واقعیتی که ممکنه اتفاق بیوفته

1399/09/28

تا حالا شده تو جمع خانواده با زن اقوام یا دختر خاله یا دختر دایی شوخی بکنید بعدش شوخی ادامه دار بشه
داستان من بر میگرده به چند وقت پیش تو مهمونی خالم با زن پسر خالم صحبت میکردیم و یاد خاطرات ومسافرتی که رفته بودیم میکردیم و میخندیدیم من از سوتی زن پسرخالم تعریف کردم که تو رستوران به جای سماق روی کباب فلفل ریخت و همه با اشک وآبریزش بینی از خوردن کبابهایی که سفارش داده بودیم از رستوران خارج شدیم که بعد از اتمام حرفهام زن پسرخالم از تصادفشون تو شب چهارشنبه سوری و خاطرات اون شب تعریف کرد
ماجرا از این قرار بود که چند سال پیش شب چهارشنبه سوری تو مغازه مشغول کار بودم که پسرخالم بهم زنگ زد و گفت میدان فردوسی با موتور تصادف کردن و از اونجایی که محل کارم نزدیک به میدان فردوسی بود زود خودمو رسوندم که دیدم پسر خالم و همسرش با موتور اومدن برای خرید کفش که در بازگشت از خرید با یه ماشین تصادف کرده بودن و پای پسرخالم شکسته بود و کتف همسرش در رفته بود .وقتی من رسیدم بهشون اورژانس اومده بود و پای پسرخالمو آتل بسته بودن و داشتن با باند دست همسرشو ثابت نگه میداشتن تا ببرنشون بیمارستان از زاننده اورژانس سوال کردم که کدوم بیمارستان میبرنشون و بعد از انجام کارهای ارسال وسایل نقلیه تصادفی به پارکینگ به بیمارستان رفتم وقتی رسیدم یه راست رفتم اورژانس بیمارستان و دیدم پسرخالمو از اتاق رادیولوژی آوردن بیرون و باید پاشو گچ بگیره وهمسرش هم روی ویلچر نشسته و باید بره تو اتاق رادیولوژی و از کتفش عکس بگیرن پشت در اتاق بودم که مسئول رادیولوژی صدا کرد همراه بیمار بیاد تو اتاق وقتی رفتم بهم گفت خانمی همراه بیمار نیست که کمکش کنه سوتینشو در بیاره شوکزده پرسیدم برای چی ؟ کتفش در رفته به لباس زیرش چه ربطی داره که گفت به خاطر اجسام فلزی تو لباس زیر باید از تنش خارج بشه بعد عکس بگیرن
رفتم پیش زن پسرخالم و گفتم زنگ بزن به خواهرت بگو بیاد گفت زنگ زدم تو ترافیک گیر کردن و فکر نکنم تا نیم ساعت دیگه برسن
خلاصه گفت تو بهم کمک کن لباسمو در بیارم گفتم نمیشه اینجوری که گفت کمک کن فقط لطفا به بدنم نگاه نکن
خلاصه کمکش کردم مانتوشو در بیاره که وقتی به آستین دستی که کتفش در رفته بود رسیدیم چنان دادی زد که شکه شدم با کلی آرامش کمکش کردم مانتو رو در آورد بعد بافت زیر مانتوشو در آورد که زیرش یه سوتین مشکی توری تنش بود بهم گفت تو از پشت بازش کن من خودم درش میارم وقتی این کارو کردم باید لباس مخصوص بیمارستانو تنش میکردیم که من پیرهنو با ز کردم و نگه داشتم چشمامم بستم اون یه دستشو کرد تو آستین و بعدش جلوی سینه هاشو با دستش نگه داشت که مثلا نوکش دیده نشه تا بتونم کمک کنم اون دست آسیب دیدشو بکنم تو لباس که با دردی که داشت نمیشد دستشو تکون بده .دوباره مجبور شد لباس رو در بیاره و اول من کمک کنم دست آسیب دیده رو بکنم تو لباس بعد اونیکی دستشو خودش بپوشه
طی این پروسه طولانی که همراه با خجالت و گیجی من واون و درد بسیار همسر پسرخالم انجام شد چند باری سینه هاشم به طور اتفاقی دیدم .بعد اتمام کار من رفتم بیرون اتاق و ازش عکس گرفتن و بردن اتاق عمل تا بعد از بیهوشی کتفشو جا بندازن . بعد از چند دقیقه که منتظر بودیم ببرنش اتاق عمل خواهر همسر پسر خالم رسید بعد خالم اومد .اینجای داستان جالب بود که زن دخترخالم شروع کرد تو مهمونی برای تعریف . وقتی ما جلوی در اتاق عمل بودیم تا مریضمونو ببرن تو. خالم رسید همزمان از اتاق عمل یه خانمی رو آوردن بیرون که برای حفظ حجابش ملحفه رو کشیده بود رو سرش که خالم از همه جا بی خبر تا اونو دید فکر کرد پسرخالمه و مرده و شروع کرد به شیون و زاری که ما بهش گفتم اون تو بخشه پایینه چیزیش نیست پاش شکسته فقط ولی تا بخواد بفهمه چی میگیم کل بخش رو ریخت به هم .و برامون خیلی خنده دار بود بعد از اینکه اینجای داستان رو تعریف کرد من یاد لباس در آوردن و پوشیدن زن پسر خالم افتادم و بی اختیار بهش نگاه کردم که اونم فهمید منظور نگاهمو فردای مهمونی زن پسرخالم تو اینستا بهم پیام داد و گفت دیشب ترسیدم ماجرای تعویض لباسو تعریف کنی که گفتم مگه دیونم که بگم اونم جلوی همه و داستان بشه گفت من برای پسرخالت تعریف کرده بودم ولی دیگران در جریان نیستن.من بهش گفتم تعریف کردی گفت آره مگه چیه گفتم پسرخالم ناراحت نشد گفت اولش غیرتی شد ولی بعدش گفت مهم نیست تو اون زمان کار دیگ ای نمیشد کرد.گفتم واقعا هم نمیشد .زن پسرخالم گفت ولی من هر وقت پسرخالت اذیتم میکنه بهش میگم اذیتم کنی میگم پسرخالت بیاد ببرتم عکس رادیولوژی بگیره از ممه هام که
که یهو شوک شدم با دیدن پیامش اونم فکر کنم فهمید چه سوتی داده و پیامشو پاک کرد.ولی من دیده بودم و سین شده بود.بعد از چند لحظه سکوت از من عذرخواهی کرد و گفت ببخشید منم گفتم اشکالی نداره من که خودشو دیدم کاری نکردم اسمشم ببینم کاری نمیکنم که اون گفت خیلی بیشعوری به خنده
بعد از اون شب دیگه نگاه هامون تو مهمونی یا شوخیامون رنگ دیگه ای به خودش گرفت و بیشتر شوخی های ناجور با هم میکردیم تا اینکه بچه دار شدن و یهو به شدت محجبه شد وبعد از اون خیلی کم همدیگرو دیدم
این بود داستان من ببخشید اولین خاطرم بود
پ ن 1 :کاملا واقعی بود و هرکی هرچی دلش میخواد بگه مهم نیست چون دیدم یه سری بعد از هر داستان یا خاطره ای فحش میدن و کسشعرمیگن
پ ن 2 :بیمارستانهای دولتی تو زمانهای عادی سال سگ صاحبشو نمیشناسه چه برسه به شب چهارشنبه سوری که بیمارستان پر از مریض داغونه برای همین اونشب هیچ پرستاری سرش خلوت نبود که تو لباس پوشیدن به زن پسرخالم کمک کنه یعنی بود ولی زمان میبرد و چون باید زودتر میرفت اتاق عمل مجبور بودیم خودمون کارمونو راه بندازیم.حتی برای سونوگرافی که گفتن باید انجام بشه تا داد و بیداد نکردیم کارمون راه نیوفتاد متاسفانه
سالم و پیروز باشید

نوشته: shapex


👍 3
👎 5
6901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

782239
2020-12-18 00:16:03 +0330 +0330

اولا همیشه پرستارهای خانم برای اینجورکارها هست هرچقدرم شلوغ باشه! دوما اینجور وقتا یا قیچی میزنن میبرن و خلاص! صبر نمیکنن سالم در بیاد که کلی مصیبت داشته باشه! خیلی باید ابله باشه کسی که اینو باور کنه

6 ❤️

782253
2020-12-18 00:45:29 +0330 +0330

واقعیتی که ممکنه اتفاق بیفته!
_(^ L ')_/
بچه محلاتون سیگاری میزنن بخوری شدی

2 ❤️

782274
2020-12-18 02:28:59 +0330 +0330

پای پسرخاله ت شکسته بود و دست زنش، در رفته بود.
چرا زنه روی ویلچر بود؟دستش در رفته بود، راه که می تونست بره!!
دست پسرخاله ت که نشکسته بود، اون می تونست لباس زنش رو‌ دربیاره.
پرستار زن هم اصلا نبود؟نمیشد صبر کنن نیم ساعت بعد، خواهرش برسه؟
همونجا که اینا رو گفتی، دیگه بی خیال شدم.
همون برانکارد و ویلچر، حواله ت بادا

2 ❤️

782317
2020-12-18 10:01:51 +0330 +0330

یه لحظه اسم نویسنده رو دیدم فکر کردم شاه ایکس این خزعبلات رو نوشته😂😂😂😂😂

2 ❤️

782365
2020-12-18 17:56:01 +0330 +0330

بابا تو خیلی هولی

0 ❤️

782393
2020-12-19 00:20:24 +0330 +0330

کص نگو عن اقا

دوستم رادیولوژیه
میگه هیییچوقت برا شونه یا عکس قفسه سینه حتی سوتینو درنمیارن

0 ❤️

782461
2020-12-19 08:26:51 +0330 +0330

خیلی دوست دارم بدونم این دوست عزیز شاه ایکس خودش از چه روشی سکس میکنه و مخ زنی میکنه که تو تمام کامنتها از دید مهندسی پزشکی پرستاری وکالت مکانیکی و…نظر میده.
به فرض اینکه این دوستمون صددرصد خالی بسته…من الان یازده ساله تو بخش تثویربرداری بیمارستانها کار میکنم. اینکه دستور فرمودید لباسشون رو با قیچی پلرش میکنن واسه این شرایط نیست برادر. ممکنه یه چیزی شنیده باشی و تو فیلمها دیده باشی ولی اون مربوط به شرایط خیلی خاص عزیز من.
لطفا کمی کمتر اعتماد به نفس داشته باشید. ممنون!!!

1 ❤️

782497
2020-12-19 15:27:07 +0330 +0330

لامصب شماها دارید تو ایران حیف میشید برید نویسنده فیلم هاب هالیود بشید بهتره به مولا😂😂😂

0 ❤️