت تحصیلی که از مدت ها قبل واسم در نظر گرفته بودندبا کارت معافیتم رو بهم دادند و گفتند که دیگه هیچ وقت به ایران بر نگرد.
خداحافظیمون ۵ دقیقه طول کشید و فردای اون روز من در لندن بودم
مادر بزرگم برای استقبال نیومده بود چون اصلا خبر نداشت
به هزار بد بختی خونشونو پیدا کردم و فقط اینو بهش گفتم که ایران جای خوبی واسه تحصیل نیست
اون بنده خدام قبول کرد
ولی من از اینجا خوشم نمی اومد همش میخواستم بر گردم درس هام هم که تعریفی نداشت تازه میخواستم بدونم چه بلایی سر پریسا اومده
این شد که یکی از دوستام که طرفای خونه پریسا اینا بودندرو تو فیس بوک پیدا کردم
و به هزار خواهش ازش خواستم از پریسایه خبری بگیره
یه مدتی ازش خبری نشد تا اینکه یه روزمسیجامو که داشتم نگاه میکردم دیدم که از علی( همون دوستم) یه پیام جدید توی صندوق هست وقتی که بازش کردم قلبم وایساد نمیتونستم تکون بخورم همینجوری پشت اسکرین لپ تاپم خشکم زده بود.تنها چیزی که توی صفحه میدیدم چند تا پارچه مشکی بود که همشون داشتند مرگ دلخراش دختر خانواده محمدی رو بهشون تسلیت میگفتند.
علی زیر این عکس نوشته بود که دختره بعد از اینکه فهمیده حامله است رگ دستشو زده و آروم آروم جون داده

همش تقصیر من بود من اون دخترو بدبخت کردم و باعث شدم که پدر و مادرش هم تا آخر عمر نفرینم کنم
از اون روز به بعد درس و مدرسه تعطیل شد و هنوزم که هنوزه صدای اون جیغی که همزمان با ریختن آبم توی کسش بود رو نمیتونم فراموش کنم
بار ها خواستم که خودمو بکشم ولی حتی جرات این کارو هم ندارم
اگه من گناهکارم الهام هم به اندازه من مقصره که باعث آشنایی من و پریسا شد
من هر روز هزاران بار نفرینش میکنم
البته کم کم دارم با خودم کنار میام
الان هم ۲ساله که تو رستوران عموم دارم کار میکنم
پایان
نظر یادتون نره

نوشته: Sasha.007


👍 0
👎 0
58673 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

373279
2013-04-08 16:37:47 +0430 +0430
NA

الان میام بهت میگم هستی یا نه…

0 ❤️

373280
2013-04-08 16:42:24 +0430 +0430
NA

هستی . اونم با کیر 4000تا آفریقایی که تو کفن باید بمیری

0 ❤️

373281
2013-04-08 16:55:32 +0430 +0430
NA

وحشتناکه… اقایون عزیز تورو بهر چیزی که میپرستین پای هر دختری که بخودتون وابستش میکنین بمونین. بخدا دخترا خیلی حساسن… اشک تو چشام جمع شد. تمام بدبختی برا زن و دختره شمام بدترش نکنین…

0 ❤️

373283
2013-04-08 17:21:41 +0430 +0430
NA

چه عجب ما یه داستان خوب هم تو این چند روز دیدیم؛ولی…
خیلی دیوثی!!!

0 ❤️

373285
2013-04-08 17:30:26 +0430 +0430
NA

مزخرفی بیش نبود .فیلم هندی بود

0 ❤️

373286
2013-04-08 17:39:44 +0430 +0430
NA

[( [( عزيزم اصلا خودتو ناراحت نكن كسي كه به اين راحتي كس ميده برا اينجاشم بايد يه فكري ميكردتقصير خودش بوده برو راحت زندگيتو كن.

0 ❤️

373287
2013-04-08 18:00:12 +0430 +0430
NA

خیلی دیوثی کس کش.کثافت آخه تو میتونستی ی کاری براش بکنی ولی ول کرد رفتی؟؟؟؟؟اگه این ماجرا حقیقت داشته باشه فقط بهت بگم آفرین هاشا ب غیرتت تو مرد نیستی و اون کیرتم فقط ی تیکه سنگه ک باید بکننش بندازن جلو سگ.اون بچه بود عوضی عقلش ب اینجاها نمیرسید.برو بمیر کثافت.واقعا ی آشغال ب تمام معنایی

0 ❤️

373288
2013-04-08 19:15:53 +0430 +0430

تو دیگه خیلی لااااشی تشریف داری خرکسههه

0 ❤️

373289
2013-04-08 19:24:21 +0430 +0430

زدی کسو جرواجر کردی پیچیدی رفتی لاشی من دارو فروشم لا اقل از ناصرخسرو یه امپول میخریدی میدادی بهش اونم الان زنده بود دعات میکرد منم فحشت نمیدادم…قاتل هیچی ندار بی آبروووووو…ااااا بابات چه کسکشی بوده باید پسی خورت میکرد میبردت خاستگاری

0 ❤️

373290
2013-04-08 20:27:05 +0430 +0430
NA

خاک بر سرت اخمخ
خاک بر سر پدرت. خاک بر سرتون جد اندر جد و نسل اندر نسل

0 ❤️

373291
2013-04-08 22:05:41 +0430 +0430
NA

به علت اینکه امروز حوصله ندارم داستان بخونم در نتیجه باز هم با شیر جوان موافقم. :D

0 ❤️

373292
2013-04-09 01:00:26 +0430 +0430
NA

اميدوارم روزي كه ميميري و تو قبرت ميذارن
نهي و منكر(همون دوتا فرشته ) وقتي كه ميان ازن سوال كنن اول سير دلشون بكننت كوني نامرد/:)

0 ❤️

373293
2013-04-09 01:16:08 +0430 +0430
NA

نمیدونم داستانت راسته یا نه
اما این داستان برای دوست خودمم پیش اومد و اونم بعد اینکه فهمید حاملس از دوس پسره فراریش خودشو کشت فک کنم 17 سالش بیشتر نمیشد
چه باید کرد واقعا با این همه نامردی؟

0 ❤️

373294
2013-04-09 02:11:40 +0430 +0430
NA

راست یا دروغ کاری ندارم
ولی داستان خوبی بود

0 ❤️

373295
2013-04-09 03:13:49 +0430 +0430
NA

tekrari bud
az jaye dge copey shode bud
age eshtebah nakonam maman sexy bud ke alan fal ni

0 ❤️

373296
2013-04-09 03:30:13 +0430 +0430
NA

شونزده سالت بود ظرف يك ماه با چهار تا دختر سيزده ساله سكس كردى؟ كه يكيشونم از قبل پرده نداشت؟! چقدر سن جندگى دور و ورت پايينه! يه ماه بعد كه يهو ١٧ سالت شد يكيشونو حامله كردى!
دو ماه بعد مث برق معافى خريديو پذيرش تحصيليو ويزا و بليتو ارزو و كوفتو زهر مار؟! رسيدى لندنو شروع كردى به تحصيل اونم وسط سال؟
رو دور تند زندگى ميكنى Majlooq؟
كسى كه همچين گهى بخوره نمياد داستان گه خوريشو با جزييات سكسيش تعريف كنه.
London Bridge با Hyde Park با Big Ben با House of Lords با چشم هزاره با فرودگاه هيثرو با… نه اصن ولش كن. محله جلفا (بجز اماكن مذهبيش) از هتل جلفا تا چهار راه نظر تو حلق گشادت!

0 ❤️

373297
2013-04-09 04:29:41 +0430 +0430
NA

برج ساعت لندن به کونت دیوث جلق بزنی بهتره تا دختر بدبخت کنی کس کش

0 ❤️

373298
2013-04-09 05:24:03 +0430 +0430
NA

بچه جون برو جلق بزن و وقت مردم رو نگیر… تو 17 سالگی 4 تا دختر کردی؟؟؟
آره جون خودت… یه کم از تجربیات پربار و گرانبهات به بچه های اینجا هم یاد بده جوجه…

0 ❤️

373299
2013-04-09 07:00:36 +0430 +0430
NA

پ ن پ مستحق مرگی هیچ گوشت نجستو باید بندازن جلو سگ بخوره

0 ❤️

373300
2013-04-09 09:26:52 +0430 +0430
NA

آدرس بده بیام لندن بکنمت از این خماری در بیای

0 ❤️

373301
2013-04-09 09:29:05 +0430 +0430
NA

هه چه باحال
تحت تاثیر قرار گرفتیم اما دختری که پرده رو رو عشق حال زده مطمئن باش حامله هم بشه فکر اونحا رو هم میکنه
زیاد حساسس نشو حسساس نشو

0 ❤️

373302
2013-04-09 09:57:27 +0430 +0430
NA

لطفا" یکنفر منو روشن کنه!
به ۲قسمت کوتاه از داستان توجه کنید:
‏>حدود “۶سال” پیش بود که…
‏>. . .که یکی از دوستام که طرفای خونه پریسا اینا بودندرو تو “فیسبوک” پیدا کردم و…
‏*باتوجه به اینکه بنده کمی تازه به دورون رسیده هستم، خواستم بدونم که آیا “۶سال” پیش “فیسبوک” راه اندازی شده بود!!!؟

0 ❤️

373303
2013-04-09 10:45:54 +0430 +0430
NA

الان پریودم
دستمالم پر خونه
خونریزی شدید دارم
دلم میخواد دستمالمو بکنم تو حلقت
کسمم بذارم دهنت تا اخرین قطره شو مک بزنی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

0 ❤️

373304
2013-04-09 12:46:49 +0430 +0430
NA

وای خسته شدم! اینو بگم که حاملگی راه داره راهشم قرص ابله اصلا قرص نه میرفتین ازدواج میکردین بعد بچه رو سقط میکردی و تموماصلا خواهر کسده ای بابا نمیخوام فوش بدم ادمین با عرض معذرت به خاطر توهین ولی حق با ماست هر چی بگم کمه کمه کمه کمه فقط اینو بدون خیلی پستی حقت مرگ بدون چون و چراست این از من ! تو جهنم بسوزی ایشالا X( بازم به سلامتی ÷سری که جق میزنه اما دختری رو بدبخت نمیکنه

0 ❤️

373305
2013-04-09 12:47:33 +0430 +0430
NA

age rase k kheyli kos keshi

0 ❤️

373306
2013-04-09 13:11:37 +0430 +0430

به این کاری ندارم داستان راست بود یا دروغ ولی داستان خوبی بود و به شخصه خیلی ناراحت شدم، آدم های نامردی و شهوت پرستی مثل تو هم خیلی زیادن که فقط تو زندگیشون سکس ارزش داره اگه این واقعا حقیقت داشته باشه بدون از یک حیوون هم پست تری و ارزش زندگی کردن به عنوان یک انسان رو نداری چوب این کارت رو هم میخوری تو زندگیت، ننگ بر پدر و مادرت که بچه ای مثل تو تربیت کردن که جز انگل جامعه اسم دیگه ای نمیشه روت گذاشت

0 ❤️

373307
2013-04-09 14:02:34 +0430 +0430
NA

از داستانــــت بدمـ نیومد…خوبـــ بود !
ولی زیاد لحن نوشتاریتو دوستـــ نداشتمـ…بعضی جــآها کتابی بود و بعضی جاها محاوره ایی!پ
پ|ایان بسیـــار خوبـــ بود و غیر منتظره!
در کل افرین …بیشتر تمرین کنی میتونی خوب بنویسی!
5تا قلب واسه سکس محرم و خیانت نبودنش!

0 ❤️

373308
2013-04-09 15:11:29 +0430 +0430
NA

dustane azizam salam toro khoda chikar darin mikonin? tamame khateratetun ya kesafat karie ya namardio khoshunat
haletun beham nakhord?
esme in bakhsh dastane sexie say konid honarmand bashin zerafate dastanitun kojast?

