پارمیس و پسرخاله

1392/06/28

سلام اسمم پارمیسه 24 سالمه خیلی خاطره نمیگم این داستان هم مربوط میشه به 17سالگیم من یه پسر خاله دارم که که 27سالشه اون موقع 20سالش بود اولا بهش توجهی نمیکردم خودم عاشقش نبودم حسی بهش نداشتم فکر میکردم اون هم اونجوریه من خیلس سکسی بودم کلا همیشه هم فکر سکس بودم با دوستام خیلی فیلم سوپر نگاه میکردیم عاشقه سکس بودم همیشه هم دوست داشتم تجربش کنم ولی میترسیدم عاشق کیر هم بودم یه رووز منو خونوادم دعوت شدیم خونه ی مادربزرگم که پسر خالم ارش هم با خونواده دعوت بودن داشتیم شام میخوردیم که نشست پیش من خیلی هم با هم خوب بودیم بی جنبه هم نبودیم که کسی شک کنه یا گیر بده که اینقدر خوب نباشیم حالااا درحال شام خوردن بودم که غذام پرید گلومو به سرفه افتادم اونم در حال اب ریختن واسه من هی اروم میگفت ای جونم فداتشم ججووووووون از این حرفا یه جوری شده بودم نمیدونم اونشب هم چه مرگم بود دوست داشتم کرم بریزم واسش بعد شام گفتم بریم پاسور بازی داشتیم بازی میکردیم که ههی سروصدا میکردیمو هی مامانم هینا میگفتن ساکت باشین گفت بریم حیاط من گفتم نه بریم طبقه بالا بیشتر حال میده کسی هم نمیاد صداموونم نمیاد اون هم چیزی از حرف من نفهمیدو خلاصه رفتیم بالا همش تو این فکر بودم چه جوری بهش نزدیک بشم بهش گفتم شرطی بازی کنیم میدونستم شرطو میذاره بوس از اون جایی که میدونستم روداره گفتم هرچی تو بگی گفت باشه اگه بردم باید بذاری لباتو بخورمو سینهاتو گاز بگیرم همیشه سر بوس شرط میبست این دفعه نمیدونم چرا اون حرفو زد منم از خدا خواسته قبول کردم منم گفتم اگه ببازی باید بذاری بزنمت قبول کرد وسط بازی هر جفتمون سعی میکردیم ببازیم که اخرشم من بردم قرار شد بزنمش هرچقدر که دوست دارم منم نشستم رو شکمش که بزنمش تا میتونستم چک زدم حس کردم داره یه جوری میشه ترسیدم با وجود اینکه همینو میخواستم خوابیدم کنارش که انگار خسته شدم خوابید رومو گفت چرا فرار میکنی بعدم لبامو کشید تو دهنش تجربه لب دادن داشتم ولی وقتی بوسم کرد دیوونه شدم لبامو از تو دهنش دراوردمو گفتم چیکار میکنییی بعد بلند شد از رومو منم سریع رفتم طبه پایین هردوتامون سرخ بودیمو همش به هم نگاه میکردیم من اخم کرده بودمو اون خجالت میکشید ولی ته قلبم بازم از اون لبا میخواستم دوست داشتم زیرش بودو ویذاشتم هرکاری میخواد بکنه ولی نمیدووونم چرا ترسیدم یا شایدم خجالت بود بعد از یک هفته عمه ی مامانامون فوت کرد و همه رفتن اونجا به جز زنداییم منو ارش هم موندیم پیش اون ارش عصر باشگاه داشتو گفت شب هم دیر میاد زنداییم هم قرار بود با بره جشن عقد دوستش منم تنها بودم ساعت 4بود زنداییم اماده سد و رفت ارش هم که رفت تنها بودم بعد نیم ساعت زنگ درو زدن وقتی درو باز کردم ارش بود گفت مثل اینکه برادر مربیش فوت کرده اونم نمونده بودو برگشنه بود خونه تنها بودیم از اون شب به بعد دیگه صمیمی نبودیم یه کم خجالتی بودیم ساکت بودیم که بعد چند دقیقه ارش گفت پارمیس من بابت اونشب معذرت میخوام فکر نمیکردم ناراحت بشی من جوابی ندادمو کانالایه ماهواررو عوض میکردم گفت یه چیزی بگم گفتم اوهوم بگو گفت یخوام مثل قبل باشیم اینجوری رفتار نکن باهام منم گفتم الالنم مثل قبلیم گفت راستشو بخوای من دوستت دارم تو اون لحظه انگار برق وصل کده باشن بهم از جام پریدم مغزم کار نمیکرد چشمام شده بو 4تا گفت میدونم تعجب کردب ولی اره عاشقتم میپرستمت به روی خودم نیاوردمو رفتم اشپزخونه که قهوه بخورم داشت پشت سرم میومد یخ کرده بودم هیجان زده بودم خب ارش خیلی خوشگل و خوش هیکله از پشت بغلم کرد گفت بگو که دوستم داری حرف نزدم گفت بگو پارمیسم گفتم ارش نکن برو کنار گفت نمیخوام لباشو گذاشت رو گردنمو مک زد حس کردم منم دلم میخوادش منم دستاشو گرفتمو اروم اهه کشیدم یه دفعه سرشو ارورد بالا در گوشم گفت جججججوووووووووون تو هم منو دوست داری بکو که به اندازه ی من عاشقی حرفی نزدمو چرخیدم لباشو کشیدم تو دهنمو مک زدم همون جوری رفتیم رو تخت داییم اینا خوابید رومو لبامو شدیدا مک میزد نفسم بالا نمیمد نفسای داغش میخورد تو صورتم هی روم وول میخورد رفت سراغ گردنمو مکش زد من هم به گردن خیلی حساسم اهه کشیدمو هشری شدو بیشتر مک زد عاشقه سکس بودم مخصوصا کیر خوردن دوست داشتم ب اون لحظه برسم سرشو بلند کردو گفت میذاری سینه هاتو بخورم هون لحظه هرچی میخواست میدادم گفتم اره تابمو دراوردو افتاد به جونه سینه هام بدجوری مک میزد دردم میگرفت نوک سینهامو با دندوناش میگرفتو میکشید یه جیغ اروم کشیدم که گفت جوووووووووونم مال منی میکنمت مال من میشی پردت مال منه گفتم اره مال تو ام گفت بگو عاشقمی کثافت منم گفتم اره عاشقتمو دوستت دارم دوباره شرع کررد به خوردن سینه هام منم گفتم لباساشو دیبیاره لباساشو دراورد با یه شرت بود گفتم درش بیار که گفت اخه گفتم دربیار بعدم خودم کشیدمش پایین کیرش مثل فنر پرید بیروون گفت تو هم دربیار منم شلوارمو شرطمو دراوردم کسمو که دید گفت واااااااااای جوووون میخوامش دیگه سینهاتو نمیخوام این جیگر لای پاتو بده منم گفتم باشه خوابیدمو پاهامو انداختم دور گردنش زبونشو کشید رووش خیلی منتظر همچین روزی بودم حس کردم دنیارو بهم دادن شروع کرد خوردن کوسم محکم مکش میزدو منم اهو نالم بلند شده بود اه میکشیدمو اون قربون صدقم میرفت زبونشو کرد تو کوسمو هی مکش زد خیلی لذت بخش بود بهش گفتم گاز بگیر چوچولمو گرفت به دندونشو کشید جلو حس کردم کنده شد همون جوری دندوناشو فشار میدادو من جیغ میکشیدم بعد گفتم بسه نوبته منه کیرش دقیقا همون چیزی بود که من دوسا داشتم کردمش تو دهنمو مک زدم لیسش مسزدمو با دستم بیضه هاشو میمالیدم تو فضا بود خیلی مک زدم مثل سنگ سفت شده بودو سیخ شده بود گفت دلش میخواد بکنتم ولی نمیشه کفتم چرا نمیشه گفت فکر کزدم نمیذاری گفتم میذارم ولی تخت کثیف میشه گفت بریم تو حال و بالش برداشتمو رفتیم گفت تا تهش هستم بذار پردتو پاره کنم مال من بشی منم اولش تردید داشتم ولی بعدش گذاشتم پاهامو انداختم دور کمرشو ارمو کیرشو کرد تو کسم خیلی دردم گرفت و جیغ زدم خیلی میسوخت اروم شروع کرد جلو عقب کردن و من جیغ میزدمو کم کم دردش اروم شد و تلمبه های ارشم تندتر شد داغ داغ بودیم با دستشم چوچولمو ویوالیدو با دندوناش نوک سینهامو گاز میگرفت بعد گفت بشین روش اول کیرشو دراوردو خونشو پاک کردیم بعد اون خوابیدو من نشستم رو کیرشو تا میتونستم بالا پایین شدمو اون سینه هامو چنگ میزد بعد اب من درومدو اونم بعد 5دقیقه ابش درومد که زدو درامردو ریخت رو سینهامو سینهامو مالییید وقتی ابش پاشید رو بدنم حال کردم بعد مالیدنه سینه هام خوابید رومو لبامو خوردو قربون صدقم رفت باورم نمیشد منو ارش سکس کرده باشیم و حالا مال هم بودیم از اون روز به بعد هم دوست بودیمو بعدها به مشمشنشمون گفتیمو بعد نامزد کردیئ حالا هم 7ماه نامزدیمو 6بار سکس داشتیم امیدوارم دوست داشته باشیدو بد بود هم فحش بدید داستان تخمی فحش هم میخواد دیگه عاشقتوونم…

نوشته: پارمیس


👍 0
👎 2
95817 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

399297
2013-09-19 16:26:06 +0430 +0430
NA

و بد بود هم فحش بدید داستان تخمی فحش هم میخواد دیگه عاشقتوونم…!!!
یعنی من خراب این دموکراسی و آزادی بیانت شدم

0 ❤️

399298
2013-09-19 17:00:20 +0430 +0430
NA

پیرشید نه نه بپای هم … چون دختری چیزی نمیگماااا

0 ❤️

399299
2013-09-19 17:43:00 +0430 +0430
NA

دم آدم چیز فهم گرم. داستان تخمی فحش می خواد اما چون شما خودت به تخمی بودنش ( البته خداییش خیلی هم تخمی نبود) اذعان داشتی، فحش نمیدم.
فقط خیلی زن داییتون تخم داشته که عمه شوهرش فوت کرده این رفته عقد کنون. چه فامیل خوب و روشن فکری هستین شما،‌دخی مخی خوب دارین من بیام بگیرم؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

399301
2013-09-20 05:37:51 +0430 +0430
NA

khub bud janam

0 ❤️

399303
2013-09-20 18:48:47 +0430 +0430
NA

تو تمام داستانهاي اينجا توي حال شروع ميكنن وبعد ميرن تو اطاقو روي تخت اين يك تفاوت بعد دختري كه پردش زده ميشه ديگه نميتونه درجا دو.باره سكس كنه از ميان بر هم استفاده كردين نه به اون ناز و اداهاي اول ونه به اين كه فوري پردتو زد (عجيبا غريبا)

0 ❤️

399304
2013-09-21 10:08:04 +0430 +0430

شُرط؟ نه واقعا شورت با شرط فرق نداره؟

0 ❤️

399305
2013-09-21 10:14:57 +0430 +0430
NA

جانا سخن از زبان ما میگویی :))

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها