سلام این داستان کون دادن من به پیرمرد مخ کنه که کارشو خوب بلد بود پس دوست ندارید دیس بدین برین منم الان ۱۸ سالمه بدن سفید کون نسبتا خوب کم مو هستم ۱۶سالم بود یه دوست داشتم که برام ساک میزد و من همیشه حال میکردم یه روز بهم گیر داد که اگه میخوای برات ساک بزنم باز باید برا منم ساک بزنی من خیلی بدم میومد کیرشو ندیده بودم کشید پایینو من با اکراه دهنمو گزاشتمو عقب جلو میکردمو مرتب حالم بد میشد ولی یه حسی به ادامه کارم وا میداشت تا ابش اومد اون دلش برام سوختو دست از سرم برداشت ولی من بعد چند روز خیلی حال کرده بودمو اصلا روم نمیشد بهش بگم منو بکنه یا کیرشو بده بخورم براش این حس درون من بود من کلاس شنا میرفتم و مربی بهم گفته بود که برایه اینکه خوب شنا یاد بگیرم استخر زیاد برم منم با اولین جلسه رفتم یه استخر و سانس ظهرشو برداشتم و چون خلوت بودو ارزون؛ نشسته بودم رو صندلی تا سانس قبلیا بیان بیرون که یه پیرمردی اومد کنارم نشست؛ و دستشو بغل رون من رو صندلی گذاشت و هی انگشتشو بالا پایین میکرد من اول توجه نکردم یکم خودمو کشیدم اون ور تر که پیر مرده بهم گفت فیلم سوپر نداری برام بزاری؟ گفتم نه چیزی ندارم ولی باز دوزاریم نیفتاده بود سانس شروع شد تو صف بودیم که دیدم یکی از پشت منو مالوند برگشتم تو چشم پیرمرده نگاه کردمو ترسیدم چیزی بگم اونم هی یه خط در میون یه انگشتی به کونم میزد منم قلقلک خاصی میشدم یه مایو نارنجی پوشیدم که زیرش کون قمبلم معلوم بود چون کوچیکم بود تنگم شده بود رفتم تو قسمت عمق که پیرمرد صدام کرد؛منم شنا کردم رفتم طرفش گفت من شنا بلد نیستم هوا منو داشته باش و با پاهاشو لای پایه من گیر انداخته بودو داشت میمالید من کم کم حشری شده بودم ولی میترسیدم هم ابروم بره هم دوست نداشتم بهم گفت بیا بریم گوشه استخر خسته شدم دستشو گذاشت رو کمرمو هی میمالید رفتیم گوشه استخر به بدنه استخر تکیه دادیم که دیدم دستشو گذاشت جلو رونم من نه دوست داشتم برداره نه بزاره همینطوری میمالیدکه دیدم دست گذاشت رو کمرمو اروم اروم برد تو مایوم من بدنم داغ شده بودو یه جورایی داشتم به ارزوم میرسیدم انگشتشو دم سوراخم میمالوند منو حشری کرده بود بهم گفت اینجا سرده بیا بریم جکوزی من رفتمو اون پشتم اومد رفتیم تو جکوزی که دوتا بچه فقط توش بود دستشو کرد تو مایوم و بهم گفت بشینم با تخمام بازی میکرد با کونم بازی میکرد منم دلو زدم به دریا فقط نشستم که بهم گفت تو کاری نمیخوای بکنی؟ گفتم چی کار به کیرش نگاه کرد من با استرس از زیر اب دستمو رسوندم به کیرش کیرش کلفت نبود براش سرشو میمالوندم اونم اروم با انگشتش با سوراخم بازی میکرد گفت بهم بیا بریم سونا بخار اینجا یکی میبینه باهم رفتیم سونا بخار هیچکس نبود رو به روم وایساد من نشستم ؛پشتش به در بود و هرکی میومد متوجه ما نمیشد کیرشو دراورد کیرش بلند نبود سفید بود پشم نداشت منم همینطور نگاه میکردم که گفت پس شروع کن لبم گذاشتم رو کیرش نوک زبونمو گذاشتم روش گفت اخ کشتی مارو بزار دهنت دیگه منم دهنمو وا کردمو گذاشت دهنم عقب جلو میکردو منم خیلی دوست داشتم مزه کیرشو با ولع براش میخوردم میگفت اخ تو کونی تنگ خودمی که سرمو گرفت کیرشو تا حلقم کرد ابشو خالی کرد بهم من حالم بهم خورد تف میکردم میگفت ببخشید بیا بریم خونه ما همین نزدیکه که من هی میگفتم نه نمیخوام ولی هی اصرار کردو گفت زود تموم میشه ما زودتر از سانس اومدیم بیرون تقریبا بعد پنج دیقه با موتورم رسیدیم خونشون کسی خونشون نبود منو برد به سمت تخت دو نفرش میگفت زنم خیلی وقته مرده و بچه نداریم شلوارمو کشید پایین و کونمو بوس میکرد من کیرم شق شده بود زبونشو میکشید تو سوراخمو عین چی میخورد برم گردوند گفت دیدی خوشت اومده و نگاه به کیرم کردو گذاشت دهنش همینطور که ساک میزد انگتشو میکرد تو باسنم و سوراخمو وا میکرد خیلی حرفه ای بود منو خوابوند رو تخت شروع کرد خوردن ممه هام من یکم تپل بودمو ممه داشتم بعدم برم گردوند کیرشو گذاشت دم سوراخم اولش خیلی درد داشت ولی یکم عقب جلو کردو جا باز کرد دردش کم شد جاشو میداد به لذت خوابید رومو دستشو گذاشت بود رو ممه هام من تو اوج بودم بلندم کرد بهم گفت خم شو من لب میزو گرفتمو لنگمو وا کردمو تف کرد گذاشت توم بعد دستشو تفی کردو کیرمو میمالید من ابم اومدو جونی نموند واسم که با دوتا تقه سفت با گفتن کونی خوشگله من ابشو رو کونم پاشید باهم یه چیزی خوردیمو قرار گذاشتیم برا هفته بعد ولی من دیگه هیچ وقت نرفتم تا همین پارسال که دیدم پیرمرده دیگه نمیادو حسرتش واسم موند.
نوشته: آرمان
بچه رو مدرسه میفرستی کونش میزارن استخر میفرستی کونش میزارن پارک میفرستی کونش میزارن باشگاه میفرستی کونش میزارن!! به نظرم وقتشه به رسم اعراب یعنی زنده به گور کردن بچه ها برگردیم درسته منقرض میشیم ولی حداقل آبرومون حفظ میشه!!
دوستان داستان سکس با زن جناب سروان رو سرچ کنید و بخونید اگر دوست داشتید باید ک بازم بنویسم. البته داستان نیست واقعیتی هست ک برام اتفاق افتاد و نوشتم
پیرمردا شامعه تیزی دارن از یه فرسخی بوی کون رو حس میکنن ولی کستانت کمی پیاز داغش زیاده تواستخر به این راحتی نمیشه کسی رو انگشت کرد.
ریدی به داستان “پیرمرد و دریا” با این عنوانت.
معلومه بعد یکسال دیگه پیداش نمیشه چون اون پاش لب گور بوده و کیرشم عین طناب. کیر کم بود اخه؟
شب عید است و کونیا همه جمع اند…چه کونی بازاری شده شهوانی!!! 😂
بجای شهوانی اسم این سایت رو بزارین گیوانی حالم بهم خورد برو پسر جان دنبال دختر …مریض
اووف دیوونه برو پیشش مجبورش کن لباس زیر زنونه تنت کنه روی اون تختخواب دو نفره جلوی آینه یه کون سیر ازت بلیسه و بکنه که شیره جفتتون کشیده بشه.
فااااکک بازم گی بابا ادمین تمومش کن تو که میبینی گی طرفدار کمی داره کمتر گی بزار . امشب ۴ تا داستان گی خوندم 😐 به قول لاکغلطگیر عزیز باید اسم سایتو بزاریم گیوانی از بس که توش گی زیاده کونی های عزیز لطفا جمع کنین از اینجا