0 ❤️

373310
2013-04-09 18:02:46 +0430 +0430

حق با پروازی کاملا درست میگه :D :D
منم با نظر داش ابدول موافقم :)) :)) :)) ها ها
داش ابدول کجایی که یادت بخیر =((

0 ❤️

373311
2013-04-09 23:47:43 +0430 +0430
NA

آره فیس بوک از سال 2004 راه اندازی شده. ولی فکر نمی کنم راست گفته باشه. من خودم (که خیلی ادعام میشه زود عضو شدم) از 2007 عضو هستم

0 ❤️

373312
2013-04-10 03:26:41 +0430 +0430
NA

مث سگ دروغ میگه؛

0 ❤️

373313
2013-04-10 06:48:57 +0430 +0430
NA

من نه ميخوام بهت فحش بدم نه بهت حق ميدم نميدونم جامعه امون داره به کجا ميره که دخترايي مثل پريسا و امثال اون زود به بلوغ جنسي ميرسن و تسليم سکس ميشن يا پسراي مث ت و امثال تو تسليم نفس ميشن و به راحتي به همه ي حرمتا پشت پا ميزنن دختر يا بهتر بگم زني که خودشو تسليم تو کرده و برده ي نفسش شده پي همه چي رو به تنش ماليده اوني که سکس ميکنه عواقبشو گردن ميگيره اگه نمرده بود مادر ي بچه ي نامشروع ميشد و اون بچه نقطه ي اغاز ي شهوت ديگه ،کاش دخترايي مث من و پسرايي مث شما يکم عميق فک کنيم .

0 ❤️

373314
2013-04-10 08:38:14 +0430 +0430
NA

دختر 14 ساله ای که داده و میده حتما راه حل غیر از مردن رو هم بلد بوده!راه های زیادی وجود داره.منم این شرایط و تجربه کردم اما تو سن 23 سالگی.به اینده فکر کن و از خدا امرزش طلب کن عزیزم

0 ❤️

373315
2013-04-10 08:46:39 +0430 +0430
NA

در ضمن خوانوادت هم مقصر هستن .به فرض که تو سن 17 سالگی یه اشتباهی کردی به جای حل این مشکل فراریت دادن؟!!!

0 ❤️

373317
2013-04-10 09:16:12 +0430 +0430

اگه داستانت واقعي باشه
كير خر تو كس ننه مسلمونت و كون باباي مسيحيت كه هر دوتاشون از همديگه بيشعور تر بودن
اون باباي كس كشت ميتونست توي ديوث رو راهنمايي كنه
هنر كرده كه تو بچه كوني رو دو شب خونه راه نداده و بعد فرستاده لندن
به قول. پريود ساعت لندن تو كس عمت
البته كسي مادرت هم بي نصيب نمونه ازش
مرتيكه لاشي…

0 ❤️

373318
2013-04-10 16:37:08 +0430 +0430
NA

عزیز دل.اونا نکیر و منکرن نه نهی و منکر

0 ❤️

373319
2013-04-10 16:39:39 +0430 +0430
NA

عزیزم اونا نکیر و منکرن.نه نهی و منکر

0 ❤️

373320
2013-04-10 17:33:59 +0430 +0430
NA

خواهشا یه طرفه به میدون نرو . . . . آره پسرا هیچ وقت اپن یا حامه نمیشن!!!
اما فقط دختران که حساسن؟؟!!! یا فقط پسران که دور میزنن؟؟
خدا کنه داستان این دوستمون دروغ باشه والا!!!

0 ❤️

373323
2013-04-10 18:05:11 +0430 +0430
NA

داستان تراژدی بدی نبود بجای کار در رستوران سعی کن نویسنده خوبی میشی

0 ❤️

373324
2013-04-10 18:23:54 +0430 +0430
NA

مگه میشه ابتو بریزی تو کس مهسا بعد اون نفهمه نه اصلا میشه .میشه
(خنده بازار)

0 ❤️

373326
2013-04-10 19:21:12 +0430 +0430
NA

کس کش من پدرتم… بیناموس اگه بگیرمت میکنمت

0 ❤️