پشیمانی پیمان

1396/06/18

همیشه وقتی این داستانارو میخوندم به خودم میگفتم چقدر بعضیا احمقن میان خصوصی ترین اتفاق زندگیشونو به معرض تماشا میزارن و الان خودم نمیدونم چرا اومدم همین کارو بکنم و دچار این حماقت شدم شاید از سر بیکاری و شایدم…
پیمانم اهل خوزستان 23سالمه یادمه اون زمان اینقدر اسیر جق و فیلمو این کارا شده بودم که دیگه واقعا مستاصل شده بودم هر جا میرفتم چشام دنبال دخترا بود اما هیچ وقت به خودم اجازه نمیدادم پا پیش بزارمو طرح دوستی بریزم.شاید بخاطر غرورم شاید فرهنگی ک داشتیم و شایدم…
خلاصه یه کلاس آموزشی میرفتم که مختلط بود طبق معمول نگاهم میچرخید تو کلاس و دخترارو خیلی نامحسوس دید میزدم تا اینکه یه گوشه کلاس یه خانمی دیدم که بهش میخورد سی سال به بالا باشه خیلی به دلم نشست ولی فقط در حد نگاه بود. هفته ها میگذشتو منم فقط موقع حضور وغیاب اسمو فامیلشو فهمیده بودم و هر هفته این خانومو دید میزدمو با حسرت تمام نگاهش میکردم تا اینکه یه روز خیلی اتفاقی وقتی داشتم وارد کلاس میشدم مدیریت اونجا یه دفتری بهم داد و گفت این دفتر حضور و غیابو بدید به استاد تا جلو در کلاس رفتم اما یه لحظه مخم جرقه زد برم مشخصات این خانومو ببینم. رفتمو مشخصاتشو دیدم سنش 34 سال بود و نکته ای که خیلی برام جالب بود این بود توی وضعیت تاهلش نوشته بود مجرد… بنظرم این مجرد مجردی بود که طلاق گرفته بود
از اون روز دیگه نگاهام فقط در حد نگاه نبود. براندازش میکردم با چهرش برا خودم تخیل میکردم و همیشه تو ذهنم یه طرحی میریختم یه جوری خودمو بهش نزدیک کنم. خیلی سخت بود واقعا تا الان همچین کارایی نکرده بودم ولی این مورد با بقیه فرق داشت. چون هم من تو شرایط سختی به سر میبردم و اسیر شهوت شده بودم دوم اینکه طرف مطلقه بود و استنباطم این بود که اگه محرم شیم دیگه گناهی هم نکردم. باورتون نمیشه شاید مدتها نقشه میریختم اما سربزنگاه پاهام شل میشد و منصرف میشدم. یه روز بعد جق زدنم خیلی دمق شدمو عذاب وجدان گرفتمو هی باخودم حرف میزدمو میگفتم: اه دیگه خسته شدم تا کی این در ب دری تا کی این وضعیتو تحمل کنم.خدایا خودت کمکم کن.خدایا یه کاری کن این مورد حلالوار برام جور شه قول میدم دیگه گناه جق رو به جون نخرم قشنگ این حرفام با خدام یادمه…
خلاصه مدتها گذشت تا اینکه یه روز قبل کلاس تصمیمو گرفتم رفتم جلوش گفتم میشه جزوتونو بدید تا استاد میاد من قسمتایی که غایب بودمو بنویسم؟اونم گفت باشه.ی ذره ور رفتم استاد اومد جزوه رو بهش دادم گفتم شرمنده من نرسیدم همه رو بنویسم اگه میشه بعد کلاس دوباره ازتون بگیرم اونم سرشو به نشون تایید تکون داد بعد کلاس گفتم عجله که ندارید؟گفت راستش چرا گفتم خب اگ مشکلی نداره من جزوه رو ببرم فردا به دستتون میرسونم فقط شمارتونو لطف کنید و شمارشو گرفتم(ناگفته نمونه شمارشو تو لیستی که قبلا گفتم برداشته بودم ولی خواستم از خودش بگیرم که ضایع نشه فضولیم).راستی از قیافش نگفتم براتون یه چهره آروم و مظلوم داشت.سفید و قد معمولی. چادری بود ولی ته آرایشم داشت و بهش میخورد اندام خیلی خوبی داشته باشه…
رفقای گلم خستتون نکنم رفتم تلگرام و با ترفندایی که تقریبا همتون بلدید باهاش چت کردم.چون نمیخاستم از دستش بدم شاید ماه ها محترمانه چت میکردم باهاش.ماه ها در حد سلامو علیکو سوال درسیو جواب. تا اینکه صحبتامون یه مقدار طولانی تر شد وقتی احساس کردم که اونم از من خوشش اومده دیگه تصمیم گرفتم بهش ابراز علاقه کنم وهمین کارو کردم.البته اینم بگم حدسم درست بود مطلقه بود و دو سالی بود که جدا شده بود. شرایطش یه جوری بود که بعد طلاق دنبال آرامش و در اومدن از تنهایی بود منم سعی کردم هم آرامش بهش بدم هم از تنهایی درش بیارم ولی هنوز حرفی از سکس نبود. تا اینکه یه روز بهش گفتم نرگس من حس میکنم اگه به هم محرم بشیم شاید آرامش بیشتری داشته باشیم تو نظرت چیه؟ اونم بعد یه ذره مخالفت قبول کرد. قرار گذاشتیم یه روز برم خونش و اون عبارت محرمیتو بخونیمو محرم بشیم.تا قبل از محرم شدنمون خونش نرفته بودم فقط حرفای عاشقانه میزدیمو خیلی کم بیرون میرفتیم و دستم بهش نزده بودم. و بالاخره اون روز رسید.روزی که باورتون نمیشه ماه ها انتظارشو کشیدم. رفتم خونش ی ذره نشستم یه شربتو میوه خوردیمو گفتم نرگس بخونیم؟سرشو انداخت پایین من خوندمو اونم جواب داد و ناخودآگاه بغلش کردم.(رفقای گلم نمیدونم و نمیخام در مورد صیغه موقت در اسلام حرفی بزنم ولی من واقعا حس میکردم که اگه محرم بشیم دیگه حداقل گناه نمیکنم) بغلش کردمو خابوندمش رو پام و دستای گرمشو فشار دادم ازش لب گرفتم و همه اون کارایی که توی داستانای دیگه خوندید و من نمیخام به جزییاتش اشاره کنم چون هدفم چیز دیگه ایه…
رفقای گلم الان ماه ها از ارتباطمون میگذره و هفته ای یکی دو بار سکس داریم و واقعنم دوسش دارم ولی حس میکنم یه وابستگی شدیدی بینمون بوجود اومده که جفتمون استرس جدایی انتهای این رابطه رو داریم. استرسی که اگه از اول ازش خبر داشتم شاید یه ذره فکر میکردم در مورد این رابطه. چون ما آخرش باید از هم جدا بشیم و به دلایل زیادی نمیتونیم باهم باشم(اختلاف سنی زیاد و مخالفت خانواده ها). الان فکرشو میکنم که هیچ وقت نباید یه چیزی رو به زور از خدا خواست. دوای درد اون روز من یه ذره صبر و توکل بود نه اینکه ب زور نرگسو از خدا بخام و الان هم خودم و هم نرگس رو اسیر رابطه ای کردم که اینقدر انتهاش میتونه تلخ باشه که شاید تمامی شیرینیه این ارتباط رو از بین ببره…
ببخشید خسستون کردم. بزارید به حساب یه درد دل
نامه تمام…

نوشته: پیمان


👍 7
👎 6
2115 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

650931
2017-09-09 20:43:19 +0430 +0430

پشيمونيت به كيرم دوست عزيز!

4 ❤️

650941
2017-09-09 20:58:02 +0430 +0430

حداقل با خودت روراست باش بگو خسته شدم میخوام برم دنبال یه دختر جوون و کیس جدید دلمو زده! شر و ور و دروغ هم نباف
دیس

4 ❤️

650952
2017-09-09 21:07:51 +0430 +0430

چرا ادم کند کاری که باز ارد پیشیمانی
یه همچین چیزایی بود

0 ❤️

650972
2017-09-09 21:52:27 +0430 +0430
NA

دوست عزیز اینجا سایت شهوانی هست وباید داستانت ته مایه سکس حداقل داشته باشه ,اینجا جای خاطره و درد ودل کردن نیست . ولی حالا که گفتی بزار یه نصحیت دوستانه بهت بکنم تو که اینقدربی عرضه هستی که یه مطلقه رو که خونه مجردی داره ماهها نتونستی راضی بکنی بعدازاین هم هیچ غلطی نمیتونی بکنی حداقل باهمین بدبخت باش مکان هم که داره معلومه ازت هم دستت توجیب باباهه هست ؛پس همین کس مفتی رو ازدست نده وگرنه هیچ دختری به توکس مغزجقی پانمیده .

