وجود من از تو سرشار است...(۴)

1399/12/24

...قسمت قبل

----------نوید----------
از همون اولم نسبت به این پسره نچسب حس خوبی نداشتم. قشنگ مشخص بود چه آدم عقده ای و ندید بدیدیه. ولی خب حق با بچه ها بود. یک ماه دیگه اجرا داشتیم و اگر یک خواننده خوب پیدا نمیکردیم کلاهمون پس معرکه بود. و خواننده ای که بتونه توی این مدت کم با گروه آشنا بشه و بتونه کارارو تمیز در بیاره واقعا نایاب بود. آریا راست میگفت کارش واقعا درسته.
هنوزم از دست این پسره عصبی بودم ولی گروهم واسم از همه چیز مهم تر بود و حاضر بودم به خاطرش هر کاری بکنم.
هم فاله و هم تماشا. خیلی وقته کسی رو پیدا نکردم که بخوام باهاش کل کل کنم و این زندگیمو به شدت یکنواخت میکرد.
اشکال نداره من زبون این جماعتو خوب میفهمم. همه فکر و ذکرشون پوله و بس.
خدارو شکر تنها مشکلی که من توی زندگیم نداشتم پول بود. جای خیلی از کمبودایی که داشتمو پول پر کرده بود. جای خالی مامان و بابا که از صبح تا شب یا مطب بودن و یا بیمارستان و وقتیم شب میومدن خونه-البته اگه میومدن-اینقدر خسته بودن که نمیشد باهاشون صحبت کرد.
جای خواهر یا برادری که توی زندگیم خیلی خالی بود. وقتیم که بچه بودم هر زمان اسم خواهر یا برادرو جلوشون میاوردم همیشه یک جواب تکراری میشنیدم.
«ما توی بزرگ کردن تو هم موندیم. محاله یکی دیگه هم بیاریم»
و فقط خود خدا بود میدونست چقدر از این جمله بیزارم.
آخه یکی نیست بگه مگه مجبور بودید؟ شماهایی که واسه خودتونم وقت نداشتید چرا یه نفر دیگه رو هم به جمعتون اضافه کردید؟
هوووف بیخیال.
وقتی کلاس اول راهنمایی با شنتیا و آریا آشنا شدم اونا جای برادرمو واسم پر کردن. واسه همینم همیشه با هم بودیم. دست خودم بود محال بود پزشکی رو انتخاب میکردم ولی چون نمیخواستم از اون دوتا جدا بشم به ناچار سه تایی باهم همه تلاشمونو کردیم که بهترین رتبه رو بیاریم و بتونیم بهترین دانشگاه و بهترین رشته رو انتخاب کنیم.
وقتی رسیدم خونه زیر لب جواب خدمتکارایی که بهم سلام کردنو دادم و به سمت اتاقم حرکت کردم. وقتی وارد شدم توی آینه بزرگ اتاقم نگاهی به خودم کردم. قدی که نسبت به بقیه بلند محسوب میشد و هیکلی که همیشه دوست داشتم لاغر باشه.نه خوشم میومد که چاق باشم و نه خوشم میومد خیلی هیکلی و بزرگ باشم.دوست داشتم بدن لاغر خودمو داشته باشم که فقط سفت و محکم باشه.به قول معروف فیتنس.موهای لخت خرمایی رنگ که به شدت روی مخم بودن و همیشه خدا توی چشمام بودن.چشمای همرنگ موهام و پوست سفیدم باهم تناسب خوبی داشتن.در کل میشد گفت جذابم.ولی چقدر شکسته و تنها شده بودم. پول داشتنم واسم دردسر بود. نمیتونستم تشخیص بدم کی واقعا کنارمه و کی منو فقط به خاطر پولم میخواد. و از وقتی که اون عوضی اون بلارو سرم آورد این حس مزخرف تشدید شد.
شاید خیلیا دوست داشتن جای من باشن و فکر میکردن من خوشبخت ترین آدم روی زمینم ولی شرط میبندم هر کس از زیر و بم زندگی من سر در بیاره یک ثانیه هم نمیتونه این زندگی رو تحمل کنه.
اونقدر خسته بودم که بعد از عوض کردن لباسام با شیرجه توی تختم رفتم و به ثانیه نکشیده غرق خواب شدم.
روز بعد وقتی وارد دانشگاه شدم از دور آرشم دیدم که داره به سمت دانشکده میره. ماشینو پارک کردم و سریع به سمتش حرکت کردم.
*هی… هی… مونگول با تواما…
الووووو…
بی اهمیت به من داشت به راهش ادامه میداد. جوری که اگر کسی نمیدونست فکر میکرد نمیتونه بشنوه.
*آرش با تواما وایسا
بالاخره ایستاد. همینطور که داشتم بهش نزدیک میشدم از بالا تا پایین آنالیزش کردم. موهایی که به شدت مشکی بودن و بارنگ چشماش ست بودن. پوستی گندم گون. بینی بزرگ و لب هایی متناسب. قدش تقریبا اندازه خودم بود و هیکلی که یکی دو درجه از خودم درشت تر بود. کاملا مشخص بود که ورزش میکنه. نمیشد بهش گفت خوشکل ولی بدم نبود. ولی چیزی که مشخص بود این بود که خوشتیپه. خصوصا با اون کت و شلوار سورمه ای که بدجور بهش میومد.
*چرا هر چی صدات میزنم جواب نمیدی؟ کری؟
. اسممو نشنیدم زمانی که شنیدم ایستادم. ضمنا متوجه نشدم تویی که اگه میدونستم دلیلی واسه ایستادن نبود.
*خب حالا بسه بلبل زبونی. گوش کن ببین چی میگم. من زبون تو و امثال تورو خوب میفهمم. مشکلتون فقط یه چیزه که اونم من ازش زیاد دارم.
دستمو توی جیبم کردم و چکی که روش مبلغ قابل توجهی رو نوشته بود به در آوردم و به سمتش گرفتم.
*این پیش پرداخته. واسه یک ماه. لوس کردن بسه و از امروز بیا کارتو توی گروه شروع کن.
دستشو دراز کردو چکو ازم گرفت. نگاهی بهش انداخت و با دیدن مبلغش چشماش گرد شد.
لبخند رضایتی روی لبام نقش بست. میدونستم کسی نمیتونه جلوی این مبلغ مقاومت کنه.
. آفرین دست و دلبازم که هستی. خیلی عالیه. باشه قبول کی تمرین داریم؟
*تو کی کلاست تموم میشه؟ باید زمانامونو باهم هماهنگ کنیم و یه وقتی رو مشخص
. باشه قبوله. فقط یک مسئله ای هست؟
*دیگه چیه؟
چکو توی دستش گرفت و با صدای بدی پارش کرد. با هر کلمه حرفی که میزد تیکه ای از کاغذ چک کنده میشد.
. ببین پسر خوب من از اون عوضیای دور و برت نیستم که بخاطر پول هر کاری بکنن. این پولارو ببر خرج اونا بکن. امثال تو هیچ چیزی از من و امثال من نمیدونن. هر وقت یاد. گرفتی که همه چیزو با پول نمیشه خرید اونوقت بیا با هم صحبت میکنیم. تا اون موقه دور و بر من پیدات نشه که بد حالتو میگیرم.
با تموم شدن حرفش دست مشت شدشو جلوی چشمام گرفت و ریزه های کاغذ مثل دونه های برف شروع به باریدن کردن. اونم راهشو گرفت و به سمت دانشکده رفت.
تا چند دقیقه توی بهت حرکتی که کرده بود مونده بودم. انتظار هر کاریو داشتم به جز این یکی. واقعا با همه کسایی که میشناختم فرق داشت. با گرمای دستی که روی شونم حس کردم به خودم اومدم.
-الان یعنی میخواستی درستش کنی؟ زدی چشمشم کور کردی که. بهت گفته بودم که با کسایی که تو میشناسی فرق داره.
*چرا اینطوری کرد آریا؟ یعنی واقعا حالیش نشد دارم ازش عذر خواهی میکنم؟
/والا داداش این حرکت و لحنی که تو داشتی به همه چی شبیه بود به جز عذر خواهی.
*خب الان به جای غر زدن به جون من بگید باید چکار کنم؟ من فقط همین راه به ذهنم میرسه
-عین همیشه باید خودمون یه فکری به حالت بکنیم. بیاید بریم تا بهتون بگم باید چکار کنیم.
----------آرش----------
از وقتی این کلاس شروع شده این آریا مدام داره زیر گوشم وز وز میکنه
. آقا من یه غلطی کردم گفتم خوشم میاد بیام توی این گروه. الان بگم غلط کردم دلت خنک میشه؟
من نمیتونم با این پسره نچسب کنار بیام میفهمی؟
-باشه آقا تو با نوید کنار نیا. فقط به خاطر منم که شده امروز ساعت ۱۲ پاشو بیا آمفی تئاتر. اگه نظرت عوض نشد من دیگه اسم نوید و گروهم نمیارم. خوبه؟
. هوووف. باشه بابا بکش بیرون. میام. ولی آریا این آقا نویدتون دوباره وز وز کرد میزنم شتکش میکنما. خیلی دور گرفته.
-خیالت راحت. ببین آرش کسی بهتر از من و شنتیا نویدو نمیشناسه. ظاهرش خیلی غلط اندازه ولی اینا همش یه ماسکه. باور کن اصلا پسر بدی نیست. فقط به خاطر مشکلاتی که داشته اینطوری شده. خیالت راحت.
. باشه خر شدم. راس دوازده سالنم.
خدارو شکر ساعت بعدی با آریا کلاس نداشتم که بخواد دوباره زیر گوشم روضه بخونه.
دوازده ربعکم بود که به سمت آمفی تئاتر دانشگاه راه افتادم. همیشه روی آن تایم بودن خیلی حساس بودم. حتی اگر با دشمنم قرار داشتم.
وقتی وارد آمفی تئاتر شدم چراغای خاموش و سالن خالی بد توی ذوقم زد.
شروع کردم زیر لب به آریا بد و بیراه گفتن که یهو چراغای سالن روشن شد و صدای موزیک بلند:
تو اون کوه بلندی که سرتا پا غروره
کشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هام
تو می دونی چی می گم
تو گوش می دی به حرفام
باورم نمیشد.نوید مغرور پشت پیانو نشسته بود و داشت به همراه گروه این آهنگو میخوند.اون زمان توی سرم فقط این سوال تکرار میشد.
«این که خودش صداش خوبه پس چرا خودش نمیخونه؟»
به چشم من
به چشم من تو اون کوهی
پر غروری بی نیازی با شکوهی
طعم بارون بوی دریا رنگ کوهی
تو همون اوج غریب قله هایی
تو دلت فریاده اما بی صدایی
دیگه بیشتر از این صبر کردنو جایز ندونستم.من به خواستم رسیده بودم و اونم چیزی نبود جز خورد کردن غرور مسخره نوید.
با یه جست خودمو روی صحنه کشیدم و حالا صدای من بود که توی سالن میپیچید
تو مثل قله های مه گرفته
منم اون ابر دلتنگ زمستون
دلم می خواد بذارم سر رو شونت
ببارم نم نم دلگیر بارون
و حالا کل گروه با من همصدا شدن
تو اون کوه بلندی که سر تا پا غروره
کشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هام
تو می دونی چی می گم
تو گوش می دی به حرفام
بعد از تموم شدن آهنگ صدای دست های بچه های گروه بلند شد.
-خب خب خب آرش واقعا دمت گرم که اومدی.
راستش نوید قرار بود بهت یه چیزی بگه
نوید با سقلمه ای که شنتیا بهش زد به خودش اومد
*خب راستش من میخواستم بابت رفتارای این چند روزم عذر خواهی کنم.
ممنون میشم اگر توی گروه ما آواز بخونی.
خیلی تعجب کرده بودم.شنیدن این حرفا از نوید مغرور واقعا عجیب بود.فکر کنم سنگی چوبی چیزی توی سرش خورده بود.
.خب حالا این شد یه درخواست درست و حسابی.حالا میتونم بهش فکر کنم
-اِ آرش لوس نشو دیگه.چقدر کینه ای هستی. نویدم که عذر خواهی کرد.دیگه مشکل چیه؟
.شوخی کردم بابا. به دل نگیر. با کمال میل قبول میکنم.
دوباره صدای جیغ و دادهای بچه ها بود که بلند شد.انگار اینا یه بمب انرژی بودن که با هر اتفاقی میترکیدن.
وقتی یکم خودشونو تخلیه کردن همه از روی صحنه پایین اومدیم و روی صندلی ها نشستیم
-خب آقا آرش من و نوید که معرف حضورتون هستیم.ایشون که بغل نوید نشستن آقا شنتیا هستن که توی گروه ویولن میزنن.
آقا حامد نوازنده گیتار الکترونیک،آقا نیما نوازنده کیبورد، علی آقا نوازنده درامز، سعید نوازنده پرکاشن،آناهیتا نوازنده ویولن سل و همخوان گروه و رضا نوازنده سازهای بادی.
. خیلی خوشوقتم بچه ها. خوشحالم که در کنارتونم.
بقیه بچه ها هم ابراز خوشحالی کردن و با همشون دست دادم.
/ببین آرش حدود یک ماه دیگه قراره یک فستیوال موسیقی توی تهران برگزار بشه که برای ما خیلی مهمه. تهییه کننده های کله گنده ای توی این فستیوال حضور دارن و اگر از گروهی خوششون بیاد شهرت و آینده اون گروه تضمین شدست. واسه همینم باید خیلی فشرده تمرین کنیم که بتونیم توی فستیوال برنده بشیم.
. این که عالیه. من مشکلی ندارم.
*خب تو تایمایی که آزاد هستی رو بگو که یه برنامه ریزی انجام بدیم.
. باشه حتما. فقط آهنگایی که قراره اجرا بشه مال خودتونه یا کاور میکنید؟
-آهنگا مال خودمون نیست. آهنگ خواننده های دیگست که شنتیا و نوید یکم داخلش دست بردن. به عبارتی آهنگا ریمیکس هست.
. آهان متوجه شدم. باشه مشکلی نیست. از کی شروع کنیم؟
*تایماتو امروز بده. از فردا استارت میزنیم.
بعد از یکم صحبت دیگه از سالن بیرون زدم.
ازشون خوشم اومده بود. بچه های باحالی بودن.
اگر توی این فستیوال برنده میشدیم دیگه واقعا آرزویی نداشتم.

نوشته: arta69


👍 6
👎 8
5701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

797087
2021-03-14 01:10:06 +0330 +0330

بابا پول داررر جقییی

0 ❤️

797128
2021-03-14 02:13:30 +0330 +0330

خوبه ادامه بده و اگه میشه چنتا هم عکس بزار از اینایی ک اسمشون رو میاری واقعا جالب تر میشه

1 ❤️

797135
2021-03-14 02:43:54 +0330 +0330

یه تشکر حسابی بابت اینکه خوشوقتم رو درست نوشتی و در جای خودش و مثل اکثر نویسنده های این سایت ننوشتی خوشبختم !!
و اینکه باز کوتاه نوشتی 😒

1 ❤️

797139
2021-03-14 03:13:07 +0330 +0330

خیلی خوب بود
بازم کوتاه بود
ولی نسبت به قبلی ها بیشتر بود !

1 ❤️

797169
2021-03-14 07:52:04 +0330 +0330

داستانت هرچیزی داره به جز سکس در حالی که اینجا سایت داستان سکسیه و اگر داستاناتون سکس نداره پس اینجا جاش نیست!
هرقسمت هم کوتاه مینویسی فکر کنم یه ده بیست قسمتی باشه

0 ❤️

797200
2021-03-14 14:25:22 +0330 +0330

تبریک میگم بازم ریدی
دیس 3

0 ❤️

797204
2021-03-14 14:28:42 +0330 +0330

فقط یه کلمه هست که لیاقتته
کیر

0 ❤️

797205
2021-03-14 14:30:19 +0330 +0330

دیس

0 ❤️

797207
2021-03-14 14:33:56 +0330 +0330

تو کیری ترین نویسنده ای هستی که ادعا داری صاحب سبک هستی ولی در واقع هیچ گوهی نیستی
ننویس

0 ❤️

797294
2021-03-15 01:53:52 +0330 +0330

عزیزم ین دیس ها سرت تاثیر نزاره همه فیکن مشخصه

2 ❤️

797806
2021-03-18 00:16:26 +0330 +0330

پول داررررر

0 ❤️