پای شکسته حاصل سکس نیمه کاره

1396/04/28

مدتی بود با یکی از دختر های شهر آشنا شده بودم اون موقع 17 سالم بود و دختره هم 16 سالش بود دو سه بار بیشتر ندیده بودمش و بیشتر از طریق موبایل باهاش در ارتباط بودم تا اون موقع تجربه رابطه جنسی رو نداشتم ارتباط ما روز به روز بیشتر میشد و روزی دو تا شارژ فقط خرج زنگ هامون میشد تا اینکه خانواده تصمیم گرفتن برن روستا ولی خودم و بابام نرفتیم و خونه موندیم دومین روزی که اونا روستا بود فکر آوردن دختره به خونه به ذهنم رسید بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم و کلی هم التماس کردن به دختره قبول کرد که بیاد خونمون (البته حرفی از سکس نزدیم) فردا شبش پدرم که به ماهی گیری علاقه داشت برای همین کار رفت ساحل (ما ساکن یکی از شهر های جنوبی هستیم) و فرصت عالی برای آوردن دختره فراهم شد چون میدونستم بابام تا دو سه نصف شب برنمیگرده و اون موقع تازه اول شب بود آدرس دقیق رو بهش دادم و اون تا سر کوچمون اومد رفتم یه کشیک دادم دیدم کسی نیست بهش اشاره کردم بیاد داخل و اونم اومد یه ربع بیست دقیقه باهم حرف زدیم و به ذهنم رسید که قضیه رو باهاش در میون بزارم با کلی مقدمه چینی یه طوری بهش فهموندم که سکس میخوام و اونم رد نکرد هر چند خیلی نگران بود خلاصه اول از همه از گونه هاش بوس گرفتم و بعد لب هاشو بوسیدم دستم رو دور کمرش گرفتم و با حرارت لب هاشو میبوسیدم بالاخره کمکش کردم تا مانتوش رو دربیاره و شلوارش رو هم در آوردم و خودم هم لباسامو در آوردم الان فقط یه شرت و سوتین تنش بود رفتم از سینه هاش خوردم و اطراف نوکش رو لیسیدم و مکیدم تو بعدش خوابونمدش و شرتشو در آوردم و کسش رو لیسیدم تا و اونم حسابی تحریک شده بود تصمیم گرفتم کیرم رو بندازم تو کسش که گفت پرده داره و از عقب برای همین چرخید و خواستم از عقب بکنمش که صدای زنگ خونه اومد از ترس نمیدونستیم چیکار کنیم گفتم حتما بابام نیست و از پنجره ردش میکنم پنجره رو باز کردم ماشین بابام رو دیدم دختره از ترس رنگش پریده بود یهش گفتم سریع لباساتو بردار برو اتاق بالا اونم معطل نکرد و رفت خودمم لباسامو پوشیدم و تو این فاصله دو بار دیگه زنگ رو زد سریع دویدم و رفتم در رو باز کردم گفت کجایی نیم ساعته و اومد داخل نشست داشت تلویزیون تماشا میکرد و تصمیم گرفتم برم اتاق بالا رفتم دیدم هیچ جای مناسبی برای مخفی شدنش نیست آروم بهش گفتم همین جا بخواب تا فردا داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم بابام داره میاد بالا گفتم چی شده اونم گفت صدا میومد از بالا با صدای لرزان گفتم نه چه صدایی همین صدای لرزان باعث شد مشکوک و بیاد بالا نزدیک در اتاق بود و هیج جوره نمیتونستم جلوش رو بگیرم تو یک لحظه خودم رو از رو پله ها انداختم پایین و حسابی دردم گرفتم اونم منصرف شد و اومد ببینه چه اتفاقی برام افتاده خواستم بلند شم دیدم نمیتونم فهمیدم پام شکسته و بهش گفتم اونم سریع بلندم کرد انداختم تو ماشین که ببرتم بیمارستان تو ماشین از فکر دختره بیرون نمیومدم گوشی هم همراه نداشتم که بهش پیام بدم خلاصه اون شب خودم و بابام بیمارستان بودیم و دو روز بعد پام رو گچ کاری کردم بابام تو این مدت چند بار رفت خونه اما رفتار مشکوکی نداشتم گفتم حتما دختره فرار کرده خلاصه زود برگشتن اون شب پدرم باعث شد ما یک سکس نیمه کاره داشته باشیم و پامم بشکنه.

نوشته: ساسان


👍 5
👎 2
2203 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

640789
2017-07-19 22:15:16 +0430 +0430

آش نخورده و دهن سوخته
این خاطره رو برای قصه ما مثل شد بفرست تا تو شکرستان عروسکیشو بسازن.
بیشعور اینجاجای داستان نویسیه نه کسوشعر نوشتن.

0 ❤️

640791
2017-07-19 22:17:48 +0430 +0430

کلنگ جان دختره اونوقت شب که اومد خونه شما خانواده نداشت که بهش بگن کجا میری!؟ یا انقد راحت قبول کرد که شبو اونجا بمونه! اصن من نمیدونم چرا اینارو میخونم با اینکه میدونم کسشره انگار منم خودآزاری دارم

0 ❤️

640837
2017-07-20 05:17:50 +0430 +0430

كسي ك تو ١٧ سالگي بخواد ازين گوهاي گنده تر از دهنش بخوره همينم بايد سرش بياد.

0 ❤️

640881
2017-07-20 08:48:03 +0430 +0430
NA

🙄به این داستان فقط میشه خندید

0 ❤️

640882
2017-07-20 08:56:06 +0430 +0430

داستان رو میشه اینجوری ادامه داد کهپدرت وقتی برمیگرده خونه دختره رو طبقه بالا پیداش میکنه و به جای سکس نیمه تمام پسرش چند روزی حسابی با دوست دختر پسرش خوش میگذرونن. در باره اش فکر کن.

0 ❤️

641022
2017-07-21 04:50:37 +0430 +0430

تراوشات ذهن کس مغزته دیگه…
آخه دیوانه تو17سالت بود بعدش ی دختر16ساله آوردی خواستی بگای؟؟؟؟
ننتوگاییدم
دیسلایییکککککککک

0 ❤️