پسر خوش هیکل توی اتوبوس

1393/01/26

تعطیلات عید نزدیک بود .دانشگاه هم تق و لق شده بود .پدرم زنگ زد و گفت زودتر بیا تهران که می خوایم بریم مسافرت . اخه من دانشگاه ساوه درس می خوندم …بند و بساطمو جمع کردم و واسه شب بلیط داشتم . ساعت 9 تهران ساوه .
یک ساندویچ گرفتم که تو ماشین بخورم . …رفتن ترمینال . ولوو شماره 4 مال خط تهران ساوه بود . یارو راننده با هم سلام علیک قرص داشتیم . زیاد باهاش افتاده بودم که برم تهران …
دیگه گفتم اون ته مه های ماشین یک جا بهم بده که راحت تره …ماشین پر نشده بود … همش 13 14 نفر بیشتر نبودیم . دیگه ساعت شد 9 رب که راه افتاد … چراغا رو روشن کرد و یک فیلم سینمایی هم گذاشت که بپایم . …داشتم فیلم نگاه می کردم که گفتم بد نیست ساندویچمو با فیلم نگاه کردن بخورم که کیف کنم …
ساندویچو دراوردم و بوش پیچید توی اتوبوس . خحالت کشیدم و ردش کردم تو کیفم زیر زیرکی خوردم . یک هو نظرم جلب شد به یک پسر ه که جلوتر از من نشسته بود . حالت پاهای تو پر و عضله ایش از زیر شلوار لی آبی تنگش معلوم می شد . بدن قشنگ و محکمی داشت . سینه های برجسته ی عضله ای از زیر لباس سفید نازکش معلوم بود . موهای خوش فرم و مشکی داشت …صورت مردونه با کلاس، همون طوری که همیشه دوست داشتم .خیلی اندامش قشنگ بود . دوست داشتم بازوهای مردونشو باز می کرد و منو تو اغوشش می پذیرفت و فشارم می داد . داشتم از پشت نگاش می کردم که یک هو بلند شد و رفت طرف راننده .ازش خواست که صدای فیلم رو بلند تر کنه …برگشت که بیاد سر جاش بشینه …که نگام تو نگاش گره خورد . خودمو جمع و جور کردم . یعنی که هیچ اهمیتی برام نداری و ازت خوشم نم ییاد . …نشست روی صندلیش …عجب هیکلی داشت …چه قدی …چه قیافه ای …واقعا مجذوبش شده بودم . خیلی دلم میخواست برم پیشش بشینم . تو همین فکرا بود م که برگشت و منو نگاه کرد .و سرش رو زود چرخوند .
فهمیدم که اونم از من خوشش اومده … دیگه نمی تونستم تحمل کنم . ولی دوست نداشتم خودم سر صحبت رو باز کنم . دهنم از استرس خشک شده بود . نمی دونستم باید چی کنم . یک نقشه ای کشیدم و رفتم طرف راننده که مثلا اب بیارم …وقتی نزدیکش شدم خودم رو زمین انداختم یعنی که پام گیر کرد به کفه ی اتوبوس و افتادم . دستم رو از رانش گرفتم که نیفتم . اونم دست منو گرفت…گفت حالتون خوبه ؟
گفتم سرم درد می کنه .سرم گیج می ره می شه برام اب بیارین ؟؟؟ گفت اره الان می یارم .
رفتم نشستم سر جام . اب رو اورد . و کنارم نشست . لیوان رو گرفتم و گفتم خیلی ممنون . ببخشید سرم گیج رفت افتادم ببخشید . …گفت خواهش می کنم اگه باز کاری داشتید به من بگید .گفتم می شه چند دققیه این جا بشینید .؟ گفت اخه … راننده …گفتم مشکلی نیست …راننده با من اشناست …گفت باشه .
ما انتهای اتوبوس بودیم خالی خالی بود تو ردیفی که نشسته بودم جز من و اون پسر هیچ کس نبود… …
کنارم نشست …گرمای بدنش حسابی به پاها و کمرم می خورد …تموم بدنم وسوسه شده بود دلم می خواست پاهامو به پاهاش می چسبوندم و دستش رو روی ران سفید و گوشتیم می کشید و نوک سینه هام که برجسته شده بود رو با دستش لمس می کرد و تو ی دهنش می ذاشت …اب کسم کم کم داشت می یومد …خیسیشو احساس می کردم .
به چشماش نگاه خماری کردم و گفتم ببخشید شما رو هم زحمت انداختم …با صدای مردونش گفت نه خواهش می کنم . گفتم راستی اسمتون چی ؟؟گفت من ارش هستم . شما چی ؟؟گفتم نسیم .نمی تونستم خودمو نگه دارم …هالم خیلی خراب شده بود نمی دونم اون چه وضعی داشت …بهش گفتم خیلی هیکل قشنگی داری …
اونم بهم گفت اتفاقا منم می خواستم همین و راجب تو بگم . اندامت خیلی قشنگه .
از طرز نگاه کردن من فمید که چه هالی دارم …یک کمی مکث کرد نگاش کردم …بدنشو و لباش و …و سینشو … دوباره گفت اندامت …راستش اندامت … قشنگه …و سکسی . باسن برجسته و گنده ای داری …سینه هاتم که با ادم حرف می زنه . گرد و بزرگ . ادم دوست داره توی دست بگیره و یک هو ردش کنه تو ی دهنش …
بی اختیار دستم رو روی رانش گذاشتم …دستش رو انداخت دور کمرم و منو به خودش نزدیک تر کرد .نگاهم فقط به لباش بود .لبشو جلو اورد و از روی لبم بوس کرد .من همین طور رانش رو می مالیدم . و اون کمرم رو دست می کشید از روی مانتو …
لبامون پر از شهوت و اب دار شده بود . …هر کدوممون سعی می کردیم که بیشتر از لب هم بخوریم …لب پایین منو توی دهنش برده بود . منم لب بالای اونو مثل اب نبات شیرین مک می زدم . …خیلی حالم خراب شده بود.کسم دیگه تحمل نداشت …کونم داشت می ترکید از شهوت …دستم رو به بدنم کشیدم .گفت می ذاری بدنتو بمالم ؟دستش رو گرفتم و روی سینم کشیدم …سینمو فشار می داد و لبمو می خورد .یکی از پاهامو روی پاش انداختم …و دستمو روی کیرش کشیدم …کیرشو اروم اروم مالوندم براش …داشت شق می شد دلم می خواس زیپشو باز می کردم و توی دهنم می ذاشتم …دستشو رد کرد زیر مانتوم که سینمو از زیر بماله . بهش گفتم نه …گفت اره …دستشو رد کرد زیر مانتوم و از زیر سوتینم سینمو گرفت … تو دستاش جا نمی شد …می مالیدش …مثل یک پنبه ی نرم فرو می رفت …و مثل یک خمیر ورز می داد سینمو …خیلی هال می داد همون موقع بود که زیپ شلوارشو باز کرد . کیر بلند و کلفتشو دراورد . شهوت می بارید از چشمای هردومون . …گفت نسیم یک کم بخورش …هالم بده …گفتم باشه …سرمو بردم پایین تر با نوک زبونم نوک کیرشو زبون زدم . با دستم کیرشو تو دستم گرفتم و بالا پایین کردم …حسابی سیخ شده بود … کیرشو تو دستم گرفتم و توی دهنم رد کردم . پاهامو جمع کردم و اومدم رو صندلی .کیرش توی دهنم بود …سرمو بالا پایین می کرد …دستاش رو روی کونم کشید …دکمه ی شلوار لیم رو باز کردم تا گشاد تر شه . دستش رو از پشت رد کرد توی شلوارم …اخ اخخخخخخخخ …دستش که به کونم خورد نمی دونی چه هالی داد …اهم درومد …راننده چراغ ها رو خاموش کرد .و گفت بخوابید …دیر وقت شده بود …ارش مانتوم رو بالا زد …گفت کست و بمالم …دستش رو از روی شلورا روی کسم گذاشت و مالید …خوددم رو تکون می دادم و مثل مار می پیچیدم . دستش رو رد کرد توی شلوارم و از روی شرتم کسم رو مالید …گفتم رد کن تو دستتو کسمو بمال دیگه …دستش رو رد کرد توی شزطم و کسم رو گرفت . منم پامو باز تر کردم که راحت تر بماله و بیشتر هال بده …کسم باز شد … انگشتش روی سوراخم بود می کشید روش …اهم دراومده بود …گفت تا بند انگشتم رد کنم پاره نمی شه ؟اولش ترسیدم پاره بشه .گفتم نه …ولی هالم خیلی بد بود …و می دوسنتم پرده انقدر هم جلو نیست .گفتم باشه …یک کم انگشتتوشو رد کرد …خلی هال داد . کاش پرده نداشتم و حسابی می کردم از جلو …دیگه نم یتونستم تحمل کنم …گفتم ارش رد کن …کیرتو بذار کونم . …همون طوری که کیرش از زیپ شلوارش بیرون بود منو روی خودش نشوند .مانتومو بالا زد از پشت .شلوارمو کشید پایین . دستش رو روی کونم کشید …لای کونمو لمس کرد و ابم بیرون اومد . با دستاش کونم رو بالا گرفت و کیرشو دم سوارخم گذاشت … منو اروم نشوند روی کیرش … کیرش داشت توی سوارخم می رفت . بازم از کمرم فشار داد تا کیر تا تهش تو ی کونم بره .
اااااااااااااا ه ه ه ه کیر تا ته رفت …دوباره از کونم گرفت و کونمو بالا برد . کیر از کونم بیرون اومد …دوباره کیر رو دم سوارخم گذاشت و از کمرم فشار داد کیر توی کونم رفت بیتشر فشارم داد . کیر تا ته رفت …تند ترش کرد دیگه کم مونده بود اه اه هام همه رو خبر دار کنه …همین طوری بالا پایینم می کرد با دستاش سینه هامو گرفته بود …و فشار می داد . بعضی جاهاش خودم کیرشو رد می کردم توی کونم …و در می اوردم …تند تر شد مالیدنش و کردنش و بالا پاینن ها . سرمو چرخوندم .و رو به لبش شدم و لبای همدیگرو گاز می زدیم …سینمو می مالید و با کیرش کونمو می گاید …چه هالی می داد که نگو …
داشت ابش می یومد گفت برزیم کونت ؟؟گفت بریز .اره اه اه ه …یک کم اه اه کرد و ابشو با لذت ریخت توی کونم . چه قدر داغ شده بود وقتی ابش داشت توی کونم می ریخت اوج لذت بودم که چه کیفی می داد . همون لجظه ها بود که اب منم اومد .و کسم خیس خیس شد .
ارش دستشو روی کسم کشید و کسم رو برام مالش داد …لاشو باز کرد و دم سوراخمو مالید …اب کسمو مالید به کیرش …کاملا ارضا شده بودیم …
دکمه شلورامو بست و خودشو مرتب کرد . منم روسری و سر وضعم رو مرتب کردم . گفتم ارش تشنمه برام اب می یاری ؟ رفت اب اورد و خوردیم …سرم رو روی شونش گذاشتم و تا صبح خوابیدیم …

نوشته: jende


👍 3
👎 2
131461 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

416643
2014-04-15 08:04:56 +0430 +0430
NA

پسرک جلاق
ارزش فوش نداری
آخه کوچولوی جقی
تو اتوبوس مگه میشه کاری کرد
برو جقتو بزن

:W

0 ❤️

416644
2014-04-15 09:23:43 +0430 +0430
NA

والا بنظرم اگه دفتر خاطرات "پری بلنده رو هم نگا کنی هیچ کجا انقده زورکی به کسی نداده :|

0 ❤️

416645
2014-04-15 09:34:00 +0430 +0430
NA

پورنوانه بود و شدیداً پسرونه… تا نصفه های داستان فکر می کردم داستان گی هستش… که البته اشتباه نکرده بودم…

0 ❤️

416646
2014-04-15 11:07:19 +0430 +0430

توهم بزنید، لاکن توهمی که توهم باشد! لازم است به عرض برسانم توهمی که توهم نباشد، توهم نیست! یک آمیب را درنظر بگیرید! درنظر گرفتید! حالا لااقل سعی کنید به اندازه همان آمیب توهم بزنید، توهم شما فراتوهم بود برادر من!

0 ❤️

416647
2014-04-15 13:45:23 +0430 +0430
NA

جلقی جان اول و آخر داستانت فقط رد کردی :-D
اول جلق زدی و بعد نوشتی یا اول نوشتی و بعد جلق زدی؟ :-D

0 ❤️

416648
2014-04-15 16:08:58 +0430 +0430

ajab jalghi zadi

0 ❤️

416649
2014-04-15 16:43:44 +0430 +0430
NA

اين داستان از پسركي است كه بسيار علاقه دارد مردي تنومند او را بگايد و دريكي از سفرهايش كه از كارگري برميگشته با ديدن مردي جوان از خود بيخود شده و اين توهمات را به رشته ي تحرير دراورده

0 ❤️

416650
2014-04-15 16:45:16 +0430 +0430

اره ما هم عرعر خر شدیم

0 ❤️

416651
2014-04-15 18:14:52 +0430 +0430
NA

تا جایی گفتی منم نسیمم فکر کردم داستان گی هست !!
حتی اسمشم گیه !
فکر کنم تو زندگی واقعیت زورگیری که انقد میگی رد کن رد کن
حالا یه مستربیت هم با تصور دختره تو اتوبوس کردی لازم نیست افتخاراتتو با همه شریک شی

0 ❤️

416652
2014-04-15 18:33:04 +0430 +0430
NA

جفنگيات يه پسر كه تا حالا رنگشم نديده و عقده كرده

0 ❤️

416662
2014-04-15 19:23:00 +0430 +0430
NA

hoihchbvb

0 ❤️

416653
2014-04-15 22:06:43 +0430 +0430
NA

داستان وقلم زيبايي بود حال کردم من که با خوندنش راست کردم هوات زد به سرم.خسته نباشي و نوش جونت.

0 ❤️

416654
2014-04-16 01:10:38 +0430 +0430
NA

از ساوه تا تهران چن ساعت راهه که تا صبح گرفتی تو بغلش خوابیدی . خودتی اقا پسر جعلق

0 ❤️

416655
2014-04-16 03:11:39 +0430 +0430
NA

درود کیرم.
داستان کیری بود.قلم تخمی داری.
اسهال گرفتم.

قرمساق گوزو

لت وپارسابق

0 ❤️

416656
2014-04-16 05:09:25 +0430 +0430

من اهل فحش دادن نیستم ولی بی شعور تهران تا ساوه دوساعت هم طول نمیکشه

0 ❤️

416657
2014-04-16 06:49:46 +0430 +0430
NA

این رو از زبان پدر این بچه بخونید: پسره الدنگ نگفتم میری بیرون کمتر بده تا شبها کابوس نبینی؟ پاشو از خواب پاشو…

0 ❤️

416658
2014-04-16 09:44:48 +0430 +0430
NA

کاش بجاش بودم

0 ❤️

416659
2014-04-16 10:45:40 +0430 +0430
NA

اگه نگفته بودی 14 نفر دیگه هم اونجا بودند باور می کردم

0 ❤️

416660
2014-04-16 16:25:44 +0430 +0430
NA

پس با اين حساب مدرك … را قبل از مدرك دانشگاهيت گرفتي

0 ❤️

556204
2016-09-13 22:49:21 +0430 +0430

آقا شوفر اتوبوس چراغارو خاموش میکنه میگه دیروقته دیگه بخوابید همه؟!!!اینم تو درار

0 ❤️

556353
2016-09-14 23:45:51 +0430 +0430

داستان جالب و هیجان انگیزی بود

0 ❤️

570966
2016-12-30 13:30:09 +0330 +0330

ساعت 9 از ساوه حرکت کرد به سمت تهران;
راننده گفت دیر وقته بخوابید!
سرمو گذاشتم روی شونش و تا صبح خوابیدم!
آخه لاشی! هرچی این برو بچه های شهوانی فحشت بدن کمه کوس کشِ دو ريالی

0 ❤️

573526
2017-01-12 00:52:35 +0330 +0330

چه راحت ک.نت باز شده،جیندای گشاد

0 ❤️