وقتي خواهرم رو شناختم

1390/01/17

من هيچ وقت پيش بيني نميكردم كه همچين اتفاقي بيفته ولي همونطوري كه براتون تعريف ميكنم،ماجرا اونقدر زود پيش رفت كه هيچ كدوم از ما نفهميديم كي به اين مرحله اي كه الان توش هستيم رسيديم.
من محسن هستم.22 ساله و دانشجوي يكي از دانشگاه هاي شهر تهران.توي خانواده ي ما به دليل نداشتن مادر و پدر خيلي چيزا متفاوت بود.رفتارمون با همديگه،رفتارمون با بقيه ي مردم و يا طريقه ي زندگي كردنمون.من و خواهرم مائده به همراه داييم و دختر داييم مريم،توي يه خونه زندگي ميكرديم و هر كدوم زندگي هاي عجيب غريب و متفاوتي داشتيم.

راستش من پدر و مادرم رو به خاطر نميارم و تنها چيزي كه ميدونم اينه كه خيلي وقت پيش توي يه تصادف اتوبوس توي جاده ي مشهد كشته شده بودن و از طرفي زن داييم هم طبق خاطرات مبهمي كه دارم حدودا 4 يا 5 سالم بود كه فوت كرد و باعث شد من و خواهرم به همراه دايي علي و دخترش از همون موقع با هم زندگي كنيم.

داييم كارمند بانك بود.البته هنوزم هست.يه مرد چهل چند ساله ي مجرد كه كمتر وقتي براي من و خواهرم و حتي دخترش ميذاشت.
خواهر بزرگم مائده 26 سالش بود و از ديد من يه دختر خيلي خيلي مذهبي بود و كاملا از من و مريم فاصله داشت.
من و مريم هم همسن بوديم و فقط چند روز با هم اختلاف سني داشتيم و البته كاملا توي نقطه ي مقابل مائده قرار داشتيم.در واقع من و مريم هيچ قيد و بندي نداشتيم و خيلي حد و مرز ها كه بين دختر و پسرا وجود داره بين من و مريم وجود نداشت.از لباس عوض كردن جلوي همديگه شروع ميشد تا كمك كردن به همديگه توي حموم و يه جورايي هم يه رابطه ي جنسي خيلي خيلي محدود.

مائده هميشه به خاطر اين رفتار ما از ما فاصله ميگرفت و خوب داييم اصلا به ما كاري نداشت.من و مريم هيچ وقت آبمون با مائده توي يه جوب نرفت.مائده از همون بچگيش تحت تاثير خواهر بزرگ مادرم كه يه زن به شدت خشكه مذهب بود قرار گرفته بود و يه جورايي تو مكتب اون بزرگ شده بود.بگذريم…

حوالي 6 ماه پيش من و مريم توي اتاقمون نشسته بوديم و داشتيم به هم ور ميرفتيم.معمولا كير و كس همديگه رو اونقدر ميمالونديم تا طرف مقابل رو ارضا كنيم و بعضي موقع ها ازش يه مسابقه ميساختيم و مريم براي بردن شرط حتي برام ساك هم ميزد و منم بعضي مواقع كس ليس خوبي مي شدم.از لحاظ رابطه ي جنسي معمولا از اين حد جلوتر نمي رفتيم و تنها چيزي كه مانعمون بود وجود داييم بود.بعد از فوت پدر و مادرم تنها كسي كه مسئوليت من و خواهرم رو به عهده گرفت همين دايي علي بود و من نميخواستيم باعث ناراحتيش بشم.در واقع داييم حتي از اين رابطه ي جنسي محدود بين من و مريم هم خبر نداشت و هم من و هم مريم مطمئن بوديم كه اصلا براش اهميتي هم نداشت.با اين حال رعايت ميكرديم و نميخواستيم يه جورايي گاو پيشوني سفيد بشيم.

من و مريم بيرون از اين خونه شريك جنسي داشتيم و از لحاظ سكس تامين بوديم ولي اين رابطه ي جنسي كوچيكي كه با هم داشتيم خيلي برامون لذت بخش بود.اون روز هيچ كس خونه نبود و مائده بيرون بود.با اينكه برامون اهميت نداشت ولي جلوي مائده اين كارا رو نميكرديم چون شر به پا ميكرد.دوتايي داشتيم يه تلوزيون نگاه ميكرديم و دستمون توي شلوار همديگه بود كه مريم دستش رو در آورد و برگشت سمت من و گفت:«ميدوني محسن.من تازگيا يه چيزي رو متوجه شدم.راجب مائده هست.فكر كنم يه جورايي داره از عمه نسيم فاصله ميگيره.»تعجب كردم و گفتم:« يعني چي كه داره فاصله ميگيره؟»مريم يه كم خودشو جابه جا كرد و شلوار و شرتش رو در آورد و روي كاناپه دراز كشيد و پاهاش رو باز كرد.منم رفتم بين پاهاش شروع كردم به خوردن كسش اونم به حرفاش ادامه داد و گفت:«خب ديگه كمتر ميره پيشش و پاي تلفن هم خيلي خشك باهاش حرف ميزنه و يه چيز ديگه اي كه متوجه شدم اينه كه فكر كنم سر و گوشش داره شروع ميكنه به جنبيدن.» كنجكاو شدم و گفتم:«جدي ميگي؟چطور؟»مريم يه كم نيشش رو باز كرد و گفت:«خب دو تا اتفاق افتاد كه اين فكر به سرم زد.اوليش چند روز پيش بود وقتي از حموم اومده بودي و با شرت داشتي ميرفتي توي اتاقت.كيرت به طرز وحشتناكي جلوي شرتت رو داشت پاره ميكرد و مائده هم كه معمولا اين جور مواقع اصلا توجهي نميكرد اين دفه با نگاهش تا دم در اتاقت همراهيت كرد و بعد هم يه جوري شد.اتفاق دوم هم ديشب بود كه نصفه شب برعكس هميشه كه كاملا خودشو حتي جلوي من كيپ و كور ميكرد با شرت و سوتين بلند شد و رفت دستشويي و شايد حدود نيم ساعت طول كشيد تا برگرده و وقتي برگشت هم قيافش كاملا ژوليده پوليده بود.»يه كم فكر كردم و گفتم:«يعني ميگي خود ارضايي ميكنه؟»مريم سرش رو تكون داد و گفت: «نميدونم.ولي خب ظاهر كه اينو نشون ميده.اون مائده اي كه من ميشناختم حتي وقتي لباسش رو عوض ميكرد خودش هم به خودش نگاه نميكرد.»

هم من و هم مريم تصميم گرفتيم بيشتر توي كاراي مائده دقت كنيم.از همون شب طبق چيزي كه مريم به من ميگفت دستشويي رفتن هاي نصفه شبي مائده ادامه پيدا كرد تا روز پنجم كه دوباره من و مريم تنها شديم.من شلوار و شرتم رو كامل از پام در‌آورده بودم و با يه ركابي روي مبل لم داده بودم و مريم بين پاهام نشسته بود و داشت برام ساك ميزد. همينطور كه مريم مشغول بود ازش پرسيدم:«خب اين شيطوني هاي نصفه شبي مائده به كجا كشيد؟تونستي بفهمي چيكار ميكنه؟»مريم كيرم رو از دهنش در‌آورد و شروع كرد برام جلق زدن و گفت:«راستش نه.ديشب به سرم زد كه دنبالش برم ولي در اتاق رو قفل ميكنه.ديشب حتي بيشتر هم كارش طول كشيد.نميدونم چيكار كنيم.»يه كم فكر كردم و گفتم:«حدودا چه ساعتي ميره؟»مريم گفت:«حدودا 2و نيم تا 3 اول صبر ميكنه من بخوابم بعد ميره ولي خودت كه ميدوني.من خوابم سبكه. تا بلند ميشه كه بره بيرون ميفهمم.»مريم دوباره كيرم رو توي دهنش كرد.يه كم فكر كردم و گفتم:«خب كاري نداره كه.اون در اتاق خودتون رو قفل ميكنه.در اتاق من كه بازه.امشب وقتي ديدي داره بلند ميشه كه بره سريع يه ميس كال برام بنداز تا من برم دنبالش.»

مريم قبول كرد و اون شب من نخوابيدم و منتظر موندم.حوالي ساعت 3 بود كه گوشيم زنگ خورد و قطع شد. مريم بود.سريع بلند شدم و خيلي آروم در اتاقم رو باز كردم.اتاق من كاملا مشرف به حال بود.مائده رو ديدم كه با يه شرت و سوتين سفيد از جلوي در اتاقم رد شد.توي تمام اين سالها عادت كرده بودم مائده رو حتي توي خونه با لباس هاي كيپ ببينم و ديدنش با شرت و سوتين اون هم با اون اندام سكسي اي كه به هم زده بود واقعا تحريك كننده بود.هيچ وقت فكر نميكردم خواهرم مائده رو حتي با يه شلوارك ببينم و بيشتر مواقع توي خونه هم روسري سرش ميكرد اما حالا كاملا متفاوت بود.چند لحظه صبر كردم و بعد آروم سرم رو بيرون بردم.در دستشويي انتهاي حال و كنار آشپزخونه بود ولي بر خلاف اون چيزي كه انتظار داشتم مائده اون سمتي نرفت و بر عكس رفت سمت پله هاي طبقه دوم.

تعجب كردم.توي طبقه ي دوم فقط دو تا اتاق بود.يكي اتاق داييم بود و اون يكي هم يه اتاق بي صاحب كه يه مشت اسباب اثاثيه قديمي توش بود و معمولا درش قفل بود.همين كه مائده رفت بالا من از اتاقم زدم بيرون و پاورچين رفتم سمت پله ها و بالا رو نگاه كردم.صداي در اتاق اومد.خيلي آروم رفتم بالا و چيزي ديدم كه سر جام ميخكوبم كرد.باورم نميشد.يعني چه اتفاقي ميخواست بيفته.حتي فكرش رو هم نميكردم. چيزي كه توي نيم ساعت بعد اتفاق افتاد كاملا منو شوكه كرده بود.

مائده در اتاق دايي رو باز كرد و رفت داخل و در رو پشت سرش بست.سريع دويدم و رفتم پشت در و صداي دايي رو شنيدم كه گفت:«سلام خوشكلم.امشب يه كم دير كردي عزيزم.فردا بايد زود بلند شم.»بعد صداي مائده اومد كه گفت:«اشكال نداره علي.باشه واسه فردا شب.»پيش خودم گفتم:«چي؟دايي علي رو علي صدا كرد؟»دايي دوباره گفت:«نخيرم.هر كاري رو ميشه عقب انداخت ولي اين يكي رو نه.بيا بقل دايي قربونت برم.»بعد از اين من فقط صداي آه و اوه دايي علي رو شنيدم تا اينكه چند دقيقه بعد صداي آه و اوه مائده هم بلند شد و خب معلوم بود توي اون اتاق چه اتفاقي داره ميفته اما من به مدرك احتياج داشتم تا نشون مريم بدم.

هنوز هم باورم نميشد خواهر مومن و چادري و مذهبي من الان داره با دايي علي كه حداقل براي من مثل پدر بود سكس ميكنه و در واقع هيچوقت فكر نميكردم كه بخواد رابطه ي جنسي داشته باشه چه برسه به اينكه اين اتفاق با دايي بيفته.هنوز هنگ بودم و توي همين حالت رفتم و از آشپزخونه ي پايين يه صندلي برداشتم و موبايلم رو هم آوردم.صندلي رو گذاشتم پشت در و رفتم روش و از شيشه ي بالاي در داخل رو نگاه كردم.

ديگه مخم داشت ميتركيد.چيزي كه جلوي چشماي من داشت اتفاق ميفتاد كاملا منو شوكه كرد.خواهرم بزرگم و داييم.راستش من اصلا نميدونستم بايد چيكار كنم.در واقع اصلا روي مائده تعصبي نداشتم ولي خب بازم اين اتفاق براي من خيلي زننده و بد بود.توي اتاق، مائده توي حالت سگي رو تخت نشسته بود و داييم هم با شدت تمام داشت از پشت توي كس مائده تلمبه ميزد.يعني اين مائده بود كه به اين سرعت عوض شده بود؟دايي علي هم همينطور.هيچ وقت راجب اين دو نفر اينطوري فكر نميكردم.سريع دست به كار شدم و با دوربين موبايلم مشغول فيلم گرفتن شدم و به لطف چراغ شب تاب اتاق فيلم خوبي هم گرفتم.چند تا عكس هم لازم بود.تقريبا اون شب مائده تمام حالت هاي سكس رو با دايي تجربه كرد و منم چند تا فيلم و عكس خوب گرفتم و قبل از اينكه كارشون تموم بشه برگشتم توي اتاقم.فكر اتفاق اون شب طوري مخم رو گيج كرده بود كه به اس ام اس هاي مريم هم كه ميخواست بدونه چه اتفاقي افتاده جواب ندادم.

تا صبح نتونستم بخوابم و منتظر بودم هر چه زودتر مداركم رو به مريم نشون بدم.واقعا باورنكردني بود.اينكه مائده هر شب با داييش سكس داشت با اون چيزايي كه من راجب دايي علي و مائده ميدونستم كاملا متناقض بود و هر كاري ميكردم نميتونستم اين مساله رو هضم كنم.بالاخره صبح شد و دايي علي صبح زود رفت سر كار و مائده هم حوالي 9 صبح رفت بيرون.مريم هنوز خواب بود. همين كه مائده رفت بيرون منم از اتاقم زدم بيرون و رفتم توي اتاق مريم و مائده.مريم كاملا خواب بود.سريع رفتم كنارش و اونقدر محكم تكونش دادم كه از جاش پريد و گفت:«چته؟خوبي محسن؟چرا اينطوري ميكني؟»اونقدر راجب چيزي كه ميخواستم به مريم بگم هيجان زده بودم كه زبونم بند اومده بود.مريم دوباره گفت:«راستي ديشب چي شد؟چرا وقتي بهت اس ام اس زدم كه چيكار ميكنه جواب ندادي؟»آب دهنم رو قورت دادم و گفتم:«به خاطر اينكه چيزي كه ميديدم اونقدر عجيب بود كه هيچ كاري نميتونستم بكنم.فكر ميكني مائده ديشب كجا بود؟»مريم سرش رو تكون داد و گفت:«خب توي توالت ظاهرا داشته به خودش ور ميرفته ديگه.»خنديدم و گفتم:«نخير.مائده وقتي از اتاقتون زد بيرون مستقيم رفت طبقه ي بالا.»مريم تعجب كرد و گفت:«يعني توي اون اتاق خاليه داشت كارش رو ميكرد؟»يه كم مكث كردم و گفتم:«نه.توي اتاق بابات دختر دايي جان»قبل از اينكه مريم چيزي بگه اولين فيلمي كه گرفته بودم رو جلوي چشماش گرفتم و يهو قيافه ي مريم همونطوري شد كه ديشب من بودم. حتي يه كلمه هم نميگفت و داشت فيلم رو نگاه ميكرد.

تمام فيلم ها و عكسهايي كه گرفته بودم رو پشت سر هم به مريم نشون دادم و مريم هر لحظه گيج تر ميشد تا اينكه بلند شد و روي صندلي ميز كاپيوترش نشست.»هر دومون ساكت بوديم و عصباني.چند دقيقه اي همينطور گذشت.مريم زير لب داشت با خودش حرف ميزد و مي گفت:«چطور تونستن اين كارو بكنن؟…اون مائده كه جلوي منم چادر سرش ميكرد!..نميدونم بابام چطور تونست اين كارو بكنه…»منم كمابيش همين حرفاي مريم به ذهنم ميومد تا اينكه يه لحظه فكرم به يه سمت ديگه رفت و به مريم نگاه كردم و وقتي مريم هم به من نگاه كرد مطمئن شدم اون هم همين فكر توي سرشه.توي يه لحظه مريم بلند شد و دويد سمت من كه روي تختش نشسته بودم و لباش رو گذاشت روي لبام.منم بي اختيار شروع كردم به بوسيدنش.مريم كم كم روي من خوابيد و هر دومون داشتيم همو ميبوسيديم.سر مريم رو گرفتم و عقب بردم و گفتم:«چيكار ميكني دختر؟»مريم خنديد و گفت:«همون كاري كه خيلي وقت پيش بايد ميكرديم.هم بابام و هم مائده جفتشون برن به درك.»منظورش رو اين دفعه خوب متوجه شدم.

چند لحظه بعد هر دوي ما كاملا لخت رو تخت مريم خوابيده بوديم و داشتيم لباي همو ميخورديم و همديگه رو دستمالي ميكرديم.اگه من و مريم تا اون روز با هم سكس نكرده بود به خاطر دايي علي بود و حالا كه اون خودش زودتر كارو شروع كرده بود ما ديگه بهونه اي نداشتيم.مريم رو محكم بقل كردم و سريع چرخوندمش و حالا من روي مريم خوابيده بودم.لبام رو از لباش جدا كردم و گفتم:«آماده اي مريم؟»مريم يه چشمك بهم زد و چشماش رو بست.كيرم رو گرفتم و روبروي كس مريم تنظيم كردم.اونقدر حشري بوديم كه هر دومون يه سكس تمام عيار ميخواستيم.

كس مريم كاملا خيس بود و آماده ي ورود كير من و منم با بي رحمي تموم كيرم رو توي يه لحظه تا نصفه توي كس مريم فرو بردم طوري كه مريم يهو چشماشو باز كرد طوري كه داشتن از حدقه ميزدن بيرون و يه آه بلند كشيد.كيرم رو دوباره بيرون كشيدم و دوباره كردم تو اين دفعه بيشتر داخل شد.چند لحظه بعد صداي آه و اوه هر دوي ما كل اتاق رو گرفته بود و من داشتم كاملا محكم و وحشيانه توي كس دختر داييم كه يه جورايي مثل خواهر دوقلوم بود تلمبه ميزدم.اونقدر سنگين تلمبه ميزدم كه مريم با هر تلمبه انگار ميخواست از روي تخت بيفته پايين و منم هر لحظه به ارضا نزديك تر ميشدم.

براي اولين بار نبود كه مريم رو كاملا لخت ميديدم و بارها و بارها كس و سينه هاش رو براش خورده بودم ولي هيچ وقت انتظار سكس نداشتم اما حالا داشتم اين كارو ميكردم و همين باعث شد زود به مرحله ي ارضا برسم و توي يه لحظه كيرم رو بيرون كشيدم و آبم رو روي كس مريم خالي كردم.قطرات آب كس مريم هم خيلي آروم بيرون اومدن و از بين چاك كونش روي ملافه ي تخت ريختن.هر دومون نفس نفس ميزديم.شايد كل سكسمون 5 دقيقه هم طول نكشيد و همين سرعت نفس هر دومون رو گرفته بود.

من طاق باز روي تخت مريم خوابيدم و داشتم سقف رو نگاه ميكردم كه مريم بلند شد و كيرم رو توي دهنش فرو كرد و شروع كرد ساك زدن.كيرم كاملا خوابيده بود و مريم داشت باقي مونده ي آب كيرم رو بيرون ميكشيد.شايد ده دقيقه كيرم توي دهن مريم بود تا دوباره راست شد و اين بار مريم چيزي رو بهم پيشنهاد داد كه هميشه با دوست پسرش حميد انجام ميداد.سكس از كون.از اون چيزايي كه مريم از سكس هاش توي اين سالها برام تعريف ميكرد ميدونستم كه با تمام دوست پسرهاش از پشت سكس ميكرده و فقط يكيشون چند سال پيش مستش كرده بود و پردش رو زده بود و از جلو باهاش سكس كرده بود كه مريم فورا باهاش كات كرد و منم به تلافي ،يكي از دوستام رو فرستادم تا ترتيب پسره رو بده و رفيق منم سر بلند از ماموريتش بيرون اومد و يه ماه بعد خبر داد كه پرده ي خواهر طرف رو زده و پيچوندتش.بگذريم.مريم به سكس از پشت عادت داشت و دوست دختر منم كاملا از سكس مقعدي ميترسيد و دليلش هم خاطرات تلخ بچگيش بود و منم هر كاري ميكردم راضي نميشد و حالا مريم داشت منو به آرزوم ميرسوند.معطل نكردم و بلند شدم.مريم به حالت سگي روي تخت نشسته بود. سريع رفتم پشتش و كيرم رو به كسش ماليدم و آروم روي سوراخ كونش گذاشتم.از چند دفعه ي انگشت شماري كه يه دختر رو از كون كرده بودم ميدونستم بايد آروم اين كارو بكنم ولي همين كه يه ذره كيرم رو روي سوراخ كون مريم فشار دادم خيلي راحت و آهسته تا ته توي كونش فرو رفت و مريم هم توي اين چند ثانيه كه كيرم توي كونش پيشروي ميكرد فقط يه آه پيوسته و بلند كشيد و بعد هم ساكت شد.

كيرم كاملا توي كونش بود و حالا نوبت تلمبه زدن بود.مريم واقعا كون گشادي داشت ولي همين هم خيلي لذت بخش تر از سكس اولمون بود.شروع كردم به تلمبه زدن و اوايل هيچ احساسي نداشتم چون تازه ارضا شده بودم ولي كم كم سر و صداي مريم و حرفهايي كه ميزد و از همه مهم تر ديدن كيرم كه راحت توي كونش جلو و عقب ميرفت تحريكم كرد و منو كه شايد ده دقيقه اي داشتم توي كون مريم تلمبه ميزدم رو به ارضا نزديك كرد.

همينطور مشغول تلمبه زدن بودم و هر دوي ما خبر نداشتيم توي اون لحظه چه اتفاقي منتظر ما بود.من همينطور مشغول بودم كه يه دفعه صداي آشنايي رو از پشت سرم شنيدم.صدايي كه باعث شد سريع كيرم رو از كون دختر داييم مريم بيرون بكشم و پشت سرم رو نگاه كنم.مائده با چادر مشكي كه هنوز سرش بود توي چهارچوب در اتاق وايساده بود و به من و مريم زل زده بود.قبل از اينكه حرفي بزنم مائده بلند گفت:«داريد چه غلطي ميكنيد كثافتاي آشغال؟خجالت نميكشيد؟بلند شيد از جلوي چشمام گمشيد آشغالا.»هم من و هم مريم به مائده زل زده بوديم.مائده دوباره داد زد:«مگه من با شما دو تا لجن نيستم.خاك بر سرتون.فقط صبر كنيد دايي علي بياد خونه.»واقعا باورم نميشد كه با اين پر رويي جلوي ما وايسه.خودش كه تا ديشب هر شب زير دايي علي ميخوابيد بيشتر مستحق سر زنش بود تا من و مريم.حد اقل از نظر دين خودش من و مريم ميتونستيم با هم سكس كنيم ولي اون و دايي علي چطور؟به خاطر همين هم مريم طاقت نياورد و با عصبانيت همونطوري لخت از زير من بلند شد و جلوي مائده وايساد و گفت:«تو چي ميگي عوضي؟فكر ميكني بهتر از من و محسني؟ما دو نفر هر غلطي ميكنيم به خودمون مربوطه!تو برو هر شب به باباي من كس بده!لازم نيست جلوي ما زر زر كني!»مائده يهو سر جاش ميخكوب شد.معلوم بود كه شوكه شده و فكر نميكرد كه ما دو نفر از رابطه ي جنسيش با دايي خبردار باشيم.به خاطر همين سريع شروع كرد به انكار كردن:«خفه شو جنده خانوم.چرا حرف مفت ميزني!»

همين كه اين حرف رو زد مريم يه دونه محكم زد زير گوش مائده طوري كه مائده پرت شد روي زمين.بعد هم سريع موبايل منو برداشت و فيلم ها و عكسايي كه ديشب از مائده و دايي علي گرفته بودم رو آورد و يكي از فيلم ها رو پلي كرد و بعد هم گوشي رو پرت كرد سمت مائده.مائده كه روي زمين افتاده بود گوشي من رو از كنارش برداشت و همينطور كه با يه دستش داشت جاي سيلي مريم روي صورتش رو ميمالوند فيلم رو نگاه كرد.از قيافش معلوم بود كه شوكه شده و زبونش بند اومده بود ولي باز هم كم نياورد و گفت:«كدوم يكيتون اين فيلم رو گرفته؟هان؟به شما چه ربطي داره؟من به خاطر دايي علي اينكارو ميكنم!»مريم بلند زد زير خنده و گفت:«به خاطر بابام؟شوخي نكن!توي فيلم كه بدجوري داري حال ميكني!ميدوني چيه!واقعا حالم ازت بهم ميخوره مائده.توي تموم اين سالا اداي دختراي معصومو در مياوردي ولي زير اون چادرت يه دختر آشغال دروغگو قايم كرده بودي.هر گهي ميخوري به خودت مربوطه ولي ديگه براي ما فيلم بازي نكن.ديگه دستت براي ما رو شده!»

همين كه مريم اين حرفا رو زد مائده زد زير گريه.اونقدر بلند گريه ميكرد كه هم دل من و هم دل مريم براش سوخت.مريم به من نگاه كرد.هيچ كدوممون نميدونستيم بايد چيكار كنيم.مائده همينطوري روي زمين افتاده بود و داشت گريه ميكرد تا اينكه خودش رو جمع و جور كرد و گفت:«باشه.حالا كه اينطوره گور پدر رازداري!همه چيزو بهتون ميگم!ديگه از هيچكس نميترسم. فكر نكنم حالا ديگه قايم كردنش فايده داشته باشه!آره!من جنده ام!ولي نه اون چيزي كه خودم بخوام.حتي يه قرون پول واسه اين كارام نگرفتم!فكر ميكنيد كي منو به اين روز انداخت؟كسي كه بعد از فوت مادر منو بزرگ كرد!خاله نسيم…»

من و مريم از شنيدن داستان مائده واقعا شوكه شده بوديم.در واقع خاله نسيم توي تمام اين سالها مائده رو به صيغه ي موقت يه عده آدم ثروتمند در مياورد و پول هاي خوبي به جيب ميزد و مائده هم كه تحت تعاليم به اصطلاح مذهبي خاله نسيم بزرگ شده بود هيچ مخالفتي نميكرد تا اينكه چند ماه قبل وقتي صيغه ي يكي از مايه دار هاي جنوب شهر تهران ميشه و شب ميره خونه ي طرف چند نفر هم همراه اون يارو ميريزن سرش.فرداي اون روز وقتي به خاله نسيم اطلاع ميده و ميخواد كه خاله بهش كمك كنه تا از اون طرف شكايت كنه خاله كمكش نميكنه و ميگه اتفاقي بود.اما چند روز بعد مائده متوجه ميشه كه خاله قبل از اين اتفاق از جريان مطلع بوده و پول بيشتري گرفته بوده.همين بين خاله و مائده رو به هم ميزنه و مائده باهاش قطع رابطه ميكنه و ميره سراغ دايي علي و داستان رو براش تعريف ميكنه.دايي هم بدون اينكه من و مريم از ماجراهاي مائده بويي ببريم بهش كمك ميكنه و اونو پيش مشاور ميفرسته. توي تمام اين مدت وقتي مائده از خونه بيرون ميرفته و يا با تلفن صحبت ميكرده بر خلاف فكر من و مريم با خاله نسيم نبوده و در واقع داشته با مشاورش صحبت ميكرده.چند شب قبل هم به پيشنهاد خودش رابطه ي جنسيش با دايي رو شروع ميكنه و اون هم مخالفتي نميكنه.توي ماجرايي كه مائده براي من و مريم تعريف كرد چند شب قبل مائده ميره توي اتاق دايي علي و شروع ميكنه به گريه كردن و در نهايت خودشو در اختيار دايي قرار ميده.

من و مريم هر دومون تعجب كرده بوديم.مريم سريع كنار مائده نشست و دستش رو روي صورت مائده كشيد و ازش عذرخواهي كرد.منم همينطور.از اون روز ديگه هيچكدوممون به رابطه ي جنسي همديگه كاري نداشتيم و حتي بروز هم نميداديم.دايي علي هنوز از رابطه ي جنسي من و مريم بي خبر بود و ما هم تظاهر ميكرديم كه از رابطه ي جنسي مائده و اون خبر نداريم.
از اون روز به بعد مائده خيلي تغيير كرد.ديگه خبري از اون لباساي كيپ و كور و قيافه ي وحشتناكش نبود.حالا بيشتر به خودش ميرسيد و تازه داشت خودش رو پيدا ميكرد.

من نميگم مخالف رابطه ي جنسي با محارم نيستم ولي رابطه ي جنسي مريم با دايي علي واقعا بهش كمك كرد تا از توي اون جهنمي كه توش افتاده بود در بياد و به يه آدم جديد تبديل بشه. تا امروز اين رابطه ها به هر چهار نفر ما كمك كرده و با اينكه انتهاش معلوم نيست ولي شايد انتهاي خوبي داشته باشه.
موفق و پيروز باشيد.


👍 0
👎 0
165826 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

275974
2011-04-06 23:49:41 +0430 +0430
NA

داستانت خيلي طبيعي رمانتيك و باحال بود.

0 ❤️

275975
2011-04-07 00:35:00 +0430 +0430
NA

Shit

0 ❤️

275976
2011-04-07 00:36:33 +0430 +0430
NA

کس شعر محض بود. لطفا دیگه کس نگو. تو که خواهرت جندسو پس بده بقیه بچه ها هم بکننش تا روحیش عوض بشه. کیر بهترین مشاور واسه خواهر جندته.

0 ❤️

275977
2011-04-07 00:41:32 +0430 +0430
NA

جالب بود .قدرت داستان نویسیت خوبه.با اینکه از سکس با محارم بدم میاد ولی داستانتو خوندم.

0 ❤️

275978
2011-04-07 02:56:49 +0430 +0430
NA

baba damet garm kheyli bahal bod

0 ❤️

275979
2011-04-07 03:37:05 +0430 +0430
NA

یکی از قشنگترین داستانهای سکس با محارم بود. کاری به اونایی که چرت میگن نداشته باش، اگه راست میگن خودشون یه داستان بزارن.
داستانت طبیعی بود و واقعی به نظر میرسید، فقط بخشهای سکسی کم بود، جزئیات رو بیشتر کن.

0 ❤️

275980
2011-04-07 04:26:39 +0430 +0430
NA

سكس با محارم؟ هر كاري كني بازم ؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

275981
2011-04-07 04:30:03 +0430 +0430
NA

دمت گرم خیلی باحال بود رفیق بازم بنویس

0 ❤️

275982
2011-04-07 09:49:52 +0430 +0430
NA

داستانش بد نبود اما من نمیدونم چطوری میشه که کس دختر دایی رو میخوردی و اون ساک میزده ولی
نمیکردی
خیلی کس خل بودی پسر

0 ❤️

275983
2011-04-07 09:54:06 +0430 +0430
NA

دوستان عزیز لطف کنن یکم خلاقیت از خودشون نشون بدن و اینقد چیزای تکراری مثل فیلم گرفتن از بالای در و اینجور شر و ورا ننویسن

0 ❤️

275984
2011-04-07 12:05:55 +0430 +0430
NA

azizam ghodrate nevisandegit khoob bood vali maedeo maryamo nasimo baham gaidam madar jendeye badbakht
kollan khanevadatoon jendan

0 ❤️

275985
2011-04-07 19:51:04 +0430 +0430
NA

?!?farda barname chie

0 ❤️

275986
2011-04-07 22:13:55 +0430 +0430
NA

Slm b hame!
Ba nevisandeye in dastanam,ye chi migam nago na!
Mashti?bayad ghabol k0ni k ghabele hazm nis k adam vaghti kiresh t0o dahane yeki bashe ya inke dare koslisi mik0ne bekhad gheseye hoseyn kord bekh0ne!
Akhe ba aghl j0or dar miyad k vaghti yeki dare sak mizane barat u azash beporsi:RASTI,RAHE HALE FOLAN MAS’ALE DAR T0O FOLAN DARS RO PEYDA K0NI?yar0o ham kireto aza dahanesh dar biyare bege:NA NAT0NESTAM BABA,KHASTAM BERAM PISHE OSTAD K BEGAM…!!!
ya bar’ax,u dari kose tarafo milisi o on beporse:MAN FARDA RASM DARAM,KAGHAZ A4DARI?u ham zab0n az t0o kos dar biyario j bedi NA NADARAM,AMA MIZANGAM BEBINAM…!!!
khande dar nis?

0 ❤️

275987
2011-04-07 22:50:49 +0430 +0430
NA

Ya inke ye dokhtar o pesar t0o rabetash0n ta marze suck zadan pish beran ama sex nak0nan!
Akhe mage mishe dokhtare ba BF az k0n sex dashte bashe onvaght dar sex ba u faghat khoshke belase?
Oskol,vaghti shahvat bezane bala adam kh0n jolo cheshash o migire,hata b k0ne khodesh rahm nemik0ne o mimaladesh.0nvaght u b khatere daei ali janet b dokhtaresh rahm mik0ni,han?
Shayad kosmaghz t0o in site kam nabashan mesle u,ama kesaei k m0o az mast bekeshan ham edash0n kam nist!
Har vaght Khasti bekhandi aval b hemaghate khodet bekhand ba’d ham be kose naneye SAEED0669,na b khanandehaye in kos sheri k neveshti o esmesham gozashti dastan onam az n0’e vaghe’ish!!!

0 ❤️

275988
2011-04-07 23:03:55 +0430 +0430
NA

Ya inke ye dokhtar o pesar t0o rabetash0n ta marze suck zadan pish beran ama sex nak0nan!
Akhe mage mishe dokhtare ba BF az k0n sex dashte bashe onvaght dar sex ba u faghat khoshke belase?
Oskol,vaghti shahvat bezane bala adam kh0n jolo cheshash o migire,hata b k0ne khodesh rahm nemik0ne o mimaladesh.0nvaght u b khatere daei ali janet b dokhtaresh rahm mik0ni,han?
Shayad kosmaghz t0o in site kam nabashan mesle u,ama kesaei k m0o az mast bekeshan ham edash0n kam nist!
Har vaght Khasti bekhandi aval b hemaghate khodet bekhand ba’d ham be kose naneye SAEED0669,na b khanandehaye in kos sheri k neveshti o esmesham gozashti dastan onam az n0’e vaghe’ish!!!
On mashangi ham k goft:
jaryane m0bilo film bardari t0o dastanha dg kelishei shode va b jash chize dg begin!!
U delet mikhad chi began,han?began az sensore hararati estefade kardim o az hararate badan fahmidim k daran sex mik0nan khobe?ya began az dorbine mad0n ghermez estefade kardim ya az sensorhaye soti,dastan tabi’ei tar jelve mik0ne,han?
Akhe bab0o,inja ro behesh migan iran na urope ya amrica k injor abzarha daste avam bashe,oftad hala ya na

0 ❤️

275989
2011-04-08 07:28:51 +0430 +0430
NA

خاک تو سرت . بیا خودم بهت کمی پول بدم برو پیش یه جنده تا کمی سرد شی. این قدر تو خیالات خاهرتو جنده نکن. بیچاره خواهرت گناه داره.

0 ❤️

275990
2011-04-08 07:53:20 +0430 +0430
NA

کیرم تو کونت پسر
چرا هر وقت دختر داییت برات ساک میزد یا تو کس لیسی میکردی به جای عشق بازی در مورد خواهرت حرف میزدین
من شلوار و شرتم رو كامل از پام در‌آورده بودم و با يه ركابي روي مبل لم داده بودم و مريم بين پاهام نشسته بود و داشت برام ساك ميزد. همينطور كه مريم مشغول بود ازش پرسيدم:«خب اين شيطوني هاي نصفه شبي مائده به كجا كشيد؟تونستي بفهمي چيكار ميكنه؟»مريم كيرم رو از دهنش در‌آورد و شروع كرد برام جلق زدن و گفت:«راستش نه.ديشب به سرم زد كه دنبالش برم ولي در اتاق رو قفل ميكنه.ديشب حتي بيشتر هم كارش طول كشيد.نميدونم چيكار كنيم.»
کیرم تو کون خودت داییت دختر داییت و خواهرت کون کش

0 ❤️

275991
2011-04-08 10:34:54 +0430 +0430
NA

هر کی خوشش نمیاد گه میخوره میاد تو این سایت
کس کشایی که خوششون نمیاد گم شن برن کونشونو بدن

0 ❤️

275992
2011-04-08 23:27:52 +0430 +0430
NA

به این ادوست عزیزی که به همه توهین میکنه بگید همه سکس وکسوکون رو دوست دارن ولی بعضی ها هم به شعور بقیه توهین میکنن با داستانهای دروغ و خالی بندی.من بیش از 100 تا خاطره دارم توی سکس ولی چون داستان نویسی بلدنیستم ننوشتم تا کسی نگه خالی بند ی. اگر کسی میتونه کمکم کنه برام کامنت بذاره یا ایمیل بده.

0 ❤️

275993
2011-04-09 03:01:07 +0430 +0430
NA

doostaani ke sex baa mahaarem ro bad midoonan mesle khode man niyaazi nist ke injaa be nevisandeye daastaan fahaashi konan, hataa niyaazi ham nist ke daastaano bekhoonan. chizi ke mosalame sex baa mahaarem dar keshware maa wojood daare w ziyaad ham baayad baashe, albate man nemigam inhaa oomadan daastaane raast neweshtan, in az oon jahat wojood daare chon keshware maa yek keshware diniye w dokhtarhaa az tarse paare shodane pardashoon w bietemaadi be gharibe mibini baa gharibe sex nemikonan, yaa pesarhaaye hamjensbaaz maa too iraan ziyaad daarim chon 2 taa pesar ke baa ham refigh baashan amre be maroof hich waght beheshoon gir nemideh wali yek pesar dokhtar nemitoonan raahat too khiyaaboonhaa makhsoosan shahrhaaye gheir az tehraan baa ham aazaadaane dar khiyaaboon raah beran.
ino deghat daashte baashid ezdewaaj w sex baa dokhtar daayi w amoo w khaale w ame hattaa dar kheili az keshwarhaa be manaaye sex w ezdewaaj baa mahrame, mesle tamaame keshwarhaaye gharbi.
dar khaateme mikhaam begam age in shakhs baa mahramesh sex karde khodesh midoone, naameye amaalesh ro too hesaabe mano shomaa neminisan, pas niyaazi nadaare behesh fahaashi konim. hamintor ke az nazare eteghaadi kheili az ensaanhaaye in koreye khaaki ezdewaaje shomaa baa dokhtar daayit ezdewaaj baa mahramete aayaa doroste ke oon be shomaa fahaashi kone w shomaa ro bigheirat khataab kone? albate man nemidoonam ehtemaalan shomaa baayad namaayandeye khodaa w rasoolesh baashid!

0 ❤️

275995
2011-04-09 03:35:34 +0430 +0430
NA

dooste man
daastaanet kheili khoob bood ke man chand taa az ghalathaato ke neshoon mide daastaane shomaa takhayoliye injaa mizaaram
معمولا كير و كس همديگه رو اونقدر ميمالونديم تا طرف مقابل رو ارضا كنيم و بعضي موقع ها ازش يه مسابقه ميساختيم و مريم براي بردن شرط حتي برام ساك هم ميزد و منم بعضي مواقع كس ليس خوبي مي شدم.از لحاظ رابطه ي جنسي معمولا از اين حد جلوتر نمي رفتيم yek dorooghe bozorg ke kesi ke taa in had pish bere sex ham az kos ke parde nadaare w yaa az koon sad dar sad mikone
فقط يكيشون چند سال پيش مستش كرده بود و پردش رو زده بود و از جلو باهاش سكس كرده بود كه مريم فورا باهاش كات كرد و منم به تلافي ،يكي از دوستام رو فرستادم تا ترتيب پسره رو بده و رفيق منم سر بلند از ماموريتش بيرون اومد و يه ماه بعد خبر داد كه پرده ي خواهر طرف رو زده injaa shodi linchaan w az goroohe liyaanshaampo, takhayolaate bachegaane w tarif az khodeto ghodrateto ke hame ke mikhoonid bedoonid haay maa elimo belimo aakhare shahaamatim,
صندلي رو گذاشتم پشت در و رفتم روش و از شيشه ي بالاي در داخل رو نگاه كردم. سريع دست به كار شدم و با دوربين موبايلم مشغول فيلم گرفتن شدم kopi az rooye daastaanhaaye ghabliye site
به اس ام اس هاي مريم هم كه ميخواست بدونه چه اتفاقي افتاده جواب ندادم.
maryam key sms zad waghti ke mashghoole filmbardaari boodi?!! yaa waghti ke khaaharet oomad too otaagh khodesho maryam?!!
aslan cheraa sms khob miyaad biroon age khaaharet too otaaghesh baashe
! chon dar baaze
aslan cheraa khaaharet ke otaaghe daayit mire daro ghofl mikone? in ke shak barangiz tare, shaayad maryam bekhaad bere dastshooyi.
w
w…
tamrin ziyaad laazem daari, pas benewis wali mozoot khoob bood, bazi waghthaa ke aadam ye daastaani mikhoone age khoob neweshte baashi mesle in mimoone ke film sinamaayi didi. man khodam mamoolan in daastaanhaa ro ke mikhoonam ghesmate sex kardanesho ke oon khordo, yaa koonesh injoori boodo gozari baa cheshm rad mikonam w bishtar be mohtawaaye daastaan alaaghemandam, ke kheili az doostaan ham motaghedam hamintowrand.

0 ❤️

275996
2011-04-09 03:47:22 +0430 +0430
NA

persianman
awal salaam
dowom shomaa ke laalaayi baladi age mikhaay bekhooni kopi pastesh kon too hamoon bhnevis.com khodesh faarsi mishe

0 ❤️

275997
2011-04-09 10:27:40 +0430 +0430
NA

حروم زاده.خاک بر سرت

0 ❤️

275998
2011-04-11 07:08:50 +0430 +0430
NA

من با mehdi bikas موافقم.از همینجا هم تف میکنم به شرف نویسنده داستان و khan dayi .

با تشکر…

0 ❤️

275999
2011-04-11 07:11:07 +0430 +0430
NA

اهان یادم رفت amir 2008 خودت گمشو بیرون که آبروی هر چی ایرانیه بردی.

حروم زاده

0 ❤️

276000
2011-04-12 08:52:09 +0430 +0430
NA

dashe man ghabool daram 2khtar vase kardane vali shar mishe bekhay famil bokoni vali dar kol dastanet jaleb bood…:D

0 ❤️

276001
2011-04-12 16:42:14 +0430 +0430
NA

آقای amir 2008
پسر جان اولندش این سایت شهوانی هست نه سایتی که توش هر گهی بخوری-
دومندش این چیزی که این طرف میگه یعنی اعضای یک خانواده با هم کیر تو کونن و اینقدر نزدیکن . یعنی حیا - شرف - انسانیت - و حفظ ناموس اصلا ندارند و یا اصلا نمیدونند چیه.

بعدشم شهوت رو همه دارن پس بهتره در راه صحیح ازش استفاده بشه نه اینکه هر کس بیاد در هر شرایطی با محارم خودش یه همچین کار پستی بکنه بعد بگه ما کار هم رو راه میندازیم ! پس دیگه ازدواج به چه دردی میخوره دیگه معنی نمیده- با این وضع همه بیان توی خونه هاشون یه همچین کار کثیفی بکنن و تموم. به نظرت چی میشه؟

پس فکر کن بعد اینجوری شخصیت خودتو نشون بده.

0 ❤️

276002
2011-04-28 21:16:18 +0430 +0430
NA

من با محارم شیطنت داشتم ولی حالم از این طور داستانها به هم میخوره

0 ❤️

276003
2011-05-14 16:51:27 +0430 +0430
NA

کیرم توی دهنه دریدت!غیرت هم غیرت قدیم!خیلی بی شرفی خیلی!!

0 ❤️

276004
2011-07-29 19:59:49 +0430 +0430
NA

این ادم اصلا به عمرش سکس نکرده . وسط سکس دختر داییش کیرشو از دهنش در میاره تا جواب بده…
اخه ادم در اوون لحظه به چیز دیگه ای فکر میکنه

0 ❤️

276005
2011-07-29 20:01:29 +0430 +0430
NA

کیر همه مون توو کونت با چراغ برغ

0 ❤️

276006
2011-08-19 18:03:54 +0430 +0430
NA

دمت گرم خیلی باحال بود بازم بنویس =D> =D>

0 ❤️

276007
2011-10-10 09:51:54 +0330 +0330
NA

تون خواهرتو بده ماهم بکنیممممممممممممممم

0 ❤️

276009
2011-10-11 17:02:27 +0330 +0330
NA

 آفرين … براوو … هزار آفرين … بسيار بسيار بسيار عالي بود ، بهترين داستان سكسي به زبان فارسي در طول تاريخ بود … محشر بود … بسيار داستان خوبي بود از لحاظ اصول داستان نويسي بسيار محكم بود از لحاظ محتوايي اين داستان كوشش ميكرد در يك فضاي مدرن پيامي روشنگرانه رو به خواننده بده .

چقدر هوشمندانه و زيبا نوشتي … پاينده باشي .

ضمنا براي كساني كه گير كردن تو اون قسمت كه محسن با مريم دختر داييش در حال گفتگو هستند كوس و كون همو ميمالوندن … و براشون اين قسمت قابل هضم نيست ، بگم: شاسكولهاي نازنينم ، اين بخش در يك فضاي نا مانوس و سوررئاليستي ميخواد رابطه پست مدرن دو انسان ناتوراليست رو تصوير كنه كه يك شاهكاره و من از همينش خوشم مياد .
اين دو انسان طبيعتگرا رو در تقابل جزم انديشي مذهبي و محجب و مكعب مائده قرار ميده و با مسابقه دادن براي ارضا شدن بصورت يك بازي كودكانه ، تمام قراردادهاي تابويي اجتماعي را به تمسخر ميگيره

0 ❤️

276010
2011-11-13 07:47:04 +0330 +0330
NA

اين جور داستانارو نميشه باور كرد ولي خيلي قشنگ نوشته شده بود…

0 ❤️

276011
2012-04-05 12:08:28 +0430 +0430
NA

hal kardam jaleb bod…

0 ❤️

276012
2012-08-31 16:08:02 +0430 +0430
NA

سکس با محارم…
من که فکرشم نمیکنم…
حالا واسه تو زیاد عیب نداره ولی داییت چجوری حاضر شده که همچین کاری بکنه…
حرومزادگی هم حدی داره والا!!!

0 ❤️

276013
2013-02-12 17:25:54 +0330 +0330

خوب بود داستان نویی بود. ایول

0 ❤️

276014
2013-02-28 16:56:26 +0330 +0330
NA

Me dastAn nemKhuNam ya ta tAh nemkHunAm
avVlin dastAni bUd k tA akHar khUndm
khUb bUd…
vqN hast in chizA!!!
Omidvrm k duruq ba6e ch0n darde baDe…
unaE k injA manO mi6nasAn vaze zndgImo mdunan ag manam bKham a zndgIm bgM mGid dUruqe
amma vQn ychizaE va3 y afraD qable fahm ni…

0 ❤️

276015
2013-12-26 10:20:02 +0330 +0330
NA

خوب بود خوووبواقعا خوب بود بعد از اینهمه مدت تو سایت اویزون لوتی شهوانی تازه یکی پیدا شد داستان تعریف کرد کاری به رایت یا دروغیش ندارم داستان تعریف کرد دمت گرم بازم بنویس ولی ایندفعه از ابجیت بگو باهاش سیر بزنیم بریزیم رو سوراخ کون خوشفرمش =))

0 ❤️

276016
2014-04-01 15:20:41 +0430 +0430

داداش خوشگله من وقتی نگارش بلد نیستی برو چندتا سایت چندتا کتاب بخون لازم نیست بیای اینجا بگی من بلد نیستم چرا خودتو زیرسوال ببری ؟چرا خودتو بی سواد نشون میدی ؟این باعث میشه تو یا نقطه ضعف دست بقیه داشته باشی بعدش هروقت بخوای یه حرفی بزنی میان اون نقطه ضعف میزنن سرت بااین که کسی بیاد تو این سایت بهت چیزی بگه دورشو خط بکش برو رو پاهای خودت باش .
ببخشید اگه حرفی زدم که ناراحت شدی
موفق باشی از طرف یه دوست
بی نام

0 ❤️

276017
2014-04-01 15:35:09 +0430 +0430

باحرف mohammad_h موافقم نمیخوام فلسفی حرف بزنم دوستمون حرف درستی داره میزنه داستانی که این دوستمون نوشته بودن داره یه خانواده ایرانی زیرسوال میبره به قول دوستمون mohammad_h وقتی این رابطه ها هست دیگه ازدواج به چه دردی میخوره ، دوست عزیز amir_2008 شما خودت داری از یه طرف با دوستای که فوش میدن مخالفت میکنی بعد از طرف دیگه میای خودت بدتر از اونا فوش میدن ، آقا amir_2008 هرکسی که با این داستان مخالفت کردن هر کدوم به دلیل داشتن که مخالفت کردن این دلیل نمیشه شما بیایی به اونا فحاشی کنی نمیگم اون دسته از دوستان که میان فحاشی میکنن اوناهم مقصر هستن .
دوستان شرمنده اگه حرفی زدم ناراحت شدین شرمنده امیدوارم حرفی نزده باشم که ناراحت شده باشین.

0 ❤️

276018
2014-10-21 12:00:07 +0330 +0330
NA

درود به شما و نظر زیبنده شما دوست ایرانی و با تمدن من…
درود به همه شما ها…
پیروز و موفق باشید همیشه همیشه همیشه…
به درود.

0 ❤️

276019
2015-03-17 14:21:49 +0330 +0330
NA

از قدیم گفتن پدر مادر که بالا سره ادم نباشه
ادم یا کسلیس میشه یا ساک زن
تحویل بگیرید

0 ❤️