اين خاطره بر ميگرده به بعد از اتفاقات سال ٨٨.من و دوستم هادي باهم خيلي جينگ بوديم. يك سال از من بزرگتر بود.رابطه مون جوري بود كه وقتي با يه دختر يا زن كات ميكرديم پاسش ميداديم به هم ديگه و اون يكي مون باهاش برنامه ميريخت. از اين كارا كه همه پسرا انجام ميدن…
ما همه جور سكسي رو تجربه كرده بوديم و ما هميشه دنبال يه هيجان جديد و يه تجربه نو بوديم .تا اينكه رفيقم با يه زنه رفيق شد.يه بار كه ميرفت سرقرار من هم باهاش رفتم.وقتي با زنه مواجه شدم كپ كردم .يه خانوم چادري كه اصلا يه تار مو هم از زير چادرش توي پيشونيش نيافتاده بود ،با قيافه اي متوسط (كمتر از متوسط) و پوستي گندمي.قدش رو يادم نمياد چقدر بود .خلاصه من خيلي تو ذوقم خورد كه رفيقم با اين دوس شده و بهش گفتم اين چيه كه باهاش دوس شدي و از اين حرفا… رفيقم گفت فقط يه بار ميكنمش بعد ميزنم در كونش.كه من به فكرم رسيد كه باهاش سكس سه نفره بكنيم و با هادي هماهنگ كردم و هادي
هم اوكي داد.خلاصه منو هادي با هم يه نقشه ريختيم كه مثلا هادي و من داداش هستيم (جزئيات نقشه رو تو اصل ماجرا متوجه ميشين)
يه شب هادي زنگيد گفت كه قراره بره دنبال زنه و بيارش خونه خالي.من قبل از اينكه هادي و زنه بيان رفتم تو خونه قايم شدم تا اونا بيان.اونا اومدن و رفتن تو اتاق اخر و عمليات بيت المقدس رو شروع كردن.منم كير به دست وايساده بودم(راستش چون اولين بارم بود ميخواستم اين مدلي سكس كنم ترس داشتم ولي شهوتم غلبه كرده بود به ترس) تقريبا يه ربع گذشته بود كه رفتم در هال رو باز كردم و محكم زدم توي هم(يعني مثلا يك نفر وارد خونه شده) و وارد خونه شدم .صدا زدم هادي !هادي! هادي هم لخت اومد پيشم گفت بله داداش گفتم چرا لختي ؟چه غلطي ميكردي؟نكنه جق ميزدي بدبخت؟اونم سكوت كرد .گفتم تو اتا
ق چه خبره چرا چراغ خاموشه؟تو تاريكي چيكار ميكني؟وايسا بيام ببينم داري چه غلطي ميكني؟اونم الكي مثلا جلو وارد شدن منو به اتاق ميگرفت …خلاصه رفتم داخل و چراغ و روشن كردم ديدم حاج خانوم لخت لخت گوشه اتاق وايساده و…به هادي چشمك زدم كه برو برام اب بيار و هادي از اتاق رفت بيرون منم شروع كردم به در اوردن لباسام و با سينه خانومه بازي كردم ولي اون ترسيده بود(سينه هاي بزرگ و اويزوني داشت و پوستش خيلي لطيف بود).سعي كردم اعتمادشو با چندتا كس شعر فلسفي -عرفاني جلب كنم.دستش و گرفتم و گذاشتم رو كيرم اونم اروم با كيرم بازي كرد تا اينكه رفيقم اومد تو اتاق با يه بطري … تا رفيقم وارد اتاق شد زنه دست از رو كير من برداشت كه مثلا به رفيقم بگه بهش وفا داره
بهشون گفتم شما مشغول سكس شين ،چراغا هم خاموشه من جايي رو نميبينم(در صورتي كه همه مون ميدونستيم كه چراغ تو هال روشنه و همه چيز معلوم)رفيقم از كمر خوابيد و زنه هم رفت رو كير رفيقم و شروع كرد به تلنبه زدن زنه بد جور شل شده بود منم رفتم سمتشون بين پاهاشون زانو زدم به كيرم تف زدم كه يهو خانومه به خودش اومد و گفت از پشت درد داره و ادا تنگا رو در اوردن.منم تو گوشش اروم گفتم كارمو بلدم و از اين فرصتها گير هر زني نمياد و كس شعر فلسفي بافتم و اونم رام شد.يواش يواش گذاشتم دمه سوراخ كونش و اروم اروم سرشو هل دادم داخل .خوشبختانه لذت كس دادن به خانومه درد كونش رو مرهم بود و من يكم تندتر از حالت معمول كيرم و هل دادم داخل .من كيرم و تا ته كونش جا كرده بودم و و رفيقم هم باسينه ها زنه بازي ميكرد و تلنبه ميزد خيلي حس خوبي بود .كون زنه گشاد بود و چون رفيقم كيرش تو كس زنه بود يه مقدار كونشو تنگتر كرده بود.زنه حشري شده بود ولي صدايي ازش در نميومد جز يه نفس نفس زدن كه داشت سركوبش ميكرد. خانومه هم چون داشت لذت ميبرد خودش هم عقب جلو ميكرد تا بلكه سهم بيشتري از اين لذت نصيبش بشه و من با ديدن اين كارش بيشتر حشري شدم و با سيلي ميزدم رو كونش (كه اين كاره من بعدا شده بود سوژه خنده خودمو رفيقم) ٢٠-٣٠ اين سكس طول كشيد و من دااشتم ارضا ميشدم و بدون اينكه بكشم بيرون همه رو تو كونش خالي كردم ولي اون تو اين عالما نبود(بعدا فهميدم رو رفيقم هم ريخته)
اون خانوم چند بار ديگه ازمون تقاضاي سكس كرد كه سه نفره بريم ولي يك بار بيشتر فرصت نشد.
دوستاني كه اين داستان رو ميخونيد و متاهل هستن لطفا لطفا لطفا گوش كنيد ؛ به هيچ عنوان اين رابطه رو با خانم خودتون تجربه نكنيد وگرنه بايد فاتحه زندگيتونو بخونيد .هركسي هم بهتون بگه من كارمو بلدم و چيزي نميشه و از اين حرفا باور نكنيد فقط قصدش سواستفاده از شما
نوشته: بي نام
زنای چادری حشرشون بالاس به گفته یکی از ابنهای های اینجا . حالا اینکه حالیشون نیس کجا باید بگن زن کجا بگن خانوم برمیگرده به محیطی که توش بزرگ شدن
اول اینکه ممنون از نصیحت شما و دوم اینکه همه میدونیم و چنین غلطی کسی نمیکنه که کونش پاره خواهد شد
من اين داستان رو نوشتم.اون كسايي كه ميگن اين دروغه برام اهميتي نداره وفكر ميكنم ماجراي سفر به فضا يا راجع به ماوارالطبيعه تعريف نكرم كه بخواد غير قابل باور باشه.
من قبلا وقتي نظرات رو راجع به بقيه داستان ها ميخوندم كه ميگفتن داستان دروغه…خب منم باورم ميشد كه دروغه.ولي حالا مطمئن شدم بعضيا چون خودشون تجربه اي نداشتن و نديدن بقيه رو هم دروغگو ميدونن.
اينكه ميگين نصيحت نكن چون درك نميكنيد اين حرف رو ميزنيد ،واقعا بعضي از متاهل ها هستن كه به سايت سر ميزنن و اين مسائل روي زندگيشون تاثير داره.من خودم شخصي رو ميشناسم كه خودش و خانومش وارد اين نوع سكس شدن و زندگيشون نابود شده.سعي كنيد به خاطر ٢٠٠ گرم گوشت تبليغات منفي نكنيد.من مخالف سكس با متاهل و يا مجرد نيستم(نظري راجع بهش ندارم) ولي فقط يه پيشنهاد كردم به اون متاهل هايي كه اين نوع سكس از ذهنشون خطور كرده و ميخوان عمل كنن بهش
در اخر خوبه كه بگم بهتره ما ايرانيا اين عادته تهمت زدن و درغگو خوندن رو ترك كنيم.به هر حال ممنونم از كسايي كه باور كردن و يا احترام گذاشتن
با توجه به نصیحت کردنت من فکر میکنم آن خانومم همسرت بود و میخواستید ی سکس 3 نفر رو تجربه کنید و بعدا از این سکس دچار مشکلات خانوادگی شدی. البته بنظر من حرفت در رابطه با نصیحتت دورست بود.
یه کسکپک زده کونی هی میاد پای داستانا زرت و گوز میکنه میگه کسم دهنت کسم دهنت . برینین به هیکلش کونیو . پنجاه و هفت سالشه بیست ساله رنگ کیر ندیده بدبخت لاشی . پاش لب گوره میاد با بر و بچ اینجا لاس زدن شاید یه چیزی بش بماسه
کاری به راست و دروغ داستان ندارم. ولی سکس سه نفره واقعا لذت خاصی داره
این حرفای فلسفی- عرفانی چی هست وسط سکس؟!!
در مورد توصیه متاهلی هم ممنون. نکته خوبی بود.
فقط یه چیز میگم.کییییییییر خرررررررررر.حالا چه اصراری دارن بعضی ها که حتما داستانشون واقعیه من نمیدونم
احتمال دروغ وتخيلى بودن هست
ديگه بايك دست ننويس
دوستتم قاطى نكن
نصيحتم به قيافه ات نميخوره