3 ❤️

650984
2017-09-09 23:05:09 +0430 +0430

ولی بهتر از جق زدن هست ا تنها ک شدی عین سگ پشیمون میشی الان جو نگیرتت

1 ❤️

650986
2017-09-09 23:21:11 +0430 +0430

این وابستگیت بخاطر اینه که اولین باره با یک شخص مونث وارد رابطه احساسی و سکسی شدی …

دوستان اذیتش نکنید این پیمان خان چون توی خونواده و جو مذهبی بزرگ شده تا حالا تجربه رودررویی با یک جنس مونث غریبه رو نداشته و براش تبدیل شده به یک غول بزرگ توی زندگی …

این چیزایی که گفتی اکثرا تو سنین نوجوونی اتفاق میفته اما شما که 23 سالته انتظار پختگی بیشتر ازت میره …

ولی خب به هر حال مثل بعضیا که انصافا چرتو پرت مینویسن داستانت نبود و نسبتا از اونا بهتر بود …

0 ❤️

650990
2017-09-09 23:47:40 +0430 +0430

کسکش کدوم دانشگاه لیست حضور و غیابش
سن و شماره داره؟
فقط اسم و فامیل
برو همون جق تو بزن پسرم

2 ❤️

651003
2017-09-10 04:14:30 +0430 +0430

خوشم نیامد ولی بدمم نیامد … خوبه که فهمیدی

0 ❤️

651021
2017-09-10 06:51:31 +0430 +0430

گوه خوری نکن دیگ، بکن بره

0 ❤️

651028
2017-09-10 08:01:33 +0430 +0430

همین که شربت داد و خوردی خیلی خوب بود

0 ❤️

651041
2017-09-10 09:52:09 +0430 +0430

یه بی فکری … یه انتخاب بدون ملاحظه … یه پایان تلخ پیش رو … چی میشه گفت ؟؟؟
رابطه رو کم کنید و خودتون قبل از وقوع هر اتفاق بدتری تمومش کنید …
عقدی که محضری نشده رو کجا میخواید اثبات کنید اگر کسی ازین رابطه بو ببره و آبروی اون خانوم ب خطر بیوفته ؟؟تو این جامعه فقط خانوما بازنده هستن و شما هم بعد از چند وقت ازدواج میکنید و تمام … اگر واقعا علاقه ای هست باید به فکر عاقبت این رابطه باشید … امیدوارم ب خیر بگذره

0 ❤️

651084
2017-09-10 15:54:24 +0430 +0430

لایک ۴…:(…? آخی…چی بگم…کاش شروع نشده بود…الان دیگه جداییتون سخته…بهتره تا وابستگی بیشتر نشده جدا بشین…:( البته اگه واقعا پشیمونی

0 ❤️

651094
2017-09-10 17:24:03 +0430 +0430

معلومه از این شرایط خسته شدی.انقدر اسیر شهوت بودی که عقلت کور شده بود…الانم متاسفانه بهتره تمومش کنی…چون تو مرد نگهداشتن اون زن نیستی…اون بیچاره که به تو دل باخته قابل ترحمه…یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه…

0 ❤️

651113
2017-09-10 20:31:18 +0430 +0430

سلام خسته نباشی
داستانتوخوندم .چون گفتی که صیغه محرمیت خوندی بایدبدونی درامان معاملات ماننداجاره،خریدوفروش و ازدواج چه موقت وجه دائمی ایجاب (ارائه وعرضه)ازطرف زن(فروشنده،مالک و…) و قبول ازطرف (خریدار،مستاجر…) مرداست .درغیراینصورت صیغه باطل و عمل حرام است.درامرخریدوفروش هم ایجاب ازطرف فروشنده و قبول ازطرف خریدارمیباشد
انشاالله درکیس های بعدی رعایت کنید تادچارگناه نشید

0 ❤️

651116
2017-09-10 20:35:22 +0430 +0430

سلام خسته نباشی
داستانتوخوندم .چون گفتی که صیغه محرمیت خوندی بایدبدونی درتمام
معاملات ماننداجاره،خریدوفروش و ازدواج چه موقت وجه دائمی ایجاب (ارائه وعرضه)ازطرف زن(فروشنده،مالک و…) و قبول ازطرف (خریدار،مستاجر…) مرداست .درغیراینصورت صیغه باطل و عمل حرام است.درامرخریدوفروش هم ایجاب ازطرف فروشنده و قبول ازطرف خریدارمیباشد
انشاالله درکیس های بعدی رعایت کنید تادچارگناه نشید

0 ❤️

651168
2017-09-10 21:24:01 +0430 +0430

دمت گرم،،حداقلش خیانت وتجاوزنبود،،،خیلی خوب نوشته بودی،،،آفرین،،،لایک

0 ❤️

651231
2017-09-11 05:28:20 +0430 +0430

میسوزم از اون گوسفندی که تورو شاخت کرد… 👼

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها