پشت وانتی

1400/09/30

پدربزرگ همیشه می‌گفت « خوشبختی جلو چشمته الکی تا دور دورا نرو دنبالش »

و چشم منم دنبال پسری بود که وجود نداشت و اگر هم بود به من نمی‌رسید بعد از اینکه پارسا از ایران رفت زندگی جنسی و احساسی منم به مشکل خورد شاید خونه پارسا دو هفته یکبار خالی میشد و می‌تونست زنگ بزنه وقتی رفتم اونجا لختم کنه، دست و پاهامو ببنده و اونجا مشکلات تازه شروع می‌شد! کون من یکم بزرگ بود و کیر پارسا خیلی کوچیک و تو یک سالی که با هم بودیم شاید سر جمع چهار بار بهم حال داده باشه اونم با انگشتاش چون نمی‌تونست بکنه باید براش ساک میزدم همه اینا در کنار منی که شهوتم رو هزاره…
من به یه دلیلی دوست داشتم دست و پامو ببنده نه اینکه فقط کیرشو بکنه تو دهنم دوست داشتم انقدر اسپنک و چنگ بزنه که پوست سفیدم سرخ سرخ بشه و رد دستاش رو گردنم بمونه دوست داشتم کیرشو تا تخماش بکنه تو کونم و وقتی صدام بلند شد و به التماس افتادم که یواش تر بکن بدتر خشن بشه ولی پارسا همچین پسری نبود
بعد از مهاجرت پارسا چند ماه طول کشید تا با شرایط یکم کنار بیام خلأ جنسی و احساسی بزرگی تو زندگیم ایجاد شده بود
من حالت عادیشم خیلی حشری بودم و با رفتن پارسا بدترم شده بودم ولی پسری که میخواستم پیدا نمیشد
کسی که خوب سکس کنه
مهربون و احساساتی و جذاب باشه
بعد از چهار ماه انقدر بهم فشار اومد که دلو زدم به دریا گفتم هر چه بادا باد! لقه احساسات اولین پسر جذاب و قابل اطمینانی ببینم تخماشو خشک میکنم و میذارم اونقدر بکنتم که نصف شم.
یکماه بعد وقتی رفته بودم شمال خونه عموم محمد رو دیدم
یه پسر سبزه که قدش ازم بلندتر بود و یه بدن تراشیده و ورزشکاری با بازوهای عضلانی
اگه تتو داشت میشد پسر رویاهام اما چون سرباز بود و هنوز گواهینامه نداشت نمی‌خواست تتو بزنه پدرش دوست عموم بود و باغدار و هر از چندگاهی میومدن پیش عموم اینا و یکی دو شب میموندن.
محمد خیلی جذاب بود اونقدری که
موقع آب تنی تو استخر دوست داشتم بگم بیخیال همه و شرت محمد رو با دندون بکشم پایین و کیرشو بکنم تو دهنم و جوری براش ساک بزنم که جای آبش جونش از کیرش بپاشه بیرون ولی جرأت نداشتم حتی بهش بگم امیدوار بودم خودش بفهمه اما اون خنگ تر از این حرفا بود و منم رفتارم خیلی شک برانگیز نبود سفید و کون تقریباً گنده اما رفتارم خیلی معمولی بود و بعضی وقتا پیشنهاد میدادن که بریم دختر بازی!
به عنوان یه دوست باهام حال میکرد ولی من دلم میخواست جرم بده عین سگ بکنتم و به عنوان یه بکن باهام حال کنه
سه روز حالم حسابی خراب بود میخواستم سرمو بکوبم به دیوار
بعد از سه روز هی درخواست ماساژ و کامللل شیو کردن و کون نمایی و نخ دادن از چشای محمد میشد فهمید که یه شکایی کرده
ظهر که همه بعد از ناهار خوابشون برده بود
محمد اومد در اتاق رو زد و گفت که زن عموم گیر داده دو روز رو هم قبل اینکه برگرده سربازی اینجا باشن و اونم تا شب اینجاس خسته اس و همه جا پره نمیتونه بخوابه
بهش گفتم : بیا همینجا بخواب چی از این بهتر؟
و یه لبخند خیلی موذیانه زدم و امیدوار بودم که بالاخره یه کاری کنه
محمد بالشت رو انداخت وسط اتاق و دراز کشید
بلند شدم و شلوارکمو در آوردم و به دروغ گفتم با شلوارک نمی‌تونم بخوابم از تو آیینه دیدم که داره به کونم و پاهام نگاه می‌کنه
یه لحظه حس خوبی بهم دست داد و امیدوار شدم
منم یکم با فاصله دراز کشیدم یکم گپ زدیم و نمی‌دونم چطوری خوابم‌ برد ولی طولانی نبود چون حس کردم نفس محمد نزدیک تر شده چشامو باز کردم و تو آیینه نگاه کردم محمد با دیدن من سریع خودشو زد به خواب خیلی وقت نبود برگشتم نگاه کردم دیدم که شلوارش یکم باد کرده ترسیدم که شانسمو از دست بدم سریع غلت زدم خودمو چسبوندم بهش و کونمو یکم مالیدم به کیرش
دیدم که تعجب کرده بود و می‌خواست گند کاریشو جمع کنه گفت : چیکار می‌کنی
کونمو یکم بیشتر مالیدم به کیرش
دوباره سوالش رو تکرار کرد
قلبم تو دهنم بود و میترسیدم ولی نمیخواستم کم بیارم
من من کنان گفتم :تنگ بازی در نیار خودت میدونی
با دیدن لبخند و تعجبش دستمو بردم تو شلوارش کیرش خواب بود
دستمو کشید بیرون و آروم گفت: نکن یکی میاد می‌بینه!
با این حرفش ترسیدم یکم خدا میدونه چه قشقرقی به پا میشد اگه این اتفاق میوفتاد
بلند شد و رفت بیرون
حسابی بهم ریختم کلی فکر و خیال کردم و بعد از پنج شیش دقیقه شلوارکمو پوشیدم و رفتم بیرون که ببینیم گند زدم یا نه
دیدم که با سوییچ جلوم وایستاده و لبخند میزنه

ماشین بابای محمد یه وانت بود که پشتش اتاق بار داشت
پشت فرمون نشسته بود و داشت گپ میزد که دوست دارم چیکار کنه باهام چطوری بکنتم و اینطور چیزا
منم با اضطراب جواب میدادم چون بغل دستم دوستش هامون نشسته بود نمی‌دونم کجایی بود اما عجیب و غریب خوشگل بود

چشاش خیلی آبی بود و موهای پرپشت خیلی مشکی ای داشت
همش اضطراب داشتم که دوتایی بیفتن به جونم و چه اشتباهی کردم و کاش برگردم عقب غلط کنم همچین کاری کنم
خیلی طول نکشید که بفهمم ترسم الکی بوده😈
وقتی رسیدیم به یه نقطه خیلی خلوت توی باغ محمد پیاده شد یه خونه کوچیک نزدیک ماشین بود بعد از اینکه هامون خونه رو چک کرد که خالی باشه و اطراف رو دید زد محمد منو برد عقب وانت
گفتم : نمیشه بریم تو خونه؟
محمد گفت : نه ممکنه یکی بیاد ولی به ماشین دست نمیزنن.
دوستش در حالی که یه قفل دستش بود کنار ایستاده بود
محمد همون‌طور که بهش گفته بودم لختم کرد لباسامو محکم از تنم در آورد و چند تا اسپنک زد از چشماش تشنگی و شهوت رو حس کردم و این خوب بود

با استرس به دوستش نگاه کردم دیدم که داره نگام می‌کنه یکم با پای راستم بازی کرد و به محمد و گفت : چقدر سفیده! خوش بگذره اگه کسی اومد زنگ میزنم بهت ولی زیاد سر و صدا نکنید.
بعد از اینکه در وانت رو بست و صدای بسته شدن قفل اومد محمد با کمربند شروع کرد به زدن رو کونم اونجوری که میخواستم محکم نبود بستن پاهای من جوری محکم می‌بست که انگار دزد گرفته
بعدش با طناب آبی رنگی که از دیوار اتاق بار آویزون بود دستامو خیلی محکم تر بست و من دقیقاً همینو میخواستم
استرسم داشت فروکش و شهوتم داشت پرواز می‌کرد
دستای محکم و مردونه محمد رو پوست نرمم کشیده میشد و داشتم دیوووونه میشدم صدای اسپنکاش تو گوشم می‌پیچید و درد خوبی داشت
وقتی گلومو فشار میداد تصور میکردم که قراره چطور بکنتم و بیصبرانه منتظر چند دقیقه بعد بودم

بدنمو بهش فشار میدادم و تو هر فرصتی که گیر میاوردم تلاش میکردم سر بخورم پایین به سمت کیرش ببرم
بهم گفت : کیر دوست داری ها؟ چی میخوای؟
با ولع گفتم : کیرتو کیرتو میخوام
گفت : بلندتر
دیگه داشت حوصله ام سر میرفت دلم میخواست زودتر بکنتم و فقط داشت وقت تلف میکرد تف کردم تو صورتش و گفتم : معلوم بود مردش نیستی!
با یه لبخند خبیث شروع کرد به لخت شدن با هر لباسی که از تنش می‌کند کنجکاویم برای دیدن کیرش بیشتر میشد و زمان دیرتر میگذشت از رو شلوارش معلوم بود کیرش بزرگتر از پارساس وقتی که بلاخره شرتش رو در آورد یه کیر خوب دیدم کیری که آرزو داشتم کاش پارسا داشته باشه
دراز و کمی کلفت رنگش یکم تیره تر از بدنش رگای کیرش حسابی ورم کرده بودن و حس میکردم ممکنه کیرش منفجر بشه بر خلاف کیر پارسا که یکم کج بود کیر محمد سیخ و صاف بود
ته دلم داشت یکم خالی میشد تکیه داده بودم به دیواره چادر
با کف پاهام یکم با کیرش ور رفتم خیلی محکم بود کیر پارسا انقدر محکم نبود در حالی که از شدت حشر و استرس صدام به زور در میومد گفتم : چند سانته؟
از پاهام گرفت و منو کشید سمت خودش بعد درازم‌کرد کف اتاق وانت و بالا سرم حالت شصت و نه گرفت و گفت : ۱۷ سانت کف پاهات چه نرمه دیوث
سرمو یکم بردم بالا و سر کیرش و تخماشو بوس کردم و گفتم : جوری دهنمو بگا که تا ابد بوی کیر بده
نداشت حرفم ادامه پیدا کنه و کیرشو محکم کرد تو دهنم
بالاخره برای اولین بار تو عمرم یه کیر خوب تو دهنم بود و بعد از شیش ماه داشتم سکس رو تجربه می‌کردم
یه کیر محکم که رگای باد کردش رو با لبام حس میکردم مزش و بوی تخمای بزرگش که نزدیک بینیم بود حشرم رو به اوج رسونده بود
کیرش تا ته تو دهنم نبود ولی میدید که پاهام دارن پیچ و تاب میخورن و فهمید که دارم لذت می‌برم شروع کرد به عقب جلو کردن کیرش
زبونم رو زیر کیرش صاف‌ کردم تا بفهمم چقدر از کیرش میاد تو دهنم صدای آه و ناله محمد بلند شده بود و با یه دست پاهامو بالا نگه داشته بود و با دست دیگه اش اسپنک میزد و سوراخ کونمو ماساژ میداد
زبونم روی رگ کلفت زیر کیرش کشیده می‌شد و آه و ناله اش شدید تر میشد
آب دهنم اطراف از جاهایی که کیرش نمی‌تونست پر کنه داشت میزد بیرون
تا اینکه گفت : جون چه دهن خیسی داری دیوث
و من حشری تر شدم
تخمای محمد یکم با بینیم فاصله داشتن و حس میکردم که کلاهک کیرش بیشتر جا داره
و من تا آخرین میلی متر کیرش رو توی دهنم میخواستم میخواستم تخماش روی سوراخای بینیم بیوفتن تا تخماشو بو کنم و نفس بکشم میخواستم کلاهکش ته گلوم باشه
به اوق افتادم ولی حال می‌داد
کیرش حسابی استخونی و سفت بوش هم شدید تر شده بود هم میخواستم بکنتم هم میخواستم تا ابد براش ساک بزنم نمی‌تونستم دل بکنم و هنوز کل کیرش تو دهنم نبود
محمد تا اوق اوقم رو دید کیرشو آروم کشید بیرون و گفت : خوبی؟
در حالی که سرمو بالا می‌بردم و زور میزدم کیرشو برگردونم تو دهنم با عصبانیت داد زدم : کیرتو تا خایه بکن تو دهنم بی عرضه!
یکم خنده اش گرفت ولی همزمان هم کیرشو فشار داد تو دهنم هم انگشتاشو کرد تو کونم
دیگه روی زمین نبودم و داشتم از شدت لذت و درد خوبی که تجربه می‌کردم پیچ و تاب می‌خوردم و هنوز اول کار بود
نمی‌فهمیدم محمد چی میگفت ولی جون گفتناش و تکون خوردن‌های ماشین رو حس میکردم
کیرش تا ته تو دهنم بود کلاهک نرمش رو ته گلوم حس میکردم و تخماش جلوی بینیم بودن نمی‌فهمیدم دارم چیکار میکنم و چقدر تکون میخورم ولی وقتی محکم نفس کشیدم و پوست تخماش و بوش رو تو مغزم حس کردم صدای خنده و جون کشیدنش تو گوشم بود و سه تا از انگشتاش که توی کونم بودن لذتم رو به اوج رسونده بودن و هی پیچ و تاب میخوردم یکی دو دقیقه تو همون حالت بودیم که محمد کیرش رو کشید بیرون و من سرفم گرفت و اوق زدن افتادم و آب دهنم ریخت بیرون محمد که داشت کیرش رو آروم رو چشمم فشار میداد گفت : خوبی؟
سر کیرش رو بوسیدم و یکم براش ساک زدم
با نگرانی گفت : چیکار کنم؟
با نفس نفس زدن گفتم : عین یه مرد واقعی منو بکن جرم بده نصفم کن
چشمام بسته بود اما لبخند و انگشتاش رو حس میکردم انگشتای زبر و کلفتش توی کونم عقب و جلو میرفتن و لذت و درد خوبی تو بدنم می‌پیچید آه و ناله هام بلند شده بود و به حرفای محمد که می‌گفت سر و صدا نکنم بی توجه بودم
خوب بود که محمد مثل بیشتر پسرا کیرش تو تا ته یهو نمیکرد تو کون آدم ولی اونقدر حشری بودم که دوست داشتم کیرش رو تا ته تو کونم حس کنم و با تلمبه زدناش بخوره به روده هام
دوست داشتم داد بزنم که جرم بده ‌دو نصفم کن
ولی محمد تخماشو کرده بود تو دهنم تا صدام خیلی بالا نره بعد از چند دقیقه تو کونم یه گشادی و درد خوب وسه تا انگشتش رو حس میکردم
پاهامو ول کرد و خواست برم گردونه قبلش کیر سفت و بزرگش رو‌ بوسیدم و خواستم ساک بزنم ولی نذاشت
برم گردوند و کونمو داد بالا
داشتم آه و ناله میکردم که بیشتر حشری شه
برای چند ثانیه دیدم کاری نمیکنه
با عصبانیت شیطنت و جندگی داد زدم :
جرم بده بی عرضه عین سگ بکن!
چندتا از انگشتاش رو کرد تو دهنم شروع کردم به میک زدن انگشتاش یکم شور سفت و زمخت‌ و پینه بسته بودن و من عاشقشون بودم
در حالیکه انگشتاش تو دهنم بودن با جندگی و حشر داد زدم: بکن یا آبتو از انگشتات میکشم بیرون
دست دیگه محمد اومد سمت دهنم و یه چیز پارچه ای کرد تو دهنم از جنس و بوش فهمیدم جوراب گوله کرده زبونم یکم اذییت میشد ولی از کارش خوشم اومد و حشری تر شده بودم
صدای تف کردن محمد اومد و فهمیدم که بالاخره قراره بکنتم و بعد از اینهمه وقت یه سکس خوب رو تجربه کنم بالاخره قراره یه کیر واقعی بره توم و یه مرد واقعی بکنتم
گرما و لزجی جالبی رو تو کونم حس کردم
انگشت محمد داشت می‌چرخید حس کردم وازلین یا یه چیز روون کننده دیگه اس
گرما و لزجی خوبی داشت لذتش مثل آب خوردن بعد از تشنگی طولانی بود
کیرشو رو حس کردم
که یکم دم کونم بازیش داد یکم از کیرش رو حس کردم گرما و سفتیش و روونی کاندوم رو… 😔
نمیخواستم از کاندوم استفاده کنه دوست داشتم گوشت به گوشت باشه و گرما و پوست خالصش رو تو کونم حس کنم میخواستم آبش رو حس کنم که میپاشه توم
آه و ناله ام در اومده بود داشتم تکون میخوردم و تلاش میکردم خودمو آزاد کنم میخواستم بهش بگم کاندوم رو در بیاره ولی دهنم پر بود دستامو با طناب بسته بود و کمربند دور پاهام محکم بسته شده بود

محمد گفت : جووون دوست داری؟ نمیذارم در بری دیوث
و کیرش رو فشار داد
کونم باز شده بود و درد کمی رو حس میکردم میتونستم کیرش رو تو خودم حس کنم که عقب جلو میرفت
چند تا ضربه و بعدش لذت بی اندازه و درد شیرینی با هم ترکیب شده بودن
صدای شالاپ شولوپ و خوردن بدنش به بدنم پیچیده بود و خودش هم به آه و ناله افتاده بود
من هم به غلط کردن افتاده بودم هم داشتم لذت میبردم جورابای تو دهنم حسابی خیس شده بودن بدنم و پاهام پیچ و تاب میخوردن
و دستام و انگشتای پام از شدت لذت داشتن جمع میشدن تکون خوردن های ماشین داشت زانوهام رو اذییت میکرد ولی مهم نبود داشتم لذت میبردم و همین برام کافی بود
نمیخواستم فرصت حس کردن آب محمد رو از دست بدم میدونستم که اگه نپاشه توم بهونه خوبی برای دوباره سکس کردنه و از طرفی هم میترسیدم شانس دوباره پیش نیاد
جون گفتناش تو سرم میپیچید و با هربار ناله ام محکمتر میکرد و صدای شالاپ شولوپ هوا رو برداشته بود اسپنک هایی که میزد از شدت لذت و درد دیوونه ام میکرد
کیرش عین یه میله آهنی بود و صدای برخورد بدنامون عین صدای شلاق بود به همین کیر نیاز داشتم از اول زندگیم
پوست کونم که با هربار عقب و جلو کردن میچسبید به وی لاینش و عرقی که از جفتمون اومده بود حالم رو خراب تر میکرد
تکون خوردنای ماشین شدید شده بود و خدا میدونه دوستش که بیرون بوده چه حالی داشته
محمد هلم داد و من دراز افتادم کف اتاق بار
کیرم که راست شده بود با برخوردم به کف اتاق بار درد عجیب غریبی گرفت اما بدتر از اون دردی بود که یهویی در اومدن اون کیر کلفت از تو کونم داشت
میخواستم داد بزنم ولی گوله جوراب تو دهنم نمیذاشت حسابی خیس شده بود
تا خواستم یکم خودمو جمع و جور کنم یه سوزش شدید تو کونم حس کردم
و حالا دردم به خاطر یهویی اومدن همون کیری که فکر میکردم کلفته تو کونم بود
حس درد و لذت تو کل بدنم پیچیده بود
محمد تند تند و محکم میکرد و بدتر از قبل اسپنک میزد و عین یه گرگ گرسنه که بره دیده افتاده بود به جونم
میخواستم داد بزنم و غلط کردن افتاده بودم ولی حتی نمیتونستم نفس بکشم آب دهنم پشت اون جورابای لعنتی جمع شده بود و به سختی میریخت بیرون و حس میکردم هر لحظه ممکنه که خفه شم
با شدیدتر شدن آه و ناله هام
محمد وحشی‌تر میشد و این تا حدی خوب بود
تلاش میکردم کونمو بدم بالاتر و کیرم رو جا به جا کنم ولی وزنی که انداخته بود روم با هربار کردن بیشتر میچسبیدم به کف
چشام یکم خمار و سنگین شده بود
و با پاشیدن آبم برای چند لحظه سیاهی رفتن
کاملا بسته شدن و یه لذت عجیبی تنم رو گرفت و شروع کردم لرزیدن
پاهام و دستام دیگه بی حس شده بودن
و دیگه نای تکون خوردن نداشتم
نفسم سخت بالا میومد
کیر محمد رو حس میکردم که توم عقب جلو میشه و دیواره های کونم رو میسوزنه و گشاد میکنه
اسپنکایی میزد که صداش شبیه شلاقه محکم و دردش شبیه تخته چوب بود ولی دیگه خیلی نمیتونستم حس کنم و تکون بخورم
ماشین جوری تکون میخورد که انگار رو جاده خاکی راه میرفت
و جفتمون خیس عرق بودیم و عرقش چکه میکرد
نمیدونم چند دقیقه گذشت ولی کیر محمد و برخورد بدنش رو حس میکردم و صدای ناله بلندش و بعد تکون خوردنش و وزن کاملش که افتاده بود روم داشتم له میشدم
چند بار تکون دادم خودمو اما بلند نشد
سه چهار دقیقه گذشت و دیگه تحملم داشت تموم
میشد دست و پاهام رو دیگه حس نمیکردم
و دهنم پر از آب دهنم بود و جورابا عین یه لباس که یه هفته تو لباسشویی چرخیده خیس بودن
محمد با یه حالت تنفر هلم داد یه گوشه کاندومو پرت کرد روم و بدون هیچ حرفی شروع کرد به پوشیدن لباساش
پارسا هم دقیقاً همینطوری بود ولی میدونستم طولی نمیکشه دوباره دلش میخواد و به التماس میوفته که فقط یکبار دیگه دهنم رو باز کنم تا کیرش رو بکنه تو حلقم و براش چند دقیقه ساک بزنم
بعد از اینکه شلوارش رو پوشید چندبار کوبید به در اتاقبار
بعد از یکی دو دقیقه صدای باز شدن قفل اومد
و جیر جیر در بلند شد نور آفتاب رو حس کردم که گرماش از پاهام رو کل بدنم پخش شد
بعد از صدای سرکشیده شدن آب
حس کردم یکی داره پاهام رو تکون میده
هامون با تعجب گفت : چیکارش کردی!
محمد با بی حالی یه چیزی گفت و پرید پایین
ماشین یکم اومد بالا ولی چند ثانیه بعد به خاطر وزن هامون دوباره رفت پایین
دستشو حس کردم که از پاهام اومد روی کونم
گفت : قرمزه قرمزه تا شبم کبود میشه، حسابی کردتت عجیبه نفت پس ندادی
و دست‌ دیگه اش رو برد سمت‌ پاهام
استرس داشت برم میداشت
که صدای باز شدن کمربند رو شنیدم‌ و حس کردم پاهام آزاد شدن خیالم راحت بود
گفت : حال هم میده اینطوری؟
جون نداشتم تکون بخورم دوستش دستامو هم باز کرد و گفت : میشنوی؟
برم گردوند و خواست سیگار بذاره رو لبم ولی وقتی صورتمو دید خنده اش گرفت
آروم دستشو کرد تو دهنم و جورابا رو کشید بیرون صداش و شره کردن آب دهنم چندش بود
ولی وقتی هوای تازه بهم رسید عین آدمی که سرش زیر آب بوده و بالاخره میتونه نفس بکشه نفس نفس میزدم
خندید و گفت : مگه مجبوری؟
جون نداشتم جواب بدم آروم بطری آب رو گرفت جلوی دهنم و بعد از اینکه یکم آب خوردم و سر حال اومدم سیگار گذاشت رو لبم گفت : بعد از سکس حال میده
بهم کمک کرد شلوارک و لباسهایی که اومدنی تنم بود رو بپوشم ولی شرتم که محمد پاره کرده بود رو انداخت دور
لش افتاده بودم و نمیتونستم تکون بخورم کاندومو از کف اتاقبار برداشت و انداخت روم گفت میشینه تا کسی شک نکنه و اگه کمک لازم بود کمک کنه
پامو گرفت دستش و شروع کرد به ماساژ دادن و گفت : تو چر انقدر نرمن پاهات سفید برفی؟
جوابی ندادم بعد از اینکه راه افتادیم نور خورشید تو اتاقک تابید چشمامو بستم و نور گرمش رو روی صورتم حس کردم
داشتم فکر میکردم
به آینده ‌و به ماجراجوییهای پیش روم

نوشته: علیرضا


👍 13
👎 5
36301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

848992
2021-12-21 04:45:43 +0330 +0330

پشت وانت که داغونه اگه واقعی باشه هم تا دم مرگ بردی خودتو اما خوب بود نوشتنت و حس و کامل منتقل کرد ایول

2 ❤️

849008
2021-12-21 07:41:57 +0330 +0330

کاری به راست و دروغش ندارم اما توصیفات و بیان احساسات و صحنه ها ملموس بود و قابل تصور. همین خودش خوبه .
خسته نباشی .

1 ❤️

849143
2021-12-22 07:45:42 +0330 +0330

خدایش احساسات نزد بالا شهوت بود

0 ❤️

849182
2021-12-22 14:36:42 +0330 +0330

چه خوبه آدم اینطور کرده بشه من خیلی دوست دارم ولی بدون جوراب و کاندوم

0 ❤️