پروانه

1389/10/21

سلام
این خاطره برمیگرده به سال 85 که هنوز مجرد بودم البته هنوز هم مجردم چون زنم رو طلاق دادم ،کاری نداریم من یه مغازه داشتم و خیلی ها میامدن و میرفتن .با یه دختری آشنا شدم بنام پروانه که بسیار خوش اندام بود و از نظر چهره معمولی بود کم کم رابطه مون زیاد شد و تونستم دعوتش کنم به خونم آخه خونه مجردی داشتم .
اولین باری که دعوتش کردم به خونه 5 شنبه بود و منتظرش بودم که بیاد تا اینکه زنگ ایفون خورد و من گوشی رو برداشتم و دیدم که خودشه خلاصه اومد بالا و من رفتم یه چایی ریختم و آوردم که بخوریم . یه مقداری از درودیوار و حرفای عادی زدیم و همین طور که صحبت میکردیم به هم نزدیک شدیم تا اینکه کاملا تو بغل هم بودیم و از هم لب میگرفتیم منم که یه 1 ماهی بود کس نکرده بودم حسابی راست کرده بودم خلاصه لباسش رو درآوردم یه تاپ نارنجی خیلی قشنگ تنش بود و خط سینه هاش کاملا از اون رو معلوم بود . تاپ رو که درآوردم دیدم 2 تا سینه داره مثل هلو تقریبا سایز 65 ،متوسط . سفت آقا من بادیدن این صحنه دیگه جلوی خودم رو نتونستم بگیرم و افتادم روش و خوردن سینه ها آغاز شد .همین طور که سینه ها رو میخوردم دکمه شلوارش رو باز کردم و دستم رو بردم تو شرتش و شروع کردم به مالیدن کسش ،جاتون خیلی خالی بود چنان گرمایی از تو شرتس به دستم میخورد که دیگه تاب نداشتم که شرتش رو دربیارم ببینم این چیه که اینقدر داره از خودش گرما ساطع میکنه .دیگه طاقت نیاوردم و شورتش رو کندم ،چشمام چهارتا شد کس به این زیبایی و جمو جوری توی تمام عمرم ندیدم ،یه کس سفید که کاملا یک خط بسته داشت و سر چوچول از بالاش نمایان بود خلاصه خودم رو ول کردم روش دیگه کیرم داشت میترکید ،همین طور که روش خوابیده بودم با پام اومدم پاشو فشار بدم و از هم وا کنم که دیدم مقاومت میکنه هرکاری کردم نذاشت پاهاشو واکنم ،بلند شدم به زور دست پاهاشو واکنم ولی بازم نذاشت بهش گفتم چرا اینجوری میکنی ،گفت آخه من دخترم ، با خودم گفتم توکه راست میگی بعد بهش گفتم یعنی این همه راه اومدی که ندی چرا داری ضد حال میزنی اگه دختری چرا لخت شدی ،خلاصه از ما اصرار و از اون انکار،منم که کیرم خوابیده بود از شدت عصبانیت بلند شدم و شلوارم رو پوشیدم که اونم بلند شد و گفت منو میرسونی اول میخواستم بگم نه بعد باخودم گفتم این رو اگر اینجوری ولش کنی بعدان به ریشت میخنده ،بااینکه تخمام داشت از درد میترکید گفتم آره و بردم رسوندمش . داشتم از تخم درد میمردم ولی چیزی که اذیتم میکرد این بود که چرا این همچین کاری کرد ،با خودم گفتم من اگر این دختر هم باشه باید بکنمش والا میره هزارتا صفحه میذاره پشتم .خلاصه 3 یا 4 روز گذشت و من دوباره دعوتش کردم به خونه به محض اینکه اومد تو پریدم چسبوندمش به در و همینطور که لب میگرفتم دستم و کردم تو شرتش و با کسش شروع کردم ور رفتن بعد 2 یا 3 دقیقه انگشتم رو یهو کردم تو کسش و منتظر بودم که جیغی دادی یا عکس العملی نشون بده که دیدم نه بابا تازه باز هم کرد پاهاشو که انگشتم بیشتر بره تو ،منم دستم رو درآوردم و تو بغل بلندش کردم بردم انداختمش روتخت ( اینو بگم بهتون که پروانه دختری بود که خیلی عشوه خرکی داشت مثلا وقتی میخواست ناز کنه انگشت اشاره اش رو میذاشت کنار لبش و چشماش رو خمار میکرد ذل میزد تو چشات )کار نداریم همین که انداختمش رو تخت دیدم داره از این عشوه خرکی ها میاد که منم دیگه رحم نکردک دست انداختم شلوار و شرتش رو باهم یهو درآوردم که یهو بهم گفت چته انگار خیلی زدی بالا ، گفتم ببین پروانه نمیدونم چرا دفعه قبل این کارو کردی ولی اینبار چنان میکنمت که گشاد گشاد بری بیرون ،اونم یه عشوه خرکی دیگه اومد که من لیباسام رو کندم و پریدم وسط پاهاش که دیگه نتونه توی هم قفلشون کنه
خلاصه شروع کردم به خوردن همون دوتا شاه هلویی که گفتم و دیدم که آه از همه جاش داره میاد بیرون دیگه جام رو عوض نکردم چون میترسیدم کیری که دفعه پیش خوردم رو بازم بخورم ، کیرم داشت منفجر میشد چنان راست بود که خودم تا حالا اینجوری ندیده بودمش بیچاره رو داشت بهم التماس میکرد که فرو کنمش توی اون کس گوشتی و زیبا ،منم معطل نکردم ،پر.انه که تقریبا بیحال افتاده بود و به حالت نیمه ارضا داشت نگاهم میکرد ،یه نگاه بهش کردم بدون اینکه فکری کنم کیرم رو همون طور خشک گذاشتم جلو سوراخ و یه فشار دادم که تا دسته جا رفت و پروانه چنان جیغی کشید که گفتم الانه که مدیر ساختمان در خونه رو بزنه ،باور کنید که با شهوتی که داشتم و گرمایی که از کس پروانه داشت به کیرم میخورد شاید 1 یا 2 دقیقه بدون حرکت کیرم رو تا ته با تمام فشار اون تو نگه داشتم ،نمیتونم بگم چه حالی داشتم چون واقعا انگار بار اوله گرمای کس به کیرم میخورد خلاصه شروع کردم به تلنبه زدن و هی تندش کردم دیگه هیچکدوم رو زمین نبودیم صدای شلپ و شلوپ |یش آب پروانه تمام اتاق رو پر کرده بود که یهو محکم منو بغل کرد و با ناخنهای بلندش چنان فروکرد توی کمرم و بعد با غیض تمام به طرفین کشید که صدای فریادم تا 70 تا خونه اونور تر هم رفت منم که از این کارش عصبی شده بودم چنان میکوبیدمش که دیگه واسه اون نا مونده بود نه واسه من ، هس با مشت به سینه ام میکوبید منم جری تر میشدم و سفت تر و محکم تر میزدم تا اینکه یه ناله بلند کرد که این ناله چنان حشری بود که منم پشتش ارضا شدم ولی چه ارضا شدنی وقتی کیرم رو کشیدم بیرون که آبم رو بریزم رو شکشمش اونقدر فشار زیادی داشت که احساس کردم الان کله کیرم کنده میشه که حتی آبم به صورتش پاشید و گردنش ،دستام دیگه نا نداشت که همونجوری منم اوفتادم روش که تو آب خودم باهم غوطه ور شدیم ،یه 5 دقیقه هیچ کدوم حال نداشتیم حرف بزنیم تا اینکه توی همون حالت بهش گفتم تو که میخواستی بدی چرا اون دفعه این کارو کردی ،یهو یدونه از همون عشوه خرکی هاش اومد و گفت اگه اون دفعه این کارو نمیکردم الان با این شدت و عصبانیت منو نمیکردی ولی دیدی که هردومون چه حالی کردیم ،گرجه خیلی از دستش شاکی بودم ولی دیدم راست میگه گرچه دفعه پیش کونم پاره شد ولی این دفعه یه سکس به یاد موندنی داشتیم خلاصه رفتیم دوش گرفتیم و یه شیر موز درست کرد و باهم خوردیم و رفت …
اگر خوشتون اومد از این ماجرا نظر بذارید تا براتون بگم یه بار وقتی مست بودیم چه حالی کردیم که اونوقت میفهمید این حال در مقابل اون چیزی که میخوام تعریف کنم مثل جق زدن بوده
بهرحال تا بعد بای بای
نوشته:‌ moji jun


👍 0
👎 1
35300 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

270793
2011-01-11 02:38:00 +0330 +0330
NA
arbaudeehs42.jpg
1 ❤️

270794
2011-01-11 05:45:34 +0330 +0330
NA

Vaqean khub neweshti. 2ruq ya rast aslan m0hem nist ama f0q0ladebud

1 ❤️

270795
2011-01-11 13:56:58 +0330 +0330
NA

Kheyli khoooooooooob bood benevis baghiasho

0 ❤️

270796
2011-01-11 15:47:42 +0330 +0330
NA

جان ننه ات داستان سکسی ننویس
بلوف زن داشتن هم نزن که بعد مجبور شی گوه طلاق دادن رو بخوری
آخه مگه حواله است که هر کی هر کس شعری نوشت به اسم داستان سکسی بذارید تو سایتتون تا دو تا بچه جلقی بیان از نوشته تعریف کنن و نویسنده هم خر بشه بیاد ادامه اشو تلاوت کنه؟؟؟؟؟!

1 ❤️

270797
2011-01-12 03:49:46 +0330 +0330
NA

آقاي محمود اگه ميتوني بهترشو بنويس- داستان كه واقعي باشه نميگن داستان ميگن خاطره- اين سبك نوشتن براي اينه كه واقعي جلوه بده تا خواننده باهاش بهتر ارتبط بر قرار كنه-
آقاي نويسنده نوشتارت خوبه اگه هم دروغه قدرت تخيلتم خوبه پس به اين فحشا توجه نكن-

3 ❤️

270798
2011-01-12 13:55:54 +0330 +0330
NA

اولا اگه شما dokhtarune عزیز به کلمه دوم داستان توجه میکردی نوشته بود خاطره نه داستان
دوما داستان هم باید یه خرده به حقیقت نزدیک باشه.

3 ❤️

270799
2011-01-13 02:35:09 +0330 +0330
NA

آقا محمود تو دنيا هيچ چيز غير ممكن نيس- حالا اينجا كه يه سايته اين همه آدم فيلماي خالي بندي ميسازن كسي اعتراض نميكنه چون خوب ميسازن- شماهم اعتراض نكن چون خوب نوشته- اگه بد بود حق ميدادم بهت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها