پشیمون

1394/04/09

میخوام اتفاق هایی رو ک برام افتاده بگم
من سهراب 24 سالمه هیکل درشت و ورزیده ای دارم ب طوری ک از همون بچه گی سنم دوسه سالی بیشتر نشون میداد تو 12سالگی دیگه اطلاعاتم در حد نرمالی از سکس بود با کمک دوستان و داداش بزرگ ترم مخصوصا اخریه که خیلی برام از این چیز ها می گفت و منم خیلی مشتاق بودم تا اولین سکس زندگی مو تجربه کنم ولی میدونستم ک هنوز بالغ نشدم و نمی تونم ولی وقتی ب این چیز ها فکر می کردم یا زن جذابی میدیدم کیرم بلند میشد بچه های هم کلاسی تو دستشویی بعضی وقت ها ب کون هم میذاشتند ولی من خوشم نمیومد با یک پسر باشم با اینکه بچه خوشگلم زیاد تو کلاس مون بود ولی من چشمم دنبال کون دخترا بود یک همسایه مون ی دختر داشت ک همکلاس خواهر بزرگ ترم بود و منم چون تو کوچه ای ک بودم پسر همسن و سال خودم نبود از همون بچگی بادختر همسایه مون ک همسن و سال من بود و اسمش اعظم بود و خواهرش ک دوسال بزرگتر بود و اسمش مریم بود بازی می کردم البته خیلی کم پیش میومد بربم بازی چون بابام کشاورز بود و هروقت بیکار بودم میرفتم کمک بابام.بازی مون هم معمولن توی یک خونه نیمه ساز ک مال همین همسایه بودو کسی دیگه اونجا کار نمی کرد فرش کهنه و یکم وسیله هم داشتیم ولی تو این14 یا 15 دیگه من خیلی کم میرفتم باهاشون بازی کنم چون مامانم میگفت زشته و این حرف ها ک میگن ولی من ب بهونه اینکه میرم با اعظم درس بخونم و تمرین های کتابها رو ازش بگیرم و بنویسم می رفتیم تو همون خونه و با هم درس می خوندیم و بازی می کردیم و چون چهره مثبتی دارم بهم شک نمی کردند و مامان اعظم هم خیلی دوستم داشت میگفت مثل پسر نداشتمی. مریم کون خوبی داشت منم خودمو چند دفعه ب طوری ک فکر کنه اتفاقی بوده بهش مالونده بودم وکون نرمی داشت و من حسابی حال میکردم البته اعظم هم از این کاربی نصیب نبود .با خودم زیاد فکر کردم ک برم رو مخ اعظم یا مریم. اعظم کوچک تر بود و باهاش صمیمی تر بودم ولی مریم اندام بهتری داشت و پوستشم سفید,تر بود.ک اخرش مریم گزینه کون کردن من سد حالا مشکل اصلی این بود ک چطوری بکنمش.با کسی هم نمیشد مشورت کرد چون منو میکشتن.اول گفتم بزور بکنمش چون تقریبا هم جثه بودیم و من یکم بیشتر میشد گفت ولی گفتم اگه اینجوری بکنمش ک اونم منو لو میده و الفاتحه.پس بهترین کار جذب رضایت خودش بود.پس من ههم فکر روز وشبم شده بود مریم و کردنش تا اینکه یک سوال ب ذهنم رسید.زن و مرد چطوری بچه دار میشن؟؟ این سوالی بود ک باید ازش میپرسیدم ولی کجا و کی؟ انتظار باید میکشیدم تا یک موقع مناسب و خوب. اخرش روز موعود رسید یک روز عصری بی حوصله بودم و کلافه رفتم تو خونه نیمه سازه تا اونجا یک خوابی بزنم و دیگه تو خونه کسی مزاحمم نشه رفتم داخل دیدم مریم تنهاست و یک تاب تنشه تنک ک سینه هاش قشنگ معلوم بود و تا بالای نافش وشلوار معمولی من ک تا اون موقع اینجوری ندیده بودمش و زل زدم بهش یهووو جیغ زد دیوونه پرووو و چادرشو سرش کرد منم بخودم اومدم و گفتم ببخشید نمی دونستم اینجایی.گفتم چرا تنهایی گفت اعظم رو بردند اردو منم گفتم بیام اینجا و درس بخونم.گفتم الان ک درس نمی خوندی مثل یک دیوونه زل زده بودی ب دیوار گفت داشتم فکر می کردم ب امتحانام گفتم باشه .گفتم می تونم بمونم گفت اره بعد چند دقیقه گفت تو هم برو کتاب ها تو بیار درس بخون ک حس خوندن من نپره عین کسخل ها نشستی.گفتم ذهنم درگیره نمی تونم.گفت برو بچه تو رو چه ب این حرفها حالا چرا ذهنت در گیره .گفتم یک سوال درگیرم کرده ک زن و مرد چطوری بچه دار میشن., گفت خدا بهشون میده گفتم الکی نگو نمیشه یعنی خدا همینجوری میده پس چرا بعضی ها نمیده و از این حرف ها زیاد زدیم. ک دقیق یادم نیست.اخر گفت میدونی چیه فقط ب کسی نباید بگی من بهت گفتم وقتی زن و مرد کنار هم می خابن اول زن حامله میشه بعد 9 ماه ک بچه تو شکم مادره بچه ب دنیا میاد.گفتم یعنی کنار هم می خوابن فقط.گفت ن یک کار هایی هم می کنند.گفتم تو رو خدا بگو من ک نمی خام ب کسی بگم.گفت نمیشه زشته گفتم اگه زشته پس چرا اونها انجام میدن گفت اخه من بگم زشته نمی تونم بگو دیگه هی از من اسرار اونم می گفت نه ک اخرش گفت باشه ولی قول بده ب کسی نگی حتی اعظم گفتم باشه.گفت یک کاری ب نام جماعت ک میدونی الت زن و مرد با هم فرق داره و الت مرد رو می کنن تو الت زن.گفتم چی و چطور خودم یک لحظه موندم چون فقط تا اون موقع اسم کیر و کس رو شنیده بودم گفتم چی گفت شلوارت رو بکش پایین گفتم چی گفت مگه نمی خوای بدونی گفتم چراا گفت پس سوال نکن دیگه بکش پایین گفتم چشم کشیدم پایین کیرم بلند شده بود و تابلو ی خنده کرد و گفت ببین اینکه الان بلند شده اسمش الته و یک دست بهش کشید گفتم این گقت اره گفتم واستا و شورتمم کشیدم پایین یهو کیرم پرید بیرون گفت پرووو گفتم خاستم کامل ببینیش گفت ممنون حالا فهمیدی گفتم الت مرد رو اره ولی الت زن رو نه گفت اون رو بعدا گفتم ن بذار ببینم گفت مطمن باشم ب کسی نمی گی گفتم هزار بار گفتی بخدا نمی گم چادرش رو برداشت از رو سرش و بلند شد و شلوارشو کشید پایین با شورتتش یک کس تپل ناز و تمیز گفتم مال تو چقدر تمیزه گفت مامانم گفته باید تمیز باشه موهاشو با تیغ میزنم یک دست کشیدم روش یهو پرید عقب و گفت چکار می کنی گفتم فقط می خوام دست بکشم روش.گفت نمیشه خطرناکه پرده رو میزنی بعد برام گفت پرده چیه منم ک بار اولم بود همچین کسی میدیدم کیرمم داشت می ترکید گفتم تا الان دیدی زن و مردی با هم بخابن گفت مامان و بابام و دیدم گفتم مریم الان ما زن و شوهر می تونیم بشیم گفت ن پرووو نگفتم پودمو میزنی گفتم ن خوب التمو تو التت نمی کنم گفت پس چ زن و شوهری گفتم همین جوری یعنی نمیشه با کونت بازی کنیم گفت می بینی خیلی پروو یی ن نمیشه گفتم جون من گفت نمیشه ی بوس ازش کردم و با لتماس گفتم مریم اونم گفت باشه گفت الان باید چکار کنیم پاشدم گفتم هیچی تو ففط همین جوری واستا بعد انگشتم رو کردم تو دهن و کردم تو سوراخ کونش تنگ بود ولی بازور رفت اونم یک اخ اروم گفت یکم با سوراخه بازی کردم تا احساس کردم بزرگ شده این کار رو هم بچه ها برام گفته بودن وقت کون دادن بهمدیگه بعد ب سر کیرم تف زدم و اماده شدم برای اولین سکسم مریم گفت اروم منم خندیدم و گفتم مواظبتم همسرم و خندیدیم یک کم تف هم ب سوراخ کون زدم و اولین تماس کیر من با لای کون مریم و خودم با نیم تنه لختش یک احساس ارامش اضطراب و یک هیجان تمام تنم یک حالت خاص گرفت چند ثانیه ای دستم رو کمرش گرفتم و گردنش رو ناخوداگاه بوسیدم هر چی تلاش کردم نتونستم ایستاده کیرم رو بکنم تو کونش خیلی تکون می خورد و خودشو میگرفت گفتم رو زمین بخوابه دوباره انگشت کردم راحت رفت تف زدم و خوابیدم روش نرمی کون و تنش رو بیشتر احساس کردم با فشار رفت داخل و یک جیغ بلند ار مریم تو کونش کیرمو نگه داشتم و گفتم مریم اروم باش گفت خیلی درد داره و میسوزه گفتم تموم میشه روسریشو در اوردم گفتم با دندونات فشار بده تا جیغ نزنی بعد شروع کردم تلمبه زدن چه حال داره اولین کونی ک کردی یادت نمیره کمرم داشت درد میگرفت و مریمم روسریش اد دهنش درامده بود و داشت تند تند نفس می زد یک لحظه یک حالت خاصی ک تا اون موقع نداشتم رو حس کردم و ناگهان یک اب گرم و سفید با فشار از سر کیرم اومد بیرون ک بلند شدم و همه جا رو لجن کردم و یک حس جدید دیگه رو هم تجربه کردم ارامشی ک دوست داشتم مریم رو بغل کنم و بخوابم.مریم گفت چی شد گفتم هیچی ممنون عزیزم اونم گفت پرووو داره میسوزه گفتم خوب میشه کمکش کردم بلند شد و دیدم صورتش قرمز شده از فرش بوسش کردمو و با یک دستمال,کونشم تمیز,کردم وشورت و شلوارشم کمکش کردم پاش کنه و و دیدم داره یسختی راه میره ک حالا فکر می کنم پاره شده بوده .روز بعدش ک دیدمش گفت سهراب خیلی نامردی هر چی میشورم کونمو خوب نمبشه هر وقت هم میرم دستشویی میسوزه گفتم خوب میشه گریه کرد ورفت و منم هر روز هی هواشو داشتم تا اینکه بعد حدود یک هفته گفت خوب شدم. منم بعد چند روزش هوس کردم دوباره بهش گفتم میای دوباره بازی کنیم گفت چ بازی گفتم زن و شوهری گفت ن وفرار کرد منم فکر و فکر و فکر اوکی مریم واسه لواشک و نوشمک میمرد قلکم رو شکستم و یک کتک اساخوردم و چند تا لواشک و نوشمک خریدم وطوری ک اعظم نفهمه بهش دادم گفتم میای دوباره اول گفت ن ولی گفتم برات دوباره هم میخرم گفت باشه فقط ب ی شرط ک اذیتم نکنی گفتم باشه فقط مشکل وقتش بود این اعظم همیشه مزاحم بود بعد چند روز ب مریم گفتم نمیشه اعظم رو پیچوند گفت ن تابلو میشه گفتم پس بیا مدرسه رو بپیچونیم گفت مامانم میفهمه گفتم صدای تلفن رو قطع کن گفت یاد ندارم گفتم از پریز بکش خوب گفت اخرش ک مامانم لازمش میشه میفهمه گفتم سیم دو شاخ رو بکش تا سیم قطع بشه اونوقت مامانت تا ظهر نمی تونه خوبش کنه اونم گفت بد فکری نیست و ما بیقرار برای دومین سکس صبح ب خانواده گفتم میرم مدرسه و رفتم خونه نیمه سازه وچند دقیقه بعدمریم اومدگفتم عملیات چطور بود گفت موفقیت امیز گفتم ایول شروع کنیم گفت اره فقط قولت یادت نره یک بوسش کردم و گفتم چشم شروع کرد مانتو و شلوارشو در اوردن زیرش یک استین کوتاه داشت ک اونم دراورد با یک کرست و شورت واستاد جلوم گفتم تو ک لخت شدی گفت لباس هام کثیف بشه مامانم می فهمه منم زود شرت و زیرپوش و در اوردم و لخت شدم گفت اونها رو هم در بیار گفت یک مکثی کرد و در اورد دو تا هلو ی ناز با سرسینه های قشنگ و یک قهوه ای روشن مشت.تا دیدم گفتم میشه دست کنم گفت اره با دستم روش کشیدم و یک فشار دادم گفت دوست داری بخوری گفتم مگه شیر داره گفت ن ولی مامانمم شیر نداره ولی بابا خیلی دوست داره بخوره با یک تعجب گفتم پس بخوابیم کنارش خوابیدم و یکی از سینه هاشو ب دهن گرفتم و شروع کردم ب خوردن و لیسزدن و چشیدن جفت سینه هاش مریمم نفسش تند شد و داشت فقط نگاه سقف اجری میکرد از لمس تن لختش لذت میبردم چند لحظه ای مات و مبهوت تن لختش شدم واقعا قشنگ بود یک حسی بهم گفت ک جای جای بدنش رو بوسه بزنم شکم رو یکم ماساژ دادم بوس کردم و خوردم شونه هاشو رون هاشو و مریم داشت با,تمام وجود لذت میبرد یک لحظه دیدم زمان زیاد گذشته بطری اب رو در اوردم و یکم ب مریم دادم و نفسی تازه کردیم و اماده شدیم برای کار اصلی کیفم رو گذاشتم زیر شکمش تا کونش بیاد بالا عجب کونی بزرگی و نرمی داشت یکم اب ریختم رو کونش گفت یخ کردم نکن گفتم واستا بعد از صابون مدرسه برای اولین بار مالیدم ب سوراخ کونش با یک فشار انگشتم خیلی راحت رفت تو بکم بازی کردم مریم گفت میسووووزه گفتم مال صابونه گفت فقط زود منم صابون رو مالیدن رو کیرم و خوابیدم روش بر عکس دفعه اول با یک صدا رفت تو کونش وشروع کردم تلمبه زدن خیلی لیز شده بود و حال میداد حتی قمبل های کونشم لیز بود و حال خوبی میداد و مریمم فقط میگفت میسوزه این دفعه خیلی دیر ابم اومد و مریمم ولی ارومتر بود ابم رو کیرم و کشیدم بیرون ولی نتونستم کنترل کنم و همش پاشید ب مریم بغلش کردم ساعاتی ک تا تعطیل شدن مدرسه بود کنار هم ب بازی و بوسه و یک لاپایی اساسی هم کردیم و دفعه سوم ب پیشنهاد و برنامه ریزی مریم یک کون کردیم و ما این مریم خانم رو تا چهار پنج سال تا دو سال پیش ک ازدواج کرد رو بعنوان همسرمون از کون کردیم و چقدر هم جاافتاده تر شده بود الانم ک عروس شده و یک شکم هم زاییده عجب کونی و سینه ای داره ولی خوشبحال شوهرش و پشیمونم بخاطر این رابطه و رابطه هایی ک بعدا واسم پیش اومد ک اون ها رو هم میگم براتون.

نوشته: سهراب موج


👍 0
👎 0
9059 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

465140
2015-06-30 15:06:41 +0430 +0430

شاشیدم به زندگیت

0 ❤️