ویچت + پلیس + اردلان = گشاد شدن کون مریم (1)

1393/03/29

این یه داستان نسبتن تخیلیه و فقط برای کسب تجربه من این داستان رو نوشتم
البته تا یه حدیش راسته ولی خب من پیاز داغش هم زیاد کردم که شما جوانان جقی بهتر بتونید به کارتون برسید و اون کسایی هم که علاقه به خواندن دارن صد در صد میدونن توی نوشت همیشه یه سری خلاء هست که نمیشه بدون خالی بندی پرشون کرد
خب بریم سراغ داستان
منم مثه همه بچه های سایت خوشکلم قدم بلنده پولدارم و توی داستان میخواهم خوشکلترین دختر دنیا که توی همه داستانا سینش سایز 75 و سفید و تنگه بکنم (خخخخخخ)
نه عاغا داستان یکمی فرق داره
من خدمت سربازی خوبی داشتم از شانس خوبم آموزشی رفتیم بیرجند نیرو انتظامی و موقعه تقسیم با کلی پارتی افتادم نیروانتظامی شهرمون توی یگان امداد (همین بنز های 110 ، اصلا ازشون نترسید گوزم نیستن) خلاصه ما 17 ماه با تمام پلیس های شهر آشنا شدیم و این خودش آغاز تاسیس یه امپراطوری برای من بود. خدمته که تمام شد با کلی قرض و قوله یه پراید تمیز خریدم و تا دسته بزکش کردم یه سیستم توپ ( ضبط 7150 پایونیر ، 4 تا 6975 ، یه آمپ 4 کانال پریمیر ، یه آمپ 2 کانال کنوود و یه ساب باکس جی بی ال «اینارو گفتم نگین دروغ میگم» شانس ما یارو میاد میگه من یه بنز دارم که ازش یکی توی دنیا هست همه باور میکنن حالا ما یه پراید داریم همه بیاید بگین ما نداریم ) ، بگذریم
خلاصه ما این پرایدو خوابوندیم کف زمین و شیشه هاشم دودی 90% زدیم و افتادیم توی کار آژانس و مسافر کشی ، از اونجایی که همه پلیس ها باهام دوست بودن کسی به ماشینم چپ نگاه نمیکرد.
یه روز ظهر توی آژانس داشتم کف میکردم یکی از بچه ها داشت با گوشیش ور میرفت ، چت کردم روش گفتم : بیا اینجا بینم !!!
داری چی کار میکنی ؟؟؟ :دی
بنده خدا هنگ کرد گفت بخدا هیچی توی ویچتم
بعد من هنگ کردم گفتم پً ویچت چیه ؟
یهو خندید گفت دهاتیه ندید بدید ویچت خیلی باحاله همه دیگه دارن یه برنامه رو گوشی نصب میکنی تکونش میدی یه مشت کس میاد توی گوشیت
عاغا نمیدونی اون لحظه من چه حس عقبموندگی بهم دست داد و توی دلم گفتم ای خاک توسر من که ویچت ندارم ، رفتم جفتش نشستم گفت کو اگر راست میگه نشون بده … اونم نامردی نکردو یه مشت دختر خوشکل نشونم داد که یهو نوبت من شد برم سرویس تا همین حد کافی بود برم ویچت نصب کنم .
سرویس رو که انجام دادم رفتم در یه موبایل فروشی گوشیم ((1201 نوکیا)) دادم یارو گفتم عاغا برا ما یه ویچت خوبی نسب کن .
یارو بلند شد میخواست ویترینه مغازشو بزنه توسرش گفت نمیشه آقا روی این گوشی گوزم نمیشه نصب کرد .
من یه لبخندی زدم گفتم بابا چرا اعصاب نداری و توی افوق محو شدم رفتم آژانس یقه رفیقم و گرفتم .
گفتم مرتیکه حشری بدم پلیسا بکننت
منو کیر میکنی ؟؟؟
بنده خدا گفت من کاری نکردم چی شده منم داستان رو براش تعریف کردم و اونم کلی خندید ، بهم گفت بابا باید گوشیت مدل بالا باشه آندروید داشته باشه
منم گفتم ای بابا حالا گوشی از کجا بیارم
اونم با خنده گفت کس کردن خرج داره
منم با خنده گفتم کیرم توی کسی که پول بدی براش
یه چندروزی گذشت هرجا میرفتم ویچت میدیدم
اصلا شبا توی خواب خودم رو میلرزوندم ((shake که کسا بیان توی خوابم ، رفتم ساب ماشین رو فروختم یکمم پول جور کردم یه گوشی گلاکسی مگا (از اسمش خوشم اومد توی مایه های بگا بود) خریدم و ویچت رو نصب کردم …
آها از حالا خیلی باحال میشه

یه یک هفته ای توی ویچت جولان دادم و کلی دوست پیدا کردم یه شب یکی مارو دعوت کرد توی یه گروپ رفتیم و کلی خندیدیم خدایی گروپه پر دختر بود
خلاصه ما توی گروپ تبدیل شدیم به یه پچه مایع دار (همرنگ جماعت شدیم «خخخخخ») یه روز بچه های گروپ برنامه چیدن هرکی پایست همدیگه رو ببینیم ساعت 8 جمع بشیم توی یه پارک .
روز موعود من کلی تیپ کردم و زنگ زدم به یکی از استوارهای دوران خدمت الکی گفتم استوار دلم برات تنگ شده بیا ببینمت ، قرار گذاشتیم ساعت 7.30 استوار با ینز پلیس اومد دنبالم یکمی تاب خوردیم توی شهر ساعت 8.10 گفتم استوار منو بنداز پارک اون بدبختم از دنیا بیخبر من و رسوند و همه منو نگاه میکردن با این تیپ از بنز پیاده شدم . بچه های گروپ تا منو دیدن هنگ کردن گفتن پلیس گرفته بودت گفتم نه بابا من نه اینکه بابام خیلی پولداره اجازه نمیده با تاکسی جایی برم و همیشه مجبورم با پلیس این ور اونور برم «خخخخخخ» همه خندیدن فکر کردن خالی میبندم یکمی نسبیم قلبون کشیدیم ساعت شد 9.30 من گفتم باید برم دباره زنگ زدم استوار اومد دنبالم و منو رسوند خونه
آقا از شبش توی ویچت همه منو دوست داشتن ، مثلا به دختره تا قبلش میگفتم سلام بزور جواب میداد حالا همه خودشون هی پی ام میدادن
یه دختره بود خیلی توی کفش بودم ، اونم که منو دیده بود باهام حال کرده بود و یه کوچولو تابلو بود میخواره
ما رفتیم توی کارش و چت کردن اسمش مریم بود 25 ساله
کم کم مخ رو زدیم و یه قرار گذاشتیم کافی شاپ توی کافی شاپ کلی حرف زدیم و رابطمون شکل گرفت
یه شب داشتیم چت میکردیم میخواستم بحث سکس رو باز کنم گقت داری چی کار میکنی ؟
گفتم عزیزم دارم یه کتاب میخونم
گفت چه کتابی ؟
گفتم به درد تو نمی خوره سکسیه
گفت وا ؟ مگه من بچه
گفتم خوب بدرت نمیخوره عزیزم تو که تجربه نداشتی اصلا نمیفهمی چه حالی داره
گفت خوب چه حالی داره
گفتم بابا بیا اصلا خودت بخون میفهمی منم آدرس شهوانی رو بهشن دادم گفتم برو توی این سایت پر داستانه
اونم رفت و یه ساعتی ازش خبری نبود یهو پی ام داد شب بخیر
کلی ترسیدم فکر کردم ناراحت شده
پی ام دادم گفتم فدات شم چی شد ؟
گفت هیچی حالم خوب نیست میخوام بخوابم
تا اینو گفت فهمیدم بـــــــلــــــــــه خانم شهوتی شده
توی دلم گفتم شهوانی دمت گرم حال دادی
منم گیر دادم که چرا چی شدی ببخشید تقصیر من بود نباید اون سایت رو بهت میدادم
یهو گفت اردلان (اسم منه) دوست دارم بقلت کنم بخوابم
اشک اومد توی چشمام گفتم اردلان نوش جونت بکن که این جایزه رو خدا برات فرستاده
عاغا ما هم زدیم به سکس چت که آره الان اگه پیشم بودی این کار میکردم و اونکار میکردم حسابی حشری شده بود
گفتم مریم من دوست دارم ببوسمت اونم گفت منم دوست دارم … گفتم خوب کی
یکمی مکس کرد گفت هروقت تو بخوای ((نا گفته نمونه 3 هفته از دوستیمون میگذشت)) بهش گفتم فردا خوبه ؟ گفت باش هرچی تو بگی
فردا ساعت 7 قرار گذاشتیم رفتم دنبالش رفتم یه جای خلوت و توی ماشین کلی بوسیدمش و مالوندمش و تا خوردن سینه پبش رفتم و جا تنگ بود نمیشد کاری کرد همونجا بر یزید پدرسگ لعنت فرستادم که چرا خونه خالی ندارم من
اون شب هم گذشت و کل هفته دنبال خونه خالی بودم تا یه روزی خونه خالم خالی شد و پسر خالم اوکی رو داد
فوری به مریم زنگ زدم گفتم عزیزم دلم برات تنگ شده عصری میای ببینمت اونم از خدا خواسته گفت باش میام
انگار دنیارو داده بودن بهم رفتم حمام کلی صفا بخودم دادم و آماده شده رفتم دنبای مریم سوارش کردم و رفتیم خونه خالمینا

ادامه بدم ؟

نوشته:‌ اردلان


👍 0
👎 1
64365 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

423139
2014-06-19 07:37:01 +0430 +0430
NA
sml.jpg
0 ❤️

423141
2014-06-19 07:53:42 +0430 +0430
NA

khandidam

0 ❤️

423142
2014-06-19 08:23:51 +0430 +0430
NA

همین کارارو میکنید ویچت فیلتر میشه

0 ❤️

423143
2014-06-19 09:31:54 +0430 +0430
NA

نه پسر ادامه نده یاقیش رو مامانت تعریف میکنه تو نمیخواد خاطراتیش رو بازگو کنی

0 ❤️

423144
2014-06-19 09:32:55 +0430 +0430
NA

الی جان برگرد اون قسمت داستان رو دوباره بخون عزیزم ماشین رو نفروخته که بخشی از سیستم ماشین یا همون ساب رو فروخته…داستانتم باحال بود راستو دروغشو کاری ندارم اما در کل جذاب بود ادامه بده لطفا

0 ❤️

423145
2014-06-19 09:43:54 +0430 +0430

درسته غلط املایی زیادی داشتی ولی از داستانت خوشم اومد
بنویس

0 ❤️

423146
2014-06-19 10:18:12 +0430 +0430

جگر بنیس … طنزشو دوست داشتم …فدا مدا

0 ❤️

423147
2014-06-19 10:36:33 +0430 +0430

خوب بخون! ماشین رو بدبخت نگفت فروختم، گفت سیستم رو فروختم. ایرادای الکی اصلن تو خونه کامنتگذاران این سایته!

0 ❤️

423148
2014-06-19 12:11:13 +0430 +0430

خخخخخخخخخخخخخ
خیلی بامزه بود
ادامه بده

0 ❤️

423149
2014-06-19 17:39:17 +0430 +0430

خنده دار و با نمک بود

0 ❤️

423150
2014-06-19 18:28:50 +0430 +0430
NA

جهنم وضرر تو هم بنویس

0 ❤️

423151
2014-06-19 19:22:37 +0430 +0430
NA

راست و دروغش مهم نبود . اما اطلاعات عمومیت پایینه . من اسپرت فروشی دارم . شیشه دودی هم هر چقدر درصدش کمتر باشه دودی تره . یعنی تیره ترین دودی که روی ماشینای پلیسه حفاظت از شخصیت ها میزنن 30 درصده . و تو که 90 درصد زدی انگار اصلا نزدی . و راحت بگم که اصلا 90 درصد نداریم . تهش 70 درصده که میزنن.

0 ❤️

423152
2014-06-19 21:55:33 +0430 +0430
NA

SHEEREEN این وسط ارضا نشه صلوات

0 ❤️

423153
2014-06-19 22:44:57 +0430 +0430

دادا ادامه بده

0 ❤️

423154
2014-06-20 03:54:19 +0430 +0430
NA

mosking
گرچه دروغ بود ولی جالب نوشته بود!
سری بعد هم با بنز پلیس رفتی؟ یا تو بنز پلیس جا تنگ بود؟

0 ❤️

423155
2014-06-20 05:08:16 +0430 +0430
NA

عجب خوب که اینطور بگو خنده داره
همین دیگه احترام برای شخصیت مریمت قائل نیستی بعدا نمیگی دختره به گا میره هیییییییی عجب زمونه ای شده بد شده اقا بددددددد فاک مریم

0 ❤️

674742
2018-02-22 23:25:30 +0330 +0330

بچه مایع دار؟؟؟؟؟ (dash) حتما بقیه هم بچه جامد دارن و احتمالا گوزو ها بچه گازدار. یه مدل جدیدش هم بچه پلاسما دار

0 ❤️