وقتی کیرم جونمو از مهلکه نجات داد.

1395/04/04

سلام خدمت دوستان گل شهوانی. همونطوری که تو قسمت قبل (دلت بسوزه…) گفتم من خیلی ناز و سکسی هستم. دوستان خرده گرفته بودن که چرا با ترامادول سکس نکردم.به روی جفت چشمام. ببند کمربندتو شلوارت می افته. آخه اینکه میخوام بگم خیلی اتفاق عجیبی بود و هنوزم نتونسم هزم؟ حزم؟ هظم؟ حذمش کنم. چند روزی از فوت جانگداز عشقم میگذشت. تو خونمون به مدت یکروز عزای عمومی اعلام کردیم و دیگه هیشکی سکسی نبود. فرداش دوباره مامان و بابام و خواهرم سکسی شدن اما من حرمت عشقمو نگه داشتم تا یه هفته سکسی نبودم. خلاصه بعد یک هفته دیگه زندگی افتاد رو روال عادیش. یه شب به یاد عشقم فازه جوجه کلاغ یتیم گرفته بودم و رو کمد سرمو گذاشته بودم روی سنگدونم. یه هو بابام اومد تو و چراغو زد. آقا منو میگی وحشی شدم و شروع کردم بال بال زدن. که بابام گفت: چخه! پدر سگ! گمشو بیرون! آخ آخ آخ! محمد رضاگلزار جرج کلونی بردپیت آرنولد. تویی بابا؟ شرمنده نمیدونسم پرواز میکنی. بیا که مهمون خارجی اومده. بیا از این حال و هوا در بیا.
و اونجا بود که به معنی کلمه عاشق شدم. خدا جون! چی میدیدم. چه کسی! زرد و سفید. قد بلند. تن و بدنشم رو فورم و سفت. عین خودم. بابام گفت: معرفی میکنم پسرم. پنیر سوییسی. پنیر سوییسی. محمدرضا گلزار جرج کلونی برد پیت.
وااااااااااااای! چقد این سوراخ داشت؟ سوراخای متنوع با اندازه های مختلف. منم خجالتی! کم آورده بودم. یه هفته هم بود سکسی نبودم یادم رفته بود. پرکتیس لازم داشتم. خلاصه بعد شام یه اس دادم بهش. گفتم که عاشق شدم و قصد ازدواج دارم و اینا. جواب نداد. کم کم بحثو کشوندم به مسایل سکسی. خودشو چس کرده بود. هی من نوشتم هی اون ننوشت.هی من نوشتم هی اون ننوشت. گفتم من باید حال اینو بگیرم. جنده خانوم!خودم دیدم همه سوراخاش اوپنه. دیدم خونه ساکته. رفتم سر وقتش و د بکن که کردمش. آبمو هم ریختم توش گفتم بذار حامله بشه حساب کار دستش بیاد. یه هو از طرف مامانم یه اس اومد که حواست باشه
من عروس فرنگی نمیخام ها! بگیر بتمرگ.
اما خوب دیگه دیر شده بود. متاسفانه صبحش بابام اومد و خبر فوت پنیر سوییسی رو بهم اعلام کرد. نگو آب داغم ذوبش کرده بوده. نذاشتن جنازشو ببینم. بابام میگفت صحنه ی خیلی فجیعی بوده. البته داستانی که میخوام تعریف کنم این نبود. جو گرفت تا تهش رفتم.

داستان مال نیم ساعت پیشه. داستان یک دام کثیف که یک گروه از خدا بیخبر غیر سکسی برام گذاشته بودن. یه دختریو تو خیابون دیدم که داشت بدجور عامار میداد. قیافش همچی مال نبود اما اندامشم خیلی مزخرف بود. ولی خوب لنگه کفشی بود در خیابان. باس میکردمش. موبایلم پیشم نبود. واسه همین آتیش روشن کردم و با دود بهش پیغام دادم. کم کم بحثو کشوندم به مسایل سکسی. دیدم پایه اس. رفتم پیشش. نزدیک بود از اینکه تحویلش گرفته بودم بمیره. عاشقم شده بود خفن. منم زیبا! جووووووووووووووووووون! دختره گفت منو بکنننننننننننن! منو جررررررررررر بررررررررروووو! میخواستم بگم شما مال کدوم دهاتی که به جرم بده میگی جرم برو؟ اما حشرم زده بود بالا بیخیال شدم. یه خورده ماساژش دادم که هیکلش اومد رو فورم. شکمش رفت تو. سینه هاشم ماساژ دادم و خوردم که سایزش شد ۷۵ دابل دی. کونشم اونقدر کردم که بزرگ شد. بعد دیدم من که شروع کردم بذار همینجا دماغشم عروسکی کنم و براش گونه هم بذارم. یه دفه دیدم یکی داد زد بگیرینش خودشه… برگشتم دیدم ای داد بیداد جامعه پزشکی داره دنبالم میدوه. میگرفتنم قرار بود جایزه نوبلو بدن بهم که منم نمی خواستم. آخه من خیلی خاکی هستم. بذار بدنش به محتاج. دیدم اوضا خیطه. کیرمو در آوردم و مثل باتوم گرفتم دستم. هر کی اومد یه ضربه نثارش کردم. اما بعد دیدم تعدادشون خیلی زیاده. یه جق سریع زدم. این اولین جقم بود. آبم پاچید به یه ساختمون و من مث اسپایدرمن سریع خودمو رسوندم به یه بلندی. یه جق دیگه و یه جق دیگه. تا برسم خونه شده بودم یه جقی حرفه ای. وقتی رسیدم خونه مامانم که تازه بیدار شده بود منو دید جق زد. ببخشید جیغ زد. موهام کم پشت شده بود. پلکام ریخته بود. کمر درد. زیر چشمام گود افتاده بود. دست راستم که تا خونه باهاش جق زده بودم عضلانی تر از دست چپم شده بود. لاغر شده بودم. آفتاب سوخته شده بودم. شکمم سیکس پک شده بود. سوی چشمام رفته بود. گوشام کم شنوا شده بود. دندونام مثل موی سرم سفید شده بود. دندونای درا;ولایی در آورده بودم. پوست کف دستم رفته بود. دپرس شده بودم. چرا؟ همش عوارض این جق لعنتی بود دیگه! حواست کجاست باهات حرف میزنم؟ خلاصه اومدم تو. مامانم فشارش افتاده بود. سریع ده تا تراماول انداخت. بابام هم از ناراحتی حواسش نبود و برای همگیمون شربت آورد که من خودمو انداختم روی سینی و داد زدم نننننننننننننننننننننننه! بااااااااباااااااا! شررررررررررررربتتتتتتت خطرنااااااااااکههههههههههه! و جون همگیمونو از سکس نجات دادم. بابام هم ترسید یه چن تا ترامادول ریخت تو کاسه و نمک زدیم خوردیم و خیلی خوش گذشت…
حالا برم سر توهینهای آخر داستان. فلان فلان شده که میای جق میزنی بعدشم پشیمون میشی با توام. با تو نیسم. با اون یکیم. تو! منو ببین! حالا شد. با توام. فوش میدی که چی بشه؟ ادبو از من یاد بگیر مادر جنده. تربیت داشته باش بچه کونی. برو دمبال علم واخلاق پدر سگ! آشغال بی پدر مادر! فوش نده حمال! ادبو رعایت کن دیوث. حالا برو گمشو نصیحتام تموم شد.
منتظر نظرات با ادبتون هستم.

نوشته: محمدرضا جرج برد آرنولد


👍 5
👎 4
38040 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

546087
2016-06-24 21:50:33 +0430 +0430

دیگه ننویس که ریدی . واگذار میکنم بقیه بگن چیزی که لایقشی

1 ❤️

546088
2016-06-24 21:56:27 +0430 +0430
NA

what the FAZ?

0 ❤️

546106
2016-06-24 23:03:40 +0430 +0430

ِبیا بگیرش کنج دهنت انقد بیقراری نکن بابا شیرت خشک میشه

0 ❤️

546116
2016-06-24 23:36:26 +0430 +0430

خخخ کس کش بنویییس

0 ❤️

546132
2016-06-25 03:23:00 +0430 +0430

نوبل دیاثت رو باید بهت بدن ،تربچه نقلیه بی مزه ه ه

0 ❤️

546151
2016-06-25 07:47:22 +0430 +0430

نمیدونم چی بگم :(
شفای عاجل

0 ❤️

546153
2016-06-25 08:00:02 +0430 +0430

من تا حالا فحش ندادم زیر داستان کسی
اما این یکی
ایییی کییییییییرم تو قلمت

0 ❤️

546157
2016-06-25 09:14:27 +0430 +0430

یعنی خواهر مادر اون معلم انشاء تو گاییدم همینو بس

0 ❤️

546164
2016-06-25 10:26:12 +0430 +0430

خوب بود. مثل داستان قبلت خوشم اومد.فقط خیلی دیگه شلوغ کردی داستانتو. همه چی درهم میشد سر گیجه میگرفتیم. در ضمن مژه هام ریخت درسته نه پلکام ریخت.

0 ❤️

546165
2016-06-25 10:28:23 +0430 +0430

کیر تو مغز نخودتت چیه نوشتی همون کلمه اول فهمیدم کس شعره ننویس لطفا

0 ❤️

546195
2016-06-25 16:15:45 +0430 +0430

ماله کدوم دهاتی حاجی؟؟

0 ❤️

546197
2016-06-25 17:35:45 +0430 +0430

افرین. لذت بردیم (wanking) ?

0 ❤️

546199
2016-06-25 18:02:59 +0430 +0430

این الان چه گهی خورد

0 ❤️

546215
2016-06-25 20:28:48 +0430 +0430

همون پاراگراف اول رو خوندم نفهمیدم چی شد؟ یکم روانتر بنویسین. بعدشم چهار مدل برای یک کلمه بنویسی و همش غلط باشن خیلی درده هاا 🙄 هضم عزیزم، هضم !

0 ❤️

546316
2016-06-26 09:09:55 +0430 +0430

خخخخ باحال بود 🙄

0 ❤️

546333
2016-06-26 11:10:16 +0430 +0430

من یکمشو خوندم گفتم بیام 4 تا فحش بدم بعد برم ببینم میتونم بقیشو تحمل کنم و بخونم
اخه کس مغز این اراجیف چیه نوشیتی به جای ترامادول قرص یبوست انداختی اسهال شدی تر ترو

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها