پرستار باحال

1390/09/11

سلام به همه ی دوستان شهوانی. مطلب:من امین هستم20سالمه باچهره ای نسبتا جذاب،بریم سر اصل مطلب،من تقریبا یک سال پیش به خاطر بیماری سرماخوردگی بسیار شدید حدود ده روز تو بیمارستان بستری شدم.اما چی شد که این بیماری ده روز طول کشید وطی این ده روز چه اتفاقی افتاد. براتون میگم.بخاطر سرما خوردگی شدیدم که واقعا بی سابقه بود برام. ایزوله شدم.ایزوله بخشی تو بیمارستانه که تنهایی در اتاق مخصوص نگهداری میکنن.من به ایزوله منتقل شدم .دو روز اول که هیچی نفهمیدم فقط بیحال رو تخت بودم.روزسوم حالم خیلی خوب شده بود ومیتونستم تو بخش راه برم وبا بقیه صحبت کنم.تو بخش که راه میرفتم .یکی دوتا از پرستارها حالمو پرسیدن منم ازشون تشکر کردمو رفتم رو تختم تا بخوابم تا اینکه همون لحظه یکی از همون پرستارها اومد پیشم تا سرم رو عوض کنه .باخنده گفت:فکر کنم خوب شدی دیگه .گفتم:از خدامه.واقعا عجب اندامی داشت سینه هاش تو چشم میزد.وقتی داشت سرم رو عوض میکرد متوجه نگاه بد من به خودش شد.گفت:چند سالته؟گفتم:هجده سال
گفت:اصلا بهت نمی یاد هجده سال باشی رشته تحصیلیت چیه؟گفتم:تجربی.گفت:پس همکاریم.گفتم:اگه لایق باشم.گفت:چرا لایق؟گفتم:باپرستار باحالی مثل شما همکار بودن لیاقت میخاد.من پسر سر زبون داری هستم.بعد ازکلی چرت وپرت گفتن،واز این حرفا.باخنده رفت بیرون.تا اینک صبح روز چهارم رسید.دکتراومد حالمو پرسیدو،بیمارستان هم که میدونید، ادمو بگیرن ول نمیکنن.دکتر گفت بخاطر سلامت کامل باید دوروز دیگه بمونی، پدرم هم که از روز اول میخاست پیشم بمونه بخاطر بیماریم.دکتر گفت ملاقاتی نداشته باشه بهتره به خاطرواگیردار بودن،
پرستارهای دیگه هم میومدن برای مراقبت من ولی من فقط ماجرای خودم با اون پرستار رو میگم تاسرتون روبیشترازاین درد نیارم.بعداظهر روزپنجم که شد:اومد تو اتاق باخنده گفت:تو که هنوزاینجایی.حالت مگه بد شد دوباره؟گفتم:نه،گفت:خیلی خوب شد باتعجب گفتم:چراااا؟باخونسردی گفت:من حوصله ی این پرستارهای افاده ای بخش روندارم از این به بعد بیشتر بهت سرمیزنم تاکناراونا نباشم.ازاین حرفش خیلی تعجب کردم.گفتم:مگه فقط تواین بخش من هستم که میخای بامن باشی گفت:اینجا پیرمرد پیرزن زیاده حوصله اوناروندارم.گفتم هرجورمیلته.یه لحظه به خودم اومدم گفتم:ای امین کس خل .کس به این باحالی داره بهت پامیده .شب که شد داشت از کنار اتاقم رد میشد که برگشت گفت بیداری؟ گفتم:اره گفت:چند دقیقه دیگه بهت سر میزنم.اومد که سرم رو تنظیم کنه.متوجه شدم دودکمه مانتوش بازه.کم کم داشت کیرم راست میشد.گفت:چته چرا اینجوری نگا میکنی؟گفتم دکمه هات بازه.خجالت کشید…داشت میبست که نا خوداگاه دست به سینه هاش کشیدم یه متر پرید عقب گفت دیوونه عوضی اما لحن گفتن این جملش خیلی جالب بود به طوری منو تحریک کرد یه دست دیگه بکشم رو سینه هاش .با این کارم تحریکش کردم رفت بیرون ساعت ۲شب بود وقتی رفت بیرون.پیش خودم گفتم ناراحت شد رفت.ولی انگار رفته بود سرگوش اب بده بعد سریع برگشت گفت کارتو سریع انجام بده .اول چسبوندمش به دیوار از رو مانتو سینه هاشو میخوردم بعد فقط دکمه مانتوشو باز کردمو یه ربع سینه هاشو خوردم بیشترمیگفت نوک سینهامو بمک.گفتم:چشم .میخاستم باهاش لب بازی کنم که نزاشت
گفت که هنوز مریضیو نمیشه.خلاصه صبح شد وخودمو به مریضی شدید زدم دکترم پنج روز دیگه تمدید کرد.تو کونم عروسی بود این پنج شب هر شب، سحر{پرستارم}میومد ‏00‎0‎ ‏

نوشته: امین


👍 4
👎 1
195101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

306017
2011-12-02 23:43:15 +0330 +0330
NA

خیلی داستانت تخمی بود فکر کنم دکترت مرد بوده دیده خیلی جذابی سنت کمه گفته عجب کونیه بعد گرفته کردتت یه 5 روزم دوباره بهت استراحت داده تا دوباره بکنتت

0 ❤️

306018
2011-12-03 01:08:54 +0330 +0330
NA

باشه همین که تو میگی! من که باور کردم! فیلم سوپر هم به این باحالی ساخته نمیشه که تو توی ذهنت ساختی!

0 ❤️

306019
2011-12-03 02:35:15 +0330 +0330

کله کیری، جذام هم داشته باشی اینقدر نگهت نمیدارند. کیرم تو مغزت با این تخیلات کیریت

1 ❤️

306020
2011-12-03 02:53:16 +0330 +0330
NA

واقعا به چه اميدي اين سايت ببين كوچولو هنوز واست زوده اين جور جاها برو عمو جون برو

0 ❤️

306021
2011-12-03 03:42:11 +0330 +0330
NA

azize delam man HEPATIT gereftam tu bakhshe izole 5 ruz bishtar negaham nadashtan pas lotfan kossher nagu

0 ❤️

306022
2011-12-03 04:26:37 +0330 +0330
NA

کس کش سرمت و چیکار کردی با سرم جنگولک بازی در اوردی؟!
بعد کس بوده فقط سینه زدی؟!

0 ❤️

306024
2011-12-03 13:49:37 +0330 +0330
NA

خ زحمت کشیدی با این داستانت
خودتو تو کوچه تاریک انگشت کردی

0 ❤️

306025
2011-12-03 14:32:42 +0330 +0330
NA

همه ی سرطانارو باهم داشته باشی تواین دوره وزمونه 2-3روزم به زوووووور نگرت میدارن اونوقت تو سرماخوردگی داشتی 10روز بستری بودی؟
جل الخالق

0 ❤️

306026
2011-12-03 14:49:24 +0330 +0330
NA

اینا اثرات امپولائیه که به کونش زدن!!!

0 ❤️

306027
2011-12-04 01:29:19 +0330 +0330
NA

نفر بعدم به جای من نظر بده … فقط در کل خاک بر سرت با دروغ های فضائیت

0 ❤️

306028
2011-12-04 02:54:42 +0330 +0330
NA

داستانت خيلي بيمزه بود

0 ❤️

306029
2011-12-04 05:24:26 +0330 +0330
NA

ببین من فکر کنم تو دمر خوابیده بودی دکتر اومده همچین ابولو کرده توت که هر شب خورده کیر میرینی پسرک خوشگله جذابه کسمغز

0 ❤️

306030
2011-12-04 10:13:42 +0330 +0330
NA

خوب نبود. قسمت سكسيش خيلى كم بود

0 ❤️

306031
2011-12-04 11:24:44 +0330 +0330
NA

baba hn gad behesh fohsh nadin in koskhol hamon roze aval in parastararo dide khoshesh omade bagiasho dg khialate khodeshe shaba be yadesh jag mizane to khialesh be in parastare fek mokone jagi

0 ❤️

306032
2011-12-05 18:00:39 +0330 +0330
NA

خاک بر سرت با این داستان نوشتنت

0 ❤️

306033
2011-12-09 19:22:48 +0330 +0330

man khodam parastaram
tu abkhsh hadaghal shofte shab 2tamoon nbidarim na faghat y nafar k harkari bkhad bokone
badesham parastaraye mard khodeshoon inghad hashari hastan k hamchin kosay ro ru hava bzanan!
pas alaki sher nagoo
parastar b hamkare khodesham b zoor pa mide che berese b mariz…

0 ❤️

306034
2012-01-09 06:30:58 +0330 +0330
NA

همون که گفتم: کس ننه ادم خالیبند!

0 ❤️

306035
2012-03-28 15:30:24 +0430 +0430
NA

ای وای که چشات مانکن کشته! :))

اصلا کامنت هم نمیدم چه برسه به فحش =))))))

0 ❤️

306036
2012-08-12 06:35:19 +0430 +0430
NA

من حسین هستم 13 ساله.دختر همسن من نیست؟

0 ❤️

306037
2012-08-12 06:39:25 +0430 +0430
NA

اينجا شهوانيه يا مهدكودك?
اين طفل خرد سال رو يكي بده دست مامانش

0 ❤️

306038
2012-08-22 05:52:00 +0430 +0430
NA

اقا این داستان که خیلی تخمی بودش
ولی من میخوام اولین داستان سکس ام رو بنویسم که همین اخیرا واسم اتفاق افتاد
یک کم عجیب هست
میترسم کسی باور نکنه و چرت و پرت بگه
حالا بچه های باهال شهوانی بگن من چیکا کنم

0 ❤️

306039
2012-11-16 17:06:12 +0330 +0330
NA

kos maghz darohato nashoste khordi khialati shodi

0 ❤️

526514
2015-12-26 16:02:01 +0330 +0330
NA

بسیار عالی در تخمی بودن 🤮

0 ❤️

637708
2017-07-03 11:18:36 +0430 +0430

ریدم تو داستانت 🤮

0 ❤️

657408
2017-10-10 07:53:21 +0330 +0330

پرستار ۱۸ ساله؟؟؟؟
خودمو زدم به بیماریه شدید؟؟؟؟
ینی مثلا یهو تصمیم گرفتی تب کنی و عفونت کنی؟؟؟؟
واسه بابات واگیر داشته واسه پرستار نه؟؟؟؟

باز کدوم بیمارستان رفتی بشاشی پرستار دیدی جغ زدی؟

ماشالا همه هم خوش چهره و مانکن هستن این بیریخت های دماغ گنده با صورت پر از جوش و اکنه همگی داداشای منن

0 ❤️

862817
2022-03-07 22:57:46 +0330 +0330

خیلی داستانت تخمی بود فکر کنم دکترت مرد بوده دیده خیلی جذابی سنت کمه گفته عجب کونیه بعد گرفته کردتت یه 5 روزم دوباره بهت استراحت داده تا دوباره بکنتت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها