سلام به همه امیرم31 سالمه،تابستون25 سالگیم بود رفتیم دهاتمون تفریح اونموقع احمدی نژاد طرح داده بود برا باسازی روستاها اب دهاتمون قطع بود ملت میرفتن از چشمه اب می اوردن،خونه بغلی بابابزرگم یه خانواده 3 نفره زندگی میکرد که از بهار میومدن دهاتو پاییز که میشد میرفتن شهر،اونروز مریم دخترشون دبه به دست زد بیرون،نفهمیدم چی شد دنبالش راه افتادم،تو راه به خوشگلیش به اندامش به همه چیز ذهنم رفت،به بازی کردنای بچگیمون تو حیاط اوه برار…بگذریم برا خودش جیگری شده بود
رسید به چشمه دبه رو که اب کرد خودمو سریع رسوندم بهش،سلام دادمو دسته دبه رو گرفتم که سنگینه براتون بیارم تو راه کلی حرف زدیم هرچند که عقب تر از من میومد حواسم به هیچی نبود تو دنیای دیگه بودم،رسییدیم خونه تشکر کرد رفت خونه خیلی شاد بودم چقد منتظر موندم،حتی سوت زدم که بیاد بیرون اقا نشد که نشد نیومد هوا تاریک شد برگشتیم شهر،
ایام سپری شد منم تو شهر خودمون نبودمدم شغلم بین منو خانواده فاصله انداخت،بماند که چی گذشت،خلاصه کنم،مریم ازدواج کرد به یه ارتشی تهران و بعد یه سال جدا شد،1.5 سال مطلقه بود که دوباره توی تابستون همدیگه رو تو دهات دیدیم ولی انگاری یه حس اشناتری بین منو مریم بود،باهم دوست شدیم یادمه4 روز موندم دهات منم که اومده بودم مرخصی مادر بزرگمم یه سالی میشد فوت کرده بود بهونه موندن پیش بابابزرگم جور جور بود،خیلی حرفا پیامکی بهم زدیم تا به سکس رسیدیم. تب شهوت مریم واقعا ستودنی بود داغ داغ،همون شب سر پای تو حیاط خونه پشت در طویله گوسفندا چه بمال بمالی کردیم چه شبی شد وای هیچی نمیدیدیم تو تاریکی مطلق گرمی نفساش به اوج رسوندم،گذاشتمش توش خودمم نفهمید چی شد،بعدش که رفتیم بالا کلی پیام دادیمو حالشو بردیم،
این دوستی ادامه داشت تا مریم اومد شهر. سر ظهر قرار گذاشتیم تا بیاد خونمون عقب ماشین خوابوندمشو بردمش تو پارکینگ،پارکینگمون به زیر زمین راه داشت،زیر زمینم مبله،کلی همدیگو خوردیم،تو لب گرفتن استاد بود اینقد لبامو خورد تا از پوس در اومد،لباساشو دراوردم خوابوندمش حسابی بدنشو خوردم،چنان ب ام ساک میزد که من خجالت میکشیدم که خدا براش کم نزاشته باشم،کیرمو گذاشتم توش چه حالی میداد کسش داغ داغ عین تنور بود ابم داشت میومد دراوردم ریختمش بیرون،بیحال افتادم سیرای که نداشت چنان با ولع میخوردم اخ اخ اخ مخصوصا موقع که کیرمو میخوردو دست میکشید زیر تخمام،یه نمه که جون گرفتم دوباره افتادم به جونش اینقد کردمش که از پا افتادم واقعا هیچی مث اب دو که میخواد بیاد لذت بخش نیست،اینهمه سکسی که باهم وبا دیگران داشتم مث اون یه ساعت بهم نچسبید،
بدرود دوستان ببخشین طولانی بود،،،،دوستون دارم.
نوشته: امیر کون نوار
(مادر بزرگمم یه سالی میشد فوت کرده بود) و پدر بزرگم کفه کف ،منم از این موضوع غافل بودم ،(ب شهوت پدر بزرگم واقعا ستودنی بود داغ داغ،همون شب سر پای تو حیاط خونه پشت در طویله گوسفندا همچین گاییدم که تا یک ماه به خر میگفتم اسب
گوسفندم طویله داره؟!! :O کیرم دهنه معلمم اینو یادم نداد dash1
((ببخشین طولانی بود))»»» کاربر گرامی پیامک شما به دست ما رسید!
جناب اقای امیر ک…ن ده! مجبورت نکردن اراجیف ببافی! اینکه با گوسفند خودتو ارضا میکنی تو دهتون به خودت مربوطه! اینکه گوسفندا رو شبیه به پری میبینی به خودت مربوطه! اینکه ده زندگی میکنی یا اب دارین یا ندارین یا شهر زندگی میکنی به خودت مربوطه! ولی اینکه داستانای تخ…ی تخیلیتو میاری اینجا و وقت الکی میگیری به ما مربوطه!
هررررییی ننویس حالمون به هم خورد دلقک گوسفند!
31سالمه وتابستون 24سالم بوداخه کوس مغز این مثلا داستانه چوپان ,تورا کی راه داده شهوانی ,پهن تمام گوسفند ای مامان بزرگت تومخت ,یه زالو بره تو کونت,استخوان تمام مرده ها که مادر برزگت اونجاست دسته جمعی تو کوس مامان برزگت
فقط تا اونجایی که گفت احمدینژاد خووووووندم…
بقیه داستان مثه احمدی نژاد ارزش خوندن نداشت…
ملجوقک دهاتی
بزرگان کشور یه چیزی می دونن که به روستا ها خط تلفن هم نمیدن چه برسه به اینترنت.حالا این بوزینه اینترنت از کجا اورده خدا می دونه ولی خوبه که تکرار نمیشه :|
زیاد فیلم میبینی نه؟؟؟