تازه تریاک رو ترک کرده بودم که تو یه اداره کوچک تو یه شهر کوچک مشغول کار شدم بعد از چند روز یه پسر حدودا 17 ساله هم آوردن برای نظافت اسمش محمد بود سبزه بود وخیلی خشکل خیلی سریع با هم جور شدیم خیلی باهاش لاس میزدم ولی نه به نیت کردن. از قبل توراهنمایی یا دبیرستان بچه خوشکلای کلاس خیلی زود با من رفیق می شدند بگذریم یه همکار دیگه هم داشتیم که یه خلاف کار به تمام معنا بود پیله کرده بود به محمد و رفتار خیلی بدی هم با اون داشت و همیشه من رو وسوسه میکرد که محمد و بکنیم ولی من اهمیت نمدادم تا اینکه یواش یواش فهمیدم که این پسره اهل حاله کارمون هم یه جوری بود که با موتور سیکلت هر روز می رفتیم تو بیابون و روستا های اطراف دوتایی اون جلو من عقب من همه کار باهاش میکردم ولی می گفت بهت نمی دم ولی از روی شلوار هر کاری باهاش میکردم هیچی نمی گفت کیر خیلی بزرگی داشت یه روز بهش گفتم یا کون زیاد دادی یاجق زیاد زدی که کیرت اینقدره بعدا فهمیدم هر دو تاش بوده خلاصه خیلی بهش فشار آوردم ولی فایده نداشت این هم بگم بدجوری خاطر خواش شده بودم اون هم عاشق پول بود و منم از هر طریق براش جور میکردم تا اینکه فهمیدم اون کسی که هفتهای چند بار میکنتش کیه یکی ازفامیلاشون بود البته من نمی خواستم به زور بکنمش و گرنه راحت بود برام خیلی عجیب بود که این پسر هم منو دوست داره هم اینکاره ست هم من این قد با اش حال می کنم چرا نمی زاره
خلاصه یه روز که نیامد ه بود سرکار شبش رفتم در خونشون آمد دم در رفتیم کمی دورتر گفتم ببین محمد اگه ندی میرم به بابات میگم حالا که به اون فامیل تون میدی منم میخواهم یه دفه ترسید یه کمی فکر کرد بعد گفت چه طوری میخوای بکنی نمی دونستم منظور ش چیه چون تا اون شب تجربه کون کردن نداشتم. پرسیدم منظورت چیه گفت توشی میخوای یا لا پایی و بعد گفت چون مال تو بزرگه توشی نمیده گفتم باشه خلاصه قرار گذاشتیم سه روز بعد رفتیم خودش یه جایی مثل استخر پیدا کرد لب یه جاده خلوت وایساد دست شو اروم گرفتم رفتیم داخل وقتی شلوارشو کشید پایین هنوز باورم نمیشد به محظ اینکه خوابیدم روش آبم اومد خودش گفت آگه میخوای دوباره بکن گفتم نه بعد از ان روزرابطه ماخیلی بهتر شد علت اینکه به من حال نمداد رو هم گفت یکی از همکارا بهش گفته بوده که من میخواهم ابروشو جلو همه ببرم اون هم ترسیده خلاصه بعد از اون جریان ما هفته ای دوبار می رفتیم یه جای خلوت ومن اول نیم ساعت می بوسید مش وبراش میمالیدم ولی بعد ش که کار تمام میشد همیشه عذاب وجدان داشتم هروقت میکردم دلم می خواست آخرین بارباشه ولی شیطان دوباره وسوسم میکرد برای محمد زیاد فرقی نداشت خودش می گفت اندازه موهای سرش داده ولی من از گناهش میترسم تا اینکه محل کارم عوض شد ورفتم حالا حدود ده سال از اون روزا میگذرده کارم جوریه که باید سالی یکی دو بار برم همون شهر واون جاده ای که با محمد مرفتیم و من همیشه نارحتم از کارایی که کردم کاش رابطه من واون با همون لاس زدن تموم شده بود آگه با صدتا دختر سکس کرده بودم شاید یه سر سوزن عذاب وجدان نداشتم
نوشته: ن-ت
فقط جمله اخرش نابودم کرد ??? منقل تو کونت یه لاپایی زدی ریدی به خودت بعد میگی صدتا دختر میکردم بهتر بود ؟ کیر سگ به کونت اتصالی کونه ننویس
آدرس تلگرامم تو پیجم هست
هرکس خواست بیاد پی وی تلگرام
19 و کلفت
خوب ناراحتی نداره اون دوس داشته داده تو هم کردی نوش جونتون.برو دنبال زندگیت گذشتها گذشته
دور دهنتو تمیز کن عزیزم یخورده گوه منده گوشه پاییت لبت
اخرین باری که تو این سایت داستان خونده و نظر داده بودم سال 92بود. سالی که از ایام بد عمرم بود و من بخاطر لج بازی با خودم عضو این سایت شده بودم. اون موقع ها اصلا فکرشم نمیکردم که گذر عمرم طوری باشه که بعد از 6 7 سال دوباره بیامو اینجا داستان بخونم.
خدایا خودت یه کاری بکن ما که دیگه تو این دنیا و این کشور اخوندی دستمون به جایی بند نیس.
خدایا کاری نکن که به یه سری چیزا هم شک کنیم…
یه ضرب المثل قدیمی میگه تو که نمیتونی که بخوری ، که میخوری که که بخوری. این کارها عرضه میخواد نه تو که یه لاپا زدی میخوای تا آخر عمرت عذاب وجدان بکشی
بااوووو کم کونی داریم حالا از فردا دوره میوفتن واسه بزرگ کردن سایز کیر داریم میدیم…
خشخاش تو کونت