پرده زهره

1392/11/16

خو اینم یک خاطره هست مثل بقیه تقریبا سکسی اما بگم کثافت کاری نداره اگه نمی خوای نخون کسی زورت نکرده ک بعدش هرچی از اون دهنت درمیاد و بگی…
ارتباطات زیادی با پسرا داشتم تا قبل 18سالگیم اما هیچ کدمو نمیزاشتم ب جاهای حساس کشیده بشه …دختر شوخی بودم پسرا اکثرا ازم خوششون میومد قیافمم خوبه …تازه کنکورم تموم شده بود از نت با یک پسری اشنا شدم که خیلی جذبم کرد من به هرکسی محل نمیدادم خیلی سر سخت بودم تا طرف می خواست بهم نزدیک شه جبهه می گرفتم …بگذریم یک ماه باهاش بودم بیشتر اوقاتو باهم میگذروندیم کم کم احساس کردم حسی متفاوتی نسبت بهش دارم خوب امیدم هم خوش تیپ بود هم پول دار هیچی کم نداشت و از همه مهمتر بلد بود چجوری با احساساتت بازی کنه اینکاره بود…
امید 24 ساله بود خانواده خیلی رله ای داشتن چند بار منو خونشون برده بود وقتی مامانشو دیدیم شک زده شدم با وضعی راه میرفت …چندبارم باهاش پارتی رفتم دوستاش خیلی هیز بودن چند بار غیر مستقیم بهم پیشنهادرابطه داده بودن اما من قبول نکردم ب امیدم که گفتم عکس العمل خاصی نداشت …وابستگیم ب امید خیلی زیاد شده بود و اونم فقط دنبال داشتن یک رابطه با من بود …چند بار پیشنهادشو داد اما با مخالفت من رو به رو شد
یکی از دوستام اسمش مینا بود هروقت 3تایی بیرون میرفتیم چشاشو هواسش ب امید بود فهمیده بودم بهش علاقه منده ارتباطمو باهاش کم کردم
سخت گیری های منو خواستم امید ب جایی رسید که امید می خواست ترکم کنه …من کسی بودم که عاشق نمیشدم ولی وقتی به کسی دل میبستم دیگه نمیتونستم ترکش کنم …
دقیقا یادم اخرین مهمونی که باهم رفتیم …جشن تولد دوستش بود خونه ویلایی بود دو طبقه داشت …
از اول مهمونی امید شروع کرد ب حرف های عاشقونه در گوش من خوندنو خوردن مشروب ب منم میداد …منم دیگه دست خودم نبود گرم شده بودم اما میفهمیدم اوضاعو …
باهم رفتیم برقصیم دستشو گذاشت رو کمرو منو بخودش چسبوند هنگام دقصم اروم پشتمو نوازش می کرد احساس هخوبی پیداکرده بودم …صدای بلند موزیک گرمای تن دوتاییمون خوردن نفسای داغش روی گردنم …واییییییی خیلی رمانتیک بود نمیدونم چرا من سکسو نمی خواستم همین نوازشارو می خواستم …نمیدونم شایدمم چون تجربش نکرده بودم یک جور ترس دخترونه توم بود …
چراغارو خاموش کردن وسط رقص فضا دیونه کننده بود دیگه دستای امید همه جای بدنمو لمس میکرد …منم لذت میبردم …
انگار تازه مشروب داشت روم اثر میکرد گرمم شده بود نفهمیدم چی شد که دیدم تو بغل امیدمو داره از پله ها بالا میرفت منم خودمو بهش بیشتر چسبوندمو بوسه ی کوچیکی به گردنش زدم کارام دست خودم نبود … رفت سمت یک اتاق ذروشو باز کرد رفتیم داخل منو اهسته گذاشت روی تخت خودش برگشتو درو قفل کرددوباره اومد سمتم سرشو اورد نزدیک صورتم نفسای گرمش دیونه ترم میکردم دستامو دوذ گردنش حلقه کردم ازم بوسه گرفت من چون لبای قلوه ای داشتم همیشه عاشق بوسیدنم بود میگفت دلم می خواد اون لباتو فقط گاز بگیرم …
اون شب لباس تنگ دکلته قرمزی پوشیده بودم که با سفیدی پوستم تضاد قشنگی پیدا کرده بود …وهمینطور شهوت امیدم بیشتر کرده بود بقول امید مثل هلو شده بودم …!!!
یواش یواش دکمهای لباسشو باز کردم اونم بایک حرکت لباسشو ازتنش کند
