پرستو و شهاب

1390/12/29

سلام،اول از همه از اینکه وقت میذارین و داستانم و میخونین ممنونم و اگه یکم طولانی شد عذرخواهی میکنم-هدف من از نوشتن این داستان صرفاً جنبه سکسی بودنش نیست،علاوه بر اینکه به نوشتن علاقه دارم و خواستم نظرتون و راجع به نوشتم بدونم،با خوندن داستان های اینجا وسوسه شدم منم بنویسم!
من پرستو هستم و 1سال و نیمه که با شهاب دوستم،همیشه برام هیکل دوست پسرم مهم تر از چهره اش بود که خوشبختانه شهاب هم،خیلی خوش تیپ وخوش هیکله و چهره معمولیه رو به خوبی داره(البته شاید من اینجوری فکر میکنم!)،منم به اندامم زیاد میرسم و هیکل نسبتا رو فرمی دارم(قد:169 وزن58) و چهره ای که به قول شهاب در نگاه اول چشمهای قهوه ای و لبهای برجسته ام به چشم میاد،اینا رو گفتم تا یه آشنایی مختصری پیدا کنید.
از اول آشناییمون تا حدود 6ماه پیش یعنی اوایل تابستون بین من و شهاب زیاد حرفای سکسی زده نمیشد فقط گاهی برای ابراز علاقه حرف از لب و بوس زده میشد-آخرین امتحان پایان ترم دانشگاه بود که با شهاب با ماشین رفتیم بیرون،برام مهم نبود که کجا بریم توجهی هم به اطرافم نداشتم سرگرم کل کل و شوخی با شهاب بودم که تو یه کوچه خلوت پارک کرد،من که از کارش که بی سابقه بود شوکه شده بودم خواستم دلیل اینکارشو بپرسم،برگشتم سمتش دیدم زل زده به من،نگاهش با همیشه فرق داشت دستمو تو دستش گرفت و با لحنی که دلم براش سوخت گفت:" میشه اینجوری منو نگاه نکنی!پری من خسته شدم تا کی فقط باید ساکت کنارت بشینم تو این مدت هیچی بهت نگفتم که تو اذیت نشی،منتظر حرکتی از خودت بودم،اما دیگه تحمل ندارم!“میدونستم تو این شرایط هیچ حرفی نمیتونم بزنم،منم که خیلی دوسش داشتم و تو این مدت همه جوره خودشو به من ثابت کرده بود،وقت و هدر ندادم و به سمتش رفتم و لباشو بوسیدم بعدشم رفتم بغلش سرم و گذاشتم رو سینش،مدتی بی حرکت بود،انقدر سریع اینکارو کردم که فرصت هر عکس العملی و ازش گرفتم،بعد حدود چند ثانیه دستشو گذاشت پشت سرم و من و به خودش چسبوند آروم در گوشم گفت:” پرستو خیلی دوست دارم"(-اعتراف میکنم تا اون موقع جز اینکه دست همو بگیریم کار دیگه ای نکرده بودیم-)میخواستم جواب این حرفشو با عمل بدم.سرمو بلند کردم تا با همه عشقم ببوسمش که دیدم یه ماشین سفید از رو به رو میاد،فکر کردیم پلیسه بیخیال شدمو شهاب هم همون موقع راه افتاد و قبل از اینکه ماشین به ما برسه از کوچه پس کوچه ها رد گم کرد و اون ماشین اصلا مارو ندید!ما هم حسابی حالمون گرفته شد و شهاب منو رسوند خونه وخودشم رفت خونه.
بعد از اون روز تا 2 هفته، سعی کرد مخ منو بزنه که واسش ساک بزنم و لب بدیم و تو این دو هفته همش مخالفت من بود و دلیل های قانع کننده شهاب،تا اینکه بعد دو هفته من قبول کردم و قرار شد اگه تو موقعیت قرار گرفتم و نتونستم خودمو راضی به این کارکنم دیگه اصرار نکنه-اون روزا ساعت 8:30 هوا کاملا تاریک بود و قرار شد به هوای اینکه با عمم برم بیرون بپیجونم و با شهاب برم(عمم تنها کسی بود که دوستی مارو میدونست و همیشه کمکم میکرد خونه رو بپیچونم و با شهاب باشم).
اون روز از صبح استرس داشتم هم از کاری که میخواستم بکنم هم اینکه اگه میگرفتنمون بدبخت میشدم.اما سعی میکردم با شهاب آروم برخورد کنم که بی جهت نگرانش نکنم آخه برعکس من اون کاملاً هیجان زده بود-شب که اومد دنبالم خودمو حسابی خوشگل کرده بودم براش و اونم تیپ زده بود،ولی با تلاشی که کردم تا خود دار باشم بازم نمیشد و از استرس ساکت نشسته بودم،حواسم به موزیک بود و شهاب میگفت یه جایی پیدا کردم تووپ،فقط خودمو خودت،یکم بعد رفت تو یه فرعی و رسید به حواشی شهر و تو یه قسمته تقریبا بیابونی زیر یه درخت نگه داشت و چراغا ماشین و خاموش کرد،دستپاچه گفتم:“شهاب واقعاً خلی ها!منو ببین عاشق کی شدم!پسر میدونی اگه اینجا بگیرنمون چی میشه؟!!!” زد زیر خنده گفت:"نترس عزیزم به من اطمینان کن هیچی نمیشه و…"و کلی حرف دیگه تا بالاخره آروم شدم(در واقع خرم کرد ).
سرمو انداخته بودم پایین و با انگشتای دستم بازی میکردم که شهاب دستشو گذاشت زیر چونمو همونجور که سرم و میاورد بالا کشید سمت خودش،تاب نگاه کردن به چشماشو نداشتم،نگاهموازش دزدیدم،صورتشو که نزدیک صورتم کرد ناخودآگاه چشمامو بستم و لبام یه کم از هم فاصله گرفت،لباشو روی لبام گذاشت و یکم فشار داد،من حرکتی نکردم ولی برام جذاب بود،2 بار دیگه اینکارو کرد و باز من جوابی ندادم،بار سوم فشار لباشو بیشتر کرد که منم با بوسیدنش جوابشو دادم،با این حرکت من، دو تا دستاشو گذاشت دو طرف صورتم و لبامو مکید،منم لب پایینشو میگرفتم تو دهنم و میمکیدم،برای هرجفتمون تجربه اول بود ولی خیلی زود ماهر شدیم،با اینکه خیلی با ولع لبای همو میخوردیم، من اصلا تحریک نشده بودم و فقط حس خوبی از اینکار داشتم،همونجور که لب میدادیم دستم و از پشت گردنش برداشت واز روی شلوار گذاشت رو آلتش و دست خودشم روی دست من بود و اون یکی دستشم گذاشت روی سینه هامو شروع کرد به مالیدن ولی باز من تحریک نشدم!چند دقیقه ای همین طوری گذشت تا اینکه شهاب گفت:"فایده نداره تا تو استرس داشته باشی لذتی نمیبری"بهدشم از من فاصله گرفت،فکر کردم میخواد راه بیفته ولی دستشو برد سمت کمربندش که من سرم و انداختم پایین،گفت عزیزم خودتو اذیت نکن،بریم،نمیخوام-ولی من تصمیمو گرفتم مصمم گفتم:“نه!میخوام اینکارو بکنم"لبخندی زد و شلوارشو یکم کشید پایین و کیرش که حسابی بزرگ شده بود آورد بیرون،داشتم با خودم کلنجار میرفتم که شروع کنم ولی نمیشد،بابغض گفتم: “شهاب چکارکنم الان؟“گفت:” بیا اول بگیرش تو دستت"این و گفت و دستمو گرفت گذاشت رو کیرش،از پوست لطیف و گرمش خوشم اومد یکم با دستم باهاش بازی کردم خواستم ببینم عکس العمل شهاب چیه که دیدم سرشو تکیه داده به پشتیه صندلی و چشماشو بسته و بلند نفس میکشه،منم دهنم و بردم نزدیک کیرش و نوک زبونم و زدم به سرش بد مزه بود ولی این دفعه جسورتر امتحان کردم، خوشم اومد،سرشو بوسیدم که شهاب آه کوتاهی کشید و پشتی صندلیشو خوابوند،منم کل کیرشو کردم تو دهنم و ساک زدم رگای کیرش زیر دستم جون میگرفت و من از صدای لذت بردن شهاب خوشم میومد و تند تر میمکیدم.
روسریم از سرم افتاده بود. شهاب گل سرمو باز کرد و دستشو کرد لای موهام.آه میکشید و وقتی حرکتم تندتر میشد کمرشو بلند میکردو بدنش تکون میخورد(میگن نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دست مردم-منم تا حالا ساک نزده بودم ولی انقدر داستان خونده بودم و فیلم دیده بودم که انگار چندباراینکارو کردم)-از لذت بردن شهاب و تکون هاش و صداش لذت میبردم وهمه تلاشم و واسه لذت بیشترش میکردم چون فقط برام مهم بود که اون لذت ببره!با دست پاهاشو باز کردمو بیضه هاشو میمالوندم-زبونم و سر کیرش لرزوندم که آآآآه کشسید و سرمو فشار داد که یعنی بخور دوباره مک زدم که تا گفت پرری ی یه مایعی تو دهنم ریخت،سریع از دهنم کشیدمش بیرون و اونو تو دستمال تف کردم،بیحال گفت:” ببخشید عزیزم”،بهش لبخند زدم و با دست جق زدم براش تا همه ی آبش و ریخت تو دستمال،دستمال و از شیشه انداختم بیرون،دیدم همچنان چشماشو بسته و سرش و تکیه داده به پشتیه صندلی و با صدا نفس میکشه،موهامو جمع کردم و خودمو مرتب کردم،گونشو بوسیدم و با شیطنت گفتم:"آقا پسر پاشو خودتو جمع کن"بی صدا شلوارشو مرتب کرد و منو کشید تو بغلش و همونجور که گوشمو موهامو نوازش میکرد گفت:“خیلی دوستت دارم پرستو این کارتو هیچ وقت فراموش نمیکنم،به خودم افتخار میکنم که انقدر دوستم داری چون میدونستم اگه دوستم نداشتی اینکارو نمیکردی"گفتم"تو منو تنها نذار من همه کاری برات میکنم”
یه دفعه انگار غیرتی شد گفت:“تو نگران چی هستی؟! به جون مادرم تا آخرش باهاتم از دستت نمیدم عزیزم”
بعدشم همو بوسیدیمو حرکت کرد،تا خونه ی عمم حرف میزد و سربه سرم میذاشت،آخر شب هم کلی عشقولانه شده بود
بعد از اون روز خیلی رابطمون صمیمی تر و عاشقانه تر شده بود،اتفاقای دیگه هم افتاد که اگه دوست داشتین براتون میگم.
پ.ن:بازم ببخشید اگه تحریر خوبی ندارم یا حوصلتون و سر بردم،خوشحال میشم راهنماییم کنید برای بهتر نوشتنم،اگه دوست دارید بازم بنویسم بهم بگید و اگه قرار شد بنویسم بگید دوست دارید تو نوشتم از واژه ی آلت استفاده کنم یا کیر و کس؟

نوشته: پرستو


👍 0
👎 0
33842 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

314256
2012-03-20 01:10:32 +0330 +0330
NA

برو کونت رو بده جلقزده بدبخت
تابلو بود که پسری کون ده لاشی خیلی دوست داره جی اف داشته باشی ولی هیچ دختری بهت محل سگ هم نمیزاره باهمون دچرخه ات برو کونت رو بده لازم نکرده ادامه بدی

سال نو همه شهوانیون مبارک

0 ❤️

314257
2012-03-20 01:26:34 +0330 +0330
NA

Bad nabod. Sale no mobarak. Sali sarasar sex va shahvat va salamati barayetan arezomandam :D

0 ❤️

314258
2012-03-20 03:13:24 +0330 +0330
NA

اگر اول داستان رو بيشتر كش ميدادي داستانت بي نقص ميشد. اما چون اولش سريع بوس و لب رو شروع كردي يه مقدار…

0 ❤️

314259
2012-03-20 03:32:16 +0330 +0330
NA

سلام دوستای خوبم
امیدوارم سال خوبی داشته باشید.دو ساعت امسال اول که بهم حال نداد،
ببینیم بقیش چه جوریه
در مورد داستان هم بگم که از اینکه وقت گذاشتی و نوشتی ممنون اما…ولش کن بابا حال فحش دادن به ضعیفه جماعت رو ندارم.آخرش باید کهنه ی بچه بشورید دیگه اینکارا واسه چیه؟

0 ❤️

314260
2012-03-20 03:52:01 +0330 +0330
NA

راستی بچه ها میشه یکه بهم نحوه ی استفاده از چت شهوانی رو بهم یاد بده؟من ثبت نام کردم اما نمیدونم چه جوری برم تو اتاق ها

0 ❤️

314261
2012-03-20 05:05:16 +0330 +0330
NA

بد نبود_وقتي همه راضي باشن منم راضيم

0 ❤️

314262
2012-03-20 08:13:41 +0330 +0330
NA

خوب بود دختر,ایول

0 ❤️

314263
2012-03-20 08:38:08 +0330 +0330

اول از همه سال نو رو برای سومین بار تبریک میگم
نمیگم سال پر از شهوت داشته باشین
اما میگم امیدوارم به یه عشق پاک و خالص دست پیدا کنید
اما درباره داستان
من کاملا باور میکنم
چون حتی دیدم پسره دوس دخترشو بر میداره میبره تو قبرستون حالا این بنده خدا که ورش داشته بردتش تو بیابون
نویسنده ی محترم (شایدم محترمه) اگه واقعا خاطره است سعی کنید از این بیشتر پیش نرید
یعنی حتما بکارت خودتونو با چنگ و دندون حفظ کنید
چون حتی کس کش ترین پسرا هم واسه ازدواج دنبال یه دختر پاک میگردن
خودتونو با حرفای یه پسر که اکثرا هم فقط کس شعر بلغور میکنن تو چاه نندازید
و در آخر از محمد جون هم بخاطر لطفش تشکر میکنم و امیدوارم تو سال جدید به آرزوهاش برسه
مخلصیم رفیق

0 ❤️

314264
2012-03-20 14:00:56 +0330 +0330
NA

من طبق معمول عیبهای داستانو میگم یه گوشه نظری هم به خوبی و بدی یا حقیقی و تخیلی بودن داستان دارم. اولشم بگم خوب و واقعی بود اما خاک تو سر شهاب واسه اینکه اینقدر بی جنبه ست که با ساک آبش اومد اونم همچین ساکی! دوماً واسه اینکه مرتیکه کس کش حداقل با انگشت بهت حال میداد، کونی آبش اومده تازه غیرتی میشه که من عمراً ولت کنم! بعدشم به گور بابای عقده ایش که تو تاریکی و تو بروبیابون یا کوچه خلوت میخواد سکس کنه…
پسر از زور حشر بمیره بهتر از اینه که تو خیابون دخترو انگولک کنه!

0 ❤️

314265
2012-03-20 16:13:27 +0330 +0330
NA

نكته هاي اساسي رو دوستان عزيزگفتن فقط ميمونه يه مسئله اونم اينكه پسره اينقدر لاشي تشريف داشتن كه خودش ارضاشد ولي تلاشي نكرد كه دختره ارضاء بشه.

0 ❤️

314266
2012-03-20 21:02:06 +0330 +0330
NA

کس نگو ضعیفه!!!
خوب حالا که چی!!!؟؟؟؟
این به واقعیت نزدیک تر بود چون خسته شده بودیم از اینکه برای همه مکان جور بود.ما به این عظمت کار خودمون روازصندلی عقب پرشیا بابایی با دوست دخترهای جندمون شروع کردیم.البته با سرافکندگیه نداشتن مکان.

0 ❤️

314267
2012-03-21 15:37:22 +0430 +0430
NA

خوب بود… چون برای خود من هم مشابه این اتفاق رخ داده بود در سالهای گذشته

0 ❤️

314269
2012-03-30 12:34:49 +0430 +0430

این هم یک خاطره بود. سکسی نبود، عاشقانه هم نبود. شهاب فقط فکر خودش بود. آخرش هم نگفتی که خودت هم لذت بردی یا نه. خوشم نیومد

0 ❤️

314270
2012-04-17 04:48:36 +0430 +0430
NA

خیلی برام جذاب بود یه جورایی لحظه های قشنگ خودم با دوست دخترم برام تداعی شد. مام 4 ساله باهمیم رابطمون تو همین حده
خیلی دلم براش تنگ شده بعده دانشگاه 700 کیلومتر فاصله افتاده بینمون

0 ❤️