پاییز

1391/05/26

پاییز بود و هوا رو به سردی میرفت . من تازه در دانشگاه پذیرفته شده بودم ضمن اینکه عضو انجمن خوشنویسان ایران شده بودم . در مدت زمان کوتاهی‌ در کار خوشنویسی بسیار پیشرفت کردم . در نمایشگاه‌های مختلف شرکت می‌کردم و کارم را با علاقه دنبال می‌کردم . اوائل آبان ماه بود که با همسرم آشنا شدم ، این آشنایی به جایی‌ رسید که خانواده‌ها در جریان قرار گرفتند و در نهایت منجر به ازدواج شد . از ابتدای زندگی‌ ، روابط جنسی خوبی‌ نداشتیم . ایشان آدم بسیار وسواسی بودند و در روابط جنسی‌ برای من تازه عروس ضوابط خاصی‌ رو مشخص میکردند . مثلا در حالت بوسه و لمس می‌گفتند دست به موهای من نزن چون متنفرم از اینکه موهایم خراب شود ! تعداد دفعات سکس هم بسیار کم بود . مثلا هر ۲ ماه یک بار ! که البته سال دوم زندگی‌ این روابط بسیار تحلیل رفت و به ۴ ماه یک بار رسید . من واقعا دختر سکسی‌ هستم اما در حوزه قانونی‌ و اخلاقی‌ . و روزی آنچه که نباید اتفاق میفتاد ، افتاد . تحریکات جنسی‌ شبانه بی‌ پاسخ من، مرا به جایی‌ رساند که بر خلاف میل باطنی خود با یکی‌ از دوست پسر‌های قبلی خود که البته قبل از ازدواج هیچ گونه روابط سکسی‌ با او نداشتم تماس بگیرم. او ابتدا مرا نشناخت اما پس از معرفی‌ بسیار هم خوشحال شد . پیشنهاد کردم همدیگر رو ملاقات کنیم که او هم قبول کرد . روزی که سوار ماشینش شدم نگاه عجیبی‌ به من انداخت و گفت به محض اینکه با من تماس گرفتی‌ گفتم حتما این دختر از جانب همسرش تامین نیست که با من تماس گرفته و درست هم میگفت . از اینکه سوار ماشینش شده بودم از خودم خجالت می‌کشیدم اما نمیدونم چه نیرویی منو به سمت او می‌کشید . ضمن اینکه او هنوز مجرد بود . توی ماشین بهم گفت ببین من واقعا از اینکه یک زن شوهر دار رو سوار ماشین کنم نفرت دارم . اصلا از اینکه بخوام وارد حریم کسی‌ بشم به شدت بدم میاد و تو حریم شوهرت هستی‌ . چه کمک دیگه ای از من بر میاد ؟ از اینکه این حرف رو زد خیلی‌ احساس امنیت کردم . اما واقعا نمیدونستم چرا اونجام ؟ واسه همین گفتم آره راست میگی‌ بهتره این رابطه اصلا شروع نشه . خیلی‌ خوشحال شدم دیدمت . کمی‌ با هم در باره دانشگاه و آینده شغلی‌ صحبت کردیم و بعد خداحافظی کردیم و پیاده شدم. البته قرار شد هر از گاهی‌ احوال همو بپرسیم . ماههای اول به همین منوال گذشت تا اینکه درد دلهای من شروع شد و او با صبوری به حرفهای من گوش میداد . خیلی‌ وقتها خودمو سرزنش می‌کردم که چرا قبل از ازدواج به او بیشتر دقت نکردم ؟ البته اینو بگم که او اهل مطالعه فراوان بود و وقتی‌ تلفنی باهاش صحبت می‌کردم سرمو میخورد از پر حرفی‌ هاش . اما الان جا افتاده شده بود و روزگار ساکتش کرده بود . مخصوصا زمانی‌ که واسه ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته بود و سختیهای زیادی تحمل کرده بود . حالا بسیار خردمند بود . ما روزهای زیادی با هم صحبت میکردیم و در مورد موضوعات مختلف ابراز عقیده میکردیم . حتی کارهایی‌ از قبیل ترجمه هم با کمک هم انجام میدادیم . خلاصه او خیلی‌ پر معلومات بود و من از اندیشهٔ او استفاده می‌کردم . روزی که دوباره شروع کردم به درددل کردن از زندگیم گفت ببین سحر جان این زندگی‌ سرانجامی نداره . من وقتی‌ بهش تقریبا اعتماد پیدا کردم مسائل جنسیمو بهش گفتم . گفت ببین تو دختر زیبایی‌ هستی‌ ، چرا می‌خوای زندگیتی بذاری پای یکی‌ که نمی‌فهمه نیاز‌های تو چی‌ ؟ منظورم فقط نیاز‌های سکسی‌ نیست . شما حتی با هم صحبت نمی‌کنید ! مدتها در مورد اینکه یک زن و یک مرد چه نیاز‌هایی‌ به هم دارند صحبت کردیم اما من همش مخالفت می‌کردم از اینکه بخوام از شوهرم جدا بشم و با دیگری باشم . به هر حال ما همیشه سر این موضوع با هم بحث میکردیم. من میدیدم که او خیلی‌ داره خودشو کنترل می‌کنه که پا به حریم شخصی همسر من نذاره اما از توجهش می‌فهمیدم که خیلی‌ رغبت داره با من همبستر بشه . به هر حال او یک پسر مجرد بود و زمانی‌ که من وارد زندگیش شدم دوست دختری نداشت . ما در این مدت خیلی‌ مقاومت کردیم که موضوع سکس پیش نیاد اما بی‌توجهی همسرم به من ، منو به این امر کشوند .
باز هم پاییز بود و هوا رو به سردی میرفت که خودم و او را در یک اتاق دیدم . با بوسه‌های عاشقانه شروع شد . و بعد نوازش‌های معنی‌ دار . همدیگر رو بغل کرده بودیم و من که اصلا اون موقع فکر نمیکردم یه زن متأهلم خودم رو بهش سپردم . توی اون شرایط هر دو تحریک شده بودیم . به نرمی منو روی تخت خوابوند و کاری که همسرم برام هیچ وقت انجام نداد او انجام میداد . به چشمام نگاه میکرد و میگفت امروز باهات یکی‌ میشم ! من که از خوشالی داشتم بال در میاوردم گفتم عزیزم‌ای کاش تو همسرم بودی . تو همهٔ نیازهای یک زن رو میتونی‌ بر آورد کنی‌ . تو واقعا محشری . همین طور که با هم حرف میزدیم از م لب گرفت اون قدر عاشقانه لب همو میخوردیم که داشتم پرواز می‌کردم . همزمان سینه‌های منو هم مالش میداد . گفت می‌شه جسارت منو ببخشی عزیزم ؟ گفتم چی‌ ؟ گفت می‌شه تیشرتتو در بیارم ؟ مشتاقانه گفتم آره عزیزم چرا که نه ؟تیشرت منو در آورد . اینجوری دسترسی بیشتری به سینه‌های من داشت . دستشو توی سوتینم کرد . داشتم خیس میشدم ، گفتم آاه ه ه ه ه ه ه ه ه می‌شه بیای توی من ؟ گفت عزیزم بهم میدی ؟ گفتم چی‌ بدم ؟ دوباره گفت عزیزم بهم میدی ؟ گفتم چی‌ بدم ؟ گفت نانازتو . گفتم مال توِ ا . گفت پارت کنم گفتم آرهِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ . با عجله شلوارم رو در آوردم . گفت از روی شورتت بکنمت گفتم آره از خدامه . خودش خیلی‌ سریع شورتشو در آورد و شورتم رو کنار زدو گفت چه ناناز خوشگلی‌ . این پیشی ملوس رو می‌خوای به من بعدی ؟ من آه و اوه می‌کردم . با یه چشم به هم زدن از کنار شورتم آلتشو روی نانازم مالید . تا اومدم بگم خیسم کردی تا ته وجودم پر شد . جفت پاهمو انداختم دور گردنش . اون قدر شدید و سریع ضربه میزد که احساس می‌کردم واقعا دارم پاره میشم . اونم تشدید میکرد تحریکمون رو و میگفت پاره شدی منم می‌گفتم آره. یه دفعه احساس کردم دارم ارضا میشم که اون متوجه شد و سفت منو نگاه داشت . گفتم واااااااااای شدم . دیدم اون شروع کرد به ضربه زدن دوباره دیدم بعد از زمان کوتاهی‌ اون هم ارضا شد . روز بسیار به یاد ماندنی بود . چون بعد از مدتها ارضا شده بودم اونم از ته وجودم . احساس می‌کردم از توی چشمام داره شهوت بیرون میاد. شهوت خفته ای که بعد از سالها بیدار شده بود .
پایید بود و هوا رو به سردی میرفت و من قدم زنان به خانه برگشتم . همسرم رو شب دیدم .
پاییز بود و هوا رو به سردی میرفت و همسرم مرا نفهمید !!!

نوشته: سحر


👍 0
👎 0
24105 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

330298
2012-08-16 06:40:51 +0430 +0430
NA

باشه بهت حق میدم ولی قبلش باید از همسرت جدا میشدی.
اینجوری نامردی کردی درحقش
درسته که همش تقصیر اون بوده ولی توهم اشتباه کردی
بهرحال بد نبود ولی دیگه ننویس…
اگه مینویسی داستانی بنویس که توش مطمینی که اشتباه نمیکنی

0 ❤️

330300
2012-08-16 07:32:39 +0430 +0430
NA

کارت خیلی اشتباه بود .باید ازش طلاق میگرفتی وبا یه مرد واقعی ازدواج میکردی.زیاد نیستن آدمای سرد مزاج احمق که نمیدونن واسه چی زن میگیرن . یکی نیست به این نامردا بگه :اخه مرتیکه تو که دولت راست نمیشه چرا دختر مردمو بدبخت میکنی وجوونیشو تباه.
بنظر من زندگی بدون سکس اصلا ارزش نداره . همه دنیا اگه مال آدم باشه ولی حس جنسی نداشته باشه هیچ ارزشی نداره.
یه مرد اگه نتونه زنی رو ارضا کنه وبه ارگاسم برسونه
باید بره بمیره .

0 ❤️

330301
2012-08-16 08:20:57 +0430 +0430

معمولا خانم هايى كه وزن بالاترى دارن و پوست روشن ،به نسبت ديگران شهوت پايين ترى دارن و برعكس خانمهاى لاغر و رنگ پوست تيره(سبزه)از شهوت خيلى بالاترى برخوردارن البته به نسبت افراد مختلف كم و زياد داره و عوامل تاثير گذارى مثل سن،آب و هواى جايى كه فرد زندگى ميكنه وحتى عادت غذايى ميتونه توى ميزان شهوت انسان دخيل باشه و اگه قبل ازدواج بهش توجه نشه(كه اصلا نميشه)ميتونه باعث خيلى از مشكلات بشه…
بعضى خانمهايى كه اين مشكل رو دارن دقيقا بدترين راه يعنى ارتباط با مردى ديگرى رو انتخاب ميكنن به اين نيت كه زندگى با همسرش رو حفظ كنه و مجبور به جدايى نشه ولى دقيقا اين مسير جداييه و از لحاظ اخلاقى نيز بدترين اتفاقيه كه ميتونه واسه يه مرد بيافته كه هيچ راهى براى ادامه زندگى مشترك باقى نميونه…
ناگفته كه بسيار ولى كامنتم شده بسيار طولانى
چه خياليست ما هنوز اينجايم قصدى از رفتن نيست
ميرويم يك روز فعلا كه مسير طوفانيست

0 ❤️

330302
2012-08-16 08:25:19 +0430 +0430

ادبکی-مؤدبکی
داستانت خوب بود،غلط املایی و نگارشی نداشتی فقط به سوال؟
مطمئنی با یه مرد ازدواج کردی؟؟؟
4 ماه یک بار؟؟؟؟
خدارو شكر من که سکس غیر مشروع نداشتم ولی اگه ازدواج کنم همسرم روزی 5 بار(!) کف پاهاش آسمونو دیدار میکنه!
ولی کاملا بهت حق میدم،شوهرت ازینا بوده که کیر یکی دیگرو بهش پیوند دادنو کیرش به مغزش شناسونده نشده!
مؤدب بودی،آفرین
فقط توضیح ندادی چطور شد که بردت خونه؟بعد ازون سکس چیکارا کردی؟
فقط هرکاری کردم نتونستم اینو نگم،بی ادبیمو ببخش
ای کیییییییییییییییره خرو پاییز بود!
ای کیییییییییییییییره خرو هوا سرد بود!
خب نوبتیم باشه نوبت مطالعه ی کتاب تخم شناسیمه!(راستی بچه ها خوشحال میشم تو تکمیل کتابم بهم کمک کنید!تخم هایی که کشف کردید واسم خصوصی کنید!ممنون!(طرح مشاركت در تکمیل کتاب عظیم تخمیولوژی))
کتابو واسه شوهرت باز میکنم،چون تقصیر اونه
تخم همبرگر(با پنیر دوبل)
تخم چیز برگر
تخم هات داگ
تخم نوشابه ی گازدار(زمزم،نه هر برندی)ترجیحا مشکی باشه
تخم شپش گوزو(باور نمیکنید،درسته؟ولی حقیقت داره،شپش هام میتونن بگوزن!ولی این بستگی به آدمی داره که اون شپش داره رو سرش زندگی میکنه.اگه طرف نخود و مشتقات نخود مثه فلافل و آب گوشت و… رو بخوره رو پوست سرش اثر میذاره و اون شپشی که از سر ایشون تغذیه میکنه گوزپیچ میکنه و تبدیل میشه به یه شپش گوزو!(رجوع کنید به-تخم شناسی-تألیف استاد دکتر مهندس گل پسر-جلد دوم-ص 1269))
چون شوهرتم زیاد تقصیر دار نیست(بالاخره مغزش گیج بوده که کیر پیوند خوردشو نشناخته)زیاد واسش مطالعه نميكنم!
سعی کن اشتباهتو تکرار نکنی
برات آرزوی موفقیت دارم

0 ❤️

330303
2012-08-16 08:54:14 +0430 +0430
NA

Yekam mo’adab budi. Dastan jalebi bud. makhsusan 4mah yek bar. ehtemalan shohare gay budd :) vali yekam behet hagh midam. vali na ziad k poru beshi :P Parsa mese hamishe gol kashti. 2ta tokhm barat soragh daram : tokhm hendune tokhm bozghale africa

0 ❤️

330304
2012-08-16 09:47:28 +0430 +0430
NA

مهندس داداش گلم این تیکه روزی پنج بار رو عالی اومدی خیلی از مردونگیت خوشم اومد دمت گرم که
از این سکسای غیر مجاز نداشتی
این یکی رو هم خوب اومدی
ایول داری مرد بزرگ

0 ❤️

330305
2012-08-16 12:45:14 +0430 +0430

خیانت بود دیگه ننویس. . . . . . . . . . . . .
نیاز داشتی رفتی سکس کردی. دیگه نیا اینجا جار بزن. اگه شوهرت کوس مغزه و احمق پس تو دیگه چه گاگولی هستی که باهاش موندی؟ باید طلاق بگیری و بعدش بری دنبال زندگی ایده‌آل خودت. به نظر من شوهرت تقصیری نداره، خودت مشکل داری مگه کور بودی با این چولمنگ ازدواج کردی؟ این کاری که کردی بهش میگن خیانت. طلاق واسه همین چیزاست.
به هر حال ورود ظفرمندانه شما را به جمع جنده های ایران تبریک و تهنیت عرض نموده و گشادی کوس و کون شما را آرزومندم.

به دور از چشم شوهر کوس بدادی
نخور تو بیش از این گوهه زیادی

0 ❤️

330306
2012-08-16 13:26:39 +0430 +0430
NA

من نمیدونم این جندها کجان !؟؟؟

همش جلقیات یک پسره…!

0 ❤️

330307
2012-08-16 16:59:58 +0430 +0430

ممنون فرشاد جان و داداش شيره!
مخلصتونم

0 ❤️

330308
2012-08-16 18:09:20 +0430 +0430
NA

نمي دونم چه اصراري دارن به نثر كتابي
كير صادق چوبك تو كونت
كير شهيد مطهري تو كونت
خيانت ننويس لاشي

0 ❤️

330309
2012-08-16 18:11:13 +0430 +0430
NA

واقعا شوهرت کوس مشنگه
کیر ناپلئون تو کونش
تو هم کوس دادنتو جشن نگیر

0 ❤️

330310
2012-08-16 21:17:46 +0430 +0430
NA

مهندس جان :
بنظرم خانومها دوس دارن شوهری مثل شما داشته باشن.
مهندس که هستی . روزی پنج بار هم که پایه ای
سکس نامتعارف هم که نداری
یعنی خیانت نمیکنی
دیگه چی میخواد یه زن
بادا بادا مبارک بادا
ایشالا مبارک بادا
امشب چه شبیست
شب وصالست امشب
. . . . . .

0 ❤️

330311
2012-08-17 00:15:06 +0430 +0430

فقط میتونم بگم دیگه ننویس…

0 ❤️

330312
2012-08-17 04:43:25 +0430 +0430

گيليليليليليليلي!
واي چه پسر خوبي بودم خودم خبر نداشتما!
تازه اين دوتا رو هم از قلم انداختي:
خوشتيپي!!!
خوش هيكلم هستي!!!
ممنونم داداش
حالا خارج از شوخي الان واسه همه كس موقعست سكس هست؛ولي هميشه به خودم ميگم كه مرد اونه كه واسش باشه ولي كاري نكنه

0 ❤️

330314
2012-08-17 07:19:06 +0430 +0430
NA

:(( …saalam man taze be jamee shoma peyvastam…ba khundane in dastan geryam gerefte 1ki biyad mano aruuuum kone

0 ❤️

330315
2012-08-17 10:38:19 +0430 +0430

بهار پيوستتان مبارك
ولى باور كن اينجا كسى نميتونه آرووم بكنه

0 ❤️

330316
2012-08-17 10:45:53 +0430 +0430

ایکاش قبل از اینکه بخوای به شوهرت خیانت کنی یه مقدار فکر میکردی .
تو با کاری که کردی بیشتر به خودت ضربه زدی تا جایی که نتونستی درد و دلت رو با کسی بگی و به صورت یه داستان سکس اینجا عقده گشایی کردی و خواستی خودت رو سبک کنی .
اینو بدون که این راهش نیست ، اگه واقعا با شوهرت خوشبخت نیستی مثل همه آدمای متمدن برو ازش طلاق بگیر بعد هر غلطی خواستی بکن .
اشتباهی که کردی انقدر بهت فشار وارد کرده که نتونستی جایی بیانش کنی پس مواظب باش یه اشتباه رو دو بار تکرار نکنی .
میتونی از یه مشاور ، ترجیحا خانم کمک بگیری و خودتو سبک کنی .
چون با این منطق نصفه نیمه که تو داری خودتو به نابودی میکشونی .

0 ❤️

330317
2012-08-17 17:25:37 +0430 +0430
NA

کاش مشکلتو با مشاوره و صحبت با همسرت حل میکردی … البته نمیشه قضاوت کرد … :)

0 ❤️

330318
2012-08-17 17:37:26 +0430 +0430
NA

سوالی در ذهن من خطور نمود استی

شما معلم ادبیات می باشی یا اصولا حس شاهنامه نویسی و مرحوم دهخدا را دارید؟
این مکان روزنامه همشهری نمیباشد لزاست که آلت مبارکمان در ما تحت نگارش تخمی تخیلیت
باشد که رستگار شوی

0 ❤️

330319
2012-08-18 13:25:13 +0430 +0430
NA

من در نگارش نظر با گل پسر موافقم؛ در محتوا با مجموع تكاور و ميرزا
خودمم نظري ندارم!
يه مدت نظرا خيلي مثبت شده بود، خدا رو شكر، گلپسر نظرات فخيم و فاخر رو به سايت برگردوند!
يه چيزي: من تفاوت دريك ميرزا، دادا سعيد، شاهين خان، محسن خان و تني چند از ديگر دوستان كه الان قدرت تمييزشون رو ندارم، نميدونم! خواستم در جريان هوش و ذكاوتم باشيد. در راه خدا يكي توضيح بده.
در ضمن اگه ديگه كسي پيام دري وري به من بده، اسم و متن پيام رو ميذارم و دوستان رو به مراسم “فحش سار” دعوت ميكنم!

0 ❤️

330320
2012-08-24 13:54:19 +0430 +0430

ای وای بد کاری کردی خیلی بد
کاری به دین ندارم حرفم مربوط به اخلاقیته
دور از انسانیت بود کارت
از شوهرت جدا میشدی بعد اونوقت هر کاری دوست داشتی میکردی فرقش این بود که مثل الان خائن به حساب نمیومدی

0 ❤️