روم خوابیده بود ازیت میشدم برعکسش کردم نشستم روی شکمشو دوباره بوسیدمش اونم دستشو برد پشتمو زیپ لباسمو ارم کشید پایین لباسم چون دکلته بود سوتین نداشتم لباس تا نیم تنم افتاد روش خم شدمو ذوی لباشو صورتشو با دستام ارم نوازش میکردم تحملش طاق شدو دوباره روم خوابیدو از گردنم شروع کرد به بوسیدن بعد گردنم و لاله گوشم عاشق این کارش بودمبعد ارم اروم رفت سمت سینه هام دور نوکشو ارم میلیسید ناله های منم دراومده بود که اونو حشری تر کرد بادستاشم میمالیدشون یواش یواش رفت سمت شکمو بوسه هاشو ادامه داد لباسمو کامل از تنم در اورد فقط شرتم تنم بود
بوسه های داغش روی شکمم تحملمو طاق کرده بود شرتمو از پام در اورد خودشم فقط شرتش پاش بود…همینطور پاییت تر رفت تا ب کسم رسید وقتی میلیسدشون دوونه میشدم و فقط میگفتم …اههههههه امید …امیدم با عزیزم و جان وجون گفتناش احساسمو بیشتر میکردحرکت زبونش توی کسم بازی کردن زبونش باعث شد کم کم ابم بیاد …اونم سرشو فرو کرده بودو محکم داشت میلسیدو بعضی وقتام گاز کوچیک می گرفت که چیغ منو در میورد ک اونم لزت تئصیف ناشدنی داشت بعد که کارش تموم شد اومد رومو دوباره لبلای همون بوسیدیم زبونشو میکشید تو دهنم اروم تو گوشم گفت نمی خوای یکم ساک بزنی برام هلو…
ب پشت خوابید رفتم سمت کیرش سیخ شده بود اروم کردم تو دهنمو میلیسیدمش هی عقب جلو میکردم تو دهنم ناله امیدم در اومده بود بعد انگار که دیگه طاقت نداشته باشه منو کشید بالاو روم خوابید گفت حاضری عزیزم …
من فقط داشتم لذت میبردم چی میتونستم بگم باسر تایید کردم هم احساس ترس داشتم هم لذت سر کیرشو حس کردم که داشت اروم میکردش تو کسم داشت دردم میومد امیدم هی در گوشم میگفت الان تموم میشه ارم …اروم دختر…
تا با یک حرکت داد داخلش و با جیغ من همراه بود کم کم شروع کرد به جلو عقب بردنش(از بردن اسم تلمبه بدم میاد)اولش درد زیادی داشتم اما بعد داشتم حال میکردم جیغو ناله های من عرق بدنمون گرماش حس و حالمونو بیشتر میکرد هردو داشتیم ارضا میشدیم …
امید داشت زیاده روی میکرد خیای با فشارو تند تند میکردم…دیگه داشت دردم میومد بلاخره ولم کرد…
من دلم نمی خواست از پشت سکس داشته باشم اما امید ول کن نبود مجبورم کرد ب پشت بخوابم داشت میکرد تو خیلی دردم اومد گفتم …نه امید خیلی تنگه نکن دردم میاد …گوش نمیکرد دیونه شده بود با یک حرکت وحشیانه کرد تو و شروع کرد به عقب جلو کردن منم کم کم خوشم اومد اما درد داشتم خیلی …جیغای من اونو وحشی ترش میکرد…
وقتی تموم شد افتاد رو تخت بعد برگشتو پیشانیمو بوسیدو گفت … سکس با تو خیلی خوب بود و…
دیگه باهم رابطه ای نداشتیم یک هفته بعدش فقط یک هفته بعد بی دلیل گفت می خواد ترکم کنه …بله پرده من پاره شده بود وحشناک بود تا یک ماه بعدش افسرده شده بودمو هیچکی نمیدونست چرا …بگذریم از منتایی که از امید کشیدم که ترکم نکنه …
بعدا فهمیدم که رفته با مینا دوستم …چیکا میتونستم بکنم … هیچ تاسف …!
الان 23 سالمه ازدواجم نکردم …ولی درسمو ادامه دادم همه چیزو سعی کردم به فراموشی بسپرم …ولی دختریمو نشد هر کاری که کردم …بازم زندگی به نکبت کشیدم ادامه داره تو پست بعدی یعریف کنم اشنایمو با خانمی ب اسم زهره که…
نمیدونم خوشت اومد یا نه ولی گفتن خاطره مینویسن اینجا منم نوشتم …داستان تخیلی ننوشتم که بخواد خوشت بیاد یا نیاد پس لطف کن بی احترامی نکن !!در ضمن این خاطره از زبون یکی از دوستان صمیمی من بود !!!با اطلاع خودش نوشتم اینجام عضو نی . ممون از اینکه خوندید.

نوشته: بتو چه


👍 0
👎 0
79796 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

411774
2014-02-05 03:47:23 +0330 +0330
NA

تا حالا تجربه سکس و نداشتی و بعد اولین تجربه ات حسابی ساک زدی؟ ضمناً برادر من مگه مجبوری؟ اول جقتو بزن بعد بیا بنویس، نه اینکه یه دستت توی شرتت باشه و یک دستتم روی کیبورد: "لزت تئصیف ناشدنی داشت "
و اینکه سایر دوستان رو نمیدونم، اما به شخصه این احساس بهم دست داد که نویسنده بیشتر داره تصورات یک مرد (امید) رو نسبت به یک دختر بیان میکنه و نه از زبان یک دختر

0 ❤️

411775
2014-02-05 03:49:56 +0330 +0330
NA

شما کیر منو میخوری که خاطره یکی دیگه رو مینویسی اینجا…افتاد؟

0 ❤️

411776
2014-02-05 04:01:39 +0330 +0330

تخمی بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . .
این داستانت چه ربطی به اسمش داشت؟ پرده‌ی تو پاره شد یا زهره؟ شاشیدم تو پرده و نرده و داستانت، دیگه ننویس.

0 ❤️

411777
2014-02-05 06:44:42 +0330 +0330

سعی کن جوری دروغ بگی که قابل باور باشه
ولی درمورد پردت اگه راست میگی میشه براش کاری کرد خیلی هم خرج نداره نگران نباش

0 ❤️

411785
2014-02-05 06:52:12 +0330 +0330
NA

مسخره بود واقعا

0 ❤️

411778
2014-02-05 15:35:37 +0330 +0330
NA

{…من به هرکسی محل نمیدادم خیلی سر سخت بودم تا طرف می خواست بهم نزدیک شه جبهه می گرفتم…} !!!

0 ❤️

411779
2014-02-05 15:39:54 +0330 +0330
NA

با آقا علیرضا کاملأ موافقم…همچنین با دیانا خانم…

0 ❤️

411780
2014-02-05 19:12:50 +0330 +0330
NA
7596910-b.jpg
0 ❤️

411781
2014-02-05 21:47:22 +0330 +0330
NA

خو تو گه مي خوري كه وقتي هنوز بلد نيستي بنويسي خوب ، مياي اينجا كس شعرتو آپ مي كني ، خو !!
يعني داستان بايد كثافت كاري داشته باشه كه بخونيم و فحش نديم ؟ اين گوزي كه الان دادي رو فقط خودت ترجمه اش رو بلدي احتمالا. زبون كونتو خودت مي فهمي خو !!!

نميزاشتي يا نمي گذاشتي ؟ يا فوقش نمي ذاشتي ، خو!!! از نت با يكي آشنا شدي ؟ يا تو نت با يكي آشنا شدي خو؟؟

مامانشو ديدين ؟؟؟؟‌تو چند نفري خو؟ هواس ؟ نه خو، حواس . باقي داستانو نخوندم. كس شعر محض به همراه مقدار زيادي اداي تنگارو در آوردن تو داستانت بود تا همونجاش كه خوندم. غلط املايي و تايپي هم كه فت و فراوون.

0 ❤️

411782
2014-02-05 21:51:26 +0330 +0330
NA

ديانا خانوم گرامي
مدح و ثنا البته درسته نه سنا . سنا يه گياه هست كه به شدت هم ملينه . اگر هم سين رو به كسر بخونيم كه مجلس سناي آمريكا مي شه .
جسارت بنده رو ببخشين . مرضي هست گريبانگير بنده كه غلط املايي مي بينم ، نگم ،‌شب خوابم نمي بره . روم سياه. :D

0 ❤️

411783
2014-02-06 03:24:47 +0330 +0330
NA

من حرف ندارم!!!

0 ❤️