بيتا هستم
18 سالمه.
خاطره اى كه تعريف ميكنم دقيقا" يك سال پيش اتفاق افتاد.
*
ما يه همسايه داريم كه پسرش به لاشى بودن معروفه و اغلب دخترا ميشناسنش.
اسمش پورياست و ٢١سالشه.
هميشه تو كوچه ميديدمش و محل نميذاشتم. يه بار با ماشينش دنبالم افتاد. ميخواست شماره شو بهم بده اما من طفره ميرفتم. ازم خواست حفظ كنم شماره رو.
اينقد روند بود كه ناخواسته حفظ شدم.
راستش تصميم گرفتم يه شب كه با دوستام جمع ميشيم با خط يكى از بچه ها اذيتش كنم.
گذشت تا چند ماه بعد من با دوست پسرم دعوام شد و به هم زديم.
خيلى ناراحت بودم. اون روز وقتى داشتم ميرفتم خونه تو ماشينش ديدمش.
بهم نگاه كرد و با دستش اين علامتو فرستاد:
بهم زنگ بزن
اين بود كه من تحريك شدم بهش زنگ بزنم و چون كه تازه از يه پسر جدا شده بودم احساس كردم اينجورى ميتونم انتقام بگيرم.
بهش زنگ زدم و همون روز قرار گذاشتيم.
رفتارش خوب بود و بلد بود دخترا رو جذب كنه.
منم اون موقع اصلا به عاقبت كار فكر نميكردم! همون روز اول ازم لب گرفت تو ماشين.
يه بار با ماشين دوستش اومد سرقرار.
اول نفهميدم چرا،اما وقتى جفتمون عقب نشستيم و بغلم كرد فهميدم امروز از اون روزاست!
ازش خواستم ولم كنه چون امكان داشت از تو ماشيناى ديگه ديده بشيم امابهم اطمينان داد كه شيشه دوديه و كسى نميبينه، دوستشم كه از خوده!
لبشو گذاشت رو لبام. داغ بود و نفساى كوتاه و داغشو رو صورتم احساس كردم.
لب همديگه رو خورديم. استاد بود!
دستشو از زير مانتو و سوئى شرتم برد رو سينه هام. حالش حسابى بد بود. منم همينجور.
داغ داغ بودم. دستمو بردم رو شلوارش و كيرشو كه سفت شده بود از روى شلوار ماليدم. ازم خواست كمربندشو باز كنم و كيرشوبيارم بيرون. واسه اولين بار كيرشو ديدم. زياد بزرگ نبود اما سفت و سفيد بود.
خوشم اومد. گفت بخور اما نميخواستم بخورم.
تو ماشين بوديمو دوستشم بود.
بهش گفتم اينجا نه!اونم از خدا خواسته گفت پس بريم خونه خودمون.
خونه هامون نزديك بود و ميترسيدم كسى ببينه اما گفت با ماشين ميريم تو پاركينگ و كسى نميفهمه و دوستشم بعد از پياده شدن ما ميره.
*
تو اتاقش ربروش وايساده بودم.
تو چشمام نگاه كرد و شالمو در آورد. موهامو باز كرد و لبشو گذاشت رو لبام.
حالش خيلى بد بود.
كمربندش هنوز باز بود. لبشو گاز گرفتم.
خنديد و شروع كرد به در آوردن بقيه لباسام.
يه چيزى ميگفت نبايد بذارم اما بدنم شل بود و هوسم كلافه م كرده بود.
منم زل زدم تو چشماش و شرو ع كردم به باز كردن دكمه هاش.
*
رو تختش دراز كشيده بودم و داشتم پشتشو چنگ ميزدم
گردنمو كبود كرده بود. حالا جفتمون فقط شرت تنمون بود.
داشتم كيف ميكردم. سينه هامو با يه دست ميمالد و با يه دست ديگه سعى ميكرد نذاره با پنجه هام زخميش كنم.
كيرشو از رو شرت فشار ميداد رو كسم. باعث ميشد ديوونه بشم
وقتى شروع كرد به خوردن سينه هام احساس كردم دارم ميرم بالا.
بعد از روم بلند شدو جلوم كنار تخت ايستاد.فهميدم و سريع دست به كار شدم.شرتشو در آوردمو كيرشو كه با زاويه 90درجه ايستاده بود كردم تو دهنم. بوش تحريك كننده بود. چند دقيقه كه ساك زدم و از شنيدن آه و اوهش لذت بردم؛دست كشيدم تا اون بهم حال بده.
نذاشتم واسم بخوره چون روز آخر پريودم بود. (دفعه بعد خورد)
شرتمو در آورد و كيرشو گذاشت رو كسم كه حسابى ليز شده بود. خودش ميدونست كه نبايد از كس منو بكنه. يه كم كه با كيرش كسمو ماليد و حسابى بردم بالا، پاهامو جفت كردم كه لاپام بذاره.
شروع كرد تلمبه زدن.پاهام به همچسبيده بودو حس ميكردم كيرش الان منفجر ميشه. حسابى خيس بودمو كيرش خوب بين پاهام بالا پايين ميشد.كيرش ميخورد به كسم و حسابى بهم فاز ميداد.احساس ميكردم تك تك سلولاى بدنم دارن لذت ميبرن. بعد ارضا شدم.همون موقع كيرشو از بين پاهام در آوردو آبشو خالى كرد رو شكمم.
اومد كنارم دراز كشيد و لپمو بوسيد.
بعد يه دستمال از ميزعسليش برداشت و شكممو تميز كرد. بازم بوسيدم.
*
دو هفته بعد وقتى دوست دختر فابش شمارمو از تو گوشيش برداشت و باهام تماس گرفت،يعنى بعد از دومين حال كردنمون،باش بهم زدم.
نوشته: بیتا
Bad nabod. Tonest kiramo boland kone ama ziyad hal nadad.
dastanet aslan hess nadasht az nazare negareshi kolli eshkal dare badesham dari ye khatere shahvani tarif mikoni in che vazeshe? to khatere ya dastane shahvani bayad hatta bishtar az ye dastane asheghune hess dashte bashe aslan khub sahne sazi nakarde budi vali jaye pishraft dari be harfam nakhand vali say kon harshab khaterateto benevisi ettefaghayi ke to ye ruz oftade! intori to khatere nevisi maharat peyda mikoni boro ye zarre matne adabi beekhun ta hesset ghavi she badesh dastan ziad bekhun say kon sabke in dastan nevisaye alakio nari say kon tak bashi! be harhal soal dashti bepors
ghabool kon kheyli maskhare bood aslan sahne sazish khub nabud kheyli maskhare neveshte
بیتا جون اینکه آخر مرامه پس اگه اینجوریه ما همه لاشی هستیم یه نظری هم اینور میدون بنداز
Jalebe to ke lashy tar az on pesarei jendeh khanum,bebin age sex dust dari chera miay dastane alaki migy boro be dadashet bego bezare tot bad dastanesho bego injori behtaram mishe
بببين
آدم شانس نداشته باشه همينه ديگه
يکي از روي لج دوست دختر پيدا ميکنه و باحاش حال ميکنه
منم دارم سماخ ميمکم
توف به روزگار
خوب بود ، تونستی حس زنونتو موقع سکس برسونی ولی خیلی زود آبتون اومد!
منتظر بقیه کارات هستم 8>
<IMG SRC=http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTAfourIwVPKmOvgxQWjUepaijF7oLgJk7DJ0xVmDvDMjkxbFXL&t=1>
واقعا برای اولین بار خوب نوشتی
kir too halghe hame oonaii ke taraf dariye ino kardaan
shoma baz esme ye dokhtaro jelo nevisande didin shoroo kardin be kos lisi?
khak too saretoon
akhe chera in ghad zaefe kos darin?
hala in masalan bita ke taraf darisho mikonin mige biyaiin mano bekonin?
age jaye in ye pesare bad bakht bood faghat fohsh nesaresh mikardin
albate maloomam nist ke in pesar nabashe
dastanam vaghean tokhmi boob
بدرک مردیکه خر…
ادم جنس به این خوبیو باش دعوا مکنه…
دمت گرم دختر جون خوب به دوست پسرت ریدی…
مرتیکه فکر کرده کیه؟
بابا دمت گرم به این راحتی به یارو دادی بعد به اون میگی لاشی؟ولی موضوع داستانت قشنگ بود حال کردم بازم بنویس.خوبیش اینه که دروغ